معادل انگلیسی سنجنده افقی
سیستم متشکل از نقاطی که موقعیت های افقی و همبستگی آن ها به دقت تعیین شده است تا بتو

زمين شناسی
سنجنده افقی
سیستم متشکل از نقاطی که موقعیت های افقی و همبستگی آن ها به دقت تعیین شده است تا بتوان از آن ها به عنوان مراجع ثابت در تعیین موقعیت و همبستگی عوارض نقشه استفاده کرد ، سنجنده افقی سیستم متشکل از نقاطی که موقعیت های افقی و همبستگی آن ها به دقت تعیین شده است تا بتوان از آن ها به عنوان مراجع ثابت در تعیین موقعیت و همبستگی عوارض نقشه استفاده کرد
horizontal control
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی سنجنده افقی
سیستم متشکل از نقاطی که موقعیت های افقی و همبستگی آن ها به دقت تعیین شده است تا بتو
نقطه کنترل مسطحاتی
horizontal control point
کنترل فضای هوایی
فرآیندی که برای تقویت پدافند هوایی واز طرف دیگر پیشبرد عملیات هوایی در محدوده ناحیه ای از مسئولیت به صورت مطمئن و موثر وقابل انعطاف طراحی شده است ، کنترل فضای هوایی فرآیندی که برای تقویت پدافند هوایی واز طرف دیگر پیشبرد عملیات هوایی در محدوده ناحیه ای از مسئولیت به صورت مطمئن و موثر وقابل انعطاف طراحی شده است
airs pace control
جلوگیری از آبستنی ، تنظیم موالید
birth control
تغییر در نوع کنترل عملیاتی یا تعویض آن ، تاریخ ، تطبیق زمان جهانی وگاهی مواقع مکانی که یک نیروی نظامی از یک حوضه فرماندهی به حوزه فرماندهی دیگری انتقال می یابد این اصطلاح بیشتر در نیروهای دریایی به کار گرفته می شود
change operational control
کنترل کردن ، کاربری ، مهار ، کنترل
الف) داده های بعدی هم رشد یا مطابق که برای تعیین موقعیت ، ارتفاعات ، مقیاس و جهت گیری جزئیات یک نقشه استفاده می شوند و برای تفسیرها و توضیحات بر روی نقشه بکار می روند
ب) تجمع نقاط با قرارگیری دقیق که تعیین کننده دقت یک نقشه است و با آن مساحی ثانویه محلی ممکن است برای اطمینان از دقت الزامی آنها همراه شود سیستمی از اندازه گیری های نسبتاً دقیق نقاط ، نشانه ها یا اشیاء بر روی زمین ، که موقعیتهای افقی و یا عمودی آنها کمابیش با دقت خوبی توسط ابزارهای مساحی تعیین شده است نقشه ای که شامل نقاط بسیاری از این دست است به نقشه ای گفته می شود که دارای مهار یا کنترل خوب یا مناسب می باشد
(هیدرولیک): یک مقطع یا بخش مستقیم یک کانال باز که در آن شرایط طبیعی یا مصنوعی سبب می شود سطح آب بالاتر از آن نشان دهنده تخلیه باشد ب) مقطع عرضی آبراهه که گلوگاهی برای یک جریان مشخص بوده و بار انرژی مورد نیاز برای کاهش جریان را تعیین می نماید در یک کانال باز ، این نقطه ای که در آن جریان بحرانی است در یک آب گذر یا لوله بستر این نقطه ای است که آن فشار هیدروستاتیک و مساحت مقطع عرضی جریان مشخصاً ثابت شده است به جز در حالی که جریان در یک نقطه دیگر توسط یک فشار هیدرواستاتیک برابر با بیشترین خلا ء برابر است که می تواند در آن نقطه بدون خدشه باقی بماند ، کنترل الف) داده های بعدی هم رشد یا مطابق که برای تعیین موقعیت ، مقیاس و جهت گیری جزئیات یک نقشه استفاده می شوند و برای تفسیرها و توضیحات بر روی نقشه بکار می روند ب) تجمع نقاط با قرارگیری دقیق که تعیین کننده دقت یک نقشه است و با آن مساحی ثانویه محلی ممکن است برای اطمینان از دقت الزامی آنها همراه شود سیستمی از اندازه گیری های نسبتاً دقیق نقاط ، که موقعیتهای افقی و یا عمودی آنها کمابیش با دقت خوبی توسط ابزارهای مساحی تعیین شده است نقشه ای که شامل نقاط بسیاری از این دست است به نقشه ای گفته می شود که دارای مهار یا کنترل خوب یا مناسب می باشد (هیدرولیک): یک مقطع یا بخش مستقیم یک کانال باز که در آن شرایط طبیعی یا مصنوعی سبب می شود سطح آب بالاتر از آن نشان دهنده تخلیه باشد ب) مقطع عرضی آبراهه که گلوگاهی برای یک جریان مشخص بوده و بار انرژی مورد نیاز برای کاهش جریان را تعیین می نماید در یک کانال باز
control
مهار سیل ، کنترل سیلاب ، جلوگیری از سیل ، جلوگیری از طغیان
flood control
کنترل زمینی ، تنظیم و توقف نهایی انتهای دیواره های یک ناحیه معدنی
این اصطلاح معمولا برای اندازه گیریهای انجام شده برای جلوگیری از ریزشک سقف یا انفجار زغال بکار می رود ، تنظیم و توقف نهایی انتهای دیواره های یک ناحیه معدنی این اصطلاح معمولا برای اندازه گیریهای انجام شده برای جلوگیری از ریزشک سقف یا انفجار زغال بکار می رود
ground control
کنترل آبراهه
gully control
کنترل هوموستاتیک
توانایی/ تمایل یک موجود زنده یا سلول برای برقراری تعادل داخلی به وسیله تنظیم فرآیندهای فیزیولوژیکی خود ، را کنترل هوموستاتیک گویند ، کنترل هوموستاتیک توانایی/ تمایل یک موجود زنده یا سلول برای برقراری تعادل داخلی به وسیله تنظیم فرآیندهای فیزیولوژیکی خود
homeostatic control
زاویه افقی ، لمب افقی
horizontal angle
کفبند افقی
horizontal apron
اتوکلاو افقی
در حالتی که در اتوکلاو ، اکسیژن عامل اصلی انجام واکنش باشد ، لازم است واکنش گاز-مایع با سرعت بالایی انجام پذیرد این عمل در اتوکلاوهایی به شکل کپسول استوانه ای- افقی انجام می شود
horizontal autoclave
اتوکلاو افقی در حالتی که در اتوکلاو ، اکسیژن عامل اصلی انجام واکنش باشد ، لازم است واکنش گاز-مایع با سرعت بالایی انجام پذیرد این عمل در اتوکلاوهایی به شکل کپسول استوانه ای- افقی انجام می شود
horizontal autoclave|autoclave|autoclave
محور افقی
محوری که دوربین دستگاه تئودولیت یا زاویه یاب در حالت حرکت قائم حول آن می چرخد ، محور افقی محوری که دوربین دستگاه تئودولیت یا زاویه یاب در حالت حرکت قائم حول آن می چرخد
horizontal axis
باد بند افقی ، مهار افقی
horizontal brace
قوس افقی
horizontal curve
تعدیل دقت موقعیت افقی(hdop)
horizontal dilution of precision
تعدیل دقت موقعیت افقی(hdop)
horizontal dilution of precision|hdop|hdop
شیب لغز افقی
گسل هایی که امتداد اصلی لغزش موازی جهت شیب گسل باشد ، گسل های شیب لغز نامیده می­شوند (شیب افقی) ، شیب لغز افقی گسل هایی که امتداد اصلی لغزش موازی جهت شیب گسل باشد
horizontal dip slip
یک ماشین بخار که سیلندرها بر روی لایه افقی قرار گرفته اند وسیله های پیستون از طریق یک راس متقاطع(c ross- head)به یک میل لنگ وچرخ طیار متصل می شود
horizontal engine
هم ارز افقی
فاصله میان دو نقطه واقع در سطح زمین در حالتی که آن ها را بر روی یک صفحه افقی پیاده کنیم کوتاه ترین فاصله میان دو نقطه برای مثال کوتاه ترین فاصله میان دو خط تراز در یک نقشه ، علامت اختصاری: HE مقایسه شود با: vertical interval (فواصل قائم) ، هم ارز افقی فاصله میان دو نقطه واقع در سطح زمین در حالتی که آن ها را بر روی یک صفحه افقی پیاده کنیم کوتاه ترین فاصله میان دو نقطه برای مثال کوتاه ترین فاصله میان دو خط تراز در یک نقشه
horizontal equivalent
گسل افقی
گسلی با زاویه شیب برابر با صفر درجه
مقایسه شود با vertical fault ، گسل افقی گسلی با زاویه شیب برابر با صفر درجه مقایسه شود با vertical fault
horizontal fault
چین افقی ، چین بدون پلانژ(nonplunging fold)
horizontal fold|nonplunging fold|nonplunging fold
شاخص شکل افقی
عنوان ارائه شده توسط بوچر Bucher جهت بیان درجه عدم تقارن یک ساختار موجی (ریپل مارک) که به صورت نسبت طول افقی قسمت پرشیب (جهت جریان رو به پایین) به بخش با شیب ملایم (جهت بالا رفتن جریان) تعریف شده است Twenhofel توئن هافل به منظور اندازه گیری میزان تقارن یا عدم تقارن ساختارهای موجی شکل از عکس رابطه اخیر و Allen از نسبت طول یال به طول موج ساختار استفاده کرده اند مقایسه شود با vertical from index در این مورد به معنای واژه ripple symmetry index (شاخص تقارن ساختارهای موجی شکل) نیز مراجعه کنید ، شاخص شکل افقی عنوان ارائه شده توسط بوچر Bucher جهت بیان درجه عدم تقارن یک ساختار موجی (ریپل مارک) که به صورت نسبت طول افقی قسمت پرشیب (جهت جریان رو به پایین) به بخش با شیب ملایم (جهت بالا رفتن جریان) تعریف شده است Twenhofel توئن هافل به منظور اندازه گیری میزان تقارن یا عدم تقارن ساختارهای موجی شکل از عکس رابطه اخیر و Allen از نسبت طول یال به طول موج ساختار استفاده کرده اند مقایسه شود با vertical from index در این مورد به معنای واژه ripple symmetry index (شاخص تقارن ساختارهای موجی شکل) نیز مراجعه کنید
horizontal form index
تار افقی
horizontal hair
چین مایل افقی چینی با محور افقی و صفحه محوری شیب دار
horizontal inclined fold
ترکیب دو یا چند فایل نقشهای رایانهای مجاور به صورتی که فایل نقشهای حاصله از نظر توپولوژیکی پیوسته باشد
horizontal integration
روش سیم پیچ افقی
یک روش در برداشت های الکترو مغناطیسی که در آن سیم پیچهای فرستنده و گیرنده هر دو افقی هستند ، روش سیم پیچ افقی یک روش در برداشت های الکترو مغناطیسی که در آن سیم پیچهای فرستنده و گیرنده هر دو افقی هستند
horizontal loop method
چین افقی نرمال چینی با محور افقی و صفحه محوری قائم
horizontal normal fold
تصویر افقی
horizontal photograph
سطح افقی ، صفحه افقی
horizontal plane
جدایش افقی
فاصله بین دو قسمت قطع شده توسط گسل در سطح افق و در یک امتداد مشخص را جدایش افقی گویند
horizontal separation
جدایش افقی فاصله بین دو قسمت قطع شده توسط گسل در سطح افق و در یک امتداد مشخص را جدایش افقی گویند
horizontal separation|separation|separation
مولفه افقی لغزش
مولفه افقی لغزش کلی یک گسل
مترادف: horizontal dip slip ، مولفه افقی لغزش مولفه افقی لغزش کلی یک گسل مترادف: horizontal dip slip
horizontal slip
مسطح بودن خاک
horizontal soil
کنترل و ابزاردقیق
instrumentation and control
کنترل کننده کانسنگ
هر فرآیند یا جنبه تکتونیکی ، سنگ شناسی یا ژئوشیمیایی موثر بر نحوه شکل گیری و تمرکز کانسارها مقایسه شود با: metallotect ، کنترل کننده کانسنگ هر فرآیند یا جنبه تکتونیکی
ore control
مهار جریانی بازیافته
مهار زهکشی یخچالی توسط عوارض مورنی تعدیل یافته که حاصل پیشروی مجدد یک یخچال سابقاً ساکن است
regenerated flow control
مهار سقف
مطالعه مهندسی رفتار سنگهای حمایت نشده در عملیات معدنکاری و استخراج ، اندازه گیری نظام مند حرکت چینه های سقف و تنش های درگیر ، و مؤثرترین اندازه ها برای جلوگیری یا کاهش حرکات سقف
مترادف: مهار چینه ها ، مهار سقف - مطالعه مهندسی رفتار سنگهای حمایت نشده در عملیات معدنکاری و استخراج ، و مؤثرترین اندازه ها برای جلوگیری یا کاهش حرکات سقف - مترادف: مهار چینه ها
roof control
کنترل سرعت
speed control
کنترل فرآیند آماری (spc)
مخفف : special purpose computer
مخفف :stored program computer
statistical process control
کنترل تصادفی
stochastic control
کنترل کننده ساختمانی
تاثیر وجوه ساختمانی بر روی ته نشینی کانه ها؛ مانند کانه های معدنی پر کننده شکافها
مقایسه شود با: کنترل کننده چینه شناسی (stratigraphic control)
structural control
کنترل کننده ساختمانی - تاثیر وجوه ساختمانی بر روی ته نشینی کانه ها؛ مانند کانه های معدنی پر کننده شکافها - مقایسه شود با: کنترل کننده چینه شناسی (stratigraphic control)
structural control|stratigraphic control|stratigraphic control
مهار سیلاب
torrent control
مدیریت عملیات transactions به منظور ردیابی تراکنش ، ثبت تراکنش و جلوگیری از برخورد تراکنش
transaction control
کنترل قائم
دسته ای از اندازه گیری های بدست آمده از روش های مساحی برای تعیین فراز یا ارتفاع با توجه به یک سطح مبنای فرضی (نسبت به یک سطح مبنای فرضی) (که معمولاً مسطح دریا است) و به عنوان مرجع ثابت در عوارض نقشه‌ای ، موقعیت یابی و مقایسه ای استفاده می شود ، کنترل قائم - دسته ای از اندازه گیری های بدست آمده از روش های مساحی برای تعیین فراز یا ارتفاع با توجه به یک سطح مبنای فرضی (نسبت به یک سطح مبنای فرضی) (که معمولاً مسطح دریا است) و به عنوان مرجع ثابت در عوارض نقشه‌ای
vertical control
کنترل حجمی
رجوع شود به gain control
volume control
کنترل حجمی - رجوع شود به gain control
volume control|gain control|gain control

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن