معادل انگلیسی شکاف ورودی شکاف بر هم کنشی که موجب تغییراتی در جریان الکترونی می شود در لامپ مدوله شده با سرعت

مهندسی برق

شکاف ورودی شکاف بر هم کنشی که موجب تغییراتی در جریان الکترونی می شود در لامپ مدوله شده با سرعت این شکاف در مشدد دسته بند الکترونها قرار دارد

input gap

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی شکاف ورودی شکاف بر هم کنشی که موجب تغییراتی در جریان الکترونی می شود در لامپ مدوله شده با سرعت

فاصله هوایی ، شکاف هوا 1 شکاف کوچک یا مغزی معادل از جنس ماده ی مغناطیسی در دو سر هسته ی چوک ، ترانسفورمر ، یا وسایل مغناطیسی دیگر ، این شکاف مانع از اشیا, هسته با جریان مستقیم می شود و امکان حرکت مکانیکی هسته یا آرمیچر را می دهد 2 شکاف جرقه زنی با دو الکترودرسانا که با هوا از هم جدا شده اند ، محفظه هوا ، محفظه میانی هوا ، چاک

air gap

شکاف هوایی

airgap

فاصله هوایی

air-gap

مساحت تخلیه کمکی

auxiliary discharge gap

فاصله جرقه کمکی ، دهانه جرقه یدکی

auxiliary spark gap

شکاف نوار ، شکاف باند ، شکاف باند 1 حداقل انرژی ای که باید به الکترون ظرفیتی واقع در شبکه ی بلوری نیمرسانا داد تا الکترون رسانش تبدیل شود و بتواند آزادانه در سراسر بلور حرکت کند 2 اختلاف انرژی بین باند رسانش و باند ظرفیت در ماده شکاف باند نمایانگر طول موج یا « رنگ» نوری است که یک ماده ی مرکب جذب یا گسیل می کند ، شکاف باند 1 حد اقل انرژی ای که باید به الکترون ظرفیتی واقع در شبکه ی بلوری نیمرسانا داد تا به الکترون رسانش تبدیل شود و بتواند آزادانه در سراسر بلور حرکت کند 2 اختلاف انرژی بین باند رسانش و باند ظرفیت در ماده شکاف باند نمایانگر طول موج یا ( رنگ ) نوری است که یک ماده ی مرکب جذب یا گسیل می کند

band gap

چاک هسته

core gap

فاصله تخلیه

discharge gap

شکاف الکترود

electrode gap

شکاف انرژی گستره انرژی بین پایین باند رسانش و بالای باند ظرفیت در نیمرسانا

energy gap

شکاف ممنوع

forbidden gap

gallium phosphide-فسفید گالیم ماده مرکب دوتایی نیمه رسانا که برای ساخت دیودهای نور افشان با نور سبز یا قرمز در محدوده ی طول موج 690 تا 790 نانومتر استفاده می شود ، شکاف ، فاصله ( هوایی )

gap

شکاف گازی

gas gap

شکاف سرنایی

horn gap

ورودی 1 انرژی یا سیگنالی که به وسیله ی الکترونیکی داده می شود یا پایانه هایی که انرژی یا سیگنال به آن اعمال می شود 2 داده هایی که باید توسط رایانه پردازش شود 3 وارد کردن سیگنالها یا داده ها به رایانه یا سایر تجهیزات ، توان ورودی

input

ورودی / خروجی اشاره به رابطها یا رویه هایی برای ارسال اطلاعات به داخل و یا خارج رایانه

input / output

محدود شده با ورودی / خروجی اشاره به رایانه ای که سرعت پردازش داده های آن توسط سرعت ورودی / خروجی محدود می شود

input / output limited

بالشتکهای ورودی / خروجی نواحی فلزاندود شده و رسانا پیرامون مدار مجتمع که سیمهای مربوط به ورود سیگنالها و تغذیه و خروج سیگنالها به آن وصل می شوند

input / output pads

ادمیتانس ورودی

input admittance

تقویت کننده ورودی

input amplifier

کمان ورودی

input arc

بلوک ورودی بخشی از حافظه ی داخلی رایانه که عموماً برای دریافت و پردازش اطلاعات ورودی اختصاص یافته است

input block

ظرفیت ورودی ، ظرفیت ورودی ظرفیت انتقال اتصال کوتاهی که بین پایانه ی ورودی و همه ی پایانه های دیگر لامپ الکترونی که به هم متصل شده اند ( به جز پایانه ی خروجی ) وجود دارد این مقدار برابر با مجموع ظرفیتهای بین الکترود ورودی و همه ی الکترودهای دیگر بجز الکترود خروجی است

input capacitance

خازن ورودی

input capacitor

مشخصه ورودی

input characteristic

مدار ورودی ، مدار ورودی لامپ الکترونی

input circuit

رسانایی ورودی

input conductance

جریان ورودی

input current

الکترود ورودی

input electrode

تجهیزات ورودی وسایلی که داده ها را به داخل رایانه وارد می کند

input equipment

شناسایی تابع ورودی

input function recognition

ثبات گروه ورودی

input group register

امپدانس ورودی امپدانس دیده شده بین سرهای ورودی تقویت کننده یا خط انتقال در موقع قطع منبع

input impedance

سطح ورودی نسبت توان سیگنال شنیداری ورودی به سطح توان مرجع 1mW بر حسب دسی بل در شرایطی که سیگنال به امپدانس معینی وارد می شود بر حسب dBm بیان می شود

input level

مدول ورودی

input module

توصیف ورودی / خروجی

input output description

پارامتر ورودی

input parameter

توان ورودی

input power

پیش تقویت کننده ورودی

input preamplifier

محدوده ورودی

input range

نویز ارجاع به ورودی

input referred noise

ثبات ورودی ثباتی که اطلاعات ورودی به رایانه را با یک سرعت می پذیرد و معمولاً با سرعت بسیار بیشتری به واحد پردازنده ی مرکزی تحویل می دهد

input register

مقاومت ورودی

input resistance

همنواگر جعبه ای ورودی

input resonator

اشباع ورودی

input saturation

پویش ورودی

input scan

سیگنال ورودی

input signal

طبقه ورودی

input stage

hydropower

input state feedback linearization

پایانه ورودی

input terminal

ترانسفورمر ورودی ترانسفورمری که بین منبع سیگنال ورودی یک مدار یا قطعه تطبیق امپدانس انجام میدهد

input transformer

گذرای ورودی تغییر تیز یا پله ای در خط ورودی یک مدار که نوعاً ولتاژ است

input transient

واحد ورودی

input unit

متغیر ورودی

input varible

ولتاژ ورودی

input voltage

پورت ورودی - خروجی

input/output port (i/o port)

سابروتین های ورودی - خروجی

input/output subroutines

وسایل ورودی - خروجی

input-output (i/o) devices

شکاف بر هم کنش فضای بر هم کنش موجود بین الکترودهای لامپ ریز موج

interaction gap

شکاف بین ضبطی فضای بدون ضبط و باقیمانده بین مناطق ضبط شده روی نوار مغناطیسی که توقف یا شروع نوار را بدون خطاهای خواندنیا ضبط ممکن می سازد

interrecord gap

دهانه پلاتین

interrupter gap

فاصله هوایی مغناطیس

magnet gap

شکل مغناطیسی بخش غیر مغناطیسی ، مانند شکاف هوایی ، در مدار مغناطیسی

magnetic gap

شکاف اصلی مسیر هدایت بین کاتد اصلی و آند اصلی لامپ تخلیه ای فروزان

main gap

جرقه گیر بشقابی

plate spark gap

فاصله هوایی قطب

pole gap

شکاف جرقه خونک شده شکاف جرقه ای که دارای تمهیداتی برای دیونیده شدن سریع است نوع از آن شامل شکافهای کوچک زیادی بین الکترودهایی است که دارای جرم نسبتاً زیادی بین الکترودهایی است که دارای جرم نسبتاً زیاد و تابشگرهای حرارت خوب هستند الکترودها شکافها را به سرعت خنک می کنند و در نتیجه شرایط متوقف می شود ، دهانه جرقه سرد شده

quenched spark gap

فاصله ضبط فاصله ای که نشان دهنده ی انتهای ضبط روی نوار مغناطیسی است

record gap

شکاف پسماند طول شکاف هوایی بین آرمیچر و مرکز مقطع هسته رله ی برق دار شده

residual gap

شکاف تشدید کننده شکاف داخلی کوچکی که میدان الکتریکی لامپ TR در آن متمرکز می شود

resonant gap

دهانه جرقه گردان

rotary spark gap

دهانه حفاظت

safety gap

جرقه گیر ، شکاف جرقه ارایش دو الکترود که ممکن است بین انها جرقه ایجاد شود عایق بین الکترود ها ( معمولاً هوا ) پس از عبور جرقه دوباره خود به خود جایگرین می شود همچنین می تواند قطعه قطع و وصلی برای حفاظت در برابر صاعقه باشد ، دهانه جرقه

spark gap

شکاف کروی شکاف جرقه ای بین دو الکترود کروی با قطر برابر ، دهانه جرقه کروی

sphere gap

شکاف آغازگر

starter gap

دهانه جرقه ماشه دار

triggered spark gap

شکاف جرقه اطفاء نشده شکاف جرقه ای که هیچ ابزار خاصی برای دیونیده شدن ندارد

unquenched spark gap

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

ارزان و با کیفیت

می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن

همراه با ضمانت و گارانتی

ارزان، با کیفیت، با مجوز رسمی و گارانتی، با بیش از 7 سال تجربه

معادل انگلیسی شکاف ورودی شکاف بر هم کنشی که موجب تغییراتی در جریان الکترونی می شود در لامپ مدوله شده با سرعت

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی شکاف ورودی شکاف بر هم کنشی که موجب تغییراتی در جریان الکترونی می شود در لامپ مدوله شده با سرعت

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما