معادل انگلیسی اپراتور سیستم توزیع

مهندسی برق

اپراتور سیستم توزیع

Distribution System Operator

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی اپراتور سیستم توزیع

تفنن گر

amateur operator

عملگر حسابی

arithmetic operator

عمگر بولی

boolean operator

عملگر اتصال

concatenation operator

توزیع

distribution

ضریب توزیع مقادیر تحریک سه گانه تابشهای تکرنگ و با توان مساوی

distribution coefficients

سیستم اتوماسیون توزیع

distribution automation system

جعبه تقسیم

distribution box

مرکز پخش

distribution center

مجرای پخش

distribution conduit

منحنی توزیع

distribution curve

ضریب توزیع

distribution factor

پیکر بندی مجدد فیدر توزیع

Distribution feeder reconfiguration

تابع توزیع

distribution function

تولید پراکنده

distribution generation

شبکه توزیع

distribution grid

قانون توزیع

distribution law

خط توزیع

distribution line

سیستم مدیریت توزیع

Distribution Management System

شبکه ی توزیع

distribution network

اپراتورهای شبکۀ توزیع

Distribution Network Operators

شبکه های توزیع

distribution networks

تابلوی توزیع

distribution panel

پارامترهای توزیع

distribution parameters

نقطه توزیع

distribution point

سیستم توزیع توان

distribution power system

قابلیت اطمینان توزیع

Distribution Reliability

جبرانساز سنکرون استاتیکی توزیع

distribution static synchronous compensator

پست توزیع

distribution station

پست توزیع، ایستگاه توزیع

Distribution substation

سیستم توزیع

distribution system

سیستمهای توزیع

distribution systems

ترانسفورماتور توزیع

distribution transformer

ترانسفورماتورهای توزیع

Distribution transformers

سیم توزیع

distribution wire

سیستم توزیع انرژی

distributions energy system

عملگر تکامل

evolutionary operator

اپراتور مستقل سیستم

independent system operator

عملگر j

j operator

عمگر ریاضی

mathematical operator

عملگر جهش

Mutation operator

متصدی ، عملگر 1 کسی که عمل کردن ، تنظیم کردن و نگهداری قسمتی از تجهیزاتی مانند کامپیوتر یا فرستنده وظزقه اوست 2 نمادی که نشان دهنده ی عملیات ریاضی است ، کاربر ، عملگر ، پخشگر

operator

متصدی رادار 1 شخصی که با دستگاه رادار کار می کند 2 یکی از خدمه هواپیما که با تجهیزات رادار کار می کند مانند ناوبر راداری یا بمب انداز راداری

radar operator

متصدی رادیو کسی که با دستگاههای ارسال و دریافت رادیویی کار می کند

radio operator

اپراتور انتقال

shift operator

عامل سیستم انتقال

Transmission system operator

عملکرد واحد عملکرد نمادین که هیچ عملگر دیگحری را تغییر نمی دهد

unit operator

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی اپراتور سیستم توزیع

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی اپراتور سیستم توزیع

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما