معادل انگلیسی تابع کار گرمایونی انرژی لازم برای انتقال الکترونها از فلز معینی به محیط مجاور آن در هنگام گسی

مهندسی برق

تابع کار گرمایونی انرژی لازم برای انتقال الکترونها از فلز معینی به محیط مجاور آن در هنگام گسیل گرمایونی ، مانند انتقال الکترونها از فیلیمان گر شده به خلأ

thermionic work function

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی تابع کار گرمایونی انرژی لازم برای انتقال الکترونها از فلز معینی به محیط مجاور آن در هنگام گسی

تابع انتقال راه انداز تابع انتقالی که سیگنال راه انداز حلقه ی کنترل پسخوردی را به سیگنال متناظر ورودی حلقه ربط می دهد

actuating transfer function

توابع جبری

algebraic function

تابع تحلیلی

analytic function

تابع زاویه ای

angular function

تابع تبرید

annealing function

تابع سطحی

area function

تابع خود همبستگی کمیتی ریاضی که به صورت میانگین زمانی حاصلضرب تابعی از زمان در تأخیر یافته ی همان تابع تعریف می شود

autocorrelation function

تابع باند - محدود تابعی که تبدیل فوریه ی آن بسیار کوچک است و یا خارج از محدوده ی مشخصی از بین می رود

band -limited function

تابع باند- محدود تابعی که تبدیل فوریه ی آن بسیار کوچک است و یا خارج از محدوده ی مشخصی از بین می رود

band-limited function

تابع پایه

basis function

تابع بولتزمن

boltzmann function

تابع بولی تابع ریاضی در جبر بولی

booleanfunction

تابع بریلوئن یک تابع ریاضی که گشتاور مغناطیسی ، میدان مغناطیسی وارده و دمای یک ماده ی پارامغناطیسی را به پذیرفتاری مغناطیسی آن ربط می دهد

brillouin function

تابع همدوسی تابعی که همبستگی دو کمیت مولد یک خط طیفی را تعیین می کند این تابع در تمام بسامدها بهنجار شده است و تنها مقادیر بین 0 و 1 را اختیار می کند مقدار 1 به مفهوم آن است که خط طیفی در نقطه مشاهده کالماً یا منبع همدوس است و مقادیر 0/5 به ترتیب نشان می دهد 50 و 0 درصد توان در بسامد مشخص در نقطه مشاهد با منبع همدوس است

coherence function

تابع مقایسه

comparison function

توابع مکمل دو تابع نقطه - تحریک که مجموع آنها مقدار ثابت و مثبتی است

complementary function

تابع چگالی احتمال شرطی

conditional probability density function

تابع متعارفی

conventional function

تابع هزینه

cost function

تابع دو - همبستگی کمیتی ریاضی که به صورت حاصلضرب دو تابع زمانی تعریف می شود

cross- correlation function

تابع توزیع انباشته ، تابع توزیع تجمعی

cumulative distribution function

تابع چرخه ای ؛ تابع دوره ای تابعی که با آهنگ دلخواه و قابل تغییر ، توالی معینی از مقادیر را مرتباً به خود می گیرد

cyclice function

تابع انبار کردن داده ها

data accumulation function

تابع دلتا نوعی توزیع که مقدار آن برای نقاط نزدیک به مبدأ زیاد و در فواصل دور از مبدأ صفر است

delta function

تابع توصیفی

Describing Function

تابع دی الکتریک

Dielectric function

تابع دلتای دیراک ، تابع ضربه

dirac delta function

تابع توزیع

distribution function

تابع نقطه تحریک تابع پاسخ متغیرهایی که در یک دهنه از شبکه اندازه گیری می شوند

driving - point function

تابع مشخصه ، تابع خاص

eigenfunction

تابع پوش

envelope function

تابع صریح

Explicit function

تابع نمایی

exponential function

تابع تناسب

Fitness function

تابع نیرو

force function

تابع وادارنده

forcing function

تابع فرکانس

frequency function

تابع کمیتی که مقدار آن به سک یا چند کمیت دیگر وابسته است ، تابع عددی کمیت عددی که دارای مقدار متناهی به ازای هر مقدار از کمیت عددی دیگر است بنابراین مقاومت رسانای معلوم تابع عددی از دمای رسانا است

function

تابع گوسی

gaussian function

تابع گرین هسته ای که در آن عملگر انتگرال وارون عملگر دیفرانسیل است

green's function

توابع پشتیبانی از شبکه

Grid-support function

تابع ضرر ، تابع دیراک

impulse function

تابع ناقص مشخص شده

incompletely specified function

انرژی خروج درونی

inner work function

تابع وارون تابعی که از جا به جایی متغیرهای وابسته و مستقل یک تابع معین یه دست می آید ، تابع معکوس

inverse function

تابع وارونگر یک مدار منطقی که سیگنال ورودی را طوری وارونه می کند که خروجی با ورودی ناهمفاز می شود عمل وارونگر با یک دایره در سر خروجی نماد تقویت کننده نشان داده می شود

inverting function

تابع چگالی احتمال مشترک

joint probability density function

تابع جهش

jump function

تابع دلتای کرونکر

kroneker delta function

تابع لاگرانژ

lagrange function

تابع خطی پارامتری‌شده

Linear parameterized function

تابع منطقی ابزاری برای بیان یک حالت معین یا شرطی در نقویت کننده مغناطیسی ، رله یا مدارهای کامپیوتری ، مثلاً ( الف ) تابع AND که خروجی آن تنها وقتی به دست می آید که چند سیگنال ورودی صحیح با یکدیگر ترکیب شوند ( ب ) تابع OR که خروجی آن در صورت اعمال تنها یک سیگنال ورودی صحیح به دست می آید ( ج ) تابع NOT که خروجی معکوس سیگنال ورودی است

logic function

تابع منطقی ، عمل منطقی

logical function

تابع لياپانوف

Lyapunov function

عملکرد ناقص

malfunction

تابع چگالی احتمال کناری

marginal probability density function

تابع انتقال مدوله سازی منحنی که کنترل است روشنایی بین خطهای سیاه و سفید را بر روی صفحه نمایش گرافیکی - حرفی با افزایش تعداد خطوط نشان می دهد

modulation transfer function

تابع یکنوا

monotonic function

تابع شبکه

network function

تابع گرین غیرتعادلی

Non-Equilibrium Green’s Function

تابع هدف

Objective function

تابع تک مقداره

one valued function

انرژی خروج بیرونی

outer work function

تابع تناوبی

periodic function

تابع کاری فتوالکتریکی انرژی مورد نیاز برای انتقال الکترونها از یک فلز بهخلأ یا محیط مجاور دیگر در حین گسیل فتوالکتریکی که بر حسب الکترون بیان می شود

photoelectric work function

تابع چندجمله ای

polynomial function

تابع چگالی احتمال

probability density function

تابع توزیع احتمال

probability distribution function

تابع پالسی

pulse function

تابع تبدیل پالسی

pulse transfer function

تابع لیاپانوف درجه 2

Quadratic Lyapunov function

تابع کوانتیزه شده

quantized function

تابع کوانتیزه

quantizing function

تابع شیب

ramp function

تابع لیاپانوف کسری

Rational Lyapunov Function

تابع مربعی ، تابع راست گوشه

rectangular function

تابع نفوذپذیری نسبی فاصله هوایی

relative air-gap permeance function

تابع پاسخ

response function

تابع پاداش

Reward function

تابع نمونه

sample function

تابع موج شرودینگر تابع موجی که حالت سیستم را بیان و در معادله شرودینگر صدق می کند مربع تابع موج برای ذره یا فوتون متناسب است با احتمال حضور ذره نقطه ای خاص و در زمانی خاص

schroedinger wave function

تابع علامت

sign function

تابع علامت

signum function

تابع سینک

Sinc Function

تابع سینوسی

sine function

تابع سینوسی

sinusoidal function

تابع هموار

smooth function

تابعی هموار

smooth function

تابع هماهنگ کروی

Spherical harmonic function

تابع پله سیگنالی که قبل از لحظه خاصی از زمان ، مقدار آن صفر است و بلا فاصله پس از این لحظه مقدار غیر صفر ثابتی دارد ، تابع پله ای

step function

تابع کلیدزنی

switching function

تابع مشخص سازی سیستم

system characterizing function

تابع سیستم

system function

تابع آزمایشی

testing function

گرمایونی واژه ای برای اشاره به گسیل الکترونها در نتیجه گرما

thermionic

ترمیستور بلومتری که از تغییر مقاومت نیمرسانا در اثر تغییر دما استفاده می کند ترمیستور ضریب دمایی منفی بالایی در مقاومت دارد ، بنابراین مقاومت آن با افزایش دما ، کاهش می یابد در مدارهای حساس ، از این قطعه برای جبران سازی تغییرات دمایی در قطعات دیگر استفاده می شود ترمیستور همانند بلومتر ، دما و انرژی ریزموج را اندازه می گیرد همچنین می تواند یک عنصر مداری غیر خطی باشد

thermionic thermal resistor

قوس گرمیونایی درونی

thermionic arc

کاتد گرم

thermionic cathode

مبدل گرمایونی ؛ مولد ترمویونی مبدلی که انرژی گرمایی را مستقیماً به انرژی الکتریکی تبدیل می کند در نوعی از آن دو الکترود با استفاده از گاز کم فشاری از یکدیگر مجزا شده اند وقتی که یکی از الکترونها تا دمای 1100 درجه سلسیوس گرم می شود ، الکترونهای خارج شده از آن از داخل گاز عبور می کنند به سمت الکترود دیگر می روند تا جریان الکتریکی برقرار شود

thermionic converter; thermionic generator

جریان گرمایونی جریان ایجاد شده با حرکت جهت داده شده الکترونها یا ترمویونهای دیگر ، جریان الکترونهای گسیل شده از کاتد به آند در لامپ ترمویونی

thermionic current

آشکارسازی که شامل یک لامپ کاتد - داغ است

thermionic detector

دیود گرمایونی لامپ الکترونی دیود دارای کاتد گرم شده است

thermionic diode

گسیل گرمایونی رها شدن الکترونها یا یونهای از جامد یا مایع در نتیجه گرم شدن آن ، انتشار گرمایونی ، صدور گرمیونایی

thermionic emission

گسیل گرمایونی شبکه ؛ گسیل اولیه شبکه جریان تولید شده با گسیل گرمایونی الکترونها از شبکه

thermionic grid emission; primary grid emission

لامپ گرمیونایی

thermionic tube

تابع برتر

transcendental function

تابع تبدیل ، تابع انتقال رابطه ریاضی بین خروجی سیستم کنترل و ورودی آن

transfer function

تابع گذرا

transient function

تابع نظارت گذرا

Transient Monitoring Function

تابع انتقال یافته

translated function

تابع مثلثاتي

triangular function

تابع واحد

unit function

تابع با مقدار برداری

vector valued function

تابع موج مجموعه ای از راه حلهای معادلات ماکسول برای انتشار موج در محیط همگن ایزوتروپ

wave function

تابع خوش رفتار

well behaved function

تابع سیم پیچی

winding function

تابع پنجره ای

window function

تابع کار ، تابع کار حداقل انرژی لازم برای جدا کردن الکترونی از سطح فرمی فلز تا بی نهایت که برحسب الکترون ولت بیان می شود ، انرژی خروج

work function

تابع کار

Workfunction

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

معادل انگلیسی تابع کار گرمایونی انرژی لازم برای انتقال الکترونها از فلز معینی به محیط مجاور آن در هنگام گسی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی تابع کار گرمایونی انرژی لازم برای انتقال الکترونها از فلز معینی به محیط مجاور آن در هنگام گسی

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما