معنی mountain pass

زمين شناسی
mountain pass
گردنه ، تنگه
و نیز کمپلکس کربناتیتی "ماونت پاس" در کالیفرنیا (آمریکا) ذخایر قابل توجهی عناصر نادر دارند کربناتیتهای نوع عناصر نادر از ، تیپ آهن دار هستند و به ندرت یافت می شوند کانیهای مهمی که در این ذخایر یافت می شوند عبارتند از:
پیروکلر - بادالیت - پروسکیت-کنوپیت-دیسانالیت- سینشی زیت - پاریزیت - باستنه زیت ، تنگه و نیز کمپلکس کربناتیتی "ماونت پاس" در کالیفرنیا (آمریکا) ذخایر قابل توجهی عناصر نادر دارند کربناتیتهای نوع عناصر نادر از ، تیپ آهن دار هستند و به ندرت یافت می شوند کانیهای مهمی که در این ذخایر یافت می شوند عبارتند از: پیروکلر - بادالیت - پروسکیت-کنوپیت-دیسانالیت- سینشی زیت - پاریزیت - باستنه زیت
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی mountain pass
azimuth compass
کمپاس یا قطب نمای آزیموت
یک قطب نمای مغناطیسی که برای اندازه گیری زاویه ای که یک خط بر روی سطح زمین کره زمین ، یا دایره عمودی ازمیان یک جرم آسمانی ، با نصف النهار مغناطیسی می سازد به مکان یابهای عمودی مجهز شده است؛ قطب نمایی که درگرفتن آزیموت مغناطیسی یک جرم آسمانی مورداستفاده قرار می گیرد
azimuth compass|compass|compass
کمپاس یا قطب نمای آزیموت یک قطب نمای مغناطیسی که برای اندازه گیری زاویه ای که یک خط بر روی سطح زمین کره زمین ، یا دایره عمودی ازمیان یک جرم آسمانی ، با نصف النهار مغناطیسی می سازد به مکان یابهای عمودی مجهز شده است؛ قطب نمایی که درگرفتن آزیموت مغناطیسی یک جرم آسمانی مورداستفاده قرار می گیرد
brunton compass
کمپاس برانتون ، قطب نمای جیبی
برای اندازه گیری دقیق ساختار های زمین شناسی مانند خط لولای یک چین ، اثر سطح محوری و صفحه محوری و نقشه برداری زمین شناسی بدون استفاده از کمپاس برانتون غیرممکن و کاری نشدنی است
by pass
گذرگاه فرعی ، عبور انحرافی -راه فرعی ، مسیر فرعی ، کنارگذر ، میان بر
bypass
گذرگاه جنبی ، کنار گذر ، مسیر فرعی ، کنار گذاشتن
circumferentor compass
کمپاس جنبی
یک نوع کمپاس یا قطب نمای مساحی که دارای بریدگی یا شکاف بینایی بر روی بازو یا دسته افکنش می باشد
circumferentor compass|compass|compass
کمپاس جنبی یک نوع کمپاس یا قطب نمای مساحی که دارای بریدگی یا شکاف بینایی بر روی بازو یا دسته افکنش می باشد
compass
کمپاس ، قطب نما
کمپاس توسط بسیاری از زمین شناسان برای نقشه برداری صحرایی از موضوعات زمین شناسی استفاده می شود اندازه گیری دقیق ساختار های زمین شناسی مانند خط لولای یک چین ، اثر سطح محوری و صفحه محوری و نقشه برداری زمین شناسی بدون استفاده از کمپاس برانتون غیرممکن و کاری نشدنی است ، قطب نما کمپاس توسط بسیاری از زمین شناسان برای نقشه برداری صحرایی از موضوعات زمین شناسی استفاده می شود اندازه گیری دقیق ساختار های زمین شناسی مانند خط لولای یک چین
compass traverse|compass|compass
نقشه برداری با کمپاس یک روش پیمایش نقشه برداری که در آن تعدادی از خط های مستقیم بوسیله متر یا گام اندازه گیری می شوند و راستای آنها بوسیله یک قطب نمای مغناطیسی یا منشوری تعیین می شود این در جایی کاربرد دارد که خطها نشان داده نمی شوند ، یا بر روی نقشه به خوبی تعیین یا مشخص نشده اند و یا وقتی که یک نقشه پایه یا مبنا از ناحیه در دسترس نیست
land compass
قطب نمای مساحی
mountain
کوه ، (بصورتجمع) کوهستان ، کوهستانی
mountain and bolson desert
کویر کوه و کمری
یک ناحیه بیابانی که از رشته کوهایی طویل که حوضه های گسلی انباشته از مواد آبرفتی در میان آنها قرار گرفته اند ، تشکیل شده است ، کویر کوه و کمری یک ناحیه بیابانی که از رشته کوهایی طویل که حوضه های گسلی انباشته از مواد آبرفتی در میان آنها قرار گرفته اند
mountain apron
رسوب کوهستانی (bajada)
mountain apron|bajada|bajada
رسوب کوهستانی (bajada)
mountain building
کوهزائی
mountain chain
سلسله جبال
mountain climate
آب و هوای کوهستانی
mountain cork
نوعی پنبه کوهی ، که شباهت به چوب پنبه دارد
mountain folded belt
کمربند چیـن‌خورده کوهستانی
mountain front
جبهه کوهستان
mountain glacier
توده یخ کوهستان ، یخچال کوهستان ، یخسار کوهستانی
دسته ای از یخچال ها هستند که در نواحی کوهستانی تشکیل شده و توپوگرافی آنها به گونه ای است که توسط سنگ بستر احاطه شده اند انواع معمول اینگونه یخچال ها عبارتند از: یخچال های چالگاهی یا سیرک ، یخچال های دره ای ، یخچال های آبدره ای ، یخچال های کوهپایه ای و کلاهک های یخچالی یخساری شدن تغییرات سطح زمین بوسیله فعالیت یخ یخچال ها
mountain glacier|glacier|glacier|mountain glaciers
یخسار کوهستانی دسته ای از یخچال ها هستند که در نواحی کوهستانی تشکیل شده و توپوگرافی آنها به گونه ای است که توسط سنگ بستر احاطه شده اند انواع معمول اینگونه یخچال ها عبارتند از: یخچال های چالگاهی یا سیرک ، یخچال های دره ای ، یخچال های آبدره ای ، یخچال های کوهپایه ای و کلاهک های یخچالی یخساری شدن تغییرات سطح زمین بوسیله فعالیت یخ یخچال ها
mountain glaciers
یخسارهای کوهستانی
دسته ای از یخچال ها هستند که در نواحی کوهستانی تشکیل شده و توپوگرافی آنها به گونه ای است که توسط سنگ بستر احاطه شده اند
انواع معمول اینگونه یخچال ها عبارتند از: یخچال های چالگاهی یا سیرک ، یخچال های دره ای ، یخچال های آبدره ای ، یخچال های کوهپایه ای و کلاهک های یخچالی ، یخسارهای کوهستانی دسته ای از یخچال ها هستند که در نواحی کوهستانی تشکیل شده و توپوگرافی آنها به گونه ای است که توسط سنگ بستر احاطه شده اند انواع معمول اینگونه یخچال ها عبارتند از: یخچال های چالگاهی یا سیرک
mountain limestone
سنگ آهک کوهستانی
عنوان مورد استفاده در انگلستان برای یک سنگ آهک کربونیفری که در تپه ها و کوهها دیده می شود ، خصوصاً سنگ آهکهای متعلق به اوایل دوره کربونیفر که زنجیره پنین در شمال انگلستان را تشکیل می دهند
mountain limestone|limestone|limestone
سنگ آهک کوهستانی عنوان مورد استفاده در انگلستان برای یک سنگ آهک کربونیفری که در تپه ها و کوهها دیده می شود ، خصوصاً سنگ آهکهای متعلق به اوایل دوره کربونیفر که زنجیره پنین در شمال انگلستان را تشکیل می دهند
mountain mahogany
ماهون کوهستانی بنگرید به : اوبسیدین (obsidian)
mountain mahogany|obsidian|obsidian
ماهون کوهستانی بنگرید به : اوبسیدین (obsidian)
mountain milk
شیرابه کوهستانی-گونه ای غار نهشته- غارنهشته آهکی (moonmilk)
mountain milk|moonmilk|moonmilk
شیرابه کوهستانی-گونه ای غار نهشته- غارنهشته آهکی (moonmilk)
mountain of accumulation
کوه متقارن ، انباشت کوه
یک کوه متقارن با ارتفاع قابل ملاحظه که محصول بهم پیوستن و الحاق مواد در سطح زمین است ، خصوصاً کوهی که در نتیجه خروج مواد از یک آتشفشان شکل گرفته است معمولاً چنین ساختاری به صورت یک ارتفاع منفرد و تنها دیده می شود مترادف: ccumulation mountain ، انباشت کوه یک کوه متقارن با ارتفاع قابل ملاحظه که محصول بهم پیوستن و الحاق مواد در سطح زمین است
mountain of denudation
کوه سایشی
بقایای مجموعه ای ازچینه های سالم و پیوسته ای که بخشی ازآن ها در اثر فرسایش از میان رفته است ، کوه سایشی بقایای مجموعه ای ازچینه های سالم و پیوسته ای که بخشی ازآن ها در اثر فرسایش از میان رفته است
mountain of dislocation
کوه بازآرایی ، کوه جابجایی
کوه حاصل از چینش مجدد یا تغییر حالت چینه ها از طریق فرآیند چین خوردگی یا شکست ، یک کوه چین خورده یا گسلی ، کوه جابجایی کوه حاصل از چینش مجدد یا تغییر حالت چینه ها از طریق فرآیند چین خوردگی یا شکست
mountain paper
کاغذ کوهی ، آزبست کاغذی
نوعی آزبست کاغذ مانند که در قالب صفحاتی نازک دیده می شود ، خصوصاً mountain laether ، آزبست کاغذی نوعی آزبست کاغذ مانند که در قالب صفحاتی نازک دیده می شود
mountain pediment
سنگفرش کوهستانی
الف) عنوان ارائه شده توسط بریان (1923) برای دشت یا جلگه ای با سیستم فرسایشی و انتقالی پیچیده که در پای یک رشته کوه بیابانی قرار گرفته ، از نظر شکل شبیه به یک دشت آبرفتی است و اطراف یک کوه را به گونه ای فرا گرفته که از دور مانند یک توده مثلثی وسیع (مانند یک سقف شیروانی) که کوه مورد نظر در بالای آن قرار گرفته ، به نظر می رسد
ب) یک پهنه فرسایشی کوهستانی که ساختار کوهستانی را قطع می کند ، سنگفرش کوهستانی الف) عنوان ارائه شده توسط بریان (1923) برای دشت یا جلگه ای با سیستم فرسایشی و انتقالی پیچیده که در پای یک رشته کوه بیابانی قرار گرفته ، به نظر می رسد ب) یک پهنه فرسایشی کوهستانی که ساختار کوهستانی را قطع می کند
mountain range
رشته کوه ، سلسه جبال
mountain sickness
کوهزدگی ، کوه گرفتگی
تأثیر ارتفاع روی اشخاص که بدلیل کمبود اکسیژن بصورت نوعی عارضه تنفسی ، سردرد و خواب آلودگی تدریجی بروز می کند ، کوه گرفتگی تأثیر ارتفاع روی اشخاص که بدلیل کمبود اکسیژن بصورت نوعی عارضه تنفسی
mountain slope
شیب کوهستان ، شیب دامنه کوهستان
mountain soils
خاکهای کوهستانی
mountain|mountains|mountains
کوه ، (بصورتجمع) کوهستان ، کوهستانی
mountainite
نوعی کانی
فرمول شیمیایی: (Ca ، Na2 ، K2)2Si4O10•3(H2O) ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: (Ca
mountainous region
ناحیه کوهستان ، منطقه کوهستانی
ore pass
مسیر عبور مواد معدنی
فضایی قایم یا نزدیک به قایم که موادخردشده تحت تاثیرثقل درآن جریان می یابند ، مسیر عبور مواد معدنی فضایی قایم یا نزدیک به قایم که موادخردشده تحت تاثیرثقل درآن جریان می یابند
pass
گذرگاه ، گردنه
(زمین ریخت شناسی): الف) گذرگاهی طبیعی در مناطق مرتفع و صعب العبور مانند یک شکاف ، گودی یا دیگر مناطق نسبتاً پست یک رشته کوه که به عنوان یک گذرگاه در نظر گرفته می شوند و یا مجرایی در لبه متصل کننده دو قله که توسط دره ای دربر گرفته شده است
مقایسه شود با: ، notch ، gap ، col و
ب)نقطه تقاطع یک خط تراز که باعث شکل گیری دو حلقه می شود که هر کدام نشان دهنده نقاط هم ارتفاع یکی از دو قله یا کوه مجاور هم هستند
( دورسنجی): فرکانس عبوری از یک فیلتر فیلترهای بالا گذر ، داده هایی با فرکانس بالا و فیلترهای پایین گذر ، داده هایی با فرکانس پایین را عبور می دهند
( رودخانه): گذرگاهی در عرض یک رود ، آبگذر ، مترادف: گذرگاه ، گردنه (زمین ریخت شناسی): الف) گذرگاهی طبیعی در مناطق مرتفع و صعب العبور مانند یک شکاف ، گودی یا دیگر مناطق نسبتاً پست یک رشته کوه که به عنوان یک گذرگاه در نظر گرفته می شوند و یا مجرایی در لبه متصل کننده دو قله که توسط دره ای دربر گرفته شده است مقایسه شود با: ، col وب)نقطه تقاطع یک خط تراز که باعث شکل گیری دو حلقه می شود که هر کدام نشان دهنده نقاط هم ارتفاع یکی از دو قله یا کوه مجاور هم هستند ( دورسنجی): فرکانس عبوری از یک فیلتر فیلترهای بالا گذر ، داده هایی با فرکانس پایین را عبور می دهند ( رودخانه): گذرگاهی در عرض یک رود
pediment pass
گذرگاه سنگفرشی
عنوان به کار رفته توسط سائر (1930) برای باریکه ای مسطح و سنگی که از کوهپایه به سمت عقب و در امتداد یک کوه به گونه ای گسترش یافته که به کوهپایه‌ای که از سوی مقابل به سمت دماغه های کوه مورد نظر کشیده شده ، متصل شده است چنین کوهپایه هایی معمولاً غیر هم ارتفاع بوده و در سطوح ارتفاعی متفاوتی قرار دارند
مقایسه شود با: Pediment gap ، گذرگاه سنگفرشی عنوان به کار رفته توسط سائر (1930) برای باریکه ای مسطح و سنگی که از کوهپایه به سمت عقب و در امتداد یک کوه به گونه ای گسترش یافته که به کوهپایه‌ای که از سوی مقابل به سمت دماغه های کوه مورد نظر کشیده شده ، متصل شده است چنین کوهپایه هایی معمولاً غیر هم ارتفاع بوده و در سطوح ارتفاعی متفاوتی قرار دارند مقایسه شود با: Pediment gap
prismatic compass
قطب‌نمای منشوری
قطب‌نمای کوچک مغناطیسی که زمان استفاده در دست نگهداشته می شود و مجهز به درجه نشانه‌روی و یک منشور شیشه‌ای تعبیه شده به نحوی است که می‌توان جهت مغناطیسی یا آزیموت یک خط را (ازمیان منشور) از روی مقیاس دایره‌ای مدرج در همان زمانی که خط روی هدف می باشد ، خواند
، قطب‌نمای منشوری - قطب‌نمای کوچک مغناطیسی که زمان استفاده در دست نگهداشته می شود و مجهز به درجه نشانه‌روی و یک منشور شیشه‌ای تعبیه شده به نحوی است که می‌توان جهت مغناطیسی یا آزیموت یک خط را (ازمیان منشور) از روی مقیاس دایره‌ای مدرج در همان زمانی که خط روی هدف می باشد ، خواند -
vernier compass
قطب نمای ورنیر
یک کمپاس یا قطب نمای مساحی که دارای یک ورنیر است و برای اندازه گیری زاویه ها بدون استفاده از سوزن آهن ربایی بوسیله تنظیم تعدیل کننده حاصله برای تغییر آهن ربایی ، کاربرد دارد
، قطب نمای ورنیر - یک کمپاس یا قطب نمای مساحی که دارای یک ورنیر است و برای اندازه گیری زاویه ها بدون استفاده از سوزن آهن ربایی بوسیله تنظیم تعدیل کننده حاصله برای تغییر آهن ربایی ، کاربرد دارد -
water bypass
گذرگاه فرعی آب

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن