معادل انگلیسی استاب غلافی آنتنی که از نصف آنتن دو قطی غلافی تشکیل شده که از یک سطح فلزی بزرگ بیرون زده است

مهندسی برق
استاب غلافی آنتنی که از نصف آنتن دو قطی غلافی تشکیل شده که از یک سطح فلزی بزرگ بیرون زده است
sleeve stub
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی استاب غلافی آنتنی که از نصف آنتن دو قطی غلافی تشکیل شده که از یک سطح فلزی بزرگ بیرون زده است
بازوک هم محور ، میله ی تطبیق هم محور بخشی از کابل هم محور یا موجبر منشعب می شود تا تغییرات مطلوب را در مشخصه آن ایجاد کند
coaxial stub
میله ی ناتنظیمی میله ی تطبیق ربع- موجی برای تطبیق خط هم محور با آنتن sleeve - stub میله ضمن تنظیم آنتن ، بیرون خط تغذیه ی هم محور را تنظیم خارج می کند
detuning stub
زایده تطبیق دهنده طول کوتاهی از یک خط انتقال دو سیمه متصل به آنتن یا انتهای گیرنده ی خط انتقال معمولی برای افزودن راکتانس خازنی یا سلفی به منظور تطبیق امپدانس ، راسنای اتصال کوتاه کننده می تواند زبانه ای باشدکه در طول زایده حرکت می کند ، مفتول انطباق
matching stub
غلاف 1 اتصال استوانه ای که در دورترین فاصله از نوک فیش هدفون قرار دارد 2 روکش جداگانه ای که روی سیمها یا قطعات قرار داده می شود ، غلاف ، محفظه
sleeve
آنتن غلافی ؛ آنتن هم محور تک بازتابنده ی عمودی نیم - موج که نیمه پایین تر آن غلاف فلزی است که خطوط تغذیه متمرکز از میان آن می گذرند قسمت تابش کننده ی بالاتر به طول یک چهارم طول موج به مرکز خط متصل می شود
sleeve antenna; coaxial antenna
اتصال با بوش
sleeve joint
شاخک ، قطعه فرعی ، استاب ، زایده 1 قسمت کوتاهی از خط انتقال ، باز یا اتصال کوتاه شده در سر دیگر که به طور موازی با خط انتقال وصل شده است تا امپدانس خط را با آنتن یا فرستنده تطبیق دهد 2 زایده بیرون آمده به طول یک چهارم طول موجی که پایه عایقی را برای موجبر یا کاواک می سازد
stub
استاب تنظیم طول کوتاهی از خط انتقال که معمولاً انتهای آزاد آن اتصال کوتاه می شود و برای تطبیق امپدانس خط انتقال به کار می رود
tuning stub
استاب ربع موج عمودی آنتنی با تکه عمودی که طول الکتریکی آن یک چهارم طول موج است و معمولاً با صفحه زمین در پایه استاب به کار می رود
vertical quarter - wave stub
زایده موجبر ؛ استاب موجبر بخش کمکی موجبر که دارای پایان غیر تلف کننده است با زاویه ای به بخش اصلی موجبر وصل می شود
wavegide stub

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن