معادل انگلیسی پیشرانش الکتریکی پیشرانش فضاپیماها یا سایر وسایل نقلیه با استفاده از روشهای الکترواستاتیکی ، الکت

مهندسی برق
پیشرانش الکتریکی پیشرانش فضاپیماها یا سایر وسایل نقلیه با استفاده از روشهای الکترواستاتیکی ، الکتروگرمایی ، یا پلاسما در حالی که درپیشرانش شیمایی مستقیاً از سوخت استفاده می شود
electric propulsion
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی پیشرانش الکتریکی پیشرانش فضاپیماها یا سایر وسایل نقلیه با استفاده از روشهای الکترواستاتیکی ، الکت
محرک اتمی
atomic propulsion
الکتریکی ؛ برقی مفهومی که داشتن ، تولید ، نشئت گرفتن از ، یا تحریک شدن با الکتریسیته را می رساند به عنوان مثال می توان از انرژی الکتریکی ، لامپ الکتریکی و موتور الکتریکی نام برد ، الکتریکی ، برقی
electric
ملغمه برقی
electric amalgam
قوس الکتریکی
electric arc
کورۀ قوس الکتریکی
electric arc furnace
قوس الکتریکی تخلیه ی الکتریکی از طریق یک گاز که مشخصه ی آن افت ولتاژی است که مقدار آن تقریباً برابر با پتانسیل یونش گاز است
electric arc; arc
جاذبه الکتریکی
electric attraction
تعادل الکتریکی
electric balance
ترمز برقی
electric brake
فروپاشي میدان الکتریکی
Electric Breakdown
شمع برقی
electric candle
خودرو الکتریکی
electric car
بار الکتریکی
electric charge
مدار الکتریکی مسیر یا تعدادی مسیر متصل به هم که جریان الکتریکی را از خود عبور می دهند
electric circuit
رسانش الکتریکی رسانش الکتریسیته توسط الکترونها ، اتمهای یونیده ، مولکولهای یونیده ، یا حفره های نیمرسانا
electric conduction
اتصال الکتریکی نوعی تماس فیزیکی که منجر به عبور جریان بین قسمتهای رسانا می شود
electric contact
کنترل الکتریکی کنترل ماشین یا وسیله با استفاده از تعدادی کلید ، رله ، یا رئوستا در حالی که کنترل الکترونیکی به وسیله ی ترانزیستور یا لامپ الکترونی انجام می شود
electric control
کنترل کننده ی الکترونیکی وسیله ای که به روش معینی توان الکتریکی تحویلی به دستگاه را کنترل می کند
electric controller
تزویج الکتریکی ماشین چرخانی که گشتاور آن به روشهای الکتریکی یا مغناطیسی منتقل یا کنترل می شود
electric coupling
جریان الکتریکی ، شدت جریان
electric current
تقاضای الکتریسیته
electric demand
دو قطبی الکتریکی یک زوج بار مساوی و مختلف العلامه که در فاصله ی بسیار کمی از هم قرار دارند ، دو قطبی الکتریسیته
electric dipole
دو قطبی الکتریسیته
electric doublet
دیناموسنج الکتریکی ؛ لنگرسنج الکتریکی نوعی موتور یا مولد الکتریکی که مجهز به نمایشگر برای نمایش مقدار گشتاور است
electric dynamometer
ماهی برقدار
electric eal
انرژی الکتریکی انتگرال زمانی توان لحظه ای ورودی یا خروجی مدار یا وسیله واحد اصلی آن وات - ساعت است
electric energy
ذخیرۀ انرژی الکتریکی
Electric energy storage
چشم الکتریکی اصطلاح عامیانه برای سلول نوری photocell
electric eye
میدان الکتریکی ، میدان الکتریکی 1 ناحیه ی اطراف یک جسم باردار الکتریکی که در آن به سایر اجسام باردار نیروی جاذبه یا دافعه وارد می شود 2 مؤلفه الکتریکی میدان الکترومغناطیسی مرتبط با امواج رادیویی یا الکترونهای متحرک
electric field
شدت میدان الکتریکی
Electric field intensity
محدویت میدان الکتریکی
Electric Field Limits
شدت میدان الکتریکی اندازه ی بردار میدان الکتریکی
electric field strength
بردار میدان الکتریکی؛ بردار الکتریکی نیروی وارد بر واحد بار ثابت و مثبت در نقطه ای از میدان الکتریکی
electric field vector; electric vector
سیال برقی
electric fluid
شار الکتریکی ، شاره برقی
electric flux
چگالی شار الکتریکی
electric flux density
چگالی شار الکتریکی برداری که اندازه ی آن برابر با مقدار بار در واحد سطح است که روی صفحه ی فلزی نازکی که در نقطه ای از میدان الکتریکی و در جهت بیشترین بار قرار گرفته است ، ظاهر می شود این بردار عمود بر صفحه و جهت آن از منفی به مثبت است
electric flux density; electric displacement; electric displacement density
کوره برقی
electric furnace
شبکه برق
electric grid
بخاری برقی
electric heater
اسب بخار الکتریکی
electric horsepower
تصویر الکتریکی آرایه ای از بارهای الکتریکی مثبت یا منفی که در آن چگالی بار در هر نقطه متناسب مقدار نور در نقاط متناظر از تصویری است که باید باز تولید شود
electric image
خط نیروی الکتریکی ؛ شار الکتریکی خطی فرضی که هر قطعه ی آن جهت میدان الکتریکی در آن نقطه را نشان می دهد
electric line of force; electric flux
ماشین الکتریکی
electric machine
ماشین های الکتریکی
Electric machines
نویز الکتریکی انرژی الکتریکی ناخوسته ای که غیر از هم شنوایی در یک گیرنده یا سیستم انتقال وجود دارد منابع تولید آن عبارت اند از دستگاههای برقی ، موتورهای الکتریکی ، جرقه زنی در موتور های خودرو ، و خطوط نیرو
electric noise
پتانسیل الکتریکی
electric potential
سیستم های قدرت الکتریکی
Electric power system
رله ی بازنشانی الکتریکی رله ای که تا قبل از بازنشانی توسط ورودی الکتریکی مستقل ، در وضعیت وصل باقی می ماند
electric reset relay
مقاومت الکتریکی
electric resistance
حفاظ الکتریکی پوششی ، معمولاً آلومینیمی یا مسی ، در اطراف مدار با ایجاد مسیر کم مقاومت بازتابنده به طرف زمین و مسیر بازتابنده برای تابش های بسامد - بالا مانع از بر هم کنش آن با سایر مدارها می شود
electric shield
طیف برقی
electric spectrum
سیستم الکتریکی
electric system
دماسنج برقی
electric thermometer
واحدهای الکتریکی
electric unit
خودرو الکتریکی
Electric vehicle
ایستگاه شارژ خودرو برقی
electric vehicle charging stations
ماشین برقی
Electric Vehicles
موج الکتریکی
electric wave
جوشکاری برقی
electric welding
الکتریکی مرتبط با یا وابسته به الکتریسیته اما فاقد آن ویژگیها و مشخصه های آن به عنوان نمونه می توان از مهندس برق ، کتاب مرجع برق ، و محدوده ی مجاز الکتریکی نام برد ، الکتریکی ، برقی
electrical
حافظه ی فقط خواندنی با تغییر پذیری الکتریکی [ ای آر ام] نوعی حافظه ی فقط خواندنی که بعد از هر بار اعمال میدان الکتریکی مناسب و پاک کردن کل حافظه می توان آن را دوباره به صورت الکتریکی برنامه ریزی کرد این اصطلاح در حال حاضر به کار نمی رود
electrical alterable read- only memory
زاویه ی الکتریکی زاویه ای که یک لحظه ی خاص در چرخه ی جریان متناوب را مشخص می کند و معمولاً بر حسب درجه بیان می شود هر چرخه برابر با 360 درجه و بنابراین ربع چرخه به اندازه ی 90 درجه خواهد بود اختلاف فاز دو کمیت متناوب بر حسب زاویه ی الکتریکی بیان می شود ، زاویه الکتریکی
electrical angle
وسیله برقی
electrical appliance
محور الکتریکی محور ایکس در بلور کوارتز سه محور در بلور وجود دارد که هر یک موازی با یک جفت وجه متقابل در شش ضلعی اند و همگی از محور « زد» گذشته و بر آن عمودند
electrical axis
تراز الکتریکی محور صلی ردگیری آنتن رادار یا آنتن رادیویی بسیار جهت دار که به وسیله ی نشانه ای الکتریکی نظیر صفر آنتن پویش- مخروطی یا حداکثر آنتن جهت دار تعیین می شود
electrical boresight
وزش الکتریکی
electrical breeze
مرکز الکتریکی منطقه ای که یک مؤلفه یا جزء را به مقدار الکتریکی برابر تقسیم می کند
electrical center
اتصال الکتریکی
electrical connection
درجه ی الکتریکی واحدی برابر با 1 تقسیم بر 360 چرخه ی یک کمیت متناوب ، درجه الکتریکی
electrical degree
مسافت الکتریکی فاصله ی بین دو نقطه که بر حسب مدت زمان حرکت یک موج الکترومغناطیسی در فضای آزاد بین آن دو تعریف می شود واحد متداول آن میکروثانیه نوری است که تقریباً برابر با 300 متر است
electrical distance
شبکۀ توزیع برق
electrical distribution network
بازده الکتریکی
Electrical Efficiency
مهندس برق
Electrical engineer
مهندسی برق
electrical engineering
تجهیزات الکتریکی
electrical equipment
میدان الکتریکی
electrical field
طول الکتریکی طول هر رسانا بر حسب طول موج ، رادیان ، یا درجه ، برای تبدیل واحد طول از طول موج به رادیان باید آن را در 2 پی ( 6/2832 ) و برای درجه باید در 360 ضرب کرد
electrical iength
سیم کشی و نصب الکتریکی
electrical installation
تداخل الکتریکی اختلال الکتریکی یا الکترومغناطیسی که موجب وقفه در کار و تجهیزات الکترونیکی می شود و منشأ آن دستگاههای الکتریکی هستند که انرژی الکترومغناطیسی ناخواسته تابش می کنند
electrical interference
طول الکتریکی
electrical length
ماشین¬های الکتریکی
electrical machines
لوله برقی فلزی
electrical metallic tubing
عدم تطبیق الکتریکی
Electrical mismatch
خروجی الکتریکی
electrical output
قطع توان الکتریکی
electrical power outage
مقدار الکتریسیته
electrical quantity
مقاومت الکتریکی
electrical resistance
بررسی قواعد الکتریکی نرم افزاری که درست و منطقی بودن اتصالات نشان داده روی نمودار طر حواره مدار را تعیین می کند
electrical rules check
حساسیت الکتریکی
electrical sensitivity
زوجهای برقی
electrical series
ورقهای برقی
electrical sheet
تنش الکتریکی
electrical stress
فراتاخت الکتریکی
Electrical surge
فناوری الکتریکی
electrical technology
لایه نازک الکتریکی
electrical thin film
گشتاور الکتریکی
electrical torque
ضبط الکتریکی
electrical transcription
صفر الکتریکی موقعیت مرجع استانداردی که زاویه ی روتور سنکروها و سایر وسایل گردنده نسبت به آن سنجیده میشود
electrical zero
حافظه ی فقط خواندنی برنامه پذیر و پاک شونده با الکتریسیته [ ای ایپرام یا ای دوپرام ] نوعی رام برنامه پذیر و غیر فرار که می توان آن را بدون خارج کردن از مدار برنامهریزی کرد همچنین قابلیت بازنویسی انتخابی به صورت الکتریکی را نیز دارد
electrically erasable programmableread- only memory
نوسان ساز تنظیم - الکتریکی نوسان سازی که بسامد آن را مقدار ولتاژ ، جریان ، یا توان تعیین می کند تنظیم الکتریکی شامل تنظیم الکترونیکی ، تنظیم گرمایی با تحریک الکترونیکی ، تنظیم الکترومکانیکی ، و روشهای تنظیمی است که طی آنها ویژگی های محیط در یک کاواک مشدد به وسیله ی عوامل الکتریکی بیرونی تغییر داده می شود
electrically tuned oscillator
پیچک متغیر با الکتریسیته نوعی پیچک هسته - آهنی که می توان القا کنایی آن را با تغییر یک حریان کنترل کننده ی کوچک و « دی سی» در گستره ای وسیع تغییر داد
electrically variable coil
لامپ تخلیه ی الکتریکی نوعی لامپ که در اثر عبور جریان از گاز یا بخار درون محفظه ی شیشه ای و بی منفذ ان نور تولید می کند نمونه این لامپها عبارت اند از آرگنی ، بخار جیوه ای ، نئونی و بخار سدیمی
electric-discharge lamp
ماشین کاری با تخلیه ی الکتریکی [ ای دی ام ] نوعی فرایند برش فلزات که طی آن تخلیه های بسامد - بالا از طریق ابزاری فلزی با بار منفی منجر به فرسایش الکتریکی و کنده شدن فلز از سطح مورد نظر می شود در این روش الکترولیت وجود ندارد اما قطعه هر از گاهی باید در روغن فرو برده شود تا براده ها از روی آن پاک شود و زمان لازم برای رسیدن به اوج انرژی بای تخلیه بعدی فراهم شود
electric-discharge machining
برقکار
electrician
برق ، الکتریسیته ، الکتریسیته کمیتی بنیادی در طبیعت که شامی الکترونها و پروتونهای ساکن یا متحرک است الکتریسیته ی ساکن دارای میدان الکتریکی است که می تواند نیرو وارد کند الکتریسیته ی متحرک ( و جریان الکتریکی ) دارای هر دو نوع میدان الکتریکی و مغناطیسی است که از انرژی پتانسیل برخورداردندو می توانند نیرو وارد کنند
electricity
شرکت برق
electricity company
دپارتمان برق
Electricity Department
بازار برق
electricity market
اقتصاد بازار برق
electricity market economies
بازار برق
Electricity Markets
شبکه برق
electricity network
قیمت برق
electricity price
منبع الکتریسیته
electricity supply
تعرفه برق
electricity tariffs
برق دزدی
Electricity Theft
بازار برق
electricity market
پیشرانش الکتروستاتیکی پیشرانی فضاپیماها و سایر وسایل نقلیه با استفاده از میدانهای الکتریکی که ذرات باردار را در جهت مورد نظر شتاب می دهند
electristatic propulsion

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن