معادل انگلیسی تطبیق بار تطبیق امپدانس مدار بار با منبع برای انتقال حد اکثر انرژِ که به ویژه در گرمکنهای القایی

مهندسی برق

تطبیق بار تطبیق امپدانس مدار بار با منبع برای انتقال حد اکثر انرژِ که به ویژه در گرمکنهای القایی و دی الکتریک مطلوب است

load matching

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی تطبیق بار تطبیق امپدانس مدار بار با منبع برای انتقال حد اکثر انرژِ که به ویژه در گرمکنهای القایی

تطبیق اجزاء مدار

Component matching

تطبیق پژواک چرخش آنتن رادار یا آنتن آرایه ای به وضعیتی که در آن پژواکهای مربوط به دو جهت موجود در رادار مقسم - پژواک برابر باشند

echo matching

تطبیق مشخصه

Feature matching

تطبیق امپدانس

impedance matching

تطبيق امپدانس

impedance matching

بار ، بارکردن 1 وسیله ای که سیگنال مفید خروجی یک تقویت کننده ، نوسان ساز ، یا منابع سیگنال دیگر را دریافت می کند 2 وسیله ای که انرژِ الکتریکی را مصرف می کند 3 مقدار توان الکتریکی که از خط تغذیه ، مولد یا سایر منابع توان کشیده می شود 4 ماده ای که باید توسط کوره ی القایی یا دی الکتریکی گرم شود 5 وراد کردن اطلاعات به ثباتها یا حافظه های رایانه 6 قرار دادن نوار ، کارتریج ، دیسک ف یا سایر وسایل ذخیره کننده ر دستگاهی که داده های ذخیره شده یا محتوای صدا و تصویر آن را استخراج می کند ، بار - بارکردن ، بار خارجی

load

شبکه ی تطبیق بار شبکه ای برای تطبیق بار در گرمکنهای القایی و دی الکتریک

load - matching networ

محرک پد بارگذاری شده تطبیقی

Load adaptive pad driver

ادمیتانس بار

load admittance

زاویه بار

load angle

تعادل بار

load balance

ظرفیت بار

load capactitance

لودسل ف سلول وزن ، سلول بار نوعی بلور پیزو الکتریک که برا ی اندازه گیری فشار استفاده می شود با وارد شدن فشار به بلور ، ولتاژی در خروجی ظاهر می شود همچنین از لودسل برای اندازه گیری کشش و انواع دیگر نیرو استفاده می شود

load cell

ضریب جریمه مرکز بار

load center penalty factor

مشخصه بار

load characteristic

مدار بار مجموعه ی مداری که برای انتقال توان از منبع به بار مورد نیاز است ، نظیر شبکه ی تزویج ف سر سیمها و رابطها ، و با ر متصل به پایانه های خروجی یک گرمکن القایی

load circuit

ضریب بار

load coefficient

تنظیم با بار خارجی

load control

جربان بار ، جریان بار خارجی

load current

آشکارسازی جریان بار

load current detection

قطع بار

load curtailment

منحنی بار

load curve

چگالی بار

load density

وابستگی بار

load dependence

نمودار بار

load diagram

پخش بار

load dispatch

توزیع بار

load distribution

نقسیم بار

load division

تغذیه بار

load energization

ضریب بار ، ضریب بار نسبت بار الکتریکی میانگین به بار اوج که معمولاً در فاصله ی زمانی کی ساعت محاسبه می شود ، فاکتور بار ، ضریب بار خارجی

load factor

پخش بار

load flow

فرکانس بار

load frequency

امپدانس بار امپدانس مختلطی که از سوز بار یک ترادیسنده به آن وراد می شود

load impedance

نمودار امپدانس بار نموداری که اثر تغییرات امپدانس بار را بر کارایی کی نوسان ساز نشان می دهد

load impedance diagram

افزایش بار

load increase

تسطیح بار

load leveling

خط بار خط مستقیمی که ر طول یک سری از منحنی های خاص ترانزیستور یا لامپ کشیده می شود تا چگونگی جریان سیگنال خروجی را با تغییر ولتاژ سیگنال ورودی به آزای مقاومت بار معین نشان دهد

load line

تلفات بار

load losses

مدیریت بار

Load management

حاشیه بار

load margin

کلید تطبیق بار کلید ی دریک شبکه ی تطبیق بار که تغییرات ناکهانی مشخصه ی بار را جبران می کند نظر آنچه که هنگام عبور ف ماده ی بار گرمکنهای القایی و دری الکتریک از نقطه ی ( کوری ) روی میدهد

load- matching switch

مدل بار

load model

زاویه توان بار

load power angle

نمایه بار

Load profile

محدوده بار

load range

حمله توزیع مجدد بار

load redistribution attack

کاهش بار

load reduction

تنظیم بار ، تنظیم بار حد اکثر تغییر ولتاژ یا جریان خروجی یک منبع تغذیه ی تنظیم شده به ازای تغییرات مشخص بار تنظیم بار برحسب در صد خروجی یا قدر مطلق تغییر بیان می شود ، تثبیت بار

Load Regulation

رد بار

load rejection

مقاومت بار

load resistance

اشتراک بار عملکرد مرتبط دو رایانه به گونه ای که بتوانند در ساعات اوج ، بار سیستم را بین یکدیگر تقسیم کنند ، در سایر زمانها ، یکی از رایانه ها به تنهاییی کل بار را انجام می دهد و دیگری به عنوان پشتیبان در مواقع بروز مشکل عمل می کند

load sharing

کاهش بار

load shedding

کلید زنی بار

load switching

تپ‌چنجر بار‌

load tap changer

آزمایش با بار خارجی

load test

گشتاور بار

load torque

ردیابی بار

load tracking

کلید انتقال بار کلیدی که مولد یا منبع نیرو را به دلخواه به یکی از دو مدار بار متصل می کند

load transfer switch

ولتاژ بار

load voltage

استراتژی دیسپاچ پیروی از بار

load?following dispatch strategy

ظرفیت بار

loadability

بارپذیری

loadbility

بار شده

loaded

امپدانس بار شده ، امپدانس با بار امپدانس ورودی یک ترادیسنده در موقع اتصال خروجی آن به بار

loaded impedance

آنتن بازط شده ، ا«تن با بار آنتنی که به منظور افزایش طول الکتریکی آن ، با یک القاگر سری شده است

loaded antenna

خط با ر شده ، خط با بار خطی که دارای پیچکهای بار گذار است

loaded line

( کیو ) ی بار شده ، ( کیو ) ی با بار ( کیو ) مدار با قطعه در زیر بار

loaded q

تحلیل پخش بار

Load-Flow Analysis

بارگذاری ، بارگذاری افزودن القاکنایی به خط انتقال به منظور بهبود مشخصه ی آن در باند بسامدی معین

ظرفیت بار گذاری

loading capacity

سیم پیچی بار گذاری ، پیچک بار افزای

loading coil

پزچک بار گذار 1 نوعی پیچک با هسته ی آهنی که به منظور کاهش آثار ظرفیتی و اعوجاج در فواصل منظم به خط یا کابل تلفن متصل می شود پیچک ( پوپین ) نیز نامیده می شود 2 پیچکی که با یک آنتن رادیویی سری می شود تا طول الکتریکی آن را افزایش دهد و در نتیجه بسامد تشدید آن را کم کند

loading coll

شرایط بار گذاری

loading condition

دیک بارگذار قطعه ی فلزی دایره ای شکل که در بالای یک آنتن عمودی نصب می شود تا طول موج طبیع یآن را افزاش دهد

loading disk

اثر بارگذاری

loading effect

خطای بارگذاری خطای ایجاد شده در موقعی که جریان کشیده شده از خروجی یک وسیله بیش از حد طیبعی باشد خطای بار گذاری پتانسیومتر ها برای مقاومت بار معلوم ، با ولتاژ سیگنال ورودی تغییر می کند

loading error

حاشیه بارگذاری

loading margin

مقاومت بار گذاری

loading resistor

جریان بار

load's current

تطبیق اتصال دو مدار یا دو قسمت به یکدیگر به طوری که امپدانس های آنهابا یک قطعه تزویج کننده ، برابر با متعادل شده باشد تابیشترین مقدار انرژِ منتقل شود ، تطبیق دادن ، جفتگری منطبق

matching

تطبیق نقشه ستاره ای هدایتی که در آن نقشه ای از ستاره ها با موقعیت ستاره ها به گونه ای که از طریق تلسکوپ مشاهده می شود تطبیق داده می شوند تا موشک ، سفینه فضایی یا وسیله فضایی دیگر رابتوان هدایت کرد

stellar map matching

تطبیق استریو

stereo matching

تطبیق استاب استفاده از استاب برای تطبیق داده خط انتقال به آنتن یا بار ، تطبیق به فاصله بین دو سیم استاب موقعیت میله اتصال کوتاه کننده و نقطه ای بستگی دارد که خط انتقال در آن به استاب متصل می شود

stub - matching

تطبیق قالب

template-matching

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

ارزان و با کیفیت

می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن

همراه با ضمانت و گارانتی

ارزان، با کیفیت، با مجوز رسمی و گارانتی، با بیش از 7 سال تجربه

معادل انگلیسی تطبیق بار تطبیق امپدانس مدار بار با منبع برای انتقال حد اکثر انرژِ که به ویژه در گرمکنهای القایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی تطبیق بار تطبیق امپدانس مدار بار با منبع برای انتقال حد اکثر انرژِ که به ویژه در گرمکنهای القایی

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما