معادل انگلیسی اتصال مفصلی

زمين شناسی

اتصال مفصلی

pin joint

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی اتصال مفصلی

تکیه گاه لولایی

pin jointed support

اتصال ساچمه ای ، اتصال توپی ، اتصال مفصلی

ball joint

اتصال مفصلی ، اتصال توپی

ball-and-socket joint

محل اتصال ب س
درزه/ شکاف/ مفصل طولی ، محل اتصال ب س درزه/ شکاف/ مفصل طولی

bc joint

درز افقی ، محل اتصال

bed joint

درزه لایه ای موازی
درزه هایی که بر روی لایه ها و موازی با امتداد آن بوجود آمده اند

bedding joint

درزه لایه ای موازی درزه هایی که بر روی لایه ها و موازی با امتداد آن بوجود آمده اند

bedding joint|bedding joint|bedding joint

اتصال نر وماده

bell-and-spigot joint

اتصال لب به لب

butt joint

درز اجرایی ، درز ساختمانی ، درز ساخت

construction joint

درز انقباض

contraction joint

شکاف ، درز ، نوعی شکستگی سنگهاست زمانیکه اختلاف سطح پیدا نکرده اند

diaclase fissure joint

درزه های متقاطع درزه هایی که همدیگر را در یک نقطه روی یک صفحه واحد قطع می کنند

diagonal joints|diagonal joint|diagonal joint

درز انبساط

dilatation joint

اتصال میخچه ای

dowel joint

درز انبساط

expansion joint

بند نمایان

face joint

اتصال گیر دار

fixed joint

درز پی

foundation joint

اتصال مفصلی

hinge joint

اتصال تونشین

housed joint

اتصال قفل و بستی

interlocking joint

اتصال نر و ماده

joggle joint

درز ، شکاف ، درزه ، رگه
یک صفحه یا سطح مجزا که یک سنگ را در طولی که حرکت قابل رؤیت موازی با صفحه یا سطح وجود ندارد ، تقسیم می کند
اتصال محل وصل شدن دو حلقه یا بند مثل ساق به ران (در حشرات) ، رگه یک صفحه یا سطح مجزا که یک سنگ را در طولی که حرکت قابل رؤیت موازی با صفحه یا سطح وجود ندارد ، تقسیم می کند اتصال محل وصل شدن دو حلقه یا بند مثل ساق به ران (در حشرات)

joint

لوله چهارپر ، لوله چهارگوش لوله فولادی با مقطع عرضی مربعی یا شش وجهی و با طول 16 متر که قسمت فوقانی رشته ابزار حفاری دورانی را تشکیل می دهد ، این بخش بر روی صفحه دورانی نصب شده و از درون آن گذشته و در نتیجه طی فرآیند حفاری بوسیله این صفحه می چرخد و بر این اساس ، حرکت دورانی صفحه را به لوله حفاری منتقل می کند مترادف: kellyjoint

kelly|kellyjoint|kellyjoint

اتصال کام و زبانه ای ، درز کام و زبانه ای

keyed joint

دریچه بالارو

lift joint

درز جابجایی

movement joint

درزمایل

oblique joint

اتصال sشکل

ogee joint

تیر مشبک فرعی

open web joint

میله
(نقشه برداری):یک میله فلزی نوک‌تیز با یک حلقه در انتهای آن که برای نشانه‌گذاری اندازه‌‌گیری‌های مدرج روی زمین به کار می‌رود ، میله - (نقشه برداری):یک میله فلزی نوک‌تیز با یک حلقه در انتهای آن که برای نشانه‌گذاری اندازه‌‌گیری‌های مدرج روی زمین به کار می‌رود

عضو متصل شده با خار مغزی ، عضو لولا شده ، عضو اتصال لولایی

pin connected member

اتصال مفصلی ، پیوست لولایی ، اتصال میخی

pin connection

عضو دوسر مفصلی

pin ended member

قطعه فشاری در سر مفصلی

pin ended strut

خط ثابت

pin line

خط ثابت

pin line|pin lines|pin lines

رده پیناکوئیدی
رده بلوری در سیستم تری‌کلینیک که تنها یک مرکز تقارن دارد

pinacoidal class

رده پیناکوئیدی - رده بلوری در سیستم تری‌کلینیک که تنها یک مرکز تقارن دارد

pinacoidal class|pinacoidal|pinacoidal

رخ پیناکوئیدی
رخ کانی موازی با یکی از سطوح پیناکوئیدی بلور:مانند رخ (010) ژیپس

pinacoidal cleavage

رخ پیناکوئیدی - رخ کانی موازی با یکی از سطوح پیناکوئیدی بلور:مانند رخ (010) ژیپس

pinacoidal cleavage|cleavage|cleavage

نوعی کانی
فرمول شیمیایی: Mg2Mn+++O2(BO3) ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Mg2Mn+++O2(BO3)

pinakiolite

نوعی کانی
فرمول شیمیایی: Pb3(WO4)OCl2 ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Pb3(WO4)OCl2

pinalite

تنگنا ، موقعیت باریک
فشردگی دیواره های یک رگه یا سقف و کف یک رگه زغالی به طوریکه زغال به سمت بیرون فشرده شود
نازک شدگی لایه سنگ :
(الف) نازک‌شدگی یا فشردگی مشخص یک لایه سنگ؛ به عنوان مثال به هم رسیدن دیواره‌های یک رگه ، یا بالا و کف یک لایه زغال‌‌سنگ ، به نحوی که کانه یا زغال‌سنگ کم‌وبیش به صورت کامل جابجا شود
(ب) بخش نازک یا باریک یک کانسار؛ بخشی از یک زون کانی که تقریباً قبل از گسترش آن در محلی دیگر برای تشکیل یک کانسار بزرگ ، ناپدید می‌شود ، موقعیت باریک - فشردگی دیواره های یک رگه یا سقف و کف یک رگه زغالی به طوریکه زغال به سمت بیرون فشرده شود - نازک شدگی لایه سنگ : - (الف) نازک‌شدگی یا فشردگی مشخص یک لایه سنگ؛ به عنوان مثال به هم رسیدن دیواره‌های یک رگه ، به نحوی که کانه یا زغال‌سنگ کم‌وبیش به صورت کامل جابجا شود - (ب) بخش نازک یا باریک یک کانسار؛ بخشی از یک زون کانی که تقریباً قبل از گسترش آن در محلی دیگر برای تشکیل یک کانسار بزرگ

pinch

نازک شدن
نازک شدن تا ازبین‌رفتن
پایان یا انتهای یک طبقه ، رگه یا بخش دیگری از سنگ که به‌شکل پیشرونده در جهت افقی باریک یا نازک می‌شود تا از بین میرود و سنگ‌های جدا از هم ، به هم می رسند به ویژه یک تله چینه‌شناختی حاصل نازک شدگی ماسه سنگ متخلخل یا نفوذ‌پذیر در بین دو لایه شیل نفوذناپذیر ویژگی سنگ‌شناختی طبقه عموماً در لبه نازک‌شده حفظ می‌شود ، نازک شدن - نازک شدن تا ازبین‌رفتن - پایان یا انتهای یک طبقه

pinch out

ساخت باقلایی
وضعیت ساختمانی که عموماً در رگه‌‌های کوارتز و پگماتیت‌ها در سنگ‌های دگرگونی دیده می‌شود که درآن رگه در فواصلی نازک ‌و مجدداً ضخیم میشود (رمبرگ ، 1955) ، ساخت باقلایی - وضعیت ساختمانی که عموماً در رگه‌‌های کوارتز و پگماتیت‌ها در سنگ‌های دگرگونی دیده می‌شود که درآن رگه در فواصلی نازک ‌و مجدداً ضخیم میشود (رمبرگ

pinch-and-swell structure

نوعی کانی
فرمول شیمیایی: Hg++5O4Cl2 ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Hg++5O4Cl2

pinchite

نوعی کانی
فرمول شیمیایی: Bi+++6Te++++2O13 ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Bi+++6Te++++2O13

pingguite

یخ‌ آماس
(الف) یک پشته منجمد بزرگ ، به ویژه یک پشته بزرگ مخروطی یخ پوشیده از خاک (عموماً با ارتفاع 50-30 متر و قطر بیش از 400 متر) که به صورت بخشی توسط فشار هیدروستاتیک آب داخل یا در زیر مناطق قطبی با یخبندان دائمی(بخصوص کانادا) و در طی بیش از یک سال بالا آمده‌ است؛یک تپه یا پشته بر آمده در خا ک های مناطق منجمد که دارای هسته یخی است گاهی رأس پوسته آن به علت ذوب یخ جداشده یا فرو می‌ریزد و در نتیجه یک دهانه‌ ستاره‌ای شکل تشکیل می‌شود؛ این واژه همچنین برای این نوع فرورفتگی به کارمی‌رود (مونک‌هوس ، 1965 ، ص237) گنبدی که اغلب شبیه به یک آتشفشان کوچک است این واژه برای اینگونه عوارض توسط پورسیلد(1938 ، ص46) معرفی شده است
جمع: pingos
(ب) واژه به کار رفته در موارد متعدد ، همچون یک تپه یا پشته مخروطی یا یک تپه کاملاً پوشیده از ورقه یخی که وجود آن با نشانه‌های سطحی مشخص می‌شود (ADTIC ، 1955 ، p 61)

pingo

یخ‌ آماس - (الف) یک پشته منجمد بزرگ ، به ویژه یک پشته بزرگ مخروطی یخ پوشیده از خاک (عموماً با ارتفاع 50-30 متر و قطر بیش از 400 متر) که به صورت بخشی توسط فشار هیدروستاتیک آب داخل یا در زیر مناطق قطبی با یخبندان دائمی(بخصوص کانادا) و در طی بیش از یک سال بالا آمده‌ است؛یک تپه یا پشته بر آمده در خا ک های مناطق منجمد که دارای هسته یخی است گاهی رأس پوسته آن به علت ذوب یخ جداشده یا فرو می‌ریزد و در نتیجه یک دهانه‌ ستاره‌ای شکل تشکیل می‌شود؛ این واژه همچنین برای این نوع فرورفتگی به کارمی‌رود (مونک‌هوس ، 1965 ، ص237) گنبدی که اغلب شبیه به یک آتشفشان کوچک است این واژه برای اینگونه عوارض توسط پورسیلد(1938 ، ص46) معرفی شده است - جمع: pingos - (ب) واژه به کار رفته در موارد متعدد ، همچون یک تپه یا پشته مخروطی یا یک تپه کاملاً پوشیده از ورقه یخی که وجود آن با نشانه‌های سطحی مشخص می‌شود (ADTIC ، 1955 ، p 61)

pingo|pingos|pingos

حلقه ها

pings

حفاری اولیه مته ای

pinhole drilling excavation

ستون سنگی نوک تیز
در ریف : یک منار یا ستون سنگی یا مرجانی کوچک و مجزا که تا حدودی غوطه‌ور یا شناور است ، یک قطعه ریف کومه ای مرکب از مرجان که به شکل نوک‌تیز به سمت بالا (با شیب بین 45 درجه تا نزدیک قائم) ، دراطراف یک کولاب حلقوی ، اغلب به صورت بالاآمده تا نزدیکی سطح آب ، رشد می‌کند
در زمین‌ریخت‌شناسی : (الف) یک برج بلند ، ظریف و مخروطی یا ستون منار مانند سنگ که یا به صورت مجزاست و یا در قله یک کوه یا تپه می باشد ، به ویژه یک قله بزرگ (ب) تپه یا کوه با قله نوک‌تیز
در چینه شناسی : ستون زمین شناسی ، ستون سنگی نوک تیز - در ریف : یک منار یا ستون سنگی یا مرجانی کوچک و مجزا که تا حدودی غوطه‌ور یا شناور است ، رشد می‌کند - در زمین‌ریخت‌شناسی : (الف) یک برج بلند ، به ویژه یک قله بزرگ (ب) تپه یا کوه با قله نوک‌تیز - در چینه شناسی : ستون زمین شناسی

pinnacle

ریف ستونی نوک تیز
(الف) مترادف برج(ریف)
ب) واژه به کار رفته در حوضه میشیگان برای یک پشته ریفی مجزای استروماتوپوروئیدی-جلبکی در میان سنگ‌های سیلورین میانی تحت الارضی که اکنون دولومیتی شده است؛بیشتر آنها تولید کننده نفت هستند این ریف‌ها دارای بیش از 500 آکر مساحت و 500 فوت ارتفاع ، با شیبی ندرتاً بیش از 15 درجه می‌باشند این ریف‌ها بیشتر به پشته ها شباهت دارند تا به ستون های حقیقی ، ریف ستونی نوک تیز - (الف) مترادف برج(ریف) - ب) واژه به کار رفته در حوضه میشیگان برای یک پشته ریفی مجزای استروماتوپوروئیدی-جلبکی در میان سنگ‌های سیلورین میانی تحت الارضی که اکنون دولومیتی شده است؛بیشتر آنها تولید کننده نفت هستند این ریف‌ها دارای بیش از 500 آکر مساحت و 500 فوت ارتفاع

pinnacle reef

کوه یخ ستونی نوک تیز
یک کوه یخ نامنظم ، شکل‌گرفته و فرسایش‌یافته به روشی نظیر بلند شدن با منارها و قله ها ، کوه یخ ستونی نوک تیز - یک کوه یخ نامنظم

pinnacled iceberg

رگه بندی پرمانند
نوعی رگه‌بندی شبکه‌ای که در آن رگه‌های ثانویه از رگبرگ میانی در الگوی موازی ، منشعب می‌شوند ، رگه بندی پرمانند - نوعی رگه‌بندی شبکه‌ای که در آن رگه‌های ثانویه از رگبرگ میانی در الگوی موازی

pinnate venation

کمربند سازی سقف ؛ نگاهداری معلق (معدن)

pinning

نوعی کانی
فرمول شیمیایی: MgB2O4•3(H2O) ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: MgB2O4•3(H2O)

pinnoite

پینول ، برگچه به آخرین اجزاء یک گیاه گفته می شود
در کرینوئیدها ، برانشه های کوچک ونازک متصل به بازو ، برگچه به آخرین اجزاء یک گیاه گفته می شود - در کرینوئیدها

pinnule

نوعی کانی
فرمول شیمیایی: Ca2V2O7•9(H2O) ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Ca2V2O7•9(H2O)

pintadoite

گارنت گلوله برفی
گارنت پورفیروبلاستیک با ادخال های کاملاً مرتب به نحوی که چرخش را در طول تشکیل نشان می دهند ، گارنت گلوله برفی - گارنت پورفیروبلاستیک با ادخال های کاملاً مرتب به نحوی که چرخش را در طول تشکیل نشان می دهند

pinwheel garnet

درز فشارگیر

pressure relieving joint

اتصال نیم نیم

splice joint

درز زیکزاک

staggered joint

اتصال مخروطی

tapered joint

تیر کش ، تیر اتصال ، تیر بست

tie beam|trussed joint|trussed joint

اتصال مفصلی

toggle joint

اتصال فاق و زبانه ، اتصال نر و ماده ، اتصال نر و لاس ، اتصال کام و زبانه

tongue-and-groove joint

درز عرضی

transverse joint

اتصال گیردار نشده

unrestrained joint

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی اتصال مفصلی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی اتصال مفصلی

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما