معادل انگلیسی بار ، بارکردن 1 وسیله ای که سیگنال مفید خروجی یک تقویت کننده ، نوسان ساز ، یا منابع سیگنال دیگر

مهندسی برق

بار ، بارکردن 1 وسیله ای که سیگنال مفید خروجی یک تقویت کننده ، نوسان ساز ، یا منابع سیگنال دیگر را دریافت می کند 2 وسیله ای که انرژِ الکتریکی را مصرف می کند 3 مقدار توان الکتریکی که از خط تغذیه ، مولد یا سایر منابع توان کشیده می شود 4 ماده ای که باید توسط کوره ی القایی یا دی الکتریکی گرم شود 5 وراد کردن اطلاعات به ثباتها یا حافظه های رایانه 6 قرار دادن نوار ، کارتریج ، دیسک ف یا سایر وسایل ذخیره کننده ر دستگاهی که داده های ذخیره شده یا محتوای صدا و تصویر آن را استخراج می کند ، بار - بارکردن ، بار خارجی

load

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی بار ، بارکردن 1 وسیله ای که سیگنال مفید خروجی یک تقویت کننده ، نوسان ساز ، یا منابع سیگنال دیگر

( کیو ) ی بار شده ، ( کیو ) ی با بار ( کیو ) مدار با قطعه در زیر بار

loaded q

اثر بارگذاری

loading effect

ادمیتانس بار

load admittance

آزمایش با بار خارجی

load test

استراتژی دیسپاچ پیروی از بار

load?following dispatch strategy

اشتراک بار عملکرد مرتبط دو رایانه به گونه ای که بتوانند در ساعات اوج ، بار سیستم را بین یکدیگر تقسیم کنند ، در سایر زمانها ، یکی از رایانه ها به تنهاییی کل بار را انجام می دهد و دیگری به عنوان پشتیبان در مواقع بروز مشکل عمل می کند

load sharing

آشکارسازی جریان بار

load current detection

افزایش بار

load increase

امپدانس بار امپدانس مختلطی که از سوز بار یک ترادیسنده به آن وراد می شود

load impedance

امپدانس بار شده ، امپدانس با بار امپدانس ورودی یک ترادیسنده در موقع اتصال خروجی آن به بار

loaded impedance

آنتن بازط شده ، ا«تن با بار آنتنی که به منظور افزایش طول الکتریکی آن ، با یک القاگر سری شده است

loaded antenna

بار شده

loaded

بارپذیری

loadbility

بارگذاری ، بارگذاری افزودن القاکنایی به خط انتقال به منظور بهبود مشخصه ی آن در باند بسامدی معین

پخش بار

load flow

پخش بار

load dispatch

پزچک بار گذار 1 نوعی پیچک با هسته ی آهنی که به منظور کاهش آثار ظرفیتی و اعوجاج در فواصل منظم به خط یا کابل تلفن متصل می شود پیچک ( پوپین ) نیز نامیده می شود 2 پیچکی که با یک آنتن رادیویی سری می شود تا طول الکتریکی آن را افزایش دهد و در نتیجه بسامد تشدید آن را کم کند

loading coll

تپ‌چنجر بار‌

load tap changer

تحلیل پخش بار

Load-Flow Analysis

تسطیح بار

load leveling

تطبیق بار تطبیق امپدانس مدار بار با منبع برای انتقال حد اکثر انرژِ که به ویژه در گرمکنهای القایی و دی الکتریک مطلوب است

load matching

تعادل بار

load balance

تغذیه بار

load energization

تلفات بار

load losses

تنظیم با بار خارجی

load control

تنظیم بار ، تنظیم بار حد اکثر تغییر ولتاژ یا جریان خروجی یک منبع تغذیه ی تنظیم شده به ازای تغییرات مشخص بار تنظیم بار برحسب در صد خروجی یا قدر مطلق تغییر بیان می شود ، تثبیت بار

Load Regulation

توزیع بار

load distribution

جربان بار ، جریان بار خارجی

load current

جریان بار

load's current

چگالی بار

load density

حاشیه بار

load margin

حاشیه بارگذاری

loading margin

حمله توزیع مجدد بار

load redistribution attack

خط با ر شده ، خط با بار خطی که دارای پیچکهای بار گذار است

loaded line

خط بار خط مستقیمی که ر طول یک سری از منحنی های خاص ترانزیستور یا لامپ کشیده می شود تا چگونگی جریان سیگنال خروجی را با تغییر ولتاژ سیگنال ورودی به آزای مقاومت بار معین نشان دهد

load line

خطای بارگذاری خطای ایجاد شده در موقعی که جریان کشیده شده از خروجی یک وسیله بیش از حد طیبعی باشد خطای بار گذاری پتانسیومتر ها برای مقاومت بار معلوم ، با ولتاژ سیگنال ورودی تغییر می کند

loading error

دیک بارگذار قطعه ی فلزی دایره ای شکل که در بالای یک آنتن عمودی نصب می شود تا طول موج طبیع یآن را افزاش دهد

loading disk

رد بار

load rejection

ردیابی بار

load tracking

زاویه بار

load angle

زاویه توان بار

load power angle

سیم پیچی بار گذاری ، پیچک بار افزای

loading coil

شبکه ی تطبیق بار شبکه ای برای تطبیق بار در گرمکنهای القایی و دی الکتریک

load - matching networ

شرایط بار گذاری

loading condition

ضریب بار

load coefficient

ضریب بار ، ضریب بار نسبت بار الکتریکی میانگین به بار اوج که معمولاً در فاصله ی زمانی کی ساعت محاسبه می شود ، فاکتور بار ، ضریب بار خارجی

load factor

ضریب جریمه مرکز بار

load center penalty factor

ظرفیت بار

loadability

ظرفیت بار

load capactitance

ظرفیت بار گذاری

loading capacity

فرکانس بار

load frequency

قطع بار

load curtailment

کاهش بار

load shedding

کاهش بار

load reduction

کلید انتقال بار کلیدی که مولد یا منبع نیرو را به دلخواه به یکی از دو مدار بار متصل می کند

load transfer switch

کلید تطبیق بار کلید ی دریک شبکه ی تطبیق بار که تغییرات ناکهانی مشخصه ی بار را جبران می کند نظر آنچه که هنگام عبور ف ماده ی بار گرمکنهای القایی و دری الکتریک از نقطه ی ( کوری ) روی میدهد

load- matching switch

کلید زنی بار

load switching

گشتاور بار

load torque

لودسل ف سلول وزن ، سلول بار نوعی بلور پیزو الکتریک که برا ی اندازه گیری فشار استفاده می شود با وارد شدن فشار به بلور ، ولتاژی در خروجی ظاهر می شود همچنین از لودسل برای اندازه گیری کشش و انواع دیگر نیرو استفاده می شود

load cell

محدوده بار

load range

محرک پد بارگذاری شده تطبیقی

Load adaptive pad driver

مدار بار مجموعه ی مداری که برای انتقال توان از منبع به بار مورد نیاز است ، نظیر شبکه ی تزویج ف سر سیمها و رابطها ، و با ر متصل به پایانه های خروجی یک گرمکن القایی

load circuit

مدل بار

load model

مدیریت بار

Load management

مشخصه بار

load characteristic

مقاومت بار

load resistance

مقاومت بار گذاری

loading resistor

منحنی بار

load curve

نقسیم بار

load division

نمایه بار

Load profile

نمودار امپدانس بار نموداری که اثر تغییرات امپدانس بار را بر کارایی کی نوسان ساز نشان می دهد

load impedance diagram

نمودار بار

load diagram

وابستگی بار

load dependence

ولتاژ بار

load voltage

بار فعال

active.load

اضافه باری ، بار اضافی

additional load

بار مجاز

allowed load

بار متغیر ، نیروی متغیر ، حرکت متغیر

alternating load

فشار یا قدرت وارد بر آند ، بار آند

anode load

بار سطحی

area load

قدرت تحمل آرمیچر ، بار آرمیچر

armature load

بار مصنوعی وسیله ای تلف کننده اما درواقع غیر تابنده که دارای مشخصه های امپدانس آنتن ، خط انتقال ، یادیگر بارهای واقعی است

artificial load

بار نامتقارن ، بار غیرمتشابه ، بار نامساوی

asymmetric load

به‌طور خودکار بار شدن

auto-reload

قدرت تحمل متوسط ، بار متوسط

average load

بار خارجی متعادل

balanced load

بار خازنی باری که رآکتانس خازنی آن بیش از رآکتانس القایی است این بار دارای جریان پیشفاز است

capacitive load

بار کلاک

Clock load

بار خشک هم محور نوعی بار برای کابلهای هم محور

coaxial dry load

سربار محاسباتی

computational overload

بار فشرده

condensive load

بار خارجی متصل

connected load

بار ثابت

constant load

بار توان ثابت

constant power load

بار ساکن ، بار ثابت ، بار آزمایشی

dead load

بار قابل تعویق

Deferrable Load

بار روزانه

diurnal load

بارکردن فرایند کپی کردن پرونده ی داده ها ، تصاویر گرافیکی یا نرم افزار از راینه ای به رایانه ای دیگر به منظور خواندن یا چاپ منبع اطلاعات می تواند اینترنت ف رایانه بزرگ یا رایانه ی خدمکار شبکه باشد همچنین این عمل می تواند بین دو رایانه ی شخصی سازگار صورت گیرد

download

بار ساختگی وسیله ای تلف کننده که به منظور تبدیل انرزی ارسال شده از خط انتقال یا موجبر به گرما ، در انتهای آن کار گذاشته می شود در این صورت ، هیچ گونه انرژی به بیرون تابش و یا به طرف منبع بازتاب نمی شود

dummy load

بار مصرفی

Dump Load

بار موثر

effective load

بار اضطراری

emergency load

بار خارجی

external load

بار ثابت

fixed load

بار کامل ، بار کامل بیشترین باری که یک مدار یا دستگاه برای تحمل آن در شرایز مشخص طراحی شده است هر گونه بار اضافی نسبت به آن اضافه بار ( overliad) نامیده می شود ، بار خارجی اسمی

full load

بار حرارتی

heat load

بار سلفی

inductive load

بار القایی ، بار تاخیری باری که عمدتاً اثر القایی دارد و جریان متناوب عبوری از آن نسبت به ولتاژ متناوب در سر آن تاخیر دارد

inductive load; lagging load

بار صنعتی

industrial load

بار وقفه‌پذیر

Interruptible load

بار پیشفاز باری که عمدتاً خازنی است و جریان آن از ولتاژ متناوب دو سر بار پیش است

leading load

بارک

light load

خط زیر بار

line under load

بار مغناطیسی

magnetic load

بارتطبیق یافته بار با مقدار امپدانسس که منجر به جذب بیشینه ی انرژِ از منبع سیگنال شود

matched load

بار متحرک بخشی از موجبر با پیستونی که موقعیت با رکم - بازتابش مخروطی شکل لغزانی را برای تنظیم فاز بازتابش باقی مانده از بار کنترل میکند

moving load

بار مفید

net load

بی بار

no load

بار نامی ، بار خارجی اسمی

nominal load

بار غیر القایی باری که در عمل هیچ گونه خاصیت خود القایی نداشته باشد این بار می تواند فقط مقاومتی یا خازنی باشد

noninductive load

بار خارجی ناخودالقا

non-inductive load

بار غیر خطی

Nonlinear load

بار غیر خطی

non-linear load

بار خارجی ناخودالقا

non-reactive load

بار اهمی

ohmic load

بار بهینه مقدار امپدانس برای بیشینه انتقال توان از منبع به بار

optimum load

اضافه بار

overload

بار قابل حمل وزن کل وسایل و / یا مسافر که به وسیله هواپیما برای انتقال با پرواز معینی حمل می شود سوخت ، تجهیزات ناوبری و تجهیزات کنترلی به عنوان بار قابل حمل حساب نمی شود

payload

بار پیک ، بار قله بار لحظه ای بیشینه یابار متوسط بیشینه در طول یک فاصله زمانی معین ، بار اوج ، بار خارجی بیشینه

peak load

بار مجاز

permissible load

بار نامی

rated load

بار راکتیو ، بار خارجی القایی

reactive load

بارشدن مجدد

reload

بار مقاومتی

resistance load

بار مقاومتی ( اهمی )

resistive load

بار اضافی

superload

بار متقارن

symmetrical load

بار سه فاز

three phase load

بار نامتعادل

unbalanced load

تحت بار

underload

بار دره

valley load

بار آبی پایان موج بر تطبیق داده شده ای که انرژی الکترومغناطیس را با آب جذب می کند افزایش دمای آب ناشی از این جذب معیاری برای انداز گیری توان خروجی است

water load

طول موج به سوی بار

wavelength toward load

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی بار ، بارکردن 1 وسیله ای که سیگنال مفید خروجی یک تقویت کننده ، نوسان ساز ، یا منابع سیگنال دیگر

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی بار ، بارکردن 1 وسیله ای که سیگنال مفید خروجی یک تقویت کننده ، نوسان ساز ، یا منابع سیگنال دیگر

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما