معادل انگلیسی زون تخلیه
اصطلاحی که برای آن بخش منطقه اشباع پیشنهاد شده است که دارای امکان فرار افقی است مقای

زمين شناسی
زون تخلیه
اصطلاحی که برای آن بخش منطقه اشباع پیشنهاد شده است که دارای امکان فرار افقی است مقایسه شود با: static zone ، زون تخلیه - اصطلاحی که برای آن بخش منطقه اشباع پیشنهاد شده است که دارای امکان فرار افقی است مقایسه شود با: static zone
zone of discharge
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی زون تخلیه
اصطلاحی که برای آن بخش منطقه اشباع پیشنهاد شده است که دارای امکان فرار افقی است مقای
بده سالانه ، دبی تخلیه سالانه ، دبی جریان خروجی سالیانه
annual discharge
دبی مشخصه
characteristic discharge
آبگذری
مقدار آبی که در یک واحد زمانی معین از یک نقطه معین از رودخانه عبور می کند ، آبگذری مقدار آبی که در یک واحد زمانی معین از یک نقطه معین از رودخانه عبور می کند
discharge
بده طغیان ، بده فزونی آب ، دبی سیلابی
flood discharge
حد اکثر دبی طغیان
flood peak discharge
دبی ورودی ، دبی طبیعی
inflow discharge
تخلیه حداکثر ، رودخانه در موقع سیل
maximum discharge
بده بیشینه طغیان ، بده حد اکثر طغیان
maximum flood discharge
بده بیشینه باران
maximum rain discharge
بیشینه دبی رها سازی
maximum releasing discharge
بیشینه جریان مفید ، بیشینه دبی ، بیشینه جریان عبوری
maximum usable flow|maximum discharge|maximum discharge
دبی متوسط روزانه
mean daily discharge
تخلیه طبیعی آب
natural discharge
آبگذری اوج ، دبی اوج
peak discharge
دبی قدرت ، جریان قدرت
power discharge
میزان تخلیه ، دبی تخلیه
rate of discharge
دبی نامی
rated discharge
دبی خروجی تنظیم شده
regulated discharge
تخلیه رسوب
sediment discharge
آهنگ انتقال رسوب - رجوع شود به sediment discharge
sediment-transport rate|sediment discharge|sediment discharge
دبی مخصوص ، دبی ویژه
specific discharge
بده مفید
utilizable discharge
دبی تخلیه آب
مقدار حجم آب تخلیه شده یا عبوری در واحد زمان بر حسب متر مکعب بر ثانیه ، دبی تخلیه آب - مقدار حجم آب تخلیه شده یا عبوری در واحد زمان بر حسب متر مکعب بر ثانیه
water discharge
دبی وزین جریان ، جریان آب ارزشی ، دبی جریان وزنی
weighted discharge
پهنه
zone
محور زون
آن خط یا جهت بلورشناسی درون و مرکز یک بلور که موازی با لبه های تقاطع وجوه بلوری است که تعیین کننده زون یا منطقه بلوری هستند
مترادف: zonal axis
zone axis
محور زون - آن خط یا جهت بلورشناسی درون و مرکز یک بلور که موازی با لبه های تقاطع وجوه بلوری است که تعیین کننده زون یا منطقه بلوری هستند - مترادف: zonal axis
zone axis|zonal axis|zonal axis
گونه زون شکن
گونه فسیلی که محصور یا محدود به یک منطقه زیست ـ چینه ای در نواحی خاصی است اما از مرزهای آن منطقه در جاهای دیگر ، فراتر می رود (آرکل 1933)
zone breaking species
گونه زون شکن - گونه فسیلی که محصور یا محدود به یک منطقه زیست ـ چینه ای در نواحی خاصی است اما از مرزهای آن منطقه در جاهای دیگر ، فراتر می رود (آرکل 1933)
zone breaking species|zone breaking|zone breaking
زون فسیلی
فسیلی که مشخصه یک منطقه است ، یک فسیل راهنمای منطقه ای ، زون فسیلی - فسیلی که مشخصه یک منطقه است
zone fossil
تزریق منطقه ای
zone grouting
منطقه فرساب
zone of ablation
پهنه تجمع
پهنه ای از لغزش که پیش از رخ داد ، در بالای سطح اولیه زمین قرار داشته است ، پهنه تجمع - پهنه ای از لغزش که پیش از رخ داد
zone of accumulation
منطقه هوارس ، ناحیه آزاد (خاک)
zone of aeration
منطقه ممنوعه
zone of avoidance
زون مویینگی
حاشیه مویینگی ، زون مویینگی - حاشیه مویینگی
zone of capillarity
زون سیمانی شدن
لایه ای از پوسته کره زمین در زیر منطقه هوازدگی که در آن آبهای فرورو نهشته های تحکیم نیافته را توسط ته نشینی کانی های حل شده از بالا ، سیمانی و مستحکم می نماید ، زون سیمانی شدن - لایه ای از پوسته کره زمین در زیر منطقه هوازدگی که در آن آبهای فرورو نهشته های تحکیم نیافته را توسط ته نشینی کانی های حل شده از بالا
zone of cementation
پهنه تهی شدگی
پهنه ای از لغزش در توده جابجا شده که در قبل رخ داد ، در زیر سطح اولیه زمین واقع بوده است ، پهنه تهی شدگی - پهنه ای از لغزش در توده جابجا شده که در قبل رخ داد
zone of depletion
زون نهشت
ناحیه ای که درون آن مواد نهشته ای یخچال های قاره ای از زون یا منطقه فرسایش حاصل می شوند این منطقه معمولاً با یخرفت پوشیده شده و دارای جنبه های کلی یک دشت است (استاکس و وارتر 1955) ، زون نهشت - ناحیه ای که درون آن مواد نهشته ای یخچال های قاره ای از زون یا منطقه فرسایش حاصل می شوند این منطقه معمولاً با یخرفت پوشیده شده و دارای جنبه های کلی یک دشت است (استاکس و وارتر 1955)
zone of deposition
منطقه فرسایش
آن ناحیه ای که از آن یخچال های قاره مواد را توسط فرسایش خارج کرده اند و حرکت داده اند این احتمالاً یک سطح سنگی برهنه است (استوکس و وارتر 1955 ، )
متضاد: zone of deposition ، منطقه فرسایش - آن ناحیه ای که از آن یخچال های قاره مواد را توسط فرسایش خارج کرده اند و حرکت داده اند این احتمالاً یک سطح سنگی برهنه است (استوکس و وارتر 1955 ، ) - متضاد: zone of deposition
zone of erosion
زون شارش
(یخچال شناسی):توده یا پیکره داخلی و اصلی یک یخچال که در آن بیشتر یخ بدون شکستگی ، جریان می یابد مقایسه شود با: zone of fracture
(زمین درونی):منطقه جریان موم سان یا پلاستیک
، زون شارش - (یخچال شناسی):توده یا پیکره داخلی و اصلی یک یخچال که در آن بیشتر یخ بدون شکستگی ، جریان می یابد مقایسه شود با: zone of fracture - (زمین درونی):منطقه جریان موم سان یا پلاستیک -
zone of flow
زون سیلان
منطقه جریان موم سان یا پلاستیک ، زون سیلان - منطقه جریان موم سان یا پلاستیک
zone of flowage
منطقه شکستگی
در یخچال شناسی: بخش بیرونی و مستحکم (سخت) یک یخچال که در آن یخ بسیار بیشتر شکسته است

مقایسه شود با: ناحیه جریان (یخچال شناسی)
، منطقه شکستگی - در یخچال شناسی: بخش بیرونی و مستحکم (سخت) یک یخچال که در آن یخ بسیار بیشتر شکسته است - - مقایسه شود با: ناحیه جریان (یخچال شناسی) -
zone of fracture
زون سیری موقت
اصطلاحی که توسط مونک هاوس (1965) برای منطقه موقت اشباع استفاده شد که در خاک توسط نفوذ از آب باران یا ذوب برف در آهنگی بیش از آهنگی که آب در آن به سمت پایین و به سمت سطح ایستابی اصلی حرکت می کند ، تشکیل می شود ، زون سیری موقت - اصطلاحی که توسط مونک هاوس (1965) برای منطقه موقت اشباع استفاده شد که در خاک توسط نفوذ از آب باران یا ذوب برف در آهنگی بیش از آهنگی که آب در آن به سمت پایین و به سمت سطح ایستابی اصلی حرکت می کند
zone of intermittent saturation
زون تحرک
استنوسفر ، زون تحرک - استنوسفر
zone of mobility
زون جریان موم سان
آن بخش از پوسته کره زمین که تحت فشار کافی برای جلوگیری از وقوع شکستگی است که شکل پذیر نیز می باشد ، بطوریکه تغییر شکل توسط جریان ، روی می دهد
مقایسه شود با: zone of fracture ; zone of fracture and plastic flow
مترادف: zone offlow [interior Earth] ، zone of rock flow­age; zone of flowage
zone of plastic flow
زون جریان موم سان - آن بخش از پوسته کره زمین که تحت فشار کافی برای جلوگیری از وقوع شکستگی است که شکل پذیر نیز می باشد ، بطوریکه تغییر شکل توسط جریان ، روی می دهد - مقایسه شود با: zone of fracture ; zone of fracture and plastic flow - مترادف: zone offlow [interior Earth] ، zone of rock flow­age; zone of flowage
zone of plastic flow|zone of flowage|zone of flowage|zone of rock flow­age|zone offlow
زون شارش سنگ
منطقه جریان موم سان یا خمیری ، زون شارش سنگ - منطقه جریان موم سان یا خمیری
zone of rock flowage
زون شکستگی سنگ
ناحیه شکستگی (درون کره زمین) ، زون شکستگی سنگ - ناحیه شکستگی (درون کره زمین)
zone of rock fracture
منطقه اشباع
zone of saturation
زون آب خاک
کمربند آب خاک یا کمربند آب خاکی ، زون آب خاک - کمربند آب خاک یا کمربند آب خاکی
zone of soil water
زون آب معلق
منطقه تهویه ، زون آب معلق - منطقه تهویه
zone of suspended water
منطقه اتلاف
zone of wastage
زون هوازدگی
لایه سطحی پوسته کره زمین در بالای سطح ایستایی که در معرض عوامل مخرب جو قرار می گیرد و در آن خاکها بوجود می آیند مقایسه شود با: منطقه سیمانی شدن ، زون هوازدگی - لایه سطحی پوسته کره زمین در بالای سطح ایستایی که در معرض عوامل مخرب جو قرار می گیرد و در آن خاکها بوجود می آیند مقایسه شود با: منطقه سیمانی شدن
zone of weathering
نماد زون
نماد محور منطقه یک بلور از نظر شبکه بلوری ، مثلاً نمادهایی برای محور بلور یک سری رویه های [00l] ، (hko) خواهد بود
مقایسه شود با: اندیس های ردیف شبکه ای ، نماد زون - نماد محور منطقه یک بلور از نظر شبکه بلوری ، (hko) خواهد بود - مقایسه شود با: اندیس های ردیف شبکه ای
zone symbol
زمان منطقه ای
مترادفی برای ممان (یا گشتاور) ، این اصطلاح توسط کوبویاشی (1944) برای مدت میانگین به سال یک منطقه یا زون زیست ـ چینه‌ای در هر سیستم زمین شناسی مشخص پیشنهاد شد که بین حدود 000/300 تا 5 میلیون سال قرار دارد
مقایسه شود با: instant
، زمان منطقه ای - مترادفی برای ممان (یا گشتاور) ، این اصطلاح توسط کوبویاشی (1944) برای مدت میانگین به سال یک منطقه یا زون زیست ـ چینه‌ای در هر سیستم زمین شناسی مشخص پیشنهاد شد که بین حدود 000/300 تا 5 میلیون سال قرار دارد - مقایسه شود با: instant -
zone time
بلور منطقه دار ، بلور زون دار
zoned crystal
سد خاکی نا همگن
zoned earth dam
سد خاکی نا همگن
zoned earth dam|composite earth dam|composite earth dam
خاکریز ناهمگن
zoned embankment

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن