معنی deep scattering layer

زمين شناسی
deep scattering layer
لایه پراکنشی عمیق
یک منطقه چین ?بندی شده از زیستمندان دریایی در اقیانوس آزاد که امواج صوتی پراکنده می?کنند مقایسه شود با: لایه پراکنش کم عمق لایه سطحی پراکنش
مترادف: قاعده کاذب Phantom bottom
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی deep scattering layer
deep scattering layer|layer|layer
لایه پراکنشی عمیق یک منطقه چین ?بندی شده از زیستمندان دریایی در اقیانوس آزاد که امواج صوتی پراکنده می?کنند مقایسه شود با: لایه پراکنش کم عمق لایه سطحی پراکنش مترادف: قاعده کاذب Phantom bottom
a layer
لایه آ
منطقه لرزه ای کره زمین ، که معدل پوسته است ، از سطح گسترده می شود و تا ناپیوستگی موهورویچ ادامه دارد این لایه قسمتی از طبقه بندی درون زمین است ، که از لایه A تا G تشکیل شده است ، لایه آ منطقه لرزه ای کره زمین
active layer
لایه فعال ، لایه فعال
منطقه ای در بالای قسمت یخ زده که در تابستان ذوب می شود و در زمستان یخ می زند ، لایه فعال منطقه ای در بالای قسمت یخ زده که در تابستان ذوب می شود و در زمستان یخ می زند
annual layer
لایه سالیانه
الف) یک لایه رسوبی که در طی مدت یک سال ته نشین شده و یا اینطور فرض شده که ته نشین شده است مثلاً: یک واحد یخ چینه ای – وارو یخچالی – سالچینه یخچالی
ب) یک نوار تیره (در یک گنبد نمکی) متعلق به بلور های انیدریت که قبلاً پراکنده و رسوب کرده اند و بوسیله آزاد شدن توسط محلول نمکی که آنها را احاطه کرده است ، تجمع یافته اند ، لایه سالیانه الف) یک لایه رسوبی که در طی مدت یک سال ته نشین شده و یا اینطور فرض شده که ته نشین شده است مثلاً: یک واحد یخ چینه ای – وارو یخچالی – سالچینه یخچالی ب) یک نوار تیره (در یک گنبد نمکی) متعلق به بلور های انیدریت که قبلاً پراکنده و رسوب کرده اند و بوسیله آزاد شدن توسط محلول نمکی که آنها را احاطه کرده است
annual thawed layer
لایه ذوب سالیانه
bed earth layer
زمین لایه لایه ، خاک های لایه لایه ومطبق را گویند که در تخته بندی کف اطاق از آن استفاده می کنند
c layer
لایه C
ناحیه لرزه ی کره زمین بین اعماق 410 و 1000 کیلومتر که هم عرض ناحیه یا منطقه انتقالی گوشته بالایی می باشد ، لایه C ناحیه لرزه ی کره زمین بین اعماق 410 و 1000 کیلومتر که هم عرض ناحیه یا منطقه انتقالی گوشته بالایی می باشد
combo layer
لایه مطبق
confining layer
لایه نفوذ ناپذیر
conformable layer
لایه های همشیب
لایه های سنگی که بدون وقفه ته نشین شده اند
conformable layer|conformable layers|conformable layers|layer
لایه های همشیب لایه های سنگی که بدون وقفه ته نشین شده اند
conrad layer
لایه کنراد
ناحیه لرزه ای کره زمین بین ناپیوستگی کنراد و موهورویچیک که همچنین به نام لایه حدواسط یا سایه پوسته ی پایینی خوانده می شود
d layer
لایه دی ، لایه d
منطقه ای ناهموار و خشن 200 کیلومتری پایین گوشته که در آن امواج p کاهش شدید سرعت را نشان می دهد
ناحیه لرزه ای از کره زمین بین اعماق 1000 تا 2900 کیلومتری ، معادل با گوشته زیرین ، در عمق 2700 کیلومتری ، یک تغییر از همگنی شیمیایی به ناهمگنی مشاهده می شود – بخش بالایی لایه D' است و بخش پائینی لایه D" می باشد این لایه بخشی از رده بندی درون کره زمین است که از لایه هایی از A تا G ساخته شده است
deep
ژرف
یکی از ژرفترین قسمتهای اقیانوس ، که گودالی را با مساحت محدود در کف دریا تشکیل داده و دارای جوانب بالنسبه شیبداری است ژرفناها فقط در وسط اقیانوس ها نیستند بلکه به طرف حواشی معمولاً در جاهایی که آتشفشانها هنوز فعال و زمین لرزه ها متداولند وجود دارند ، ژرف یکی از ژرفترین قسمتهای اقیانوس
deep bore-hl
حفاری عمیق ، سوراخ گمانه ای
deep boring
بورینگ عمیق ، حفاری عمیق
deep burial
دفن عمیق
دفن شدن رسوبات و قرار گرفتن رسوبات با ضمانت زیاد بر روی آنرا گویند
deep burial|burial|burial
دفن عمیق دفن شدن رسوبات و قرار گرفتن رسوبات با ضمانت زیاد بر روی آنرا گویند
deep coal
زغال عمیق
زغال سنگی که آنقدر دور از سطح است که نیازمند استخراج زیر زمینی می باشد
مقایسه شود با : crop coal
deep coal|crop coal|crop coal
زغال عمیق زغال سنگی که آنقدر دور از سطح است که نیازمند استخراج زیر زمینی می باشد مقایسه شود با : crop coal
deep drilling
حفاری عمیق
deep earthquake
زمین لرزه عمیق
زمین لرزه دارای کانون عمیق ، زمین لرزه عمیق زمین لرزه دارای کانون عمیق
deep foundation
پی عمیق ، پی گود ، شالوده عمیق -فونداسیون عمیق
deep lead
رگه عمیق
یک پلاسر متورم یا آبرفتی (زمین?شناسی اقتصادی) که زیر سنگ یا خاک دفن شده است تلفظ: دیپ لید ، رگه عمیق یک پلاسر متورم یا آبرفتی (زمین?شناسی اقتصادی) که زیر سنگ یا خاک دفن شده است تلفظ: دیپ لید
deep oceanic basin
حوضه عمیق اقیانوسی
قسمتی از کف دریا که بین حاشیه قاره و سیستم بلندی میان اقیانوسی قرار گرفته است این قسمت در حدود 30 درصد از سطح زمین را شامل می شود
deep oceanic basin|basin|basin|deep oceanic basins
حوضه عمیق اقیانوسی قسمتی از کف دریا که بین حاشیه قاره و سیستم بلندی میان اقیانوسی قرار گرفته است این قسمت در حدود 30 درصد از سطح زمین را شامل می شود
deep percolation
فرونشست عمقی ، فرونشت عمقی ، نفوذ عمیق ، فرو نشست عمیق
deep phreatic
فراتیک عمیق
به تشکیلات غاری واقع در عمق قابل توجهی از رأس منطقه اشباع آبی گویند نیز ببینید: فراتیک کم عمق ، فراتیک عمیق به تشکیلات غاری واقع در عمق قابل توجهی از رأس منطقه اشباع آبی گویند نیز ببینید: فراتیک کم عمق
deep sea deposit
نهشته دریای عمیق
رسوبات یافت شده بر روی بستر دریای عمیق
ببینید: نهشته های contourite توربیدایت و یوپلاژیک نهشته همی پلاژیک نهشته پلاژیک
deep sea deposit|deep sea|deep sea
نهشته دریای عمیق رسوبات یافت شده بر روی بستر دریای عمیق ببینید: نهشته های contourite توربیدایت و یوپلاژیک نهشته همی پلاژیک نهشته پلاژیک
deep sea fan
مخروط افکنه ژرف دریایی
deep seepage
نشت عمقی
deep tow
یدک کش عمقی
زیردریایی که برای کشیده شدن در آب های عمیق تا فاصله کمی بالای سطح دریا طراحی شده است که می تواند اندازه گیری های پیوسته اقیانوس شناسی ، ژئوفیزیک و ژرفاسنجی را انجام دهد ، یدک کش عمقی زیردریایی که برای کشیده شدن در آب های عمیق تا فاصله کمی بالای سطح دریا طراحی شده است که می تواند اندازه گیری های پیوسته اقیانوس شناسی
deep water
ژرفاب ، آب عمیق
یک توده آب چگال که در نتیجه سرد شدن و فرو رفتن و گسترش تا عمق زیاد حاصل می آید مقایسه شود با: آب حد واسط ، آب زیرین ، آب سطحی (اقیانوس شناسی) ، آب عمیق یک توده آب چگال که در نتیجه سرد شدن و فرو رفتن و گسترش تا عمق زیاد حاصل می آید مقایسه شود با: آب حد واسط
deep water wave
موج ژرفابی
موجی بر روی سطح یک توده آب که طول موج آن کمتر از 2 برابر عمق آب می باشد و عمق آن اثری بر روی سرعت یا شکل حرکت آن نمی‌گذارد مقایسه شود با: موج آب کم عمق یا انتقالی مترادف: موج کوتاه ، موج سطحی (S) ، موج ژرفابی موجی بر روی سطح یک توده آب که طول موج آن کمتر از 2 برابر عمق آب می باشد و عمق آن اثری بر روی سرعت یا شکل حرکت آن نمی‌گذارد مقایسه شود با: موج آب کم عمق یا انتقالی مترادف: موج کوتاه
deepening of a valley by glacial
گود کردن ، گود شدن ، گود شدن دره در اثر فرسایش یخچالی
deep-focus earthquake
زمین لرزه دارای کانون عمیق
زمین لرزه ای که کانون آن در عمق 700-300 کیلومتر می باشد مقایسه شود با: زمینلرزه دارای کانون کم عمق زمین لرزه دارای کانون حد واسط مترادف: زمین لرزه عمیق ، زمین لرزه دارای کانون عمیق زمین لرزه ای که کانون آن در عمق 700-300 کیلومتر می باشد مقایسه شود با: زمینلرزه دارای کانون کم عمق زمین لرزه دارای کانون حد واسط مترادف: زمین لرزه عمیق
deep-focus product
زمین لرزه دارای کانون عمیق
زمین لرزه ای که کانون آن در عمق بیش از 300 کیلومتری قرار دارد ، زمین لرزه دارای کانون عمیق زمین لرزه ای که کانون آن در عمق بیش از 300 کیلومتری قرار دارد
deep-level mine
معادن نواحی عمیق ، معادن عمقی
deep-ocean trench
ژرفنای اقیانوسی ژرف ، فرورفتگی باریک کشیده کف اقیانوس
deep-ocean trench|ocean trench|ocean trench
ژرفنای اقیانوسی ژرف ، فرورفتگی باریک کشیده کف اقیانوس
deep-sea channel
کانال ژرف دریایی
یک دره خط القعری با برجستگی کم بر روی کف دریای عمیق ، فراتر از خیز قاره ای این دره شاخابه های کمی دارد و می?تواند موازی یا با زاویه نسبت به حواشی قاره?ای امتداد یافته باشد مترادف: کانیون (دره عمیق) میان اقیانوسی
deep-sea channel|deep sea|deep sea
کانال ژرف دریایی یک دره خط القعری با برجستگی کم بر روی کف دریای عمیق ، فراتر از خیز قاره ای این دره شاخابه های کمی دارد و می?تواند موازی یا با زاویه نسبت به حواشی قاره?ای امتداد یافته باشد مترادف: کانیون (دره عمیق) میان اقیانوسی
diffuse double layer
لایه مضاعف پخشیده
diffuse layer
لایه انتشار
لایه خارجی متحرک یون ها در یک الکترولیت که برای کامل کردن عدم تعادل باری درون یک جامد که با آن الکترولیت در تماس است ، لازم می باشد این بخش - لایه مضاعف بار مجاور سطح مشترک جامد – الکترولیت را تشکیل می دهد مقایسه شود با : لایه ثابت ، لایه انتشار لایه خارجی متحرک یون ها در یک الکترولیت که برای کامل کردن عدم تعادل باری درون یک جامد که با آن الکترولیت در تماس است
discontinuity layer
لایه ناپیوستگی
یک ترموکلاین در یک دریاچه یا اقیانوس ، لایه ناپیوستگی یک ترموکلاین در یک دریاچه یا اقیانوس
double layer
ترتیب قرار گرفتن یونهایی با بار الکتریکی مخالف در مجاورت سطوح ذرات رس ، لایه دوتائی
لایه ای از یون ها در یک الکترولیت که برای اشباع بار نامتعادل درون جامدی که با آن الکترولیت در تماس است ، لازم می باشد ،
نیز ببینید : لایه انتشاری / لایه ثابت ، لایه دوتائی لایه ای از یون ها در یک الکترولیت که برای اشباع بار نامتعادل درون جامدی که با آن الکترولیت در تماس است ، نیز ببینید : لایه انتشاری / لایه ثابت
f layer
لایه اف ، لایه F
(لرزه شناسی): ناحیه لرزه ای کره زمین از عمق 471 تا 5160 کیلومتری معادل منطقه حد واسط بین هسته بیرونی و درونی را گویند این لایه ، بخشی از بخشهای درون کره زمین است که از لایه های A تا G ساخته شده این لایه به مراه لایه G معادل هسته پایینی می باشد
(خاک شناسی): یک لایه سطحی هوموس یا مواد آلی که بطور بخشی تجزیه شده و بر روی یک خاک جنگلی قرار دارد این لایه در زیر L و بالای لایه H قرار دارد نیز ببینید: افق O ، لایه F (لرزه شناسی): ناحیه لرزه ای کره زمین از عمق 471 تا 5160 کیلومتری معادل منطقه حد واسط بین هسته بیرونی و درونی را گویند این لایه ، بخشی از بخشهای درون کره زمین است که از لایه های A تا G ساخته شده این لایه به مراه لایه G معادل هسته پایینی می باشد (خاک شناسی): یک لایه سطحی هوموس یا مواد آلی که بطور بخشی تجزیه شده و بر روی یک خاک جنگلی قرار دارد این لایه در زیر L و بالای لایه H قرار دارد نیز ببینید: افق O
fibrous layer
لایه رشته ای
لایه ثانویه ای در بسیاری از براکیوپودهای بنددار یا مفصل دار که بطور میان سلولی به شکل رشته هایی که توسط غلافهای سیتوپلاسی در برگرفته شده اند ، مخفی شده اند ، لایه رشته ای لایه ثانویه ای در بسیاری از براکیوپودهای بنددار یا مفصل دار که بطور میان سلولی به شکل رشته هایی که توسط غلافهای سیتوپلاسی در برگرفته شده اند
fixed layer
لایه ثابت
لایه درونی و نسبتاً بی حرکت یونها در یک الکترولیت ، که برای جبران بی تعادلی باری درون یک جامد که با آن الکترولیت در تماس است ، لازم می‌باشد این سازنده لایه مضاعف بار در مجاورت سطح مشترک جامد ـ الکترولیت است/ مقایسه شود با: لایه انتشاری ، لایه ثابت لایه درونی و نسبتاً بی حرکت یونها در یک الکترولیت
flow layer
لایه جریانی
لایه ای در یک سنگ آذرین که توسط لایه بندی جریانی تشخیص داده می شود مقایسه شود با: خط جریان (سنگ شناسی) ، لایه جریانی لایه ای در یک سنگ آذرین که توسط لایه بندی جریانی تشخیص داده می شود مقایسه شود با: خط جریان (سنگ شناسی)
foot layer
لایه قائده ای
بخش رو به پایین اکتکیسن یک دانه گروه که بخشی از آن توسط اندکسین در برگرفته شده است ، لایه قائده ای بخش رو به پایین اکتکیسن یک دانه گروه که بخشی از آن توسط اندکسین در برگرفته شده است
high-speed layer
لایه پر سرعت
یک لایه زیرسطحی که سرعت انتشار موج لرزه ای در آن نسبت به لایه فوقانی آن بالاتر است مقایسه شود با: stringer
high-speed layer|layer|layer
لایه پر سرعت یک لایه زیرسطحی که سرعت انتشار موج لرزه ای در آن نسبت به لایه فوقانی آن بالاتر است مقایسه شود با: stringer
humic layer
لایه هوموسی
humus layer
لایه هوموسی
hydric layer
لایه پِرنم
impermeable layer
لایه نفوذناپذیر ، لایه ناتراوا
impervious layer
لایه غیر قابل نفوذ
indurated layer
سخت لایه
interlayer
بین لایه ای
katatectic layer
لایه کاتاتکتیک
لایه رسوبی رو به پایین ، خصوصاً لایه افقی یا کم شیب متشکل از بقایای انحلالی (گچ و/یا انیدریت) که در نتیجه تراکم توده های سولفاتی متجمع در بالای یک گنبد نمکی ، ایجاد می شود واژه مزبور توسط Goldman و از واژه های یونانی kata به معنای پایین بعلاوه tekton به معنای سازنده ، مشتق شده است ، لایه کاتاتکتیک لایه رسوبی رو به پایین
l layer
لایه ال
layer
لایه ، طبقه ، رگه ، پوسته
زیر مجموعهای از داههای فضایی که با یک عنوان موضوعی سروکار دارد
leached layer
لایه آبشویی شده
limnolayer
لایه لیمنیک
low velocity layer
لایه هوازده ، لایه کم سرعت ، لایه فرسوده شده
mixed layer
لایه آمیخته
لایه ای از آب اقیانوس که در بالای ترموکلاین قرار داشته و توسط باد هم خورده و قسمتهای مختلف آن با هم مخلوط می شوند لایه مزبور معادل لایه سطحی دریاچه است ، لایه آمیخته لایه ای از آب اقیانوس که در بالای ترموکلاین قرار داشته و توسط باد هم خورده و قسمتهای مختلف آن با هم مخلوط می شوند لایه مزبور معادل لایه سطحی دریاچه است
pervious layer
لایه نفوذ پذیر
plow layer
لایه شخم
primary layer
لایه اولیه
لایه پوسته بیرونی بلافاصله زیر پریوستراکوم یک براکیوپود که به صورت خارج سلولی توسط برون پوش خارجی ستونی بخش پوششی بیرونی رسوبگذاری شده این لایه یک دیواره آهکی بخوبی مشخص ، عاری از لایه‌های سیتوپلاسمی را در بیشتر براکیوپودهای مفصل دار تشکیل می دهد ، لایه اولیه - لایه پوسته بیرونی بلافاصله زیر پریوستراکوم یک براکیوپود که به صورت خارج سلولی توسط برون پوش خارجی ستونی بخش پوششی بیرونی رسوبگذاری شده این لایه یک دیواره آهکی بخوبی مشخص
principal layer
لایه اصلی
لایه اصلی یک کوتیکول تریلوبیتی ، عموماً نشان‌دهنده خط‌وارگی داخلی ، برخی نویسندگان سه زون مشخص :بیرونی ، مرکزی و داخلی را تشخیص می دهند ، لایه اصلی - لایه اصلی یک کوتیکول تریلوبیتی
prismatic layer
لایه منشوری
الف)لایه میانی پوسته نرم‌تن ، اساساً مرکب از منشورهای کربنات کلسیم (کلسیت یا آراگونیت) ب) بخشی از لایه ثانویه در برخی براکیوپودهای آرتیکولیت ، معمولاً حدود 20 تا 30 میکرومتر ضخامت در برخی نمونه‌ها لایه بیرونی به جای منشوری‌ ، رنگی یا فسفاتی می‌باشد ، لایه منشوری - الف)لایه میانی پوسته نرم‌تن
regelation layer
لایه انجماد دوباره
یخ قاعده یک یخچال یا ورقه یخی که در حین فرآیند انجماد دوباره ، منجمد شده است (پاترسون 1969) ، لایه انجماد دوباره - یخ قاعده یک یخچال یا ورقه یخی که در حین فرآیند انجماد دوباره
rip rap layer
لایه پوشش سنگی ، لایه یا دیوار حفاظ با سنگ دست چین شده ، چینه سنگی
terric layer
لایه تریک
transitional layer
لایه ترایشی- لا یه میانی
weathered layer
لایه هوازده
در لرزه شناسی ، آن بخشی از کره زمین که بلافاصله زیر سطح است و توسط سرعتهای امواج لرزه ای تخشیص داده می شود ، لایه هوازده - در لرزه شناسی
wrinkle layer
لایه شکنجی ، لایه آژنگی
الگوی پشته ها یا چین و چروکهای نامنظم عرضی درون یک صدف ، خصوصاً حفره بدنی بسیاری از صدفهای سفالوپودی مترادف: wrinkled layer Runzelschicht ، لایه آژنگی - الگوی پشته ها یا چین و چروکهای نامنظم عرضی درون یک صدف

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن