معادل انگلیسی شعاع معادل
سنجشی از اندازه ذرات ، برابر با شعاع محاسبه شده یک کره فرضی با وزن مخصوص 65/2 (کوارت

زمين شناسی
شعاع معادل
سنجشی از اندازه ذرات ، برابر با شعاع محاسبه شده یک کره فرضی با وزن مخصوص 65/2 (کوارتز) ، که دارای چگالی و سرعت ته‌نشینی برابر با آنهایی است که در همان سیال برای یک ذره رسوبی مشخص اندازه‌گیری شده است 2/1 قطر معادل مقایسه شود با: قطر صوری ـ قطر رسوبگذاری ، شعاع معادل سنجشی از اندازه ذرات
equivalent radius
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی شعاع معادل
سنجشی از اندازه ذرات ، برابر با شعاع محاسبه شده یک کره فرضی با وزن مخصوص 65/2 (کوارت
شعاع / استخوان زیرین آمبولاکرال
شعاع میانه ای در Edioasteroid که بوسیله خط میانی یک آمبولاکرام (سینه) تشخیص داده می شود در آمبولاکراهای منحنی این استخوان شعاعی بوسیله خط میانی انتهای نزدیک (ابتدای) سینه ، که مستقیماً به سمت لبه یک میانه گسترده شده است ، معلوم می شود (1976 ، Bell) ، شعاع / استخوان زیرین آمبولاکرال شعاع میانه ای در Edioasteroid که بوسیله خط میانی یک آمبولاکرام (سینه) تشخیص داده می شود در آمبولاکراهای منحنی این استخوان شعاعی بوسیله خط میانی انتهای نزدیک (ابتدای) سینه
ambulacral radius
شعاع دهانه
در یک دهانه مصنوعی ، شعاع میانگین که در سطحی هم تراز با سطح اصلی زمین اندازه گرفته شده است (فلاندروسائر 1960) در یک دهانه طبیعی ، که در آن سطح اصلی زمین ممکن است قطعی نباشد ، شعاع دهانه اندازه گیری شده نسبت به خط الراس حاشیه ای ، شعاع دهانه در یک دهانه مصنوعی
crater radius
هم قدر ، هم اندازه ، هم ارز یا معادل
صفت: هم خوان یا مشابه در سن زمین شناسی یا موقعیت چینه شناسی خصوصاً به چینه ها یا سازندی (در نواحی بسیار دور از هم) گویند که از نظر زمان تشکیل یا رسوبگذاری هم زمان هستند یا حاوی اشکال فسیلی مشابهی می باشند اسم: یک چینه که از نظر زمانی یا ویژگی ، معادل یا هم زمان می‌باشند ، هم ارز یا معادل صفت: هم خوان یا مشابه در سن زمین شناسی یا موقعیت چینه شناسی خصوصاً به چینه ها یا سازندی (در نواحی بسیار دور از هم) گویند که از نظر زمان تشکیل یا رسوبگذاری هم زمان هستند یا حاوی اشکال فسیلی مشابهی می باشند اسم: یک چینه که از نظر زمانی یا ویژگی
equivalent
قطر معادل ، قطر هم ارز ، دو برابر شعاع معادل
equivalent diameter
فاصله کانونی معادل ، فاصله کانونی هم سنگ (efl)
equivalent focal length
فاصله کانونی معادل ، فاصله کانونی هم سنگ (efl)
equivalent focal length|efl|efl
توده هم ارز
equivalent mass
قطر کروی معادل
equivalent spherical diameter
وزن معادل یک کلوئید خاک
equivalent weight of a soil colloid
شعاع هیدرولیکی ، شعاع آبی ، شعاع آبشناختی ، شعاع هیدرولیکی
شعاع آبی برابر با سطح مرطوب به محیط مرطوب ، شعاع هیدرولیکی شعاع آبی برابر با سطح مرطوب به محیط مرطوب
hydraulic radius
شعاع بسته بندی
نصف فاصله میان نزدیکترین اتمها یا یونهای مشابه در یک بلور ، شعاع بسته بندی نصف فاصله میان نزدیکترین اتمها یا یونهای مشابه در یک بلور
packin radius
شعاع آمبولاکرال اولیه
یکی از سه شعاع ادریوآستروئید: جلویی ، سمت راست و سمت چپ این شعاع‌ها از مرکز منطقه دهانی گسترش یافته و با خطوط میانی دهانی جلویی ومتقاطع مشخص می‌شوند دو شعاع جانبی برای تشکیل دو جفت آمبولاکرای جانبی به دو شاخه منشعب می شوند ، I-II و IV-V؛ شعاع جلویی به صورت آمبولاکروم III ادامه می‌یابد (بل ، 1976) ، شعاع آمبولاکرال اولیه - یکی از سه شعاع ادریوآستروئید: جلویی
primary ambulacral radius
شعاع
الف) یک پرتوی یک خارپوست ، مثلا هر کدام از 5 استخوانچه منشعب شده در فانوس ارسطوی یک خارپوست را گویند؛ مثلا یک صفحه شعاعی
ب) بخش جانبی یک صفحه اتاقکی یک سخت پوست مژیکای را گیوند که با بالچه یک صفحه پیوندی هم پوشانی دارد و از دیواره توسط تغییری در جهت خطوط رشد ، تفریق می شود
ج) یک خط شعاعی فرضی را گویند که بدن یک جانوران متقارن شعاعی را به بخش های مشابه تقسیم می کند
د) استخوان میانی تر ، از بین دو استخوان ساعد چهارپایان را گویند
جمع: radii ، شعاع - الف) یک پرتوی یک خارپوست ، مثلا هر کدام از 5 استخوانچه منشعب شده در فانوس ارسطوی یک خارپوست را گویند؛ مثلا یک صفحه شعاعی - ب) بخش جانبی یک صفحه اتاقکی یک سخت پوست مژیکای را گیوند که با بالچه یک صفحه پیوندی هم پوشانی دارد و از دیواره توسط تغییری در جهت خطوط رشد ، تفریق می شود - ج) یک خط شعاعی فرضی را گویند که بدن یک جانوران متقارن شعاعی را به بخش های مشابه تقسیم می کند - د) استخوان میانی تر ، از بین دو استخوان ساعد چهارپایان را گویند - جمع: radii
radius
شعاع سه بعدی نمایی
فاصله محدود که در آن ، هدف را می‌توان در برجستگی استریوسکوپی مشاهده نمود این شعاع با دید غیرمسلح انسان حدود 450 متر می باشد ، شعاع سه بعدی نمایی - فاصله محدود که در آن
stereoscopic radius

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای مقاله ISI زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن