معادل انگلیسی موجبر تناوبی موجبری که دارای عدم پیوستگیهایی در فاصله های منظم است

مهندسی برق

موجبر تناوبی موجبری که دارای عدم پیوستگیهایی در فاصله های منظم است

periodic waveguide

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی موجبر تناوبی موجبری که دارای عدم پیوستگیهایی در فاصله های منظم است

موجبر باند « سی» موجبری مستطیلی به ابعاد 3/48 در 1/58 سانتیمتر ، که در مد غالب خود برای طول موجهای 3/7 تا 5/1 سانتیمتر استفاده می شود

c-band waveguide

موجبر دایره ای موجبری با سطح مقطع دایره ای

circular waveguide

موجبر هم صفحه

Coplanar waveguide

موجبر دی الکتریک صفحه ای

dielectric planar waveguide

موجبر دی الکتریک ورقه ای

dielectric slab waveguide

موجبر دی الکتریکی نوع موجبر که از ماده دی الکتریک محصور شده با هوا ساخته می شود حرکت امواج الکترومغناطیسی در دی الکتریک جامد بسیار شبیه به حرکت آنها در موجبر تو خالی است

dielectric waveguide

موجبر بیضوی نوعی موجبر انعطاف پذیر با سطح مقطع بیضوی که می تواند جانشین موجبر مستطیلی شود

elliptical waveguide

موجبر انعطاف پذیر موجبری که بدون تغییر قابل ملاحظه در ویژگیهایش می تواند خمیده یا پیچیده شود

flexible waveguide

موجبر نشت دار نوعی موجبر که دارای شکاف طولی باریک است و انرژی پیوسته از آن نشت می کند

leaky waveguide

موجبر تطبیق یافته موجبری که پایان دهی تطبیق یافته داشته باشد

matched waveguide

موجبر چند حالته موجبری که بیش از یک حالت را به عنوان بسامد کاری خود منتشر می کند

multimode waveguide

نانوموجبر

nanowaveguide

موجبر دهانه باز

open aperture waveguide

تناوبی ویژگی داشتن نرخ تکرار ، متناوب

periodic

انحراف تناوبی و تصادفی نویز و ولتاژ موجکی که روی خروجی منبع تغذیه سوار می شود معمولاً در بار کامل تعریف و بر حسب ولت RAMS یا قله به قله در پهنای باندمعین بیان می شود

periodic and random deviation

جریان دوره ای

periodic current

میرایی تناوبی میرایی که در آن عقربه یا جسم متحرک دیگری ، قبل از ایستادن در مکان جدید حول آن نوسان می کند

periodic damping

کار متناوب کار نوبت دار که شرایط با ردر آن به طور منظم تکرا رمی شود

periodic duty

موج الکترومغناطیس تناوبی موجی که بردار میدان الکتریکی آن در نقطه ثابتی ، پس از گذشت مدت زمانی به نام دروه تناوب ، تکرار می شود

periodic electromagnetic wave

بسط تناوبی

periodic extension

تابع تناوبی

periodic function

قانون تناوبی ویژکیهای معینی از عناصر که توابع متناوبی از عد اتمی آنها هستند ، هنگامی که عناصر بر حسب عدد اتمی مرتب می شوند این ویژگیها در چرخه های منظمی تکرار می شوند

periodic law

خط تناوبی خسط انتقالی که دارای قسمتهای مساوی متوالی ، با ویژگیهای الکتریکی یکنواخت در هر قسمت ، است مانند خط بارشده ای که پیچکهای بار گذاری با فاصلههای یکنواخت داشته باشد

periodic line

ردیابی مدار تناوبی

periodic orbit tracking

کمیت تناوبی کمیت نویسانی که مقادیر آن در فواصل زمانی ، فضایی یا با متغیر مستقل دیگری ، تکرار شود

periodic quantity

مقدار مجاز تناوبی مقدار مجازی مقدار بار قابل تحمل را در زمانهای تناوب تعریف شده ای از بار و بی باری ، معین می کند

periodic rating

ساختار تناوبی

periodic structure

جدول تناوبی جدولی که عناصر بر طبق قانون تناوبی در آن منظم می شوند به طوری که عناصر دارای مشخصه های مشابه در یک گروه قرار می گیرند

periodic table

موج تناوبی موجی که در فاصله های زمانی منظم ، خود را تکرار می کند مانند موج سینوسی ، موج متناوب

periodic wave

به طور متناوب

periodical

موجبر بلور فوتوني

photonic crystal waveguide

موجبر مستطیلی موجبر ی که سطح مقطع مستطیلی دارد

rectangular waveguide

موجبر تیغه ای موجبر گرد یا مستطیلی ، دارای یک یا چند تیغه داخلی طولی که با کم کردن بسامد قطع ، پهنای باند ارسال را افزایش می دهند

ridge waveguide

موجبر پره دار موجبری که شامل یک یا چند پره قرار گرفته در مقطع موجبر برای کنترل انتقال توان ریزموج است

septate waveguide

موجبر دیواره صاف

smooth-walled waveguide

موجبر سطحی موجبری که میدان الکترو مغناطیسی را روی سطح بیرونی هدایت می کند

surface waveguide

موجبر تغییر کننده موجبری که مشخصه الکتریکی یا فیزیکی آن به طور پیوسته با فاصله ، در طول محور موجبر ، تغییر می کند

tapered waveguide

موجبر مثلثی

triangular waveguide

موجبر تک رسانا موجبری که از یک سطح فلزی استوانه ای یا مستطیلی تشکیل می شود که در اطراف محیط دی الکتریک همگنی قرار می گیرد

uniconductor waveguide

موج بر ، موجبر لوله فلزی استوانه ای یا مستطیلی که دارای سطح مقطع از پیش تعیین شده است و به طور خاص برای هدایت امواج الکترومغناطیس بسامد بالا از داخل آن طراحی شده است

waveguide

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

ارزان و با کیفیت

می خوای مقاله ISI مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن

همراه با ضمانت و گارانتی

ارزان، با کیفیت، با مجوز رسمی و گارانتی، با بیش از 7 سال تجربه

معادل انگلیسی موجبر تناوبی موجبری که دارای عدم پیوستگیهایی در فاصله های منظم است

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی موجبر تناوبی موجبری که دارای عدم پیوستگیهایی در فاصله های منظم است

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما