معادل انگلیسی بار محلول
قسمتی از بار رود که به صورت محلول حمل می شود ، بار محلول قسمتی از بار رود که به صورت

زمين شناسی

بار محلول
قسمتی از بار رود که به صورت محلول حمل می شود ، بار محلول قسمتی از بار رود که به صورت محلول حمل می شود

dissolved load

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی بار محلول
قسمتی از بار رود که به صورت محلول حمل می شود ، بار محلول قسمتی از بار رود که به صورت

بار محوری

axial load

بار پایه
کمینه بار در طول یک مدت زمان معین ، بار پایه کمینه بار در طول یک مدت زمان معین

base load

بار متحرک بستر ، بار بستر
بخشی از بار کل رودخانه که بر رو یا تقریباً بالای بستر رودخانه حرکت می کند

bed load

بار بستر بخشی از بار کل رودخانه که بر رو یا تقریباً بالای بستر رودخانه حرکت می کند

بار بستر

bed material load

بارِ بستر

bedload

بارگسیختگی- بار انقطاع

breaking load

بار فروریختگی

collapse load

بار مرده ، همیشه بار ، بار دائم

dead load

اکسیژن محلول

dissolved oxygen

اکسیژن محلول

dissolved oxygen (do)|do|do|dissolved oxygen

جامدهای حل شده ، مواد جامد محلول
الف )بار محلول ب )اصطلاحی که بیان گر مقدار مواد محلول در نمونه آب است یا باقی مانده از تبخیر و خشک شده در دماهای 180 درجه سانتیگراد و یا برای بسیاری از آب ها که حاوی حدود بیش از 1000 بخش در میلیون هستند ، مجموع سازندهای تعیین شده (USGS 1958 صفحه 50 )
مترادف : مواد جامد محلول کل

dissolved solids

مواد جامد محلول الف )بار محلول ب )اصطلاحی که بیان گر مقدار مواد محلول در نمونه آب است یا باقی مانده از تبخیر و خشک شده در دماهای 180 درجه سانتیگراد و یا برای بسیاری از آب ها که حاوی حدود بیش از 1000 بخش در میلیون هستند ، مجموع سازندهای تعیین شده (USGS 1958 صفحه 50 ) مترادف : مواد جامد محلول کل

dissolved solids|dissolved solid|dissolved solid

رانش گاز حل شده
انرژی درون یک حوضه نفتی که حاصل انبساط گاز آزاد شده از حالت محلول در نفت می باشد مقایسه شود با : رانش کلاهک گازی – رانش آب ، رانش گاز حل شده انرژی درون یک حوضه نفتی که حاصل انبساط گاز آزاد شده از حالت محلول در نفت می باشد مقایسه شود با : رانش کلاهک گازی – رانش آب

dissolved–gas drive

بار دینامیکی ، بار جنبشی

dynamic load

رانش خاک ، فشار جانبی خاک

earth load

بار نهایی ، بار با ضریب ، بار ضریب دار

factored load

بار گسیختگی

failure load

بار فرضی

fictitious load

بار کامل
مقدار بیشینه بار مشخص شده برای یک ماشین بر اساس کارکرد یا بهره برداری با قدرت نامی ، بار کامل مقدار بیشینه بار مشخص شده برای یک ماشین بر اساس کارکرد یا بهره برداری با قدرت نامی

full load

حرکت کلی بار متحرک بستر

general movement of bed load

بار ضربه ای

impact load

بار وارده ، بار اعمال شده ، بار زنده ، سربار(سازه)

imposed load

بار جانبی

lateral load

بار رودخانه ، مواد که بوسیله آب رودخانه حمل می شود مانند گل ولای وماسه وغیره ، ظرفیت ، شارژ کردن
قراردادن منفجر شونده ها در یک سوراخ حفر شده همچنین حمل مواد خرد شده به یک وسیله باربری ، شارژ کردن قراردادن منفجر شونده ها در یک سوراخ حفر شده همچنین حمل مواد خرد شده به یک وسیله باربری

load

بار ماگزیمم

maximum load

کمینه بار گسیختگی ، کمینه نیروی گسیختگی

minimum breaking load

بار طبیعی رودخانه مواد معلق طبیعی گل ولای که بوسیله یک رودخانه حمل می شوند ، بار طبیعی رودخانه
مواد معلق طبیعی گل ولای که بوسیله یک رودخانه حمل می شوند

natural load

بار گسیختگی روی هم رفته اسمی
این کمیت نیرویی برابر است با سطح مقطع فلزی رشته یا طناب فلزی در مقاومت کششی اسمی سیم ها ، بار گسیختگی روی هم رفته اسمی این کمیت نیرویی برابر است با سطح مقطع فلزی رشته یا طناب فلزی در مقاومت کششی اسمی سیم ها

nominal aggregate breaking load

اضافه بار ، بار بیش از حد ، بار اضافی ، اضافه ظرفیت

over load

بار جزئی

partial load

بار بیشینه

peak load

بار شمع

pile load

بار پیش کشیدگی

pretensioning load

بار معیار ، بار مبنا ، بار آزمایشی

proof load

بارخیزان

rising load

بار گسیختگی

rupture load

بار مجاز

safe load

باربستر

sediment load

بار بهره برداری ، بار مفید ، بار کار بردی ، بار مورد استفاده ، بار بدون ضریب ، بار خدمت

service load

باررودخانه‌

stream load

بار اندروا ، بارمعلق ، بار معلق ، رسوبات دانه ریزی که در داخل بدنه آب یا هوا حمل می شود

suspended load

بار بهره برداری ، بار سرویس(سازه)

working load

بار بهره برداری ، بار سرویس(سازه)

working load|service load|service load

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی بار محلول
قسمتی از بار رود که به صورت محلول حمل می شود ، بار محلول قسمتی از بار رود که به صورت

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی بار محلول
قسمتی از بار رود که به صورت محلول حمل می شود ، بار محلول قسمتی از بار رود که به صورت

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی بار محلول قسمتی از بار رود که به صورت محلول حمل می شود ، بار محلول قسمتی از بار رود که به صورت

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی بار محلول قسمتی از بار رود که به صورت محلول حمل می شود ، بار محلول قسمتی از بار رود که به صورت

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی بار محلول
قسمتی از بار رود که به صورت محلول حمل می شود ، بار محلول قسمتی از بار رود که به صورت

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی بار محلول
قسمتی از بار رود که به صورت محلول حمل می شود ، بار محلول قسمتی از بار رود که به صورت