معادل انگلیسی تشدیدگر پارامغناطیس تشدید قابل مشاهده در مواد پارامغناطیس به صورت قله ای در طیف انرژی جذب شده در

مهندسی برق
تشدیدگر پارامغناطیس تشدید قابل مشاهده در مواد پارامغناطیس به صورت قله ای در طیف انرژی جذب شده در بسامد مربوط به شدت میدان مغناطیسی اعمال شده و نسبت ژیرومغناطیس این پدیده در مطالعه حالتهای انرژی هسته ها ، اتم ها ، مولکولها و شبکه های بلوری مفید است
paramagnetic resonance
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی تشدیدگر پارامغناطیس تشدید قابل مشاهده در مواد پارامغناطیس به صورت قله ای در طیف انرژی جذب شده در
هماهنگی دامنه نوسان
amplitude resonance
رزنانس موازی ، غیرهماهنگی
anti resonance
تشدید کاواکی 1 بسامد تشدید مشدد کاواک 2 بسامد تشدید طبیعی دیوارک بلندگو ، که در گستره شنیداری به صورت تقویت نامطلوب صداها روی این بسامد بروز می کند
cavity resonance
تشدید مخروطی بسامدی که در آن دیافراگم یا مخروط یک بلندگو به راحتی نوسان می کند برای به حداقل رساندن اثر تشدید مخروطی باید با طراحی دقیق و با قرار دادن بلندگو در محفظه مناسب مانع از ایجاد خروجی آکوستیکی قوی در بسامد تشدید شد
cone resonance
تشدید سیکلوترونی روشی برای شتابدهی الکترونها بر اساس اصول فیزیکی سیکلوترونها ، نظیر آنچه در پیرایش الکتریکی فضاپیماها استفاده می شود در این روش الکترونهای پلاسما توسط میدانهای متعامد الکتریکی و مغناطیسی به دام می افتند با چرخش مارپیچی الکترونها در اطراف خطوط نیروی مغناطیسی ، آنها مرتباً انرژی از میدان الکتریکی دریافت میکنند تا اینکه در سرعتهای بالا توانایی بر خورد با سایر ذرات و پراکنده شدشن را پیدا می کنند تنها جهت فرار الکترونها از تله از طریق نازل خروج ( اگزوز ) است که در نتیجه فشار لازم برای پیشرانش را فراهم می کنند
cyclotron resonance
تشدید اسپینی الکترون بر هم کنش میدانهای الکتریکی و مغناطیسی با اسپین الکترون در حول محور خود
electron spin resonance
تشدید فرو مغناطیسی ، تشدید فرومغناطیسی نوعی وضعیت تشدید که هنگامی روی می دهد که تراوایی ظاهری یک ماده مغناطیسی در بسامدهای ریزموج به حداکثر خود برسد تشدید در حضور یک میدان مغناطیسی عرضی ثابت و در زمانی رخ می دهد که بسامد ریزموج با بسامد حرکت تقدیمی الکترونهای مداری ماده مغناطیسی برابر شود بسامد تشدید به شدت میدان عرضی بستگی دارد
ferromagnetic resonance
فرکانس تشدید
frequency of resonance
تشدید جهش
jump resonance
تشدید مغناطیس هسته تشدید ناشی از انرژی منتقل شونده از میدان مغناطیس RF به هسته قرار گرفته در میدان مغناطیسی ثابتی که به اندازه کافی برای جدا کردن هسته از مدارهای الکترونی آن قوی باشد مقدار انرژِ جذب شده در اتم در حالت تشدید راهی برای شناسایی مواد تشکیل دهنده اتم است
nuclear magnetic resonance
تشدید نوری درخشندگی ناشی از تحریک و تابش گسیل شده ای که بسامدهای مشابه دارند ، همنوایی نوری
optical resonance
رزونانس موازی
parallel resonance
تشدید موازی ؛ ضد تشدید تشدید در مدار موازی رآکتانسهای سلفی وخازنی در بسامد ولتاژ اعمال شده برابر می شوند در نتیجه امپدانس مدار تشدید موازی بیشینه می شود و ولتاژ سیگنال به وجود آمده در دو سر آن به حداکثر می رسد
parallel resonance ; antiresonance
پارامغناطیسی ویژگی داشتن تراوایی مغناطیسی بیشتر از خلأ و مستقل از نیروی مغناطیسی کننده در مواد فرومغناطیس ، تراوایی مغناطیسی با نیروی مغناطیس کننده تغییر می کند ، اجسام پارامغناطیسی
paramagnetic
تشدید ، تشدید 1 شرایطی که به هنگام حنثی شدن راکتانس سلفی مدار با راکتانس خازنی آن پیش می آید 2 شرایط موجود در جسمی که بسامد ارتعاش اعمال شده به آن برابر با بسامد طبیعی جسم است جسم در بسامد تشدید خود آسانتر ارتعاش می ند آن را تشدید سرعت نیز می نامند ، هم نوایی
resonance
تشدید سری تشدید در مدار تشدید سری ، هنگامی که رآکتانس های القایی و خازنی در بسامد ولتاژ اعمال شده ، برابر می شوند به این ترتیب رآکتانسها یکدیگر را خنثی می کنند و امپدانس مدار به مقدار حداقل مقاومتی کاهش می یابد در نتیجه جریان سیگنال به حداکثر مقدار می رسد و ولتاژ سیگنال ایجاد شده در دو سر پیچک یا خازن می تواند چندین برابر ولتاژ اعمال شده به ترکیب باشد
series resonance
تشدید زیر سنکرون
Subsynchronous resonance
رزونانس موج صفحه ای
surface wave resonance
پاد تشدید سرعت شرایطی که در آن تغییر کوچکی در بسامد نیروی سینوسی اعمال شده به جسم یا سیستم سبب افزایش سرعت در نقطه تحریک می شود یا بسامد به گونه ای است که مقدار مطلق امپدانس نقطه تحریک بیشتر است
velocity antiresonance

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن