معادل انگلیسی زبر ، ناهموار
اسم: یک سنگ جواهر تراش نخورده
صفت: تعلق داشتن به یک جواهر تراش

زمين شناسی
زبر ، ناهموار
اسم: یک سنگ جواهر تراش نخورده
صفت: تعلق داشتن به یک جواهر تراش نخورده یا غیر صیقلی مثلاً: الماس تراش نخورده یا الماس های خام
، ناهموار - اسم: یک سنگ جواهر تراش نخورده - صفت: تعلق داشتن به یک جواهر تراش نخورده یا غیر صیقلی مثلاً: الماس تراش نخورده یا الماس های خام -
rough
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی زبر ، ناهموار
اسم: یک سنگ جواهر تراش نخورده
صفت: تعلق داشتن به یک جواهر تراش
زبری ، ناهمواری
roughness
زمین ناهمواربریده
rough broken land
ضریب زبری ، ضریب خشونت
فاکتوری در فرمول ها که برای محاسبه سرعت متوسط جریان آب در یک مجرا یا کانالی استفاده می شود که نشان دهنده اثر زبری مواد محدود کننده بر روی افتهای انرژی در آب جاری است
، ضریب خشونت - فاکتوری در فرمول ها که برای محاسبه سرعت متوسط جریان آب در یک مجرا یا کانالی استفاده می شود که نشان دهنده اثر زبری مواد محدود کننده بر روی افتهای انرژی در آب جاری است -
roughness coefficient
فلوتاسیون اولیه
فلوتاسیون یک سنگ معدنی معمولا در چند مرحله انجاممی شود نخستین مرحله فلوتاسیون ، فلوتاسیون اولیه اطلاق می شود ، فلوتاسیون اولیه - فلوتاسیون یک سنگ معدنی معمولا در چند مرحله انجاممی شود نخستین مرحله فلوتاسیون
rougher flotation
کارکرد بد ، عملکرد نامناسب
rough operation
کارگر حفاری
یک کارگر ساده در افراد حفاری همچنین کسی که دکل‌های حفاری را ساخته و تعمیر می کند
مقایسه شود با: کارگر لنگرگاه ، کارگر حفاری - یک کارگر ساده در افراد حفاری همچنین کسی که دکل‌های حفاری را ساخته و تعمیر می کند - مقایسه شود با: کارگر لنگرگاه
roughneck
کولاک دریای آشفته ومتلاطم ، امواج خروشان دریایی که توفانی باشد
rough sea
معیار خشونت
در رادار ، به رابطه بین ناهمواری سطح ، زاویه فرورفتگی و طول موج می گویند که تعیین کننده این است که آیا یک سطح ، پالس تابش رادار را بصورت آشفته یا حد واسط پراکنده خواهد کرد یا خیر مقایسه شود با: معیار صافی معیار رالی ، معیار خشونت - در رادار
rough criterion
یخ خشن
یک گستره یخی که دارای سطح ناهمواری است که توسط تشکیل یخ فشارشی یا توسط یخ کوه های کوچک یخ زده در محل ، حاصل می آیند (ص68 ، ADTIC 1955) ، یخ خشن - یک گستره یخی که دارای سطح ناهمواری است که توسط تشکیل یخ فشارشی یا توسط یخ کوه های کوچک یخ زده در محل
rough ice
شکافتن ، نفوذ
مسیری برای تخلیه که از میان ستونهای بین اتاق های می گذرد ، نفوذ مسیری برای تخلیه که از میان ستونهای بین اتاق های می گذرد
breakthrough
گودال-خط القعر-جبهه دلتا
یک دره زیردریایی گودال شکل که دور از دلتای رودخانه ای بزرگ بر روی فلات و شیب قاره تشکیل می شود این دره دارای دیواره های مستقیم از جنس سنگ نرم است و ممکن است واجد چند انشعاب (اگر اصلاً انشعابی داشته باشد) و یک کف مسطح شیب دار به سمت دریا باشد
delta-front trough
نهشت گودال
یک فرورفتگی باریک گیس باف بین توده های نمکی مسطح بر شیب قاره ای در بخشی از ساحل لوئیزیانا ( اسپیدلر 1977 صفحه 180 ) این ساختار ها دارای ضخامت قابل ملاحظه ای از رسوبات شیب قاره می باشد
مقایسه شود:Depopod ، نهشت گودال یک فرورفتگی باریک گیس باف بین توده های نمکی مسطح بر شیب قاره ای در بخشی از ساحل لوئیزیانا ( اسپیدلر 1977 صفحه 180 ) این ساختار ها دارای ضخامت قابل ملاحظه ای از رسوبات شیب قاره می باشد مقایسه شود:Depopod
depotrough
ناوه پشته یخرفتی
اصطلاح به کار رفته در میشیگان برای یک دره کم عمق که توسط تیل بریده شده و با اسکر پر شده است (لورت ، 1903 ، ص118) ، ناوه پشته یخرفتی اصطلاح به کار رفته در میشیگان برای یک دره کم عمق که توسط تیل بریده شده و با اسکر پر شده است (لورت
esker trough
فرورفتگی گسلی ، دره کافتی
fault trough
ناودان یخچالی
یک نوع دره کوهستانی که بوسیله یخچال عریض ، عمیق و مستقیم شده است
glacial trough
ناوه ی لولا
فرورفتگی A؛ V و یا U شکل حاصل از اتصال تیغه دو چنگاله میانی با لبه‌های فرورفتگی و پایه های ساقی در برخی از بازوپایان تربراتلاسین (terebratellacean) مترادف: trough ، ناوه ی لولا فرورفتگی A؛ V و یا U شکل حاصل از اتصال تیغه دو چنگاله میانی با لبه‌های فرورفتگی و پایه های ساقی در برخی از بازوپایان تربراتلاسین (terebratellacean) مترادف: trough
hinge trough
ناوه شیبدار
رجوع شود به دره شیبدار ، دره میان گسلی (ramp valley)
ramp trough
ناوه کافتی ، ناوه ریفتی
رجوع شود به دره کافتی یا شکافی (rift valley)
rift trough
گودال داسی شکل - واژه سوئدی برای واژه (Sickle trough)
skartrag|sickle trough|sickle trough
ناوه ، طشتک ، خط القعر ، گودال
(زمین ریخت شناسی): الف) هر فرورفتگی طویل باریک در سطح کره زمین مانند فرورفتگی بین تپه ها یا بدون هیچ مخرج سطحی برای زهکشی را گویند خصوصاً ، یک دره وسیع طویل U شکل ، مانند یک ناوه یخچالی یا یک دراز گودال ب) کانالی که در آن یک رود یا هر جریان آبی ، جریان دارد
(زمین شناسی دریایی): یک فرورفتگی طویل کف دریا که پهن تر و کم عمق تر از یک درازگودال است و یال های کم شیب تری دارد ناوه ها و دراز گودال ها از اشکال تدریجی می باشند یک ناوه ممکن است بوسیله پر شدن از رسوب ، تبدیل به دراز گودال شود؛
(دیرین شناسی): الف) شیاری بر روی بخش قدامی کفه ساقه ای یک براکیوپود بی مفصل ، در زیر رأس که فضایی برای ساقه را فراهم می آورد (مور و همکاران 1952) ب) ناوه یا فرورفتگی لولا یا لولایی
(رسوب شناسی): خط القعر یا گودال زمین ناودیس
(گسل) : گرابن ، گودال - (زمین ریخت شناسی): الف) هر فرورفتگی طویل باریک در سطح کره زمین مانند فرورفتگی بین تپه ها یا بدون هیچ مخرج سطحی برای زهکشی را گویند خصوصاً ، جریان دارد - (زمین شناسی دریایی): یک فرورفتگی طویل کف دریا که پهن تر و کم عمق تر از یک درازگودال است و یال های کم شیب تری دارد ناوه ها و دراز گودال ها از اشکال تدریجی می باشند یک ناوه ممکن است بوسیله پر شدن از رسوب ، تبدیل به دراز گودال شود؛ - (دیرین شناسی): الف) شیاری بر روی بخش قدامی کفه ساقه ای یک براکیوپود بی مفصل ، در زیر رأس که فضایی برای ساقه را فراهم می آورد (مور و همکاران 1952) ب) ناوه یا فرورفتگی لولا یا لولایی - (رسوب شناسی): خط القعر یا گودال زمین ناودیس - (گسل) : گرابن
trough
ناوه شستشو ، سنگاب شستشو
wash water trough
ناوه کلوتی ، ناوه دراز و کم ژرفا
yardang trough

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن