معادل انگلیسی میخ تنظیم
تنظیم دستگاه ترازیاب حبابی یک دوربین ترازیابی به گونه ای که خط تلفیق آن با استفاده ا

زمين شناسی

میخ تنظیم
تنظیم دستگاه ترازیاب حبابی یک دوربین ترازیابی به گونه ای که خط تلفیق آن با استفاده از دو درجه یا میخ ثابت (pegs) ، به صورت موازی با محور ترازیابی حبابی درمی آید ، میخ تنظیم تنظیم دستگاه ترازیاب حبابی یک دوربین ترازیابی به گونه ای که خط تلفیق آن با استفاده از دو درجه یا میخ ثابت (pegs)

peg adjustment

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی میخ تنظیم
تنظیم دستگاه ترازیاب حبابی یک دوربین ترازیابی به گونه ای که خط تلفیق آن با استفاده ا

تنظیم توازی

collimating adjustment

سرشکنی بلوک با واحد مستقل

independent model block adjustment

سرشکنی کمترین مربعات

least squares adjustment

سرشکنی شبکه نقشه برداری

network adjustment

پگماتیت ، پگماتیت
سنگهای آذرین دانه درشتی که عمدتا ترکیب گرانیتی داشته و بلورهای آنها حداقل 5/2 سانتیمتر طول دارند عمل تبلور در این سنگها در مراحل پایانی انجماد ماگما صورت می گیرد یعنی زمانیکه ماگما غنی از مواد فرار و عناصر نادر است ممکن است غنی از برخی از عناصر نادر (از قبیل ، لیتیم ، بور ، فلورین ، تانتالم ، نیوبیم ، عناصر نادر خاکی و اورانیم) بوده و از لحاظ اقتصادی قابل بهره برداری باشند

pegmatite

پگماتیت - سنگهای آذرین دانه درشتی که عمدتا ترکیب گرانیتی داشته و بلورهای آنها حداقل 5/2 سانتیمتر طول دارند عمل تبلور در این سنگها در مراحل پایانی انجماد ماگما صورت می گیرد یعنی زمانیکه ماگما غنی از مواد فرار و عناصر نادر است ممکن است غنی از برخی از عناصر نادر (از قبیل ، لیتیم ، بور ، فلورین ، تانتالم ، نیوبیم ، عناصر نادر خاکی و اورانیم) بوده و از لحاظ اقتصادی قابل بهره برداری باشند

pegmatite|pegmatites|pegmatites

پگماتیت

pegmatites

پگماتیتی

pegmatitic

مرحله پگماتیتی
مرحله ای در روند معمول فرآیند تبلور ماگمایی حاوی مواد فرار که در آن سیال باقیمانده (پس از تبلور بخشی از آن) به گونه ای از مواد فرار ، غنی شده که امکان شکل گیری سنگهای درشت دانه در آن مهیا شده است (به عبارت دیگر پگماتیت) در مورد مقادیر نسبی سیلیکاتها و مواد فرار در سیال ، محدوده دمایی و روابط میان سیالات مزبور با سیالات هیدروترمال در مرحله پگماتیتی شدن ، اختلاف نظرها و مشاجرات متعددی میان دانشمندان وجود دارد
مقایسه شود با: hydrothermal stage

pegmatitic stage

مرحله پگماتیتی مرحله ای در روند معمول فرآیند تبلور ماگمایی حاوی مواد فرار که در آن سیال باقیمانده (پس از تبلور بخشی از آن) به گونه ای از مواد فرار ، غنی شده که امکان شکل گیری سنگهای درشت دانه در آن مهیا شده است (به عبارت دیگر پگماتیت) در مورد مقادیر نسبی سیلیکاتها و مواد فرار در سیال ، محدوده دمایی و روابط میان سیالات مزبور با سیالات هیدروترمال در مرحله پگماتیتی شدن ، اختلاف نظرها و مشاجرات متعددی میان دانشمندان وجود دارد مقایسه شود با: hydrothermal stage

pegmatitic stage|pegmatitic|pegmatitic

بافت پگماتیتی ، بافتی از سنگهای آذرین که بلورهای درهم فرورفته آن همگی بیش از یک سانتی متر قطر دارند

pegmatitic texture

بافت پگماتیتی ، بافتی از سنگهای آذرین که بلورهای درهم فرورفته آن همگی بیش از یک سانتی متر قطر دارند

pegmatitic texture|pegmatitic|pegmatitic

پگماتولد
این نام برای سنگ دانه درشتی که دارای بلورهای درشتی در حد چندین سانتیمتر هستند ، مانند پگماتیت ها ، بکار می رود ، پگماتولد - این نام برای سنگ دانه درشتی که دارای بلورهای درشتی در حد چندین سانتیمتر هستند

pegmatold

سازگاری ساختمانی
عنوانی که توسط سالیسبوری (1904) برای آرایش مجدد زهکشی یک منطقه طوری که با ساختار زمین شناسی منطقه هماهنگ شود پیشنهاد داده شده است خصوصاً جریان یافتن رودها در امتداد چینه ها
مقایسه شود با: topographic adjustment (تنظیم یا سازگاری توپوگرافی) ، سازگاری ساختمانی - عنوانی که توسط سالیسبوری (1904) برای آرایش مجدد زهکشی یک منطقه طوری که با ساختار زمین شناسی منطقه هماهنگ شود پیشنهاد داده شده است خصوصاً جریان یافتن رودها در امتداد چینه ها - مقایسه شود با: topographic adjustment (تنظیم یا سازگاری توپوگرافی)

structural adjustment

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی میخ تنظیم
تنظیم دستگاه ترازیاب حبابی یک دوربین ترازیابی به گونه ای که خط تلفیق آن با استفاده ا

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی میخ تنظیم
تنظیم دستگاه ترازیاب حبابی یک دوربین ترازیابی به گونه ای که خط تلفیق آن با استفاده ا

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی میخ تنظیم تنظیم دستگاه ترازیاب حبابی یک دوربین ترازیابی به گونه ای که خط تلفیق آن با استفاده ا

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی میخ تنظیم تنظیم دستگاه ترازیاب حبابی یک دوربین ترازیابی به گونه ای که خط تلفیق آن با استفاده ا

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی میخ تنظیم
تنظیم دستگاه ترازیاب حبابی یک دوربین ترازیابی به گونه ای که خط تلفیق آن با استفاده ا

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی میخ تنظیم
تنظیم دستگاه ترازیاب حبابی یک دوربین ترازیابی به گونه ای که خط تلفیق آن با استفاده ا