معادل انگلیسی جلای نیمه شیشه ای
در کانیهائی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلس

زمين شناسی

جلای نیمه شیشه ای
در کانیهائی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت ، آلونیت و همچنین انواع جلا را بنگرید ، جلای نیمه شیشه ای - در کانیهائی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت

sub vitreous luster

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی جلای نیمه شیشه ای
در کانیهائی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلس

جلای الماسی
در کانیهائی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت ، مالاکیت ، اسفالریت و همچنین انواع جلا را بنگرید ، جلای الماسی در کانیهائی که شکست نور زیاد دارند این نوع جلا دیده می شود مثل : سروزیت

adamantine luster

گروه سلولهای فشار سنج

earth pressure cells cluster

جلای چرب
در این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز ، تالک ، اپال و تورمالین نیز تا حدی داری جلای چرب می باشند همچنین انواع جلا را بنگرید ، جلای چربدر این حالت جسم چرب نیست ولی حالت چربی دارد مثل : کوارتز

greasy luster

جلا ، شکل ظاهری سطح یک کانی در نور منعکس شده ، جلا
کیفیت و شدت انعکاس نور از یک کانی ، جلا کیفیت و شدت انعکاس نور از یک کانی

luster

انواع جلا به واژگان زیر بنگرید: جلای فلزی جلای نیمه فلزی جلای شیشه ای جلای نیمه شیشه ای جلای صمغی جلای چرب جلای ابریشمی جلای الماسی جلای مرواریدی

luster species|luster specie|luster specie|luster

جلای فلزی ، جلای فلزی
این نوع جلا در کانیهائی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود
مانند کانهای فلزی مثل : گالن ، هماتیت و طلا همچنین انواع جلا را بنگرید ، جلای فلزی این نوع جلا در کانیهائی که نور را از خود عبور نمی دهند و تماماُ منعکس می کنند دیده می شود مانند کانهای فلزی مثل : گالن

metallic luster

جلای غیر فلزی

non metallic luster

جلای مرواریدی
در انی حلت جسم جلائی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت ، دولومیت و همچنین انواع جلا را بنگرید ، جلای مرواریدیدر انی حلت جسم جلائی مانند مروارید دارد مثل : سلستیت

pearly luster

جلای صمغی
این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند ، آپاتیت ، ارپیمان ، رآلگار و همچنین انواع جلا را بنگرید ، جلای صمغی - این حات از جلا شبیه صمغ است مثل : بلاند

resinous luster

جلای ابریشمی
در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می آید مثل : آزبست ، هورنبلند ، الکسیت و همچنین انواع جلا را بنگرید ، جلای ابریشمی - در اثر تجمع رشته های نازک بعضی از کانیهای این نوع جلا به وجود می آید مثل : آزبست

silky luster

در نزدیکی نوک قبل از یا زیر قسمت انتهایی

sub apical

حشره کامل یک روزه ها به مجرد خروج از پوستک آخرین دوره پورگی تا زمان پوست اندازی بعدی

sub imago

سلول زیر لکه بال جلویی ( بال غشائیان )

sub marginal cell

جلای نیمه فلزی
در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است
مثل : ماگنتیت ، پیرولوزیت ، کرومیت و همچنین انواع جلا را بنگرید ، جلای نیمه فلزی - در این نوع کانیها که نور را از خود عبور نمی دهند مقدار انعکاس نور کمتر از حالت قبلی است - مثل : ماگنتیت

sub metallic luster

زیرگونه جمعیت مجزایی از یک گونه که مشخصات مربط به خود دارد

sub species

تامین کننده فرعی ، عرضه کننده فرعی

sub supplier

زیرجمعی

subadditive

تابع زیرجمعی

subadditive function

ریزش خشکی

subaerial fallout

ریزش خشکی

subaerial fallout|subaerial fallouts|subaerial fallouts

نیمه قلیایی

subalkaline

بازالت نیمه قلیایی

subalkaline basalt

ریزش زیر آبی

subaqueous fallout

ریزش زیر آبی

subaqueous fallout|subaqueous fallouts|subaqueous fallouts

نمونه گیری زیر آبی

subaqueous sampling

خاکهای جنگلی قهوه‌ای زیرقطبی

subarctic brown forest soils

ساب آرکوز
اگر بین 5 تا 25 درصد ذرات اصلی تشکیل دهنده سنگ در قطب F قرار گیرد و مقدار F بیشتر از R باشد ، سنگ حاصله ساب آرکوز نامیدهمی شود

subarkose

ساب آرکوز - اگر بین 5 تا 25 درصد ذرات اصلی تشکیل دهنده سنگ در قطب F قرار گیرد و مقدار F بیشتر از R باشد ، سنگ حاصله ساب آرکوز نامیدهمی شود

subarkose|sub arkose|sub arkose

دادهه ای زیر متعادل

sub-balanced data

زیر اساس (راه) ، زیربنا ، بنیاد

subbase

رده زغالی حد واسط بین لیگنیت و بیتومینس

subbituminous

زغال نیمه قیری

subbituminous coal

رده زغالی حد واسط بین لیگنیت و بیتومینس

subbituminous|sub bituminous|sub bituminous

زغالسنگ نیمه چرب
زغال کانل از درجه زغال قهوه ای تا زغال نیمه بیتومینی
مقایسه شود با: metacannel coal؛ lean cannel coal ، زغالسنگ نیمه چرب - زغال کانل از درجه زغال قهوه ای تا زغال نیمه بیتومینی - مقایسه شود با: metacannel coal؛ lean cannel coal

subcannel coal

زیر رده

subclass

ابر

subcloud

رگ زیر کناری رگ زیر لبه جلویی بال

subcosta

نقشه رخنمون زیرین
نقشه زمین شناسی ، که نشان دهنده توزیع و پراکندگی سازندهایی است که در زیر یک واحد زیست شناسی مشخص حفظ شده و پوشیده باقی مانده اند یا بلافاصله زیر دگرشیبی قرار دارند این عنوان ممکن است به عنوان تعمیمی از عنوان نقشه زمین شناسی دیرین ، در نظر گرفته شود (کرومباین و اسلاس 1963 ، ص448) مقایسه شود با: supercrop map (نقشه رخنمون بالایی)

subcrop map

نقشه رخنمون زیرین - نقشه زمین شناسی ، که نشان دهنده توزیع و پراکندگی سازندهایی است که در زیر یک واحد زیست شناسی مشخص حفظ شده و پوشیده باقی مانده اند یا بلافاصله زیر دگرشیبی قرار دارند این عنوان ممکن است به عنوان تعمیمی از عنوان نقشه زمین شناسی دیرین ، در نظر گرفته شود (کرومباین و اسلاس 1963 ، ص448) مقایسه شود با: supercrop map (نقشه رخنمون بالایی)

subcrop map|subcrop|subcrop

نمودار رویه تقسیم شده

subdivided-surface chart

فرورانش
فرایندی که در آن یک ورقه تکتونیکی به درون گوشته زیرین ورقه ای دیگر فرورانده می شود

subduct

فرورانش - فرایندی که در آن یک ورقه تکتونیکی به درون گوشته زیرین ورقه ای دیگر فرورانده می شود

subduct|subducts|subducts|subduction

اسلب فرورونده

subducting slab

فرورانش ، فرورانش
فرایندی که طی آن یک ورقه لیتوسفری به زیر ورقه دیگر فرو می رود این اصطلاح اولین بار توسط زمین شناسان آلپی بکار برده شد

subduction

منطقه فرورانش ، زون فرورانش
مرزی در امتداد یک ورقه لیتوسفر که در گوشته به زیر ورقه ای دیگر فرو می رود زون های فرورانش از طریق زمینلرزه های بزرگ - با عمق کانونی کم ، نزدیک به سطح (و نزدیک گودال های اقیانوسی عمیق) تا عمق کانونی زیاد و با فاصله بیشتر از گودال در جهت فرورانش- مشخص می شوند

subduction zone

زون فرورانش - مرزی در امتداد یک ورقه لیتوسفر که در گوشته به زیر ورقه ای دیگر فرو می رود زون های فرورانش از طریق زمینلرزه های بزرگ - با عمق کانونی کم ، نزدیک به سطح (و نزدیک گودال های اقیانوسی عمیق) تا عمق کانونی زیاد و با فاصله بیشتر از گودال در جهت فرورانش- مشخص می شوند -

subduction zone|subduction|subduction|subductions|subduction zones

فرورانش - فرایندی که طی آن یک ورقه لیتوسفری به زیر ورقه دیگر فرو می رود این اصطلاح اولین بار توسط زمین شناسان آلپی بکار برده شد

subduction|subduct|subduct

توزیع زیرنمایی

subexponential distribution

زیرخانواده ، در طبقه بندی موجودات پایین تر از خانواده

subfamily

وک سنگی ساب فلدسپاتی
وک سنگی که حاوی کمتر از 15% فلدسپات است ، نوعی گریواک فلدسپاتی (ویلیامز و همکاران ، 1954 ، ص302)
مترادف: subaekosic wacke (واک ساب آرکوزی)

subfeldspatihc lithic wacke

وک سنگی ساب فلدسپاتی - وک سنگی که حاوی کمتر از 15% فلدسپات است ، نوعی گریواک فلدسپاتی (ویلیامز و همکاران ، 1954 ، ص302) - مترادف: subaekosic wacke (واک ساب آرکوزی)

subfeldspatihc lithic wacke|wacke|wacke|subfeldspatihc|subaekosic

بستر روسازی

subgrade

بستر روسازی
سطح آخرین لایه متراکم شده در خاکریزها ، کف برشهای خاکی و سنگی ، زمین طبیعی اولیه بعد از برداشت خاک سطحی و نباتی و یا راه شنی موجود است که اولین لایه روسازی راه (قشر زیراساس) روی آن قرار می‌گیرد عرض این بستر در کلیه موارد فوق برابر عرض تراز نهایی خاکریزها و کف برشهای خاکی و سنگی است ، بستر روسازی - سطح آخرین لایه متراکم شده در خاکریزها

sub-grade

ضریب واکنش خاک

subgrade reaction

ضریب واکنش خاک

subgrade reaction|modulus of subgrade|modulus of subgrade

هموارسازی آماری جزیی

subgraduation

زیرگروه

subgroup

نیمه شکل دار، نیمه منظم

subhedral

نیمه شکل(بلور)

subhedral (crystal)

آزمون زیرفرض

subhypothesis testing

نیم شکل دار ، نیم خود ریخت-بلور-
رجوع شود به hypidiomorphic؛ subautomorphic ، نیم خود ریخت-بلور- - رجوع شود به hypidiomorphic؛ subautomorphic

subidiomophic

آبیاری زیرزمینی ، آبیاری ریشه ای
آبیاری گیاهان با آبی که یا بطور طبیعی یا مصنوعی ، از زیر به ریشه گیاهان می رسد ، آبیاری ریشه ای - آبیاری گیاهان با آبی که یا بطور طبیعی یا مصنوعی

subirrigation

آزمودنی

subject

زیرموضوع ، مبتدا ، موکولبه ، درمعرضگذاشتن

subjecting

احتمال ذهنی

subjective probability

تصادفی بودن ذهنی

subjective randomness

ذهنیگرا

subjectivist

طبقه فرعی
طبقه ثانویه یامیانی بین طبقات یاافقهای اصلی که معمولابه منطقه بهره برداری نزدیک است گفتهمی شود ، طبقه فرعی - طبقه ثانویه یامیانی بین طبقات یاافقهای اصلی که معمولابه منطقه بهره برداری نزدیک است گفتهمی شود

sublevel

استخراج از طبقات فرعی
استخراج ازطبقات فرعی یک روش استخراج قایم بالاسری است که درآن ازحفرچالهای بلندوآتشباری درطبقات فرعی جهت خردکردن ماده معدنی استفادهمی شود ماده معدنی تحت تاثیرثقل درطول کارگاه به شیوه معمول جریان می یابدوازطبقه باربری تخلیهمی شود

sublevel stoping

استخراج از طبقات فرعی - استخراج ازطبقات فرعی یک روش استخراج قایم بالاسری است که درآن ازحفرچالهای بلندوآتشباری درطبقات فرعی جهت خردکردن ماده معدنی استفادهمی شود ماده معدنی تحت تاثیرثقل درطول کارگاه به شیوه معمول جریان می یابدوازطبقه باربری تخلیهمی شود

sublevel stoping|minning|minning

تصعید ، تصعید
تغییر حالت مستقیم فاز جامد به فاز گازی (بدون گذر از فاز مایع) معمولا این حالت برای یخ و برف در روزهای آفتابی رخ می دهد ، تصعید - تغییر حالت مستقیم فاز جامد به فاز گازی (بدون گذر از فاز مایع) معمولا این حالت برای یخ و برف در روزهای آفتابی رخ می دهد

sublimation

ساب لیتارنایت
اگر بین 5 تا 25 درصد ذرات اصلی تشکیل دهنده سنگ از نوع خرده سنگ‌ها باشد و مقدار آنها از فلدسپات‌ها بیشتر باشد نام سنگ ساب لیتارنایت خواهد بود

sublitharenite

ساب لیتارنایت - اگر بین 5 تا 25 درصد ذرات اصلی تشکیل دهنده سنگ از نوع خرده سنگ‌ها باشد و مقدار آنها از فلدسپات‌ها بیشتر باشد نام سنگ ساب لیتارنایت خواهد بود

sublitharenite|sublitarenite|sublitarenite

زون زیر کرانه ای ، منطقه ساب لیتورال
منطقه از حد جزر آب دریا تا عمق 200 متر

sublittoral zone

زون زیر کرانه ای ، منطقه ساب لیتورال - منطقه از حد جزر آب دریا تا عمق 200 متر

sublittoral zone|sublittoral|sublittoral

کرانه دریایی

submarine bank

دره زیردریایی ، دره اقیانوسی ، کانیون(ژرفدره) زیردریایی
دره پرشیب در فلات قاره یا شیب قاره است این عارضه همانند دره ژرف حاصل از برش رودخانه ای در خشکی است

submarine canyon

کانیون(ژرفدره) زیردریایی - دره پرشیب در فلات قاره یا شیب قاره است این عارضه همانند دره ژرف حاصل از برش رودخانه ای در خشکی است

submarine canyon|canyon|canyon

مخروط افکنه زیردریایی
رجوع شود به submarine fan (پنجه یا مخروط زیردریایی)

submarine cone

مخروط افکنه زیردریایی - رجوع شود به submarine fan (پنجه یا مخروط زیردریایی)

submarine cone|submarine fan|submarine fan

بادزنهای زیر دریایی ، پنجه زیردریایی

submarine fan

بادزنهای زیر دریایی ، پنجه زیردریایی

submarine fan|submarine fans|submarine fans

زمین ریخت شناسی زیردریایی
آن جنبه از اقیانوس شناسی زمین شناختی که با عوارض برجسته کف اقیانوس و نیروهای تعدیل کننده و تغییر دهنده آنها ، سر و کار دارد

submarine geomorphology

زمین ریخت شناسی زیردریایی - آن جنبه از اقیانوس شناسی زمین شناختی که با عوارض برجسته کف اقیانوس و نیروهای تعدیل کننده و تغییر دهنده آنها ، سر و کار دارد

submarine geomorphology|geomorphology|geomorphology

علفزار یا چمنزار زیردریایی
چمنزاری که از گیاهان دریایی مانند turtle grass تشکیل شده است ، علفزار یا چمنزار زیردریایی - چمنزاری که از گیاهان دریایی مانند turtle grass تشکیل شده است

submarine meadow

چشمه زیردریایی - برونریخت آب شیرین در فاصله چشمگیری از ساحل درون دریا که معمولاٌ در نواحی کارستی ساحلی دیده می شود اما گاه با لوله های گدازه ای همراه است

submarine spring

آتشفشان های زیردریایی
این فعالیت های آتشفشانی اغلب با گسترش کف اقیانوس در امتداد ریفت های میان اقیانوسی مرتبط اند و با ماگمای بازالتی ، کم سیلیس ، سیال بعلاوه پیلولاوا و جریان های شیشه ای همراه اند ، آتشفشان های زیردریایی - این فعالیت های آتشفشانی اغلب با گسترش کف اقیانوس در امتداد ریفت های میان اقیانوسی مرتبط اند و با ماگمای بازالتی

submarine volcanism

آتشفشان زیردریایی
آتشفشانی بر روی کف اقیانوس که معمولاً از جنس بازالت تولئیتی است نیز ببینید: volcanic island (جزیره آتشفشانی)

submarine volcano

آتشفشان زیردریایی - آتشفشانی بر روی کف اقیانوس که معمولاً از جنس بازالت تولئیتی است نیز ببینید: volcanic island (جزیره آتشفشانی)

submarine volcano|volcano|volcano

زیرمیانگین

submean

گیاه آبی غوطه ور
هیدروفیتی که بخش عمده و اصلی آن زیر سطح آب ، رشد می کند
مقایسه شود با: subaquatic plant (گیاه زیرآبی) ، گیاه آبی غوطه ور - هیدروفیتی که بخش عمده و اصلی آن زیر سطح آب ، رشد می کند - مقایسه شود با: subaquatic plant (گیاه زیرآبی)

submerged aquatic plant

آرام کننده پیاله ای مستغرق

submerged bucket dissipator

زیردریایی
زیردریایی ها وسایلی پیشرفته به منظور فرورفتن در اعماق آب های اقیانوس ها به منظور گردآوری اطلاعات راجع به بستر دریاها و اقیانوس ها هستند ، زیردریایی - زیردریایی ها وسایلی پیشرفته به منظور فرورفتن در اعماق آب های اقیانوس ها به منظور گردآوری اطلاعات راجع به بستر دریاها و اقیانوس ها هستند

submergence

سواحل زیر آب رونده(مغروق)
ساحلی که تشکیل آن عمدتا حاصل زیرآب رفتن قسمتی از سطح زمین یا به علت بالا آمدن سطح دریا و یا فرونشینی پوسته و یا هر دو حاصل شده است ، سواحل زیر آب رونده(مغروق) - ساحلی که تشکیل آن عمدتا حاصل زیرآب رفتن قسمتی از سطح زمین یا به علت بالا آمدن سطح دریا و یا فرونشینی پوسته و یا هر دو حاصل شده است

submergent coast

نیروگاه مستغرق
نوعی از نیروگاه آبی با فرازه پایین بدون توربین خانه جداگانه و واحدهای مولد انرژی در کانالهای تعبیه شده در بدنه سد سرریزی نصب می شوند ، نیروگاه مستغرق - نوعی از نیروگاه آبی با فرازه پایین بدون توربین خانه جداگانه و واحدهای مولد انرژی در کانالهای تعبیه شده در بدنه سد سرریزی نصب می شوند

submergible power plant

دیواره آشغالگیر ، دیواره شناور ، دیواره شناور سرباره گیر

submerging wall

دیواره آشغالگیر ، دیواره شناور ، دیواره شناور سرباره گیر

submerging wall|skimmer wall|skimmer wall

پمپ شناور

submersible pump

زیرهنجار

subnormal

بافت سنگ آذرینی که در آن بلورهای فلدسپار تقریباً با بلورهای پیروکسن هم اندازه بوده و فلدسپارهای به طور موضعی پیروکسن ها را در بر گرفته اند عنوان اوفیتی معمولاً در برگیرنده چنین بافتهایی است

subophitic

زیر راسته

suborder

زیر جامعه

subpopulation

زیرنمونه

subsample

زیرنمونه ، زیرنمونه گیری

subsampling

واحد شناسایی کاربر در شبکه یا سیم کارت
کارت هوشمندی که در گوشی های همراه به کار می رود و کاربر قادر به برقراری ارتباط با شبکه و استفاده از امکانات شبکه مانند برقراری تماس و فرستادن و دریافت sms می سازد ، همچنین امکان ذخیره اطلاعاتی نظیر شماره تلفن نیز در سیم کارت وجود دارد

subscriber identify module (sim)

واحد شناسایی کاربر در شبکه یا سیم کارت - کارت هوشمندی که در گوشی های همراه به کار می رود و کاربر قادر به برقراری ارتباط با شبکه و استفاده از امکانات شبکه مانند برقراری تماس و فرستادن و دریافت sms می سازد ، همچنین امکان ذخیره اطلاعاتی نظیر شماره تلفن نیز در سیم کارت وجود دارد

subscriber identify module (sim)|sim|sim|subscriber identify module

چین خوردگی زمین ساختی پیامدی

subsequent tectonic folding

چین خوردگی زمین ساختی پیامدی

subsequent tectonic folding|folding|folding|subsequent tectonic

زیر مجموعه

subset

فرونشست ، نشست ، فرونشینی ، فروکشی ، نشست خاک ، ته نشینی

subsidence

خاک زیرین ، واژه ای که در مورد افقb از نیمرخ خاک به کار می رود

subsoil

زهکش زیر سطحی

subsoil drain

زیرشکنی

subsoiling

خاک ها زیرسطحی

subsoils

گروه جایگشتها

substitution group

لایه‌زیرین

substrate

لایه زیرین

substratum

زیرسازه

substructure

زیرسطحی ، زیردریایی

subsurface

ترازهای تحت الارضی
مترادفی برای منحنی تراز ساختاری (structure contour) که برای تمییز دادن آن از سطح یا پربندی توپوگرافی استفاده می شود

subsurface contour

ترازهای تحت الارضی - مترادفی برای منحنی تراز ساختاری (structure contour) که برای تمییز دادن آن از سطح یا پربندی توپوگرافی استفاده می شود

subsurface contour|structure contour|structure contour

زهکشی زیر سطحی

subsurface drainge

سیالات زیر سطحی
سیالاتی مثل انواع آب(آبهای جوی ، آبهای فسیل و ) را گویند که در لابه لای دانه های رسوبات قرار دارد

subsurface fluids

سیالات زیر سطحی - سیالاتی مثل انواع آب(آبهای جوی ، آبهای فسیل و ) را گویند که در لابه لای دانه های رسوبات قرار دارد

subsurface fluids|subsurface fluid|subsurface fluid

زمین شناسی زیرزمینی
زمین شناسی و بررسی همبستگی سازندهای سنگی ، ساختارها و سایر وجوه موجود در زیرزمین یا بستر دریا بر پایه اطلاعات حاصل از حفاری اکتشافی ، عملیات زیرزمینی و روش های ژئوفیزیکی
متضاد: surface geology (زمین شناسی سطحی) ، زمین شناسی زیرزمینی - زمین شناسی و بررسی همبستگی سازندهای سنگی ، عملیات زیرزمینی و روش های ژئوفیزیکی - متضاد: surface geology (زمین شناسی سطحی)

subsurface geology

رواناب زیر پوسته ای

subsurface runoff

شخم زیرسطحی

subsurface tillage

آب زیرسطحی
آب موجود درون لیتوسفر یا سنگ کره (به شکل جامد ، مایع یا گازی) که شامل تمام آبهای زیر سطح زمین و در زیر توده ها یا پیکره های آب سطحی می شود
مترادف: subterranean water (آب تحت الارضی)؛ underground water (آب زیرزمینی)؛ ground water (آب زیرزمینی)

subsurface water

آب زیرسطحی - آب موجود درون لیتوسفر یا سنگ کره (به شکل جامد ، مایع یا گازی) که شامل تمام آبهای زیر سطح زمین و در زیر توده ها یا پیکره های آب سطحی می شود - مترادف: subterranean water (آب تحت الارضی)؛ underground water (آب زیرزمینی)؛ ground water (آب زیرزمینی)

subsurface water|ground water|ground water

تابع زیربقا

subsurvival function

زیر زمینی

subterranean

مانع یا آب بند تحت الارضی
تغییر مسیر یا انحراف رود سطحی از طریق رشد یا ایجاد شدن مسیر زیرزمینی کوتاه تر در عرض یک گردنه رودپیچ ، مانع یا آب بند تحت الارضی - تغییر مسیر یا انحراف رود سطحی از طریق رشد یا ایجاد شدن مسیر زیرزمینی کوتاه تر در عرض یک گردنه رودپیچ

subterranean cutoff

رودخانه زیر زمینی ، زیر زمین رود ، رود زیرسطی ، رود تحت الارضی
توده یا پیکره ای از آب زیرسطحی که درون یک غار یا گروهی از غارهای مرتبط بهم جریان دارد ، مانند حالت مشاهده شده در ناحیه ای کارستی
نیز ببینید: underground stream (رود زیرزمینی)

subterranean stream

رودخانه زیر زمینی ، زیر زمین رود ، رود زیرسطی ، رود تحت الارضی - توده یا پیکره ای از آب زیرسطحی که درون یک غار یا گروهی از غارهای مرتبط بهم جریان دارد ، مانند حالت مشاهده شده در ناحیه ای کارستی - نیز ببینید: underground stream (رود زیرزمینی) -

subterranean stream|underground stream|underground stream

آب زیرزمینی ، آب تحت الارضی
الف) مترادفی برای آب زیرسطحی ب) مترادفی نامتداول برای آب زیرزمینی

subterranean water

آب زیرزمینی ، آب تحت الارضی - الف) مترادفی برای آب زیرسطحی ب) مترادفی نامتداول برای آب زیرزمینی

subterranean water|ground water|ground water

زیرراندگی ، فراراندگی

subthrusting

پهنه زیر جذر و مدی

subtidal

مجموعه عملیات محصول تفریق دو مجموعه
یک مجموعه با عناصری متعلق به یک مجموعه ورودی که در مجموعه ورودی دوم وجود ندارد ، مجموعه عملیات محصول تفریق دو مجموعه - یک مجموعه با عناصری متعلق به یک مجموعه ورودی که در مجموعه ورودی دوم وجود ندارد

subtraction

رنگهای مکمل (زرد ، صورتی ، آبی ، متمایل به سبز)
برای تهیه سایر رنگها در فرآیند چاپ استفاده می شود

subtractive primary color

رنگهای مکمل (زرد ، صورتی ، آبی ، متمایل به سبز) - برای تهیه سایر رنگها در فرآیند چاپ استفاده می شود

subtractive primary color|subtractive primary colors|subtractive primary colors

نیمه استوایی
نزدیک به مرز استوایی یا تقریباً استوایی ، نیمه استوایی - نزدیک به مرز استوایی یا تقریباً استوایی

subtropical

زیرآتشفشانی ، نیمه عمیق ، نیمه آتشفشانی
رجوع شود به hypabyssal (نیمه عمیق) ، نیمه آتشفشانی - رجوع شود به hypabyssal (نیمه عمیق)

subvolcanic

آتشفشان زیر سطحی
نفوذی کوچکی که از سطح چندان دور نیست

subvolcano

آتشفشان زیر سطحی - نفوذی کوچکی که از سطح چندان دور نیست

subvolcano|volcano|volcano

جلای شیشه ای
کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت ، کوارتز ، باریت و همچنین انواع جلا را بنگرید ، جلای شیشه ای - کانیهای مانند شیشه که نور از آنها عبور میکند دارای این نوع جلا هستند مثل : لیمونیت

vitreous luster

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

انواع جلا را بنگرید ، جلای نیمه شیشه ای - در کانیهائی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلسیت : sub vitreous luster&source=barsadic" id="MainContent_Inlink_fa" onmouseover="inhover1()" onmouseout="inmove1()" target="_blank" class="fa fa-linkedin fa1">

معادل انگلیسی جلای نیمه شیشه ای
در کانیهائی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلس

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی جلای نیمه شیشه ای
در کانیهائی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلس

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی جلای نیمه شیشه ایدر کانیهائی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلس

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی جلای نیمه شیشه ایدر کانیهائی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلس

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی جلای نیمه شیشه ای
در کانیهائی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلس

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی جلای نیمه شیشه ای
در کانیهائی که مقدار نور عبوری از آنها کمتر از شیشه است دیده می شوند مثل : کلس