معنی axial dip

زمين شناسی

axial dip

شیب محوری ، شیب محوری یک چین را گویند

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی axial dip

axial dipole field

میدان دوقطبی محوری
میدان مغناطیسی فرضی متشکل از میدان دو قطبی آرمانی که در مرکز کره زمین قرار گرفته و محور آن در امتداد محور گردشی کره زمین است اگرچه میدان ژئومغناطیسی واقعی دارای این شکل آرمانی نیست اما اینگونه فرض می شود که بعد از میانگین گرفتن ازهزاران سال تغییرات قرنی این حالت وجود خواهد داشت ، میدان دوقطبی محوری میدان مغناطیسی فرضی متشکل از میدان دو قطبی آرمانی که در مرکز کره زمین قرار گرفته و محور آن در امتداد محور گردشی کره زمین است اگرچه میدان ژئومغناطیسی واقعی دارای این شکل آرمانی نیست اما اینگونه فرض می شود که بعد از میانگین گرفتن ازهزاران سال تغییرات قرنی این حالت وجود خواهد داشت

angle of dip

زاویه شیب ، شیب

apparent dip

شیب ظاهری (زمین شناسی ساختمانی)
زاویه ای که یک سطح ساختاری مثلا یک لایه بندی یا سطح گسل با افق می سازد ، که در هر حالت تصادفی اندازه گیری می شود برش افقی به جای عمود بر امتداد مقدار این شیب ظاهری از 0 تا مقدار شیب واقعی دامنه دارد و بستگی دارد به اینکه که آیا برش تصادفی نزدیک به جهت امتداد یا جهت شیب باشد مترادف: شیب اشتباه
شیب ظاهری (لرزه شناسی)
در لرزه شناسی ، زاویه ای که یک موج طهوری با سطح می سازد که مرتبط با شیب بازتابگر مربوط به آن می باشد شیب ظاهری زاویه ایست که تانژانت ان برابر نسبت مولفه های عمودی و افقی جابجایی تولیدشده بوسیله جبهه موج می باشد مقایسه شود: moveout؛ مترادف: زاویه ظهور ، شیب ظاهری (زمین شناسی ساختمانی) زاویه ای که یک سطح ساختاری مثلا یک لایه بندی یا سطح گسل با افق می سازد ، که در هر حالت تصادفی اندازه گیری می شود برش افقی به جای عمود بر امتداد مقدار این شیب ظاهری از 0 تا مقدار شیب واقعی دامنه دارد و بستگی دارد به اینکه که آیا برش تصادفی نزدیک به جهت امتداد یا جهت شیب باشد مترادف: شیب اشتباه شیب ظاهری (لرزه شناسی) در لرزه شناسی

axial canal

کانال محوری
الف) یک گذرگاه طولی که به درون کالمنالهای یک خارپوست نفوذ کرده و به حفره بدن متصل می شود و عموما اما نه به صورت ثابت در مرکز قرار گرفته است
ب) حفره درون سوزنی به جای مانده از تجزیه میلچه محوری در یک اسفنج ، کانال محوری الف) یک گذرگاه طولی که به درون کالمنالهای یک خارپوست نفوذ کرده و به حفره بدن متصل می شود و عموما اما نه به صورت ثابت در مرکز قرار گرفته است ب) حفره درون سوزنی به جای مانده از تجزیه میلچه محوری در یک اسفنج

axial compression

فشردگی محوری
در کارهای تجربی با سیلندرها ، فشردگی است که موازی با محور سیلندر اعمال می شود ، فشردگی محوری در کارهای تجربی با سیلندرها

axial cross

عبور محوری
عبور اورتوگونال یا عمودی 6 میلچه محوری در مرکز یک سوزنه اسفنج hexactinellid این واژه بویژه درجائیکه که برخی از ملیچه های محوری در محلی نزدیک مرکز کاهش یافته باشند استفاده می شود مانند آنچه در سوزنه هایی با کمتراز6 شعاع دیده می شود ، عبور محوری عبور اورتوگونال یا عمودی 6 میلچه محوری در مرکز یک سوزنه اسفنج hexactinellid این واژه بویژه درجائیکه که برخی از ملیچه های محوری در محلی نزدیک مرکز کاهش یافته باشند استفاده می شود مانند آنچه در سوزنه هایی با کمتراز6 شعاع دیده می شود

axial deformation

تغییر شکل محوری

axial diameter

قطر محوری
قطر امیانه ای قدامی-خلفی در edrioasteroidها
مقایسه شود با: Transverse diameter ، قطر محوری قطر امیانه ای قدامی-خلفی در edrioasteroidها مقایسه شود با: Transverse diameter

axial elements

عناصر یا عوامل محوری
در بلورشناسی ، نسبت واحد فواصل درامتداد محورهای بلورشناختی و زوایای بین این محورها را گویند

axial elements|axial element|axial element

عناصر یا عوامل محوری در بلورشناسی ، نسبت واحد فواصل درامتداد محورهای بلورشناختی و زوایای بین این محورها را گویند

axial fan

بادبزن محوری
دراین بادبزن ها ، جهت جریان هوابه موازات محوربادبزن ومولفه شعاعی آن عملاصفراست دراین بادبزن ها ، مجموعه موتوروپره هادرداخل یک غلاف استوانه ای شکل قراردارند این بادبزن هابه دونوع پره ای ولوله ای تقسیم می شوند ، بادبزن محوری دراین بادبزن ها

axial farrow

شیاری ترسیم کننده لوب(محوری) مرکزی تریبولیتها ، جدا کننده لوب محوری از لوب های پرده جنب(غشایی)

axial figure

شکل محوری
شکلی تداخلی که در آن یک محور چشمی در مرکز شکل قرار گرفته است ، شکل محوری شکلی تداخلی که در آن یک محور چشمی در مرکز شکل قرار گرفته است

axial filament

میلچه محوری
فیبر جانوری که ماده معدنی یک شعاع اسفنجی- سوزنه ای به دور آن رسوب کرده است ، میلچه محوری فیبر جانوری که ماده معدنی یک شعاع اسفنجی- سوزنه ای به دور آن رسوب کرده است

axial flow

جریان محوری

axial flow compressor

کمپرسور با جریان محوری ، کمپرسور محوری

axial flow pump

پمپ با جریان محوری

axial flow turbine

axial furrow

شیار محوری
الف) یکی از دو شیار طولی محاصره کننده محور یک تریلوبیت؛
مترادف: dorsal furrow ب) یک شیار طولی که لب میانی یا محور Merostome را از ناحیه pleural جدا می کند ، شیار محوری الف) یکی از دو شیار طولی محاصره کننده محور یک تریلوبیت؛ مترادف: dorsal furrow ب) یک شیار طولی که لب میانی یا محور Merostome را از ناحیه pleural جدا می کند

axial impeller pump

پمپ دورانی محوری

axial increase

رشد و نمو یا افزایش محوری
نوعی از رشد و نمو (تشکیل شاخه ای corrallites) در Coralla که بوسیله حضور و بروز دیواره های جداکننده بین کورالیتهای تازه تشکیل شده در محور کورالیت ماده ، تشخیص داده می شود ، رشد و نمو یا افزایش محوری نوعی از رشد و نمو (تشکیل شاخه ای corrallites) در Coralla که بوسیله حضور و بروز دیواره های جداکننده بین کورالیتهای تازه تشکیل شده در محور کورالیت ماده

axial load

بار محوری

axial lobe

لب یا بخش محوری
محور یک تریلوبیت (خط یا راستای حرکت و رشد تریلویبیت)
، لب یا بخش محوری محور یک تریلوبیت (خط یا راستای حرکت و رشد تریلویبیت)

axial plane

صفحه محوری ، سطح محوری ، صفحه محوری
چین خوردگی؛ یک سطح محوری که صفحه ای و مسطح است
بلور شناسی؛ الف) صفحه محورهای اپتیک یک بلورکه از نظر اپتیکی دو محوری است
ب) یک صفحه بلورشناختی شامل دو محور بلورشناسی ، صفحه محوری چین خوردگی؛ یک سطح محوری که صفحه ای و مسطح است بلور شناسی؛ الف) صفحه محورهای اپتیک یک بلورکه از نظر اپتیکی دو محوری است ب) یک صفحه بلورشناختی شامل دو محور بلورشناسی

axial ratio

نسبت محوری

axial ratio|axial ratios|axial ratios

نسبت محوری

axial section

مقطع محوری
بخشی که یک پوسته فرامینیفرایی را در صفحه ای به دو نیم تقسیم می کند که منطبق بر محور پیچش بوده و proloculus (حفره ابتدایی در روزن داران) را قطع می کند واز آن میگذرد ، مقطع محوری بخشی که یک پوسته فرامینیفرایی را در صفحه ای به دو نیم تقسیم می کند که منطبق بر محور پیچش بوده و proloculus (حفره ابتدایی در روزن داران) را قطع می کند واز آن میگذرد

axial strain

کرنش محوری ، تغییر شکل نسبی محوری

axial stress

تنش محوری

axial stress|stress|stress

تنش محوری

axial structure

ساختار محوری
اصطلاحی همگانی برای ساختارهای طولی و متنوع در یک ناحیه محوری کورالیت ، چه یک ستون ترکه مانند اسفنجی یا جامد چه یک Vortex محوری همچنین رجوع شود به: clisophylloid aulos ، ساختار محوری اصطلاحی همگانی برای ساختارهای طولی و متنوع در یک ناحیه محوری کورالیت

axial surface

سطح محوری روی هر سطح می توان یک محورچین تعیین کرد ، سطح محوری
سطحی بر روی چنین که در بر گیرنده محور چین میباشد ، سطح محوری سطحی بر روی چنین که در بر گیرنده محور چین میباشد

axial thrust

فشار محوری ، نیروی پیشرانه محوری

axial vortex

گرداب محوری
یک ساختار طولی در ناحیه محوری کوارلیت(سنگ مرجانی) که از به هم تابیدن و به هم پیچیدن لبه های داخلی دیواره اصلی معمولا مرتبط با عوامل اسکلتی عرضی بوجود می آید ، گرداب محوری یک ساختار طولی در ناحیه محوری کوارلیت(سنگ مرجانی) که از به هم تابیدن و به هم پیچیدن لبه های داخلی دیواره اصلی معمولا مرتبط با عوامل اسکلتی عرضی بوجود می آید

axial-plane cleavage

کلیواژ صفحه - محوری
رخی که ارتباط تنگاتنگی با صفحات محوری چین ها در سنگها دارد ، چه دقیقا موازی با محورها باشد چه کمی بر روی هرجناح انشعاب یافته ودرو شود (رخ بادبزنی) بیشتر این نوع رخ ها در ارتباط نزدیکی با چین های کوچکتر و فرعی دیده شده در برون زدهای منفرد هستند ولی برخی صرفا موازی با محورهای چین ناحیه ای می باشند
همچنین اینگونه کلیواژها اغلب slaty cleavage هم هستند؛ مقایسه شود با: bedding – plane cleavage

axial-plane cleavage|cleavage|cleavage|axial-plane

کلیواژ صفحه - محوری رخی که ارتباط تنگاتنگی با صفحات محوری چین ها در سنگها دارد ، چه دقیقا موازی با محورها باشد چه کمی بر روی هرجناح انشعاب یافته ودرو شود (رخ بادبزنی) بیشتر این نوع رخ ها در ارتباط نزدیکی با چین های کوچکتر و فرعی دیده شده در برون زدهای منفرد هستند ولی برخی صرفا موازی با محورهای چین ناحیه ای می باشند همچنین اینگونه کلیواژها اغلب slaty cleavage هم هستند؛ مقایسه شود با: bedding – plane cleavage

depositional dip

شیب رسوبی ، شیب اولیه

dip

شیب ، زاویه بستره ، شیب
زاویه بین سطح افق و سطح گسل را شیب گسل می نامند در این رابطه متمم شیب به نام هید تعریف می شود ، شیب زاویه بین سطح افق و سطح گسل را شیب گسل می نامند در این رابطه متمم شیب به نام هید تعریف می شود

downdip

فروشیب
جهتی که رو به پائین است و موازی با شیب یک ساختار یا یک سطح می باشد
مقایسه شود با : فراشیب ، فروشیب جهتی که رو به پائین است و موازی با شیب یک ساختار یا یک سطح می باشد مقایسه شود با : فراشیب

false dip

شیب دروغین ، شیب ظاهری

four-way dip

شیب چهارراه
زاویه شیبی که در برداشتهای لرزه ای با استفاده از آرایشهای متقاطع و خطی که به صورت تقریبا عمود بر هم شکل می گیرند ، تعیین می شود ، شیب چهارراه زاویه شیبی که در برداشتهای لرزه ای با استفاده از آرایشهای متقاطع و خطی که به صورت تقریبا عمود بر هم شکل می گیرند

full dip

شیب واقعی
رجوع شود به true dip ، شیب واقعی رجوع شود به true dip

line of dip

جهت شیب ماگزیمم یک لایه

magnetic dip

زاویه میل مغناطیسی
میل مغناطیسی Inclintion

mendip

مندیپ ، تپه ای در نواحی ساحلی که زمانی بصورت جزیره دور از ساحل بوده است

normal dip

شیب کلی ، شیب ناحیه ای سنگ های لایه لایه در یک منطقه وسیع

original dip

شیب اولیه ، شیب اصلی در لایه ها ، شیب اولیه
رجوع شود به primary dip ، شیب اولیه رجوع شود به primary dip

primary dip

شیب اولیه
شیب ملایم یک رسوب مطبق مفروض در لحظه رسوبگذاری آن ، شیب اولیه - شیب ملایم یک رسوب مطبق مفروض در لحظه رسوبگذاری آن

regional dip

شیب ناحیه ای
تورب تقریباً یکنواخت چینه ها در یک ناحیه پهناور (معمولاً کم زاویه) را گویند ، مثلاً در دشتهای ساحلی اقیانوس اطلس یا خلیج و بخش های ناحیه مدیترانه ای مقایسه شود با: تک شیب homocline مترادف: شیب عادی ، شیب ناحیه ای - تورب تقریباً یکنواخت چینه ها در یک ناحیه پهناور (معمولاً کم زاویه) را گویند

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی axial dip

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی axial dip

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما