معادل انگلیسی حوضه عمیق اقیانوسی
قسمتی از کف دریا که بین حاشیه قاره و سیستم بلندی میان اقیانوسی قرار گرفته ا

زمين شناسی

حوضه عمیق اقیانوسی
قسمتی از کف دریا که بین حاشیه قاره و سیستم بلندی میان اقیانوسی قرار گرفته است این قسمت در حدود 30 درصد از سطح زمین را شامل می شود

deep oceanic basin

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی حوضه عمیق اقیانوسی
قسمتی از کف دریا که بین حاشیه قاره و سیستم بلندی میان اقیانوسی قرار گرفته ا

حوضه عمیق اقیانوسی قسمتی از کف دریا که بین حاشیه قاره و سیستم بلندی میان اقیانوسی قرار گرفته است این قسمت در حدود 30 درصد از سطح زمین را شامل می شود

deep oceanic basin|basin|basin|deep oceanic basins

حوضه آبرفتی

alluvial basin

بشقاب طشتک ، حوضه ، چاله ، حوضه
منطقه فروافتاده ای که روزنه یا کانال خروجی نداشته باشدو رسوبات در آن تجمع یافته اند ، حوضه منطقه فروافتاده ای که روزنه یا کانال خروجی نداشته باشدو رسوبات در آن تجمع یافته اند

basin

حوضچه آرامش جامی

bucket-type stilling basin

حوضچه زهکشی ، چاهک جمع آوری

catch basin

حوضه آبریز
واژه ای که در انگلستان برای محدوده ای که آب باران را جمع و زهکشی می کند بکار برده می شود معادل آن drainage basin است ، حوضه آبریز واژه ای که در انگلستان برای محدوده ای که آب باران را جمع و زهکشی می کند بکار برده می شود معادل آن drainage basin است

catchment basin

حوضه زغالی ، حوضه زغال سنگدار ناحیه ای که برای بهره بردای زغال سنگ اختصاص دارد

coal basin

ژرف
یکی از ژرفترین قسمتهای اقیانوس ، که گودالی را با مساحت محدود در کف دریا تشکیل داده و دارای جوانب بالنسبه شیبداری است ژرفناها فقط در وسط اقیانوس ها نیستند بلکه به طرف حواشی معمولاً در جاهایی که آتشفشانها هنوز فعال و زمین لرزه ها متداولند وجود دارند ، ژرف یکی از ژرفترین قسمتهای اقیانوس

deep

حفاری عمیق ، سوراخ گمانه ای

deep bore-hl

بورینگ عمیق ، حفاری عمیق

deep boring

دفن عمیق
دفن شدن رسوبات و قرار گرفتن رسوبات با ضمانت زیاد بر روی آنرا گویند

deep burial

دفن عمیق دفن شدن رسوبات و قرار گرفتن رسوبات با ضمانت زیاد بر روی آنرا گویند

deep burial|burial|burial

زغال عمیق
زغال سنگی که آنقدر دور از سطح است که نیازمند استخراج زیر زمینی می باشد
مقایسه شود با : crop coal

deep coal

زغال عمیق زغال سنگی که آنقدر دور از سطح است که نیازمند استخراج زیر زمینی می باشد مقایسه شود با : crop coal

deep coal|crop coal|crop coal

حفاری عمیق

deep drilling

زمین لرزه عمیق
زمین لرزه دارای کانون عمیق ، زمین لرزه عمیق زمین لرزه دارای کانون عمیق

deep earthquake

پی عمیق ، پی گود ، شالوده عمیق -فونداسیون عمیق

deep foundation

رگه عمیق
یک پلاسر متورم یا آبرفتی (زمین?شناسی اقتصادی) که زیر سنگ یا خاک دفن شده است تلفظ: دیپ لید ، رگه عمیق یک پلاسر متورم یا آبرفتی (زمین?شناسی اقتصادی) که زیر سنگ یا خاک دفن شده است تلفظ: دیپ لید

deep lead

فرونشست عمقی ، فرونشت عمقی ، نفوذ عمیق ، فرو نشست عمیق

deep percolation

فراتیک عمیق
به تشکیلات غاری واقع در عمق قابل توجهی از رأس منطقه اشباع آبی گویند نیز ببینید: فراتیک کم عمق ، فراتیک عمیق به تشکیلات غاری واقع در عمق قابل توجهی از رأس منطقه اشباع آبی گویند نیز ببینید: فراتیک کم عمق

deep phreatic

لایه پراکنشی عمیق
یک منطقه چین ?بندی شده از زیستمندان دریایی در اقیانوس آزاد که امواج صوتی پراکنده می?کنند مقایسه شود با: لایه پراکنش کم عمق لایه سطحی پراکنش
مترادف: قاعده کاذب Phantom bottom

deep scattering layer

لایه پراکنشی عمیق یک منطقه چین ?بندی شده از زیستمندان دریایی در اقیانوس آزاد که امواج صوتی پراکنده می?کنند مقایسه شود با: لایه پراکنش کم عمق لایه سطحی پراکنش مترادف: قاعده کاذب Phantom bottom

deep scattering layer|layer|layer

نهشته دریای عمیق
رسوبات یافت شده بر روی بستر دریای عمیق
ببینید: نهشته های contourite توربیدایت و یوپلاژیک نهشته همی پلاژیک نهشته پلاژیک

deep sea deposit

نهشته دریای عمیق رسوبات یافت شده بر روی بستر دریای عمیق ببینید: نهشته های contourite توربیدایت و یوپلاژیک نهشته همی پلاژیک نهشته پلاژیک

deep sea deposit|deep sea|deep sea

مخروط افکنه ژرف دریایی

deep sea fan

نشت عمقی

deep seepage

یدک کش عمقی
زیردریایی که برای کشیده شدن در آب های عمیق تا فاصله کمی بالای سطح دریا طراحی شده است که می تواند اندازه گیری های پیوسته اقیانوس شناسی ، ژئوفیزیک و ژرفاسنجی را انجام دهد ، یدک کش عمقی زیردریایی که برای کشیده شدن در آب های عمیق تا فاصله کمی بالای سطح دریا طراحی شده است که می تواند اندازه گیری های پیوسته اقیانوس شناسی

deep tow

ژرفاب ، آب عمیق
یک توده آب چگال که در نتیجه سرد شدن و فرو رفتن و گسترش تا عمق زیاد حاصل می آید مقایسه شود با: آب حد واسط ، آب زیرین ، آب سطحی (اقیانوس شناسی) ، آب عمیق یک توده آب چگال که در نتیجه سرد شدن و فرو رفتن و گسترش تا عمق زیاد حاصل می آید مقایسه شود با: آب حد واسط

deep water

موج ژرفابی
موجی بر روی سطح یک توده آب که طول موج آن کمتر از 2 برابر عمق آب می باشد و عمق آن اثری بر روی سرعت یا شکل حرکت آن نمی‌گذارد مقایسه شود با: موج آب کم عمق یا انتقالی مترادف: موج کوتاه ، موج سطحی (S) ، موج ژرفابی موجی بر روی سطح یک توده آب که طول موج آن کمتر از 2 برابر عمق آب می باشد و عمق آن اثری بر روی سرعت یا شکل حرکت آن نمی‌گذارد مقایسه شود با: موج آب کم عمق یا انتقالی مترادف: موج کوتاه

deep water wave

گود کردن ، گود شدن ، گود شدن دره در اثر فرسایش یخچالی

deepening of a valley by glacial

زمین لرزه دارای کانون عمیق
زمین لرزه ای که کانون آن در عمق 700-300 کیلومتر می باشد مقایسه شود با: زمینلرزه دارای کانون کم عمق زمین لرزه دارای کانون حد واسط مترادف: زمین لرزه عمیق ، زمین لرزه دارای کانون عمیق زمین لرزه ای که کانون آن در عمق 700-300 کیلومتر می باشد مقایسه شود با: زمینلرزه دارای کانون کم عمق زمین لرزه دارای کانون حد واسط مترادف: زمین لرزه عمیق

deep-focus earthquake

زمین لرزه دارای کانون عمیق
زمین لرزه ای که کانون آن در عمق بیش از 300 کیلومتری قرار دارد ، زمین لرزه دارای کانون عمیق زمین لرزه ای که کانون آن در عمق بیش از 300 کیلومتری قرار دارد

deep-focus product

معادن نواحی عمیق ، معادن عمقی

deep-level mine

ژرفنای اقیانوسی ژرف ، فرورفتگی باریک کشیده کف اقیانوس

deep-ocean trench

ژرفنای اقیانوسی ژرف ، فرورفتگی باریک کشیده کف اقیانوس

deep-ocean trench|ocean trench|ocean trench

کانال ژرف دریایی
یک دره خط القعری با برجستگی کم بر روی کف دریای عمیق ، فراتر از خیز قاره ای این دره شاخابه های کمی دارد و می?تواند موازی یا با زاویه نسبت به حواشی قاره?ای امتداد یافته باشد مترادف: کانیون (دره عمیق) میان اقیانوسی

deep-sea channel

کانال ژرف دریایی یک دره خط القعری با برجستگی کم بر روی کف دریای عمیق ، فراتر از خیز قاره ای این دره شاخابه های کمی دارد و می?تواند موازی یا با زاویه نسبت به حواشی قاره?ای امتداد یافته باشد مترادف: کانیون (دره عمیق) میان اقیانوسی

deep-sea channel|deep sea|deep sea

حوضچه رسوبگیر

desilting basin

حوضه زهکشی ، حوضه آبراهه ای ، زمین هایی که آب آنها به رودخانه ای می ریزد

drainage basin

حوضه رسوبی کم اکسیژن

euxinic basin

حوضه سیلابی
بخشی از دره رودخانه که در مجاورت کانال رودخانه قرار دارد و از رسوبات حاصل از رژیم فعلی رودخانه تشکیل شده است و هنگامی که رودخانه در مراحل سیلابی در بالای سطح ساحلی خود جریان دارد ، پوشیده از آب می شود

flood basin

حوضه سیلابی بخشی از دره رودخانه که در مجاورت کانال رودخانه قرار دارد و از رسوبات حاصل از رژیم فعلی رودخانه تشکیل شده است و هنگامی که رودخانه در مراحل سیلابی در بالای سطح ساحلی خود جریان دارد ، پوشیده از آب می شود

flood basin|flood basins|flood basins|basin

حوزه ذخیره کنترل سیلاب

flood control storage basin

حوضه ی پیش کمان
منطقه ای که بین قوس های آتشفشانی و گوه ، حوضه ی پیش کمان منطقه ای که بین قوس های آتشفشانی و گوه

forearc basin

حوضه زمین شناسی ، محیط زمین شناسی

geological basin

حوضه یخچالی

glacial basin

حوضه آب زیر زمینی

ground water basin

مخزن موجگیر فرادست ، مخزن موجگیر سرآب این مخزن موجگیر مابین انتهای تحتانی تونل تحت فشار و تونل آب بر (لوله تحت فشار)یا شافت تحت فشار قرار دارد

headrace surge tank|headrace surge chamber|headrace surge chamber|headrace surge basin

حوضه هیدروگراف

hydrographical basin

حوضچه آرامش با بارشکن

impact baffle type stilling basin

حوضه های بین کوهستانی

intermounatin basins|intermounatin basin|intermounatin basin

حوضه دریاچه ای

lake basin

زندگی در آب شیرین

limnic coal basin

مخزن موجگیر پایاب ، مخزن موجگیر فرودست

lower surge tank|lower surge chamber|lower surge chamber|lower surge basin

حوضه کششی
حوضه فروافتاده لوزی شکل بوجود آمده توسط گسلهای امتدادلغز راست بر پله ای با پله به سمت راست یا گسلهای امتدادلغز چپ بر پله به سمت چپ ، حوضه کششی - حوضه فروافتاده لوزی شکل بوجود آمده توسط گسلهای امتدادلغز راست بر پله ای با پله به سمت راست یا گسلهای امتدادلغز چپ بر پله به سمت چپ

pull apart basin

حوضچه آبگیر

receiving basin

حوضچه تغذیه و رسوب

recharge and setting basin

حوضچه تغذیه

recharge basin

حوضچه آرامش

resting basin

حوضه های کافتی ، حوضه های ریفتی
مناطقی که مربوط به محلهای شکستگی در پوسته زمین می باشد

rift basin

حوضچه رودخانه ، آبگیر رودخانه

river basin

حوضچه آرامش غلتایی

roller type stilling basin

حوضه رسوبی

sedimentary basin

حوضچه رسوب گیر ، حوض ته‎نشینی

sedimentation basin

حوضچه رسوب ، حوضچه ته نشینی ، حوضچه رسوبگیری

settling basin

حوضچه ته نشینی ، حوضچه رسوب

silt basin

حوضه شیب

slope basin

حوضچه آرامش

stilling basin

مخزن خیزاب پایاب ، مخزن موجگیر پایاب

tailrace surge tank|tailrace surge chamber|tailrace surge chamber|tailrace surge basin

حوضه گسل ترادیس

transform fault basin

حوزه آب زیر زمینی

underground water basin

گسل تا حوضه - اصطلاحی که در زمین شناسی نفت برای گسلی استفاده می شود که طرف فرافکنده آن به سمت حوضه مجاور قرار گرفته است

up to basin fault|up to basin|up to basin

مخزن خیزاب سر آب ، مخزن موجگیر سرآب- مخزن فراخروش سر آب

upper surge tank|upper surge chamber|upper surge chamber|upper surge basin

مخزن خیزآب سر آب- مخزن موجکیر فرادست

upstream surge tank|upstream surge chamber|upstream surge chamber|upstream surge basin

زمین ناودیس کراتونی - یک شبه زمین ناودیس که دارای یک ناحیه بالا آمده منفصل در کراتون نیز می باشد که رسوبات آواری را در خود جا داده است یک گودال درون کراتونی (کی 1945) - مترادف: yoked basin - مقایسه شود با: autogeosyncline

zeugogeosyncline|yoked basin|yoked basin

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی حوضه عمیق اقیانوسی
قسمتی از کف دریا که بین حاشیه قاره و سیستم بلندی میان اقیانوسی قرار گرفته ا

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی حوضه عمیق اقیانوسی
قسمتی از کف دریا که بین حاشیه قاره و سیستم بلندی میان اقیانوسی قرار گرفته ا

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی حوضه عمیق اقیانوسی قسمتی از کف دریا که بین حاشیه قاره و سیستم بلندی میان اقیانوسی قرار گرفته ا

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی حوضه عمیق اقیانوسی قسمتی از کف دریا که بین حاشیه قاره و سیستم بلندی میان اقیانوسی قرار گرفته ا

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی حوضه عمیق اقیانوسی
قسمتی از کف دریا که بین حاشیه قاره و سیستم بلندی میان اقیانوسی قرار گرفته ا

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی حوضه عمیق اقیانوسی
قسمتی از کف دریا که بین حاشیه قاره و سیستم بلندی میان اقیانوسی قرار گرفته ا