معادل انگلیسی پرورش دادن ، پروردن ، تولید کردن ازدیاد کردن ، جفت گیری کردن ، بصورت اسم به معنای نژاد حیواناتی

دامپزشكی

پرورش دادن ، پروردن ، تولید کردن ازدیاد کردن ، جفت گیری کردن ، بصورت اسم به معنای نژاد حیواناتی که منشاء مشترک و صفات مشترک دارند به طوری که آنها را از سایر گروه های حیوانی در داخل همان گونه متمایز می کنند ، بصورت اسم به معنای نژاد حیواناتی که منشاء مشترک و صفات مشترک دارند به طوری که آنها را از سایر گروه های حیوانی در داخل همان گونه متمایز می کنند ، 1)نژاد 2) اصلاح نژاد کردن

breed

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی پرورش دادن ، پروردن ، تولید کردن ازدیاد کردن ، جفت گیری کردن ، بصورت اسم به معنای نژاد حیواناتی

1)اصلاح نژاد گر 2) دامدار 3) حیوان مادر

breeder

ارزش بهنژادی

breeding value

آمیزش بین نژادها

breed cross(bx)

انجمن نژادی ، انجمن ثبت نژاد

breed society

بوقلمونهای مادر

breeding turkeys

پرورش ، تولید مثل ، آمیزش

breeding

توانایی ژنتیکی حیوان برای ترشح شیر ، تخمگذاری و نظایر آن نصف توانایی ژنتیکی پدر یا مادر است که به نتاجشان منتقل می شود

breeding value(genetic value)

جایگاه جفتگیری

breeding are

جثه نژاد ، اندازه نژاد

breed size

جیره گله مادر

breeder rations

حذف صفات نامطلوب

breed out

حیوانات مادر ، گله های داشتی ، دام هایی هستند که برای تولید نسل نگهداری می شوند (گله های مادر یا گله های داشتی ) ، در برابر دام هایی که پروار شده اند و به کشتارگاه ارسال می شوند

breeding stock

خَرَک جفتگیری ، وسیله ای که به صورت گاو طراحی شده است و برای خنثی کردن وزن گاوهای خیلی سنگین در هنگام جفتگیری مورد استفاده قرار می گیرد

breeding crate

دخترهای یک گاونر در گله گاوهای شیری که در حال حاضر میزان تولیدی برابر با میانگین آن نژاد ویژه را دارند

breed-average herdmates

دفتر تلقیح

breeding book

سیاستهای جفتگیری ، برنامه ها ی شخصی که گاو برای جفت گیری ماده گاوهایش در نظر دارد

breeding policy

سیمای ویژه از سر ، چشم ، رنگ ، یا سایر صفات حیوان ، که یک نژا د معین را مشخص می کند ، ویژگی های تیپ نژادی

breed type

طول زمان از پیش تعیین شده که ماده گاوهای گوشتی یک گله فرصت جفتگیری دارند مترادف با ‎service period

breeding period

قفسه جفتگیری

breeding rack

کیسه جمع آوری منی

breeding bag

گاوهای داشتی ، گاوهای ویژه ، تولید مثل

breeding cattle

گاوهای ماده داشتی

breeding females

گله مادر

breeding herd

گله مرغ مادر

breeding flock

مچ بند جفتگیری ، با استفاده از مچ بند مخصوص و طنابی به طول 10 متر ، اقدام به اتصال یک طرفی یا دو طرفی پاهای عقب به گردن حیوان می گردد این روش جهت انجام اعمال مامایی ، جفتگیری و یا کاوش مقعدی مفید می باشد ، زیرا امکان لگدپرانی بعضی از مادیان به هنگام جفتگیری وجود دارد

breeding hobble

مشخصات ویژه نژادی

breed characters

مشکلات تولید مثلی

breeding trouble

مکمل نژادی ، بهبود عملکرد از راه آمیزش دو نژادی که از نظر صفات متفاوت ، مکمل هم باشند

breed complementary

مهار جفتگیری ، جایگاه جفتگیری ، جایگاه ویژه ای که جفتگیری مادیان ، گاو یا گاومیش در آن به آسانی انجام می شود

breeding chute

میانگین تولید حیوانات در داخل یک نژاد معین ، برای مثال میانگین تولید شیرگاوهای شیری در داخل یک نژاد معین

breed average

میزان زاد و ولد

breeding size

نژاد خالص

breed true

ورود و خروج صفت در نژاد

breed-in breed-out

نژاد گوشتی

beef breed

قسمتی از محل پرورش نوزادان در روی قاب که به لاروها وشفیره های نر اختصاص دارد

drone breed

جفت گیری کردن ، انواع مختلف جانوران را با یکدیگرخارج از طبقه خود وصلت دادن

out breed

نژاد ویژه ، نژاد مخصوص

particular breed

نام یک نژاد انگلیسی اسبهای مسابقه ای

thoroughbreed

نژاد پشمی

wool breed

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی دامپزشكی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی دامپزشكی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی دامپزشكی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی پرورش دادن ، پروردن ، تولید کردن ازدیاد کردن ، جفت گیری کردن ، بصورت اسم به معنای نژاد حیواناتی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی پرورش دادن ، پروردن ، تولید کردن ازدیاد کردن ، جفت گیری کردن ، بصورت اسم به معنای نژاد حیواناتی

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی دامپزشكی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی دامپزشكی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما