معادل انگلیسی حساسیت درمقابل چاشنی حساسیت درمقابل چاشنی که تماس مستقیم باماده منفجره دارد ، تابع ابعادذرات ، درجه

زمين شناسی

حساسیت درمقابل چاشنی حساسیت درمقابل چاشنی که تماس مستقیم باماده منفجره دارد ، تابع ابعادذرات ، درجه حرارت ، وزن مخصوص وشرایط فیزیکی ماده منفجره میباشد همچنین بطورمساوی به مشخصات چاشنی نیزبستگی دارد

detonation charge sensitivity|detonation charge|detonation charge

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی حساسیت درمقابل چاشنی حساسیت درمقابل چاشنی که تماس مستقیم باماده منفجره دارد ، تابع ابعادذرات ، درجه

بده سالانه ، دبی تخلیه سالانه ، دبی جریان خروجی سالیانه

annual discharge

تغذیه مصنوعی
افزایش غیرطبیعی آبهای سطحی به آبهای زیرزمینی تغذیه می تواند حاصل حوزه آبگیر ، کانال نفوذ پذیر ، تزریق مستقیم آب به آبخوان ، تغذیه مصنوعی افزایش غیرطبیعی آبهای سطحی به آبهای زیرزمینی تغذیه می تواند حاصل حوزه آبگیر

artificial recharge

خرجگذاری ته چال

bottom charge

دبی مشخصه

characteristic discharge

خرج میان چال
خرجی که پس ازخرج ته چال مصرف می شود اما لازم نیست که همان قدرت را داشته باشد ، خرج میان چال خرجی که پس ازخرج ته چال مصرف می شود اما لازم نیست که همان قدرت را داشته باشد

column charge

انفجار ، ترکیدن
اگرسرعت سوختن ماده منفجره بیش ازسرعت صوت باشدانراانفجارمی گویند ، ترکیدن اگرسرعت سوختن ماده منفجره بیش ازسرعت صوت باشدانراانفجارمی گویند

detonation

حساسیت درمقابل چاشنی
حساسیت درمقابل چاشنی که تماس مستقیم باماده منفجره دارد ، تابع ابعادذرات ، درجه حرارت ، وزن مخصوص وشرایط فیزیکی ماده منفجره میباشد همچنین بطورمساوی به مشخصات چاشنی نیزبستگی دارد

detonation charge sensitivity

فشارانفجار
انرژی حاصل زانفجاربه دوصورت خودنمایی میکند ، انرژی موج ضربه یافشارانفجاروانرژی حاصل ازگازهایافشارچال ، فشارانفجارناشی ازانتشارموج انفجاردرستون ماده منفجره میباشد مقدارآن درجهت حرکت موج انفجارافزایش می یابد ، فشارانفجار انرژی حاصل زانفجاربه دوصورت خودنمایی میکند

detonation pressure

آبگذری
مقدار آبی که در یک واحد زمانی معین از یک نقطه معین از رودخانه عبور می کند ، آبگذری مقدار آبی که در یک واحد زمانی معین از یک نقطه معین از رودخانه عبور می کند

discharge

خرج اصلی ، ماده منفجره ، وظیفه اصلی درشکستن سنگ را به عهده دارد

explosive charge

بده طغیان ، بده فزونی آب ، دبی سیلابی

flood discharge

حد اکثر دبی طغیان

flood peak discharge

تغذیه مصنوعی آب زیرزمینی

induced recharge

دبی ورودی ، دبی طبیعی

inflow discharge

بار لایه‌ای

layer charge

تخلیه حداکثر ، رودخانه در موقع سیل

maximum discharge

بده بیشینه طغیان ، بده حد اکثر طغیان

maximum flood discharge

بده بیشینه باران

maximum rain discharge

بیشینه دبی رها سازی

maximum releasing discharge

بیشینه جریان مفید ، بیشینه دبی ، بیشینه جریان عبوری

maximum usable flow|maximum discharge|maximum discharge

دبی متوسط روزانه

mean daily discharge

تخلیه طبیعی آب

natural discharge

بار الکتریکی منفی ، یونهای با بار منفی ، آنیون

negative charge

آبگذری اوج ، دبی اوج

peak discharge

باردائمی

permanent charge

باروابسته به pH

ph-dependent charge

نقطه با بارصفر

point of zero charge

نقطه با بارخالص صفر

point of zero net charge

دبی قدرت ، جریان قدرت

power discharge

میزان تخلیه ، دبی تخلیه

rate of discharge

دبی نامی

rated discharge

بازانباشت (هیدرولوژی ، آب شناسی) ، تغذیه
فرآیندی است که در آن آب خاک سطحی اغلب از طریق روانآب (runoff)
یا تراوش (percolation) به یک ذخیره آب یا منطقه اشباع افزوده می شود ، تغذیه - فرآیندی است که در آن آب خاک سطحی اغلب از طریق روانآب (runoff) - یا تراوش (percolation) به یک ذخیره آب یا منطقه اشباع افزوده می شود

recharge

دبی خروجی تنظیم شده

regulated discharge

تخلیه رسوب

sediment discharge

آهنگ انتقال رسوب - رجوع شود به sediment discharge

sediment-transport rate|sediment discharge|sediment discharge

دبی مخصوص ، دبی ویژه

specific discharge

بارساختمانی

structural charge

سر بار ، روبار- بارزنده

surcharge

بده مفید

utilizable discharge

بارمتغیر

variable charge

دبی تخلیه آب
مقدار حجم آب تخلیه شده یا عبوری در واحد زمان بر حسب متر مکعب بر ثانیه ، دبی تخلیه آب - مقدار حجم آب تخلیه شده یا عبوری در واحد زمان بر حسب متر مکعب بر ثانیه

water discharge

دبی وزین جریان ، جریان آب ارزشی ، دبی جریان وزنی

weighted discharge

نقطه بابارصفر

zero point of charge

زون تخلیه
اصطلاحی که برای آن بخش منطقه اشباع پیشنهاد شده است که دارای امکان فرار افقی است مقایسه شود با: static zone ، زون تخلیه - اصطلاحی که برای آن بخش منطقه اشباع پیشنهاد شده است که دارای امکان فرار افقی است مقایسه شود با: static zone

zone of discharge

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی حساسیت درمقابل چاشنی حساسیت درمقابل چاشنی که تماس مستقیم باماده منفجره دارد ، تابع ابعادذرات ، درجه

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی حساسیت درمقابل چاشنی حساسیت درمقابل چاشنی که تماس مستقیم باماده منفجره دارد ، تابع ابعادذرات ، درجه

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما