معادل انگلیسی طول آمیختگی
طولی معین عمود بر راستای جریان که طبق فرض ، بر روی آن ، حجم کوچکی از سیال ، طی فرآی

زمين شناسی

طول آمیختگی
طولی معین عمود بر راستای جریان که طبق فرض ، بر روی آن ، حجم کوچکی از سیال ، طی فرآیند مبادله جرم در جریانات متلاطم ، مشخصات خود را حفظ می کند این طول ، مرتبط با ضریب ویسکوزیته گردابی و نیز نرخ تغییر سرعت در جهت عمود بر خط جریان می باشد ، طول آمیختگی طولی معین عمود بر راستای جریان که طبق فرض

mixing length

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی طول آمیختگی
طولی معین عمود بر راستای جریان که طبق فرض ، بر روی آن ، حجم کوچکی از سیال ، طی فرآی

طول ظاهری

bulk length

فاصله کانونی کالیبره شده (cfl)

calibrated focal length

طول کانال ، طول جریان یا رودخانه

channel length

طول بحرانی
فاصله افقی حداکثر که در طی آن فرسایش ورقه ای رخ نمی دهد و در جهت جریان از راه خشکی از آبریز زهکشی تا نقطه ای که در آن تنش فرسایشی با مقاومت خاک در مقابل فرسایش مساوی می شود ، اندازه گیری می گردد (هورتون – 1945) این طول تعیین کننده عمق کمربند بدون فرسایش می باشد
نماد: Xc مقایسه شود با: طول جریان سطحی ، طول بحرانی فاصله افقی حداکثر که در طی آن فرسایش ورقه ای رخ نمی دهد و در جهت جریان از راه خشکی از آبریز زهکشی تا نقطه ای که در آن تنش فرسایشی با مقاومت خاک در مقابل فرسایش مساوی می شود ، اندازه گیری می گردد (هورتون – 1945) این طول تعیین کننده عمق کمربند بدون فرسایش می باشد نماد: Xc مقایسه شود با: طول جریان سطحی

critical length

طول موثر آزاد ستون

effective unbraced column length

فاصله کانونی معادل ، فاصله کانونی هم سنگ (efl)

equivalent focal length

طول برد دریاچه ، طول خط آب

fetch length

طول کانونی
عنوانی کلی برای فاصله میان نقطه مرکزی یک عدسی با کانون آن در مباحث مربوط به فتوگرامتری ، عنوان فاصله کانونی معادل برای فاصله میان نقطه گرهی پسین عدسی با صفحه کانونی ، در امتداد محور عدسی مزبور که بهترین حالت یک تصویر منفی را ارائه داده و نیز عنوان فاصله کانونی تنظیم شده برای مقدار تطبیق یافته طول یا فاصله کانونی متعادل که به منظور توزیع تاثیر تخریب لنز بر روی کل میدان منفی ، محاسبه شده است ، بکار می رود سمبل: f
مترادف: focal distance ، طول کانونی عنوانی کلی برای فاصله میان نقطه مرکزی یک عدسی با کانون آن در مباحث مربوط به فتوگرامتری ، بکار می رود سمبل: f مترادف: focal distance

focal length

طول شیب

graded length

طول پیچ و خم ، طول رودپیچ
فاصله میان قسمتهای معادل (همانند) پیچ و خمهای متوالی هم فاز که در امتداد بستر عمومی جریان ، اندازه گیری می شود؛ دو برابر فاصله میان نقاط عطف متوالی (نقاط تغییر جهت) یک مسیر پرپیچ و خم
، طول رودپیچ - فاصله میان قسمتهای معادل (همانند) پیچ و خمهای متوالی هم فاز که در امتداد بستر عمومی جریان ، اندازه گیری می شود؛ دو برابر فاصله میان نقاط عطف متوالی (نقاط تغییر جهت) یک مسیر پرپیچ و خم -

meander length

اختلاط

mixing

ضریب آمیختگی (austausch)

mixing coefficient

ضریب آمیختگی (austausch)

mixing coefficient|austausch|austausch

شیر مخلوط

mixing faucet

دستگاه مرکزی بتن

mixing plant

نسبت آمیختگی
نسبت جرم بخار آب به جرم هوای خشک همراه با آنچه وابسته است یکی از پارامترهای جوی مهم است مقایسه شود با: humidity ، absolute humidity ، relative humidity ، specific humidity ، نسبت آمیختگی نسبت جرم بخار آب به جرم هوای خشک همراه با آنچه وابسته است یکی از پارامترهای جوی مهم است مقایسه شود با: humidity

mixing ratio

طول پیتر
پارامتری که بر روی پروفیلهای عرضی آنومالیهای میدانهای پتانسیل (خصوصاً میدان مغناطیسی) اندازه گیری شده و هدف از ارائه آن ، تعیین عمق توده صفحه ای یا ساختار دایک مانند مولد آنومالی مزبور می باشد طبق قانون پیتر ، این عمق معادل با 8/5 فاصله افقی میان نقاط واقع در جوانب یک آنومالی است

peter's length

طول موج ریپل

ripple wavelength

طول موج ریپل مارک

ripple-mark wavelength

طول حفاری ویژه

specific drilling length

طول کلی لغزش
فاصله بین تاج لغزش تا نوک لغزش می باشد ، طول کلی لغزش - فاصله بین تاج لغزش تا نوک لغزش می باشد

total length

محدوده تشعشع الکترومغناطیسی (تقریبا 4/0 تا 7/0 میکرومتر
در این محدوده چشم انسان حساس است

visible wavelength

طول موج
الف) فاصله بین قله های متوالی امواج یا سایر نقاط معادل ، در یک سری امواج همساز یا سازگار
ب) در سیستم های چینی دوره ای متقارن ، فاصله بین لولاهای تاقدیسی و ناودیسی را گویند برای سیستم های نامتقارن غیردوره ای ، تعریفهای متنوعی پیشنهاد شده است
، طول موج - الف) فاصله بین قله های متوالی امواج یا سایر نقاط معادل ، در یک سری امواج همساز یا سازگار - ب) در سیستم های چینی دوره ای متقارن ، تعریفهای متنوعی پیشنهاد شده است -

wavelength

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی طول آمیختگی
طولی معین عمود بر راستای جریان که طبق فرض ، بر روی آن ، حجم کوچکی از سیال ، طی فرآی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی طول آمیختگی
طولی معین عمود بر راستای جریان که طبق فرض ، بر روی آن ، حجم کوچکی از سیال ، طی فرآی

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی طول آمیختگی طولی معین عمود بر راستای جریان که طبق فرض ، بر روی آن ، حجم کوچکی از سیال ، طی فرآی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی طول آمیختگی طولی معین عمود بر راستای جریان که طبق فرض ، بر روی آن ، حجم کوچکی از سیال ، طی فرآی

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی طول آمیختگی
طولی معین عمود بر راستای جریان که طبق فرض ، بر روی آن ، حجم کوچکی از سیال ، طی فرآی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی طول آمیختگی
طولی معین عمود بر راستای جریان که طبق فرض ، بر روی آن ، حجم کوچکی از سیال ، طی فرآی