معادل انگلیسی پهنای خط نامی فاصله جدایی متوسط بین مرکزهای خطوط پویش یا ضبط مجاور

مهندسی برق

پهنای خط نامی فاصله جدایی متوسط بین مرکزهای خطوط پویش یا ضبط مجاور

nominal line width

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی پهنای خط نامی فاصله جدایی متوسط بین مرکزهای خطوط پویش یا ضبط مجاور

پهنای باند تقویت کننده

amplifier bandwidth

پهنای باریکه ی آنتن زاویه ی بین دو منطقه ی نیم توان متقابل در باریکه ی آنتن بر حسب درجه

antenna beam width

پهنای باند 1 پهنای باندی از بسامدهاکه به کاربرد خاصی اختصاص یافته است مثلاً پهنای باند یک ایستگاه تلویزیونی 6 مگاهرتز است 2 گستره ای از بسامد ها که به عنوان محدوده ی کار یک پالایه ، تقویت کننده ، یا تضعیف کننده مشخص شده است و به صورت فاصله ی بسامدی بین نقاط ( 0/707 یا نیم توان ) bd 3 در قسمتهای بالا گذر و پایین گذر منحنی پاسخ بسامدی تعریف می شود پهنای باند برای سیگنالهای قیاسی در حوزه ی بسامد است و بر حسب هرتز بیان می شود حال آنکه برای سیگنالهای رقمی در حوزه ی زمان و بر حسب بیت بر ثانیه بیان می شود

band width

پهناي باند

bandwidth

پهنای باند

bandwidth

پهنای باند

band-width

پهنای باند ، باند گذر

bavdwidth

پهنای باریکه پهنای زاویه ای باریکه ی راداری ، رادیویی ، و امثال آن که بر حسب سمت بین نقاط با شدت نیم توان اندازه گیری می شود ، پهنای اشعه

beam width

عرض پرتو

beamwidth

پهنای باند کانال رنگ نمایی ، پهنای باند رنگ نمایی پهنای باند مسیر مورد نظر برای حمل سیگنال رنگ نمایی در سیستم تلویزیون رنگی

chrominance- channel bandwidth , chrominance bandwidth

پهنای موثر

effective width

پهنای باند گسیل باندی که بسامدهای با 99 درصد کل انرژی تابشی تا بسامدهای با توان 25 درصد کل انرژی تابشی را در بر می گیرد

emission bandwidth

پهنای امیتر

emitter width

عرض میدان

field width

پهنای باند فرکانسی

frequency bandwidth

پهنای توان کامل

full power bandwidth

پهنای شکاف

gap width

پهنای نیم توان مقدار نامی زاویه ای برای پهنای باریکه ی آنتن در صفحه ای که جهت بزرگترین گلبرگ تابشی را دارد ، این مقدار به صورت زاویه ی کامل بین دو جهت در این صفحه تعریف می شود که در آن شدت تابش نصف بیشترین مقدار گلبرگ است

half-power width

پهنای باند ضربه

impulse bandwidth

پهنای باند ذاتی

inherent bandwidth

پهنای پیوند

junction width

پهنای باند مدوله کردن

modulation bandwidth

مدولاسیون عرض پالس

modulation pulse width

پهنای باند تک رنگ پهنای باند تصویر کانال تک رنگ با سیگنال تک رنگ در تلویزیون رنگی

monochrome bandwidth

نامی ، اسمی

nominal

باند نامی باند بسامدی که پهنای آن برابر با پهنای باند بین بسامد صفر تا حداکثر بیسامد مدوله سازی در فکس است

nominal band

جریان نامی

nominal current

بسامد نامی مقدار بسامد معین یک واحد بلوری که از بسامد حقیقی اندازه گیری شده در حین عملکرد قابل تشخیص است ، فرکانس نامی

nominal frequency

توان اسب اسمی دستگاه

nominal horsepower

بار نامی ، بار خارجی اسمی

nominal load

خروجی نامی

nominal output

توان نامی

nominal power

محدوده نامی

nominal range

مقادیر حداکثر نامی ، کار اسمی

nominal rating

مقاومت نامی

nominal resistance

مقدار نامی

nominal value

ولتاژ نامی

nominal voltage

نرمال شده

nominalized

عرض قطب

pole width

پهنای باند توان محدوده بسامدی که در آن نصف توان مجاز تقویت کننده رادیویی با اعوجاج مجاز در دسترس است این تعریف اندازه ای در توان قابل دستیابی در بسامدهای بحرانی بالا و پایین است

power bandwidth

پهنای پالس حدود پهنای باند دامنه پالس خارج از این حدود دامنه پالس کمتر از کسر از پیش تعیین شده ای از دامنه قله است

pulse bandwidth

مدت پالس ، طول پالس ، پهنای پالس فاصله زمانی بین اولین و آخرین لحظه ای که دامنه لحظه ای آن به کسر معینی ا دامنه قله پالس می رسد

pulse duration , pulse lengh, ;ulse width

پهنای پالس

pulse width

پهنای باند گیرنده حوزه بسامدی بین نقاط نیم - توان در منحنیهای پاسخ بسامدی گیرنده

receiver bandwidth

پهنای باند بهره واحد

unit gain bandwidth

پهنا 1 بعد افقی تصویر تلویزیون یا فکس 2 مدت زمان پالس ، عر ض

width

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی پهنای خط نامی فاصله جدایی متوسط بین مرکزهای خطوط پویش یا ضبط مجاور

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی پهنای خط نامی فاصله جدایی متوسط بین مرکزهای خطوط پویش یا ضبط مجاور

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما