معادل انگلیسی ارتعاشگر همزمان ارتعاشگر الکترومغناطیس که به طور همزمان ولتاژ مستقیم کم را به ولتاژ متناوب کم ت

مهندسی برق
ارتعاشگر همزمان ارتعاشگر الکترومغناطیس که به طور همزمان ولتاژ مستقیم کم را به ولتاژ متناوب کم تبدیل می کندو ولتاژ متناوب بالای بدست آمده از ترانسفورمر توانی که ولتاژ متناوب کم به آن اعمال شده است رایکسو می کند با استفاده از ارتعاشات همزمان در واحد های تغذیه نیاز به لامپ یکسو ساز نیست استفاده از این روش منسوخ شده است ، لرزه گر همزمان
synchronous vibrator
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ارتعاشگر همزمان ارتعاشگر الکترومغناطیس که به طور همزمان ولتاژ مستقیم کم را به ولتاژ متناوب کم ت
چند نوسان ساز ناپایا ، چند متغیر ناپایدار
astable multivibrator
بس ارتعاش گرناپایا؛ بس ارتعاش گر آزادگرد بس ارتعاش گری که در آن هر ترانزیستور یا لامپ بدون نیاز به راه انداز بیرونی به صورت متناوب هدایت می شود و در فواصلی از زمان که توسط ثابتهای مدار تععین می شود ، قطع است
astable multivibrator,free-running multivibrator
نوسان ساز چند گانه با دو حالت پایدار
bistable multivibrator
بس ارتعاشگر تأخیری نوعی بس ارتعاشگر تک - پایا که پالس خروجی آن با تأخیر مشخصی نسبت به پالس تلنگر ورودی ظاهر می شود
delay multivibrator
ارتعاشگر تمام - موج نوعی ارتعاشگر که قسمت متحرک آن به صورت رفت و برگشتی بین دو اتصال ثابت حرکت می کندو با تغییر جهت جریان مستقیم گذرنده از ترانسفورمر در فواصل منظم موجب افزایش ولتاژ توسط آن می شود امروزه به جای آن بیشتر از مبدلهای الکترونیکی « دی سی» به « دی سی» استفاده می شود
full- wave vibrator
پلاتین دلکو
ignition vibrator
مولتی ویبراتور تک پایا
monostable multivibrator
چند ارتعاشگر تک پایا ، چند ارتعاشگر مونو ، چند ارتعاشگر تک ضربه چند ارتعاشگر که یک خالت پایدار و یک حالت نا پایدار دارد با اعمال یک سیگنال تحریک مدار به حالت نا پایدار می رود و به مدت از پیش تعیین شده ای قبل از برگشتن به حالت پایدار ، در آن می ماند
monostavle multivibrator , monomultivibrator , on - multivibrator
لرزه گر مرکب
multivibrator
ارتعاشگر ناهمزمان ارتعاشگری که در یک مدار DC با بسامدی که بستگی به ثابتهای مداری دیگری ندارد وقفه ایجاد می کند و ولتاژ متناوب پله ای ایجاد شده را یکسو نمی کند
nonsynchronous vibrator
ارتعاشگر تک ضربه ای
one shot multivibrator
ارتعاش گحر پیزو الکتریک تکه بریده شده ای از ماده پیزو الکتریک معمولاً بهشکل صفحه میله یا حلقه ای که الکترودهایی به آن متصل است تا آن را در یکی از بسامدهای تشدیدش تحریک کند
piezoelectric vibrator
همزمان ، همزمان همگام یا همفاز ، که به دو قطعه ، مدار یا ماشین اطلاق می شود ، هم زمان ، سنکرون
Synchronous
گذرایی همزمان
synchronous admittance
خازن همزمان موتور همزمانی که بدون بار مکانیکی می گردد و جریان پیش فاز زیادی ، مانند خازن می کشد این موتور ضریب توان و رگوله سازی ولتاژ را در سیستم توان AC بهبود می بخشد
synchronous capacitor
ساعت همزمان ساعت الکتریکی راه اندازی شوندهبا موتور سنکرون ، برای عمل کردن از خط توان AC که بسامد ان به طور دقیق کنترل شده است
synchronous clock
خازن همزمان
synchronous condenser
مبدل همزمان مبدلی که در آن سیم پیچیهای موتور و ژنراتور روی یک آرمیچر ترکیب می شود و با کی میدانم تحریک می شود این مبدل می تواند توان AC و DC تبدیل کند ، تبدیلگر دو جانبه
synchronous converter
تزویج AC تزویج الکتریکی که گشتاور را با جذب بین قطبهای مغناطیسی در هر دو عنصر دوار ارسال می کند
synchronous coupling
مخابرات داده های همزمان قرار داد سخت افزاری ورودی / خروجی (i/o ) سریال که در آن فرستنده و گیرنده با یک ساعت مشترک سنکرون می شوند
synchronous data communicatoons
خط ارتقاط داده ی همزمان قرار داد ارتباطی کامپیوتری
synchronous data link
آشکار سازی هم زمان
synchronous detection
اشکار ساز همزمان اشکار سازی که سیگنال از بین رفته را با همزمانی دقیق با حامل اوزیه در فرستند وارد می کند وقتی که وروردی به شاکار ساز از و و سیگنال یا حامل حذف شه با اختلاف فاز 90 دره تشکیل شده باشد ، مانند سیگنال رنگ نمایی گیرنده ی تلویزیونی زتگی ، فازحاملی را که دوباره وارد می توان برای بازیابیهر کی از سیگنالها تنظیم کرد بنابر این دو اشکار ساز همزمان که حاملهای آنها 90 درجه اختلاف فاز داشته باشد می توانند سیگنالهای آنها او Q به طور جداگانه از سیگنال رنگ نمایی بدست اورند آن را مدوله کننده همزمان می نامند
synchronous detector
قطعه همزمان قطعه ای که اطلاعات زا با همان سرعت خودش ارسال می کند که ممکن است مطابق با سرعت قطعه ارتباطی نباشد
synchronous device
سلسله مراتب دیجیتال همزمان استانداردهای مخابرات رادیویی ماکروویو بر اساس نیازمندیهای ETSI, CCIT , COier
synchronous digital hierarchy
RAM دینامیک همزمان سازمان دهی دینامیکی حافظه های دستیابی تصادفی برای کامپیوترهای شخصی
synchronous dynamic ram
قاب سنکرون
synchronous frame
دریچه همزمان دریچه زمانی که فاصله های زمانی خروجی آن همزمان با سیگنال ورودی است
synchronous gate
ژنراتور سنکرون
synchronous generator
ژنراتورهای سنکرون
synchronous generators
ناگذرایی همزمان
synchronous impedance
ماشین سنکرون ، ماشین همگام ، ماشین سنکرون ماشین AC که سرعت متوسط آن متناسب با بسامد ولتاژ اعمال شده یا تولید شده است ، ماشین همزمان
Synchronous Machine
مودم همزمان مودمی که از سیگنال ساعت بدست آمده از جریان داده برای همزمان سازی بیتی با داه های ورودی استفاده می کند
synchronous modem
موتور سنکرون ماشین سنکرونی که توان الکترونی AC را با استفاده از آهنرباهای میدان تحیک شده با جریان مستقیم به توان مکانیکی تبدیل می کند ، موتور هم زمان
synchronous motor
شبکه نوری همزمان استاندارد ارسال داده با استفاده از شبکه تار نوری
synchronous optical network
خازن همزمان
synchronous phase advance
راکتانس سنکرون
synchronous reactance
یکسو کننده همزمان یکسو کننده ای که اتصالهای آن در احظات درستی برای یکسو سازی به وسیله ارتعاشگر همزمان یا کموتاتور راه اندازی شونده با کموتاتور ، باز و بسته می شود
synchronous rectifier
قاب مرجع سنکرون
synchronous reference frame
قطع تغذیه همزمان مشخصه ای از منبع تغذیه امکان کامل شدن چرخه تشدید ولتاژ یا جریان قبل از قطع تغذیه فراهم می کند
synchronous shutdown
سرعت همزمانی مقدار سرعت که با بسامد خط توان AC و تعداد قطبهای ماشین همزمان رابطه دارد سرعت همزمانی بر حسب دور بر دقیقه برابر است با بسامد بر حسب هرتز تقسیم بر تعداد قطبها ، ضرب در 120
synchronous speed
سوییچ همزمانی مدار SCR که عملکرد جرقه زنی را در کنار بردهایی مانند جوشکاری مقاومتی کنترل می کنند
synchronous switch
تلگراف همزمان
synchronous telegraphy
انتقال همزمان انتقال I/O که درمدت زمان معینی بدون توجه به فیدبکی از دستگاه گیرنده انجام می شود
synchronous transfer
تنظیم هم زمان
synchronous tuning
ولتاژ همزمان ولتاژ لازم برای شناب دادن الکترونها از حالت سکون به سرعتی برابر با سرعت فاز موج در هنگام عدم وجود جریان الکترونی در لامپ موج عبوری
synchronous voltage
ارتعاشگر ، لرزه گر
vibrator

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن