معادل انگلیسی [بار خط] در ارتباطات ، واحد سنجش مصرف خط ارتباطی است که به شکل درصدی از حداکثر ظرفیت مدار بیان م

مهندسی كامپيوتر و IT
[بار خط] در ارتباطات ، واحد سنجش مصرف خط ارتباطی است که به شکل درصدی از حداکثر ظرفیت مدار بیان میشود در الکترونیک ، مقدار جریان حمل شده توسط یک خط میباشد
line load
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی [بار خط] در ارتباطات ، واحد سنجش مصرف خط ارتباطی است که به شکل درصدی از حداکثر ظرفیت مدار بیان م
تخلیه ی محاسباتی، آفلود، برون سپاری محاسباتی
affload
خود بارکن
auto load
آفلود چک سام
check sum offload
بار کاری داده محور
data-centric workload
فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامپیوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوتر کوچک و دور سیستم ، بارگیری پایین ، بازار کار افتاده ، انتقال اطلاعات - انتقال یک فایل یا برنامه از یک کامپیوتر مرکزی به کامیپوتری کوچک یا کامپیوتری در محل دور نگاه کنید به FTp ; XMODEM ; kemit بر خلاف upload ، کپی کردن اطلاعات از شبکه http://www download com/ ، ارسال اطلاعاتی مربوط به فونت یا یک پرونده پست اسکریپت از کامپیوتر به چاپگر بارگیری پایین ایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامیپوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوتر کوچک و دور ، در ارتباطات ، روند انتقال کپی فایلها از یک کامپیوتر به کامپیوتر درخواست کننده از طریق مودم یا شبکه میباشد در ارتباطات مودمی ، کامپیوتر درخواست کننده ، فرمان ارسال را به کامپیوتر مقابل داده و سپس فایل رسیده را روی دیسک ذخیره میکند این اصطلاح در مورد ارسال بلوکی از داده ها (مانند یک فایل پست اسکریپت) به یک دستگاه وابسته مانند چاپگر پست اسکریپت نیز به کار میرود مقایسه کنید با ‎ ; upload نیز نگاه کنید به ‎downloadable ‎ font
download
سربار ایمیلی
email overload
یکی از قویترین نرم افزارها برای دانلود و افزایش سرعت دانلود
fastdownload
بارگیری اغازی برنامه
initail program load
بارگیری برنامه آغازی ، بار کردن آغازی برنامه ، [بارگذاری برنامه آغازین] با حروف اختصاری ‎ IPL ، روند کپی کردن سیستم عامل به داخل حافظه حین بوت (راه اندازی) شدن سیستم میباشد نیز نگاه کنید به ‎ boot ، ‎ bootstrap
initial program load
خط ، سطر - 1- در هندسه ، کوتاهترین مسیر میان دو نقطه همیشه یک خط هندسی کاملاً مستقیم و بدون پهناست 2- درگرافیک ، نمایش مرئی یک خط گرافیکی در این تعریف یک خط دارای رنگ و پهنای خاصی است تا روی کاغذ به خوبی دیده شود خط گرافیکی ممکن است پیوسته ، خط تیره ، یا نقطه نقطه باشد 3- یک خط چاپی از تایپ کارتهای سوراخدار و صفحات کامپیوتری غیر گرافیکی معمولاً در هر خط 80 کاراکتر را جای می دهند ، اما منتی با طول خط 65 کاراکتر ، خواناتر است نگاه کنید به line spacing ; word wrap یک مسیر ارتباطات الکترونیکی ، مانند خط تلفن نگاله کنید به T 1 line ; T 3 line ، رشته ، ردیف ، سطر ، [خط ، سطر] سیمهایی چون سیم برق و سیم تلفن ، که برای ارسال جریان الکتریکی یا سیگنالها مورد استفاده قرار میگیرند در ارتباطات ، ارتباط بین فرستنده و گیرنده ، مانند تلفنها کامپیوترها و پایانه ها را برقرار میسازد خط در این مورد یک مفهوم فیزیکی دارد و سیم یا کابلی است که دو دستگاه را در یک شبکه به هم متصل میسازد در واژه پردازی ، رشته ای از کاراکترهایی است که در یک ردیف افقی به نمایش درآمده یا چاپ شده اند چنین خطوطی با یک برگشت خطی یا کاراکتر انتهای خط دیگری که ممکن است قابل رویت نباشد ، به پایان میرسد در برنامه نویسی ، عبارتی است که یک سطر برنامه را اشغال میکند در این مورد معمولا از ((خط برنامه)) یا ((خط کد)) نام برده میشود
line
وفق دهنده خطی ، آداپتور خطی ، تطبیق دهنده خط در ارتباطات ، ابزاری ماند مودم که سیگنال رقمی را به شکلی مناسب برای انتقال از طریق کانال ارتباطاتی تبدیل می کند ، [آداپتور خطی ، تطبیق دهنده خطی] دستگاهی که کامپیوتر را به خط ارتباطاتی وصل کرده و سیگنال را به شکل قابل قبول مخابره تبدیل میکند این دستگاه معمولا مودم یا دستگاه مشابه آن است
line adapter
[تحلیل گر خطی] یک دستگاه ناظر که برای کنترل یا تست کاراکترهای مخابره ای یک خط ارتباطاتی مورد استفاده قرار میگیرد
line analyzer
نشانوندهای خط
line arguments
هنر خطی ، هنر خطی تصویری که از پیکسل (دو رنگ) ساخته می شود
line art
چاپگر خطی
line at a time printer
تعادل خطی
line balancing
خط بندی - انتهای یک خط ترسیم شده در اکثر برنامه های ترسیم ، می توان پایانه های دایره ای یا مربعی ، یا فلش دار به کار برد بر خلاف save نگاه کنید به loader ، [خط بندی] روش به انتها رسیدن یک پاره خط در چاپ ، بخصوص در چاپگرهای سازگار پست اسکریپت شکل مربوطه ، سه نوع خط بندی را نشان میدهد نیز نگاه کنید به ‎ line join
line cap
نمودار خطی ، [نمودار خطی] نوعی نمودار که در آن مقادیر یک یا دو سری از داده ها به وسیله خطوطی به هم متصل میشوند
line chart
مدار خطی ، مدار سیگنال جریان شبکه
line circuit
[تمرکز خطی] گنجاندن چند کانال ورودی در تعداد کانالهای خروجی کمتر نیز نگاه کنید به ‎ concentration
line concentration
نگاه کنید به ‎ conditioning
line conditioning
کنترل خط
line control
نظم خط
line discipline
ترسیم خطی ، ترسیخ خطی - شکلی که استفاده از خطوط ساده و بدون سایه زنی ، با ویژگی های مشابه دیگری ترسیم می شود ، رسم مدادی ، نقاشی با مداد و قلم خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکار میرود ، [رسم خطی] شکلی که با استفاده از خطوط ساده و بدون سایه زنی یا ویژگیهای مشابه دیگر ترسیم میگردد
line drawing
خط ران ، محرک خط ، محرک خط خط ران
line driver
[ویرایشگر خطی ، ویراستار خطی] یک برنامه ویرایش متن که خطوط یک متن را شماره گذاری کرده و خط به خط روی اسناد کار میکند نیز نگاه کنید به ‎ editor
line editor
تعویض سطر - نگاه کنید به LF ، گذر خط ، تغذیه خط ، تعویض سطر ، خط جلوبر ، تعویض سطر با حروف اختصاریLF ، یک کاراکتر کنترلی است که به کامپیوتر یا چاپگر می گوید بدون تغییر محل مکان نما یا هد چاپ ، یک خط به پایین خط فعلی برود ، تعویض سطر تغذیه خط گذر خط
line feed
صافی خط ، صافی همهمه
line filter
مولد خط
line generator
نمودار خطی
line graph
ارتفاع خط
line height
اختلال خط
line hit
[اتصال خطی] نحوه اتصال دو پاره خط هنگام چاپ ، بخصوص در چاپگرهای سازگار با پست اسکریپت شکل مربوطه ، سه نوع اتصال خطی مختلف را نشان میدهد نیز نگاه کنید به ‎line ‎ cap
line join
[سطح خطی] قدرت سیگنال ارتباطاتی در یک نقطه خاص از خط ، که با واحد دسی بل (ضریب لگاریتم مبنای ‎ 10 نسبت بین دو مقدار) یا نپر (لگاریتم طبیعی نسبت بین دو مقدار) سنجیده میشود
line level
پارازیت خط ، اختلال ، اختلال پارازیت خط
line noise
شماره خط ، [شماره خط] شماره ای که یک برنامه ویرایش خطی برای خطوط یک متن مشخص کرده و با استفاده از آن ، خطوط مورد نظر را به نمایش درآورده ، اصطلاح کرده و یا چاپ میکند این شماره خطوط ترتیبی و پشت سر هم هستند در برخی از واژه پردازها نیز میتوان از برنامه خواست تا خطوط متن را با مقدار افزایشی خاصی شماره گذاری کند در زبان بیسیک ، برنامه نویس برای هر خط برنامه یک شماره تعیین میکند که معمولا ضریبی از ‎ 10 است تا در صورت لزوم بتواند خطوطی را بین خطوط از قبل نوشته شده جای دهد
line number
[خطوط کد] واحد سنجشی برای طول برنامه است هر خط از کد ، بسته به شرایط ، میتواند هر خطی از برنامه (از جمله خطوط خالی یا حاوی شرح) ، یا فقط خطوط حاوی کد برنامه ای و یا هر عبارت باشد نیز نگاه کنید به ‎ statement
line of code
خطوط مواصلات
line of communications
خط در دقیقه
line per minute
رسم خط
line plot
چاپگر خطی - نوعی چاپگر بسیار سریع که با کامپیوترهای بزرگ به کار می رود چاپگر خطی از زنجیر مجزای حروف برای هر ستون تشکیل شده ، از این رو می تواند کل یک خط را یکباره چاپ کند چاپگرهای خطی سریع می توانند تا 1400 خط در دقیقه چاپ کنند چاپگرهای ماتریس نقطه ای نیز چاپگرهای خطی نام دارند ، چاپگر خطی ، چاپگر سطری ، چاپگر خطی چاپگری که بر خلاف چاپگرهای نقطه ای استاندارد که خطوط را کاراکتر به کاراکتر چاپ می کند ، هر خط را یکباره چاپ می کند این نوع چاپگرها معمولا خروجی با ابعاد 11 در ا7 اینچ دارند چاپگرها یخطی سرعت بسیار بالایی دارند و اغلب به همراه کامپیوترهای بزرگ ، مینی کامپیوترها یا دستگاههای شبکه ای مورد استفاده قرار می گیرند ، [چاپگر خطی] چاپگری که برخلاف چاپگرهای نقطه ای استاندارد که خطوط را کاراکتر به کاراکتر چاپ میکنند ، هر خط را یکباره چاپ میکند این نوع چاپگرها معمولا خروجی با ابعاد ‎11 در ‎ 17 اینچ دارند چاپگرهای خطی سرعت بسیار بالایی دارند و اغلب به همراه کامپیوترهای بزرگ ، مینی کامپیوترها یا دستگاههای شبکه ای مورد استفاده قرار میگیرند حروف اختصاری ‎ LPT در اصل به "‎ "lineprinter تعلق دارد ، که میکرو کامپیوترهای ‎ MS-DOS از همین حروف اختصاری برای اشاره به درگاه خروجی موازی کامپیوتر استفاده میکنند
line printer
کنترل کننده چاپگر خطی
line printer controller
چاپ سطری
line printing
[تنظیم کننده خط] نگاه کنید به ‎ voltage regulator
line regulator
پاره خط ، [پاره خط] بخشی از خط که نقاط ابتدا و انتهای آن مشخص است
line segment
سطر جدا کنی ، فاصله خطوط ، فاصله دهی خط - نگاه کنید به leading ، فاسطه سطرها ، فاصله سطر
line spacing
سرعت خط ، [سرعت خطی] نگاه کنید به ‎ baud rate ، ‎ data rate
line speed
سبک خط
line style
جریان سریع و غیر عادی خط ، افزایش ناگهانی و موقتی در ولتاژ یا جریان موجود در یک خط به عنوان مثال ، رعد و برقی که در ارتفاع پایین روی میدهد ، میتواند باعث افزایش جریان برق در خطوط و آسیب دیدگی وسایل برقی گردد دستگاههای ظریف مانند کامپیوترها اغلب به وسیله یک ترانس کنترل کننده در مقابل نوسانات برق محافظت میشوند
line surge
ولتاژ خط ، ولتاژ خط ولتاژ استانداری که از سیم می گذرد معمولاً 120 یا 240 ولت می باشد ، [ولتاژ خط] ولتاژ موجود در سیم برق را گویند که در امریکای شمالی حدود ‎ 115 ولت است
line voltage
پهنای خط ، [پهنای خط] طول خط از حاشیه چپ تا حاشیه راست کاغذ یا صفحه نمایش کامپیوتر در ماشین تحریر ، پهنای خط نسبت به تعداد حروف با عرض ثابت که در یک خط جای میگیرند ، سنجیده میشود در کامپیوتر یا مونیتور ، پهنای خط معمولا به اینچ ، سانتی متر ، نقطه یا پیکا (‎pica) اندازه گیری میشود
line width
سطر بندی
lineage
خطی ، [ردیفی ، خطی] صفتی با دو مفهوم مرتبط اما مجزا: در مفهوم اول ، روندی است که بطور ترتیبی پردازش میشود مانند جستجوی خطی که از مورد ‎ A به ‎ B و به ‎ C میرود‎ ; در مفهوم دوم که به ریاضیات و الکترونیک مربوط میشود ، وضعیتی است که دو خصوصیت یا متغیر مستقیما و به نسبت با هم ارتباط دارند به عنوان مثال خروجی یک تقویت کننده خطی مستقیما متناسب با ورودی آن است برنامه نویسی خطی که نوعی حل مسئله است ، سعی در یافتن بهترین راه حل یک مسئله دارد که چندین متغیر مرتبط با معادله های خطی را در خود جای میدهد ، به عنوان مثال برای یافتن کمترین مقدار کالری مورد مصرف انسان در عین حالی که شرایط مطلوبی را حفظ کرده و مقدار متناسبی از بین گروهی از غذاهای مورد نظر را مصرف کند در معادله خطی هیچ متغیری نباید توان بیشتر از یک داشته باشد ، به عنوان مثال ، ‎ 2x+yz یک معادله خطی است اما معادله ‎ 2x2+yz معادله خطی محسوب نمیشود
linear
پویشگر زمان خطی
linear _ time parser
[معماری آدرس دهی خطی] یک معماری خاصی که این امکان را برای ریز پردازنده فراهم میسازد تا با استفاده از یک آدرس تکی به هر یک از نقاط حافظه دست یابد بنابراین ، در کل محدوده حافظه قابل آدرس دهی ، هر نقطه یک آدرس منحصر به فرد دارد در مقابل ، در سیستمی که براساس آدرس دهی قطعه ای طراحی شده ، حافظه به قطعاتی تقسیم شده و نقاط موجود در هر قطعه با فاصله آن از ابتدای قطعه مربوطه مشخص میگردد در چنین سیستمی ، مقدار مربوط به یک قطعه و فاصله از ابتدای آن (افست) باید به یک آدرس فیزیکی تبدیل شود نیز نگاه کنید به ‎ flat address space ، ‎segmented address ‎ space
linear addressing architecture
اتاماتای محدود خطی
linear bounded automata
تحلیل افتراقی خطی
linear discriminate analysis
پر کردن خط - روش پر کردن یک شیء با رن گ ، به صورتی که انتقال رنگ از یک طرف شیء به رنگ طرف دیگر آن هموار و صاف باشد زاویه ی پر کردن خطی را نیز می توان مشخص کرد برخلاف radial fill
linear fill
تابع خطی
linear function
مدل ژنراتور خطی
Linear generator model
گرامر خطی
linear grammar
درهم سازی خطی
linear hashing
مرتب ساز درجی خطی ، مرتب‌ ساز درجی خطی
linear insertion sort
نگاه کنید به ‎ LIPS
linear interface per second
زبان خطی
linear language
لیست خطی ، [لیست خطی] لیست مرتب شده ساده ای که اعضای آن (بجز اولین عضو) پشت سر و (بجز آخرین عضو) قبل از عضو دیگری قرار دارند مقایسه کنید با ‎ linked list
linear list
بهینه سازی خطی
linear optimization
ترتیب خطی
linear order
مرتب ساز وارسی خطی ، مرتب ‌ساز وارسی خطی
linear probing sort
ضرب خطی
linear product
برنامه نویسی خطی ، (مخفف LP) برنامه ریزی خطی ، طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین ، [برنامه نویسی خطی] روند تهیه برنامه هایی که بهترین راه حلهای سیستمهای معادلاتی (متشکل از توابع خطی) هستند که راه حل مستقیمی ندارند
linear programming
مساله برنامه نویسی خطی
linear programming problem
اتخاب بر اساس تابع خطی
linear rank selection
مدل رگرسیون خطی
linear regression model
جستجوی خطی ، [جستجوی خطی] با نام دیگر جستجوی ترتیبی ، یک الگوریتم ساده جستجو است که تک تک عناصر یک لیست را پشت سر هم چک میکند تا مورد خاصی را پیدا کرده یا به انتهای لیست برسد جستجوی خطی فقط در لیستهای بسیار کوتاه قابل استفاده میباشد مقایسه کنید با ‎ binary search ، ‎ ; hash search نیز نگاه کنید به ‎ search algorithm
linear search
ساختار خطی ، [ساختار خطی] ساختاری که موارد آن طبق قواعد حق تقدم ویژه ای سازمان دهی میشوند در ساختار خطی ، دو شرط اعمال میگردد: ‎ O اگر ‎ X قبل از ‎ Y و ‎ Y قبل از ‎ Z باشد ، آنگاه ‎ X قبل از ‎Z خواهد بود ‎ O اگر ‎ X قبل از ‎ Y و ‎ X قبل از ‎ Z باشد ، آنگاه ‎ Y قبل از ‎ Z یا ‎Z قبل از ‎ Y خواهد بود توجه داشته باشید که طبق این تعریف ، ساختار درختی حتی اگر با شرط اول هم تطبیق داشته باشد ، یک ساختار خطی نیست (به عبارت دیگر ‎ Y و ‎ Z هر دو میتوانند فرزندان ‎ X باشند و بنابراین هیچ یک قبل از دیگری قرار نمیگیرد)
linear structure
زمان خطی نامتغیر
linear time invariant
انتقال خطی
linear transfer
تحلیل تفکیک خطی
linear discriminant analysis
زمان خطی
linear-time
[خطی] برنامه ای که در هر زمان تنها یک خط از برنامه را توسط آن میتوان دید
line-at-a-time
[خط جلوبر ، تعویض سطر] با حروف اختصاری ‎ LF ، یک کاراکتر کنترلی است که به کامپیوتر یا چاپگر میگوید بدون تغییر محل مکان نما یا هد چاپ ، یک خط به پایین خط فعلی برود به عنوان مثال ، اگر در انتهای خط زیر یک کاراکتر خط جلوبر تنها دریافت شود: ‎This is a sample line of text مکان نما یا چاپگر از موقعیت مجاور نقطه سمت راست به همان موقعیت در خط بعدی میرود برای این که مکان نما یا چاپگر به ابتدای خط جدید برود ، یک کاراکتر برگشت خطی (‎carriage return) نیز باید به همراه خط جلوبر مورد استفاده قرار گیرد کاراکتر کنترلی برگشت خطی ، مکان یا چاپگر را به ابتدای خط فعلی هدایت میکند در مجموعه کاراکترهای اسکی ، کاراکتر خط جلوبر معادل مقدار دهدهی ‎ 10 (هگزادسیمال ‎0H) است نیز نگاه کنید به ‎ carriage return
linefeed
خطهای برنامه
lines of code
تعداد خطوط در دقیقه ، [تعداد خط در دقیقه] با حروف اختصاری ‎ LPM ، واحد سنجش سرعت چاپگر است ، به عبارت دیگر تعداد خطوطی که در یک دقیقه چاپ میشوند این واحد معمولا برای چاپگرهای خطی مورد استفاده قرار میگیرد واحدهای سنجش سرعت دیگر عبارتند از: تعداد کاراکتر در ثانیه (‎cps) ، که برای چاپگرهای نقطه ای و مشابه مورد استفاده قرار میگیرد و تعداد صفحات در دقیقه (‎ppm) که در مورد چاپگرهای لیزری و مشابه به کار میرود
lines per minute
تعداد خطوط در ثانیه
lines per second
فرمانی انتقال اطلاعات از حافظه جانبی به حافظه اصلی ، بار منتقل کردن به حافظه ، بار کردن ، لود کردن ، بارگذاری ، بار - انتقال اطلاعات از یک دیسک یا دستگاه بیرونی دیگر به درون حافظه ی کامپیوتر ، بار به عنوان فعل ، قرار دادن اطلاعات موجود در منبع ذخیره در داخل حافظه برای پردازش (داده ها) یا اجرا شدن (برنامه ها) به عنوان اسم ، به کل حجم محاسباتی کامپیوتر در واحد زمان اطلاق می گردد ، [بار گذاری ، بار] به عنوان فعل ، قرار دادن اطلاعات موجود در منبع ذخیره در داخل حافظه برای پردازش (داده ها) یا اجرا شدن (برنامه ها) به عنوان اسم ، به کل حجم محاسباتی کامپیوتر در واحد زمان اطلاق میگردد همچنین در الکترونیک ، این اصطلاح در رابطه با مقدار جریان مورد مصرف یک دستگاه به کار میرود اصطلاح مزبور در ارتباطات به مفهوم مقدار ترافیک خط میباشد
load
انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار می شود قرار دادن داده ها در یکدستگاه جانبی ، انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار می شود ، قرار دادن داده ها در یکدستگاه جانبی ، انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار می شود قرار دادن داده ها در یکدستگاه جانبی
off load
انتقال
Offload
بارِ اضافی
overload
نرم افزاری برای دانلود فایلهای Real
real download
بار کردن مجدد - دستیابی به نسخه ی جدیدی از اطلاعات که قبلاً در کامپیوتر موجود بوده است ، مانند بار کردن مجدد یک صفحه ی وب ممکن است اخیراً تغییر کرده باشد در این صورت نیازی به مرور نسخه ی ذخیره شده در حافظه ی cache کامپیوتر تان ندارید ، بارگذاری مجدد
reload
خالی کردن
unload
انتقال یک فایل از یک کامپیوتر کوچک یا کامپیوتر راه دور به کمپیوتر مرکزی نگاه کنید به ftp , xmodem , kermit بر خلاف download ، انتقال بک کپی از برنامه ؛ انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور ؛ ارسال فایل ، فرستادن فایل از کامپیوتر به شبکه ، R>در ارتباطات ، روند ارسال یک کپی از فایل موجود در کامپیوتر آن طرف خط ارتباطی با استفاده از مودم یا شبکه می باشد ، در ارتباطات ، روند ارسال یک کپی از فایل موجود در کامپیوتر به کامپیوتر آن طرف خط ارتباطی با استفاده از مودم یا شبکه میباشد در ارتباطاتی که به وسیله مودم برقرار شده ، در این روند عموما به کامپیوتر طرف مقابل فرمان داده میشود که آماده دریافت فایل گردد ، آنگاه پس از مدتی تامل ، عمل ارسال فایل آغاز میشود مقایسه کنید با ‎ ; download نیز نگاه کنید به ‎ BBS ، بارگذاشتن
upload
بار کاری
Work load
حجم کار
workload

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی كامپيوتر و IT از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای مقاله ISI مهندسی كامپيوتر و IT رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن