معادل انگلیسی نمونه شاخص
نمونه منفردی که توصیف اصلی یک گونه ویژه بر مبنای آن استوار است که به عنوان نقطه اصل

زمين شناسی

نمونه شاخص
نمونه منفردی که توصیف اصلی یک گونه ویژه بر مبنای آن استوار است که به عنوان نقطه اصلی (مرجع)نام گذاری برای استعمال نام آن گونه عمل می کند نمونه تیپ یا شاخص ممکن است یک هولوتیپ یک نئوتیپ یا یک لکتوتیپ باشد
گونه های انفرادی که بر رویشان اولین توصیف منتشر شده از آن گونه ها با توجه به مورفولوژی بهترین نمونه موجود از گونه ها بنا نهاده شده است ، نمونه شاخص - نمونه منفردی که توصیف اصلی یک گونه ویژه بر مبنای آن استوار است که به عنوان نقطه اصلی (مرجع)نام گذاری برای استعمال نام آن گونه عمل می کند نمونه تیپ یا شاخص ممکن است یک هولوتیپ یک نئوتیپ یا یک لکتوتیپ باشد - گونه های انفرادی که بر رویشان اولین توصیف منتشر شده از آن گونه ها با توجه به مورفولوژی بهترین نمونه موجود از گونه ها بنا نهاده شده است

type specimen

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نمونه شاخص
نمونه منفردی که توصیف اصلی یک گونه ویژه بر مبنای آن استوار است که به عنوان نقطه اصل

نمونه دستی
قطعه سنگی با ابعاد مناسب برای انجام مطالعات مگاسکوپی چنین سنگی را می توان به عنوان یک نمونه در مجموعه های مطالعاتی حفظ کرد ، نمونه دستی قطعه سنگی با ابعاد مناسب برای انجام مطالعات مگاسکوپی چنین سنگی را می توان به عنوان یک نمونه در مجموعه های مطالعاتی حفظ کرد

hand specimen

مدل ، ساختمان ، نمونه
فرم تیپیک فرم اصلی از حشره ای که جدیداً برای اولین بار در جهان شرح داده می شود ، نمونه - فرم تیپیک فرم اصلی از حشره ای که جدیداً برای اولین بار در جهان شرح داده می شود

type

ناحیه نمونه ، ناحیه شاخص
محدوده جغرافیایی اطراف یک محل نمونه یا محل شاخص یک مرز یا واحد چینه شناسی را گویند مترادف: منطقه نمونه یا شاخص ، ناحیه شاخص - محدوده جغرافیایی اطراف یک محل نمونه یا محل شاخص یک مرز یا واحد چینه شناسی را گویند مترادف: منطقه نمونه یا شاخص

type area

مفهوم شاخص
اصلی برای استوار کردن استعمال فهرست اسامی علمی توسط تشخیص پیوستگی دائم یک تاکسون با یکی از عناصر سازنده اش ، که به عنوان نوع نامگذاری آن به صورت یک نقهط مرجع نشان داده می شود نوع نام گذاری الزاماً معمول ترین آن یا نشان دهنده یک تاکسون نمی باشد ، بلکه عنصری است که با آن ، نام بطور دائم همراه می باشد (1972 ، ICBN) ، مفهوم شاخص - اصلی برای استوار کردن استعمال فهرست اسامی علمی توسط تشخیص پیوستگی دائم یک تاکسون با یکی از عناصر سازنده اش

type concept

منحنی تیپ
منحنی نوع ، سر منحنی یا منحنی الگو ، منحنی تیپ - منحنی نوع

type curve

فسیل نمونه
اصطلاحی که گهگاه به عنوان مترادفی برای فسیل شاخص استفاده می شود ، فسیل نمونه - اصطلاحی که گهگاه به عنوان مترادفی برای فسیل شاخص استفاده می شود

type fossil

محل نمونه ، محل شاخص
الف) محلی که در آن ، یک مقطع شاخص (یا استراتوتیپ) قرار دارد و از این مقطع شاخص نام خود را بطور معارف از آن محل گرفته است دربر گیرنده مقطع تیپ بوده و درون یک ناحیه تیپ قرار دارد مقایسه شود با: مقطع مرجع یا محل مرجع
ب) محلی که در آن یک عارضه زمین شناسی (مانند ظهور یک کانسنگ ، یک نوع ویژه سنگ آذرین ، یا نمونه شاخص یک گونه یا زیرگونه فسیل) برای اولین با دیده و توصیف شده است ، محل شاخص - الف) محلی که در آن ، یک مقطع شاخص (یا استراتوتیپ) قرار دارد و از این مقطع شاخص نام خود را بطور معارف از آن محل گرفته است دربر گیرنده مقطع تیپ بوده و درون یک ناحیه تیپ قرار دارد مقایسه شود با: مقطع مرجع یا محل مرجع - ب) محلی که در آن یک عارضه زمین شناسی (مانند ظهور یک کانسنگ

type locality

ماده نمونه یا شاخص
تمام نمونه هایی که بر طبق آنها ، توصیف یک گونه جدید استوار است
مقایسه شود با: hypodigm ، ماده نمونه یا شاخص - تمام نمونه هایی که بر طبق آنها ، توصیف یک گونه جدید استوار است - مقایسه شود با: hypodigm

type material

ناحیه نمونه ، ناحیه تیپ ، ناحیه شاخص

type region

برش نمونه ، برش الگو

type section

گونه نمونه یا شاخص
گونه ای که بر طبق آن ، توصیف اولیه یک جنس یا زیر جنس کاملاً استوار است نوع یا تیپ یک جنس یا زیر جنس مترادف: ژنوتیپ یا گونه ویژه یک نسل ، گونه نمونه یا شاخص - گونه ای که بر طبق آن

type species

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی نمونه شاخص
نمونه منفردی که توصیف اصلی یک گونه ویژه بر مبنای آن استوار است که به عنوان نقطه اصل

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نمونه شاخص
نمونه منفردی که توصیف اصلی یک گونه ویژه بر مبنای آن استوار است که به عنوان نقطه اصل

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی نمونه شاخص نمونه منفردی که توصیف اصلی یک گونه ویژه بر مبنای آن استوار است که به عنوان نقطه اصل

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نمونه شاخص نمونه منفردی که توصیف اصلی یک گونه ویژه بر مبنای آن استوار است که به عنوان نقطه اصل

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی نمونه شاخص
نمونه منفردی که توصیف اصلی یک گونه ویژه بر مبنای آن استوار است که به عنوان نقطه اصل

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نمونه شاخص
نمونه منفردی که توصیف اصلی یک گونه ویژه بر مبنای آن استوار است که به عنوان نقطه اصل