معنی polar ice

زمين شناسی
polar ice
یخ قطبی
هر نوع یخ دریایی با بیش از یک سال سن و بیش از 3 متر ضخامت این نوع یخ به آهستگی برجسته می شود و معمولاً ضخیم‌ترین شکل یخ دریایی است ، یخ قطبی - هر نوع یخ دریایی با بیش از یک سال سن و بیش از 3 متر ضخامت این نوع یخ به آهستگی برجسته می شود و معمولاً ضخیم‌ترین شکل یخ دریایی است
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی polar ice
agglomerate ice
یخ آگلومرایی
1 یخی که از مخلوطی از ذرات معلق منجمد شده تشکیل شده ، مانند آنچه در یک دریاچه رخ می دهد ، یخ آگلومرایی 1 یخی که از مخلوطی از ذرات معلق منجمد شده تشکیل شده
aggradational ice
یخ فراانباشتی
یخ یکپارچه شده در بخش بالایی پرامافراست در حین فرانشستی که بوسیله یک برخاستگی در حد پرمافراست در مدت زمان چند سال مشخص می شود ، معمولاً عدسی های یخ به صورت فصلی در کف یک لایه فعال تشکیل می شود ، اگر عمق آب شدن برف ها در طول سال ها به این قسمت دست پیدا نکند ، این عدسی ها می توانند در پرمافراست انباشته و یکپارچه شوند (صفحه 10 -1972-mackay ) ، یخ فراانباشتی یخ یکپارچه شده در بخش بالایی پرامافراست در حین فرانشستی که بوسیله یک برخاستگی در حد پرمافراست در مدت زمان چند سال مشخص می شود
anchor ice
یخ لنگری
یخ زیر آبی مختلخل که بر روی یک ساختار یا ماده غوطه ور شده تشکیل شده و یا متصل به انتهای (کف) یک توده آب (مانند یک رودخانه ، دریاچه یا دریای خیلی کم عمق) ، به طوریکه خودش یخ زده نیست معمولاً درآب بی حرکت ، پاک و سرد تشکیل می شود
مترادف :bottom ice ؛ ground ice (یخ) : ؛depth ice layyered ice ؛ underwater ice
army map service
اداره نقشه برداری ارتش
autumn ice
یخ پائیزی
یخ دریایی در مرحله آغازین تشکیل که هنوز تحت تاثیر فشار جانبی قرارنگرفته است این یخ نسبتا شور است و در ظاهر بلورین به نظر می رسد ، یخ پائیزی یخ دریایی در مرحله آغازین تشکیل که هنوز تحت تاثیر فشار جانبی قرارنگرفته است این یخ نسبتا شور است و در ظاهر بلورین به نظر می رسد
bank sluice
دریچه تخلیه ، دریچه کنترل
base-centered lattice
شبکه قاعده مرکزدار
نوعی از شبکه مرکزدار که در یک جفت از طرف های (001) ، (0 1) یا (100) نصب شده است ، شبکه قاعده مرکزدار نوعی از شبکه مرکزدار که در یک جفت از طرف های (001)
bay ice
یخ خلیج ، یخ شاخابه
الف) یخ دریا که به تازگی تشکیل شده باشد ، صاف باشد یا بیش از یک زمستان از رشد آن گذشته باشد ب) اصطلاحی که برخی اوقات در قطب جنوب برای یخ پاره های ضخیم که به تازگی از سکوی یخی شکسته و جدا شده اند ، بکار می رود
ج) اصطلاحی که در لابرادور برای یخ 1 ساله که در خلیج ها و مدخل ها تشکیل می شود ، بکار می رود
د) یک اصطلاح منسوخ شده برای یک دریاچه یخی جوان که به اندازه ای ضخیم است که از ناوبری جلوگیری می کند ، یخ شاخابه الف) یخ دریا که به تازگی تشکیل شده باشد ، بکار می رود ج) اصطلاحی که در لابرادور برای یخ 1 ساله که در خلیج ها و مدخل ها تشکیل می شود ، بکار می رود د) یک اصطلاح منسوخ شده برای یک دریاچه یخی جوان که به اندازه ای ضخیم است که از ناوبری جلوگیری می کند
beam splice
وصله تیر
bottom outlet|scour sluice|scour sluice
تخلیه کننده تحتانی ، تخلیه کننده عمقی ، تخلیه از کف ، گذرهای روبش ، دریچه کفی تخلیه کننده رسوبها در مخزنها یا دریاچه های پشت سد ، وسیله ای است که برای تخلیه کامل مخزن طراحی می شود و بطور معمول در کف مخزن جای می گیرد
brattice
فابریک مقاوم در برابر آتش یا حایل پلاستیکی که در راهرو معدن برای محدود کردن نیروی هوا در محل کار ، به کار می رود
چهارچوبهای چوبی مرکز یک تونل که با کرباس ضخیمی به منظور تهویه پوشیده می شود
calice
سطح دهانی (بالایی یا انتهایی)
یک کورالیت کاسه مانند که روی آن دیسک قاعده ای پولیپ قرار دارد
جمع: calices
نیز ببینید: calyx ، سطح دهانی (بالایی یا انتهایی) یک کورالیت کاسه مانند که روی آن دیسک قاعده ای پولیپ قرار دارد جمع: calices نیز ببینید: calyx
calved ice
یخ کنده شده
قطعه یا قطعاتی از یخ که بعد از کنده شدن/ یخ‌زایی از یک توده یخ بزرگتر ، در توده آب ، شناور می ماند نیز ببینید: calf (یخچال شناسی) ، یخ کنده شده قطعه یا قطعاتی از یخ که بعد از کنده شدن/ یخ‌زایی از یک توده یخ بزرگتر
capillary interstice
منفذ موئینه
cat ice
یخ صدفی
cave ice
غار یخ
الف) ریزش بخشی یا کلی مواد خاکی به درون حفره بزرگ زیرزمینی ، مانند یک معدن یا گودال حفاری شده
ب) لغزش ناگهانی مواد دیواره ای به درون یک گودال
ج) محلی که مواد در آن ریخته شده اند یا به درون یا پایین ، سقوط کرده اند ، غار یخ الف) ریزش بخشی یا کلی مواد خاکی به درون حفره بزرگ زیرزمینی ، مانند یک معدن یا گودال حفاری شده ب) لغزش ناگهانی مواد دیواره ای به درون یک گودال ج) محلی که مواد در آن ریخته شده اند یا به درون یا پایین
centered lattice
شبکه مرکزدار
یک شبکه بلوری که در آن محورها ، بر طبق قوانین سامانه بلور انتخاب شده اند و در آن نقاطی از شبکه بین دو وجه از واحد بلور قرار دارند در یک بلور منوکلینیک وجوهی عمود بر یکی از محورهای بلوری قرار دارند base-centered lattic/ side-centered lattice ، شبکه مرکزدار یک شبکه بلوری که در آن محورها
close pack ice
یختود بسته
یختودی که در آن پوشش یخ یا تمرکز 10/7 تا 10/9 است و از یخ پاره هایی ساخته شده که اکثراً در تماس با هم هستند نیز ببینید: broken ice/ close ice ، یختود بسته یختودی که در آن پوشش یخ یا تمرکز 10/7 تا 10/9 است و از یخ پاره هایی ساخته شده که اکثراً در تماس با هم هستند نیز ببینید: broken ice/ close ice
closed cavity ice
یخ درون حفره ای
یخی ، معمولاً به شکل/ مانند بلورهای برگ یشم ، که در حفرات زیر زمینی در زمین های منجمد دایمی تشکیل می شوند ، یخ درون حفره ای یخی
cold ice
یخ سرد
یخ زیر دمای فشار ذوب ، یخ سرد یخ زیر دمای فشار ذوب
coloniasatrice
کشت نهال در زمین بارخیز که بافت خاک از دیدگاه شیمیایی مغایر با سنگ مادر است
columnar ice
یخ ستونی یا منشوری
یخی که توسط بلورهای یخ ستونی ای ساخته شده که اکثراً در بخش پایینی ، پهن تر از بخش بالایی پوشش یخ می باشند ، یخ ستونی یا منشوری یخی که توسط بلورهای یخ ستونی ای ساخته شده که اکثراً در بخش پایینی
commercial service
بهره دهی تجارتی ، بهره برداری تجارتی
کارکرد تجهیزات تحت نظر و مسئولیت خریدار (مشتری) به منظور تولید انرژی یا وضعیت آمادگی آنها برای تولید انرژی ، بهره برداری تجارتی کارکرد تجهیزات تحت نظر و مسئولیت خریدار (مشتری) به منظور تولید انرژی یا وضعیت آمادگی آنها برای تولید انرژی
conglomerated ice
یخ کنگلومرایی
تمام انواع یخ شناور که در اثر فشارش یا تراکم به یک توده تبدیل شده اند این اصطلاح اشاره به محتوای یک توده یخ دارد نه به تمرکز آن ، یخ کنگلومرایی تمام انواع یخ شناور که در اثر فشارش یا تراکم به یک توده تبدیل شده اند این اصطلاح اشاره به محتوای یک توده یخ دارد نه به تمرکز آن
connected limited device configuration (cldc)|cldc|cldc|connected limited device
بسته پیکره بندی انواع گوشی های همراه گوناگون در j2me این پیکره بندی شامل یک محیط زمان جاوا و api های هسته ویژه پردازنده ها با سرعت و حافظه محدود دستگاه های گوشی همراه است دستگاه های گوشی همراه توسط شرکت های مختلف تولید می شوند و در داخل آن هر شرکت ic پردازنده خاص که خود آنها را ساخته اند به کار می برند و فقط در مدارات میانی و ارتباطی از ic های استاندارد بازار استفاده می کنند برای انواع گوشی های همراه یک استاندارد توسعه داشته باشیم و ماشین مجازی جاوا این مشکل را حل کرده است و هر دستگاه گوشی همراه cldc ویژه خود را دارد
consolidated pack ice
یختود تحکیم یافته
یختود بهم پیوسته؛ یختودی که در آن تمرکز 8/8 (یا 10/10) است و یخپاره ها با هم/ در کنار هم منجمد شده اند مترادف منسوخ: بسته تحکیم یافته ، یخ تحکیم یافته ، یخ بسته بندی شده ، یختود تحکیم یافته یختود بهم پیوسته؛ یختودی که در آن تمرکز 8/8 (یا 10/10) است و یخپاره ها با هم/ در کنار هم منجمد شده اند مترادف منسوخ: بسته تحکیم یافته
contracted orifice
روزنه با فشردگی کامل ، روزنه تنگ شده
cornice
رخام
یک لایه کناره دار آویزان یا طره ای از توده برف بر روی لبه یک پشته پر شیب یا سطح پرتگاه مترادف: Snow cornice
cornice|snow cornice|snow cornice
رخام یک لایه کناره دار آویزان یا طره ای از توده برف بر روی لبه یک پشته پر شیب یا سطح پرتگاه مترادف: Snow cornice
cream ice
لجن یخی
crevice
درز ، شکاف ، کافت
crystal lattice
شبکه بلوری
دسته سه بعدی با تکرارشوندگی منظم نقاط که نشان دهنده تناوب تدریجی یک ساختار بلوری است هر نقطه شبکه دارای اطراف مشابه می باشد 14 الگوی شبکه ممکن وجود دارد مترادف: شبکه براویس ، شبکه فضایی ، شبکه مستقیم ، شبکه (بلور شناسی) ، شبکه انتقالی ، شبکه بلوری دسته سه بعدی با تکرارشوندگی منظم نقاط که نشان دهنده تناوب تدریجی یک ساختار بلوری است هر نقطه شبکه دارای اطراف مشابه می باشد 14 الگوی شبکه ممکن وجود دارد مترادف: شبکه براویس
dead ice
یخ مرده
الف ) یخی که رو به جلو حرکت و جریان ندارد و موادی را از یک ناحیه تجمعی دریافت نمی کند-یخ یک یخچال مرده
ب) بلوک های گسسته شده از یخ که از عقب نشینی یک یخچال به جا مانده است و معمولاً در مورن دفن شده اند و بدون تولید مقادیر قابل توجه آب ، به آهستگی ذوب می شوند – نیز ببینید : یخ فسیلی – مترادف : یخ ساکت یا ایستا ، یخ مرده الف ) یخی که رو به جلو حرکت و جریان ندارد و موادی را از یک ناحیه تجمعی دریافت نمی کند-یخ یک یخچال مرده ب) بلوک های گسسته شده از یخ که از عقب نشینی یک یخچال به جا مانده است و معمولاً در مورن دفن شده اند و بدون تولید مقادیر قابل توجه آب
debris ice
یخ واریزه ای
الف ) یخ دریا که حاوی خاک ، گل ، سنگها ، صدفها و سایر مواد است
ب ) یخ خرده ای ، یخ واریزه ای الف ) یخ دریا که حاوی خاک ، صدفها و سایر مواد است ب ) یخ خرده ای
defect lattice
شبکه ناقص
یک شبکه بلوری که در آن تکرار نظام مند مورد انتظار توسط حذف ، ادخالی از یک جسم اضافه یا جایگزینی جسم ناخواسته گسسته می شود مقایسه شود با: نقص شاتکی ، شبکه ناقص یک شبکه بلوری که در آن تکرار نظام مند مورد انتظار توسط حذف
deformed ice
یخ دگرشکل شده
اصطلاح بکار رفته توسط اداره اقیانوس شناختی وابسته به نیروی دریایی u s
(u s Naval oceanographic office) (1968 ، p B32)
deformed ice|pressure ice|pressure ice
یخ دگرشکل شده اصطلاح بکار رفته توسط اداره اقیانوس شناختی وابسته به نیروی دریایی u s (u s Naval oceanographic office) (1968 ، p B32)
direct lattice
شبکه مستقیم
مترادفی برای شبکه بلوری در مقایسه با شبکه معکوس ، شبکه مستقیم مترادفی برای شبکه بلوری در مقایسه با شبکه معکوس
dried ice
یخ خشک شده
یخ دریایی که سطح سفید شده ی آن حاوی شکاف ها و حفرات یخگشاد است که به دنبال نا پدید شدن برفاب ، حاصل می شود ، یخ خشک شده یخ دریایی که سطح سفید شده ی آن حاوی شکاف ها و حفرات یخگشاد است که به دنبال نا پدید شدن برفاب
drift ice
یخرانه
الف ) هر یخی که شکسته شده باشد و از محل اصلی خود توسط باد ها و جریان ها جابه جا شده باشد ، مانند یک تکه از یک تخته یخ شناور یا کوه یخ گسلیده ، قطعات سست و غیر متصل یخ شناور که آب پیرامونی آن از یخ بیشتر باشد – به راحتی قابل کشتی رانی است
ب) مترادفی برای یختوده وقتی که یختوده با معنای گسترده تری استفاده می شود ، یخرانه الف ) هر یخی که شکسته شده باشد و از محل اصلی خود توسط باد ها و جریان ها جابه جا شده باشد ، قطعات سست و غیر متصل یخ شناور که آب پیرامونی آن از یخ بیشتر باشد – به راحتی قابل کشتی رانی است ب) مترادفی برای یختوده وقتی که یختوده با معنای گسترده تری استفاده می شود
dry ice
یخ خشک
الف ) یخی در دمایی پائین تر از نقطه انجماد ، بالاخص یخ یخچالی بدون روکش که بر روی آن هیچ گل یا آب ساکنی وجود ندارد ( 1955 ADTIC )
ب) دی اکسید کربن جامد ، یخ خشک الف ) یخی در دمایی پائین تر از نقطه انجماد ، بالاخص یخ یخچالی بدون روکش که بر روی آن هیچ گل یا آب ساکنی وجود ندارد ( 1955 ADTIC ) ب) دی اکسید کربن جامد
energy dissipator device
حوضچه آرامش یا سامانه کاهنده انرژی
escape sluice
دریچه یا مجرای رهاسازی
سازه ای برای رهاسازی آب اضافی ازکانال قدرت ویاحوضچه سراب ، دریچه یا مجرای رهاسازی سازه ای برای رهاسازی آب اضافی ازکانال قدرت ویاحوضچه سراب
extrusive ice
یخ بیرونی ، یخ سطحی
یخ تشکیل شده بصورت رو زمینی از آبی که از زمین یا از زیر یک توده یخ دیگر خارج می شود ، مانند آنچه در یک یخ پوشه دیده می شود ، یخ سطحی یخ تشکیل شده بصورت رو زمینی از آبی که از زمین یا از زیر یک توده یخ دیگر خارج می شود
face-centered lattice
شبکه سطوح مرکزدار
یک نوع شبکه مرکز دار که در آن هر سلول واحد ، یک نقطه شبکه ای در مرکز هر سطح و نیز نقاط حاشیه ای دارد بدین معنا که 4 نقطه شبکه ای به ازای هر سلول واحد وجود دارد
مترادف: شبکه مرکزدار F ، شبکه سطوح مرکزدار یک نوع شبکه مرکز دار که در آن هر سلول واحد ، یک نقطه شبکه ای در مرکز هر سطح و نیز نقاط حاشیه ای دارد بدین معنا که 4 نقطه شبکه ای به ازای هر سلول واحد وجود دارد مترادف: شبکه مرکزدار F
fast ice
یخ سریع
هر یخ دریای که در امتداد ساحل تشکیل می شود و متصل به ساحل باقی می ماند (مثلاً یخ پای) یا یخ دریایی که بین کوههای یخی زمین متصل تشکیل می‌شوند یا متصل به بستر در آبهای کم عمق است (مثلاً یخ لنگری) یخ سریع ممکن است به طور برجا از آب دریا یا توسط انجماد یختود رو به ساحل تشکیل شود این توده ممکن است از چند متر تا چندین صد کیلومتر از ساحل ، گسترش یابد ، یخ سریع هر یخ دریای که در امتداد ساحل تشکیل می شود و متصل به ساحل باقی می ماند (مثلاً یخ پای) یا یخ دریایی که بین کوههای یخی زمین متصل تشکیل می‌شوند یا متصل به بستر در آبهای کم عمق است (مثلاً یخ لنگری) یخ سریع ممکن است به طور برجا از آب دریا یا توسط انجماد یختود رو به ساحل تشکیل شود این توده ممکن است از چند متر تا چندین صد کیلومتر از ساحل
f-centered lattice
شبکه مرکزدار F
شبکه دارای سطوح مرکزدار ، شبکه مرکزدار F شبکه دارای سطوح مرکزدار
feather ice
یخ پرمانند (pipkrake)
fibrous ice
یخ رشته ای
یخ سوزنی ، یخ رشته ای یخ سوزنی
field ice
یخ صحرایی
الف) یک اصطلاح منسوخ برای یختود تحکیم یافته که از قلوه‌های بسیار بزرگ نسبتاً هموار با عرض یا پهنای چندین کیلومتر ساخته شده است
ب) یک اصطلاح کلی که برای تمام انواع یخ دریا به جز آنچه که به تازگی تشکیل شده ، استفاده می گردد ، یخ صحرایی الف) یک اصطلاح منسوخ برای یختود تحکیم یافته که از قلوه‌های بسیار بزرگ نسبتاً هموار با عرض یا پهنای چندین کیلومتر ساخته شده است ب) یک اصطلاح کلی که برای تمام انواع یخ دریا به جز آنچه که به تازگی تشکیل شده
fiord ice
یخ آبدره ای
یخ تشکیل شده در زمان زمستان در یک آبدره و ذوب شده در محل در تابستان
مقایسه شود با: sikussak Firn ice یخ برف ، برف یخ زده
برف دانه ای تجدید تبلور یافته و حالتی حدواسط بین برف و یخ یخچالی می باشد ، یخ آبدره ای یخ تشکیل شده در زمان زمستان در یک آبدره و ذوب شده در محل در تابستان مقایسه شود با: sikussak Firn ice یخ برف ، برف یخ زده برف دانه ای تجدید تبلور یافته و حالتی حدواسط بین برف و یخ یخچالی می باشد
first year ice
یخ سال اول
یخ دریا ، که رشد آن بیش از یک زمستان نیست و از یخ جوان بوجود می آید این یخ بر پایه ضخامت تقسیم بندی می شود نازک (30 تا 70 سانتی متر که همچنین به عنوان یخ سفید نیز شناخته می شود) ، متوسط (70-120cm) و ضخیم (120 سانتی متر تا 2 متر) نیز ببینید: یخ زمستانی ، یخ یک ساله ، یخ سال اول یخ دریا
flooding ice
یخ زنی ، منشور یخی ، یخ پوشه تخته یخ
flushing sluice
دریچه شستشو ، آب بند شستشو
foliated ground ice
یختوده برگواره دار
توده بزرگی از یخ که معمولا ترکها و شکافهایی انقباض گرمایی موجود در لایه همیشه منجمد خاک را اشغال کرده و مشخصه آن وجود ساختارهایی موازی یا تقریبا موازی و حاوی حبابهای هوا ، باریکه ها و نوارهایی از مواد آلی و غیر آلی و یا سطح مرزیی (دوربین لایه های یخ تشکیل دهنده آن) با ترکیبات متفاوت می باشد چنین توده ای عموما (ونه همیشه) ، گوه ای شکل است
مترادف: wedge ice ، یختوده برگواره دار توده بزرگی از یخ که معمولا ترکها و شکافهایی انقباض گرمایی موجود در لایه همیشه منجمد خاک را اشغال کرده و مشخصه آن وجود ساختارهایی موازی یا تقریبا موازی و حاوی حبابهای هوا ، گوه ای شکل است مترادف: wedge ice
free. fall orifice
روزنه با جریان آزاد
freshwater ice
یخ آب شیرین
یخ حاصل از انجماد آب های شیرین موجود در دریاچه ها ، به رودها و یا زیرزمین ، مترادف: freshice ، یخ آب شیرین یخ حاصل از انجماد آب های شیرین موجود در دریاچه ها
friendly ice
یختود بی خطر
عنوانی که در مباحث مربوط به زیر دریانوردی برای پوسته ای یخی با بیش از 10 روزنه بزرگ (یا ساختارهای مشابهی که امکان به سطح آمدن زیردریایی را فراهم می کنند) در هر 30 مایل دریایی (56 کیلومتر) از مسیر گذر زیردریایی ، به کار می رود متضاد: hostile ice ، یختود بی خطر عنوانی که در مباحث مربوط به زیر دریانوردی برای پوسته ای یخی با بیش از 10 روزنه بزرگ (یا ساختارهای مشابهی که امکان به سطح آمدن زیردریایی را فراهم می کنند) در هر 30 مایل دریایی (56 کیلومتر) از مسیر گذر زیردریایی
glacial crevice
درزو شکافی که ناشی از عمل یخبندان می باشد
granular ice
یخ دانه ای
یخی که از بلورهای کوچک در اندازه های مختلف که دارای اشکال تقریباً گرد شده مانند ذرات ماسه هستند ، تشکیل شده است ، یخ دانه ای یخی که از بلورهای کوچک در اندازه های مختلف که دارای اشکال تقریباً گرد شده مانند ذرات ماسه هستند
ground ice
هیدرو لاکولیت ، عدسی یخی
ground-ice
هیدرو لاکولیت ، عدسی یخی
hostile ice
یخ متخاصم
در میان اصطلاحات مربوط به زیردریایی و زیردریانوردی این عنوان یه یک لایه یخی فاقد سوراخ یا شکاف بزرگی که امکان بالا آمدن و به سطح دریا رسیدن زیردریایی را فراهم می کند گفته می شود ، یخ متخاصم در میان اصطلاحات مربوط به زیردریایی و زیردریانوردی این عنوان یه یک لایه یخی فاقد سوراخ یا شکاف بزرگی که امکان بالا آمدن و به سطح دریا رسیدن زیردریایی را فراهم می کند گفته می شود
ice
یخ
impact-attenuating device
ضربه گاه ایمنی
international earth rotation service
سرویس بین المللی بررسی دوران زمین
international gps service
سرویس بین المللی سیستم تعیین موقعیت جهانی(igs)
land ice
یخی که از برف یا باران در سطح زمین بوجود می آید
lap splice
وصله پوششی
lattice
شبکه ، شبکه بندی ، شبکه
آرایشی با گره‌های تکراری در یک الگوی منظم سه بعدی شبکه بلوری آرایش ویژه ساختارهای شیمیایی و فیزیکی ترکیبات بلورین می‌باشد
در سنگ شناسی : الگوی تصویری نقاط(یا گره ها) که در آن ، هر نقطه ، محیطی دارد که مشابه نقاط دیگر الگوست
، شبکه - آرایشی با گره‌های تکراری در یک الگوی منظم سه بعدی شبکه بلوری آرایش ویژه ساختارهای شیمیایی و فیزیکی ترکیبات بلورین می‌باشد - در سنگ شناسی : الگوی تصویری نقاط(یا گره ها) که در آن ، محیطی دارد که مشابه نقاط دیگر الگوست -
leptice
لپتیت ، یک سنگ دگرگونی دانه ریز
live ice
یخ زنده ، یخ یک کوه یخ فعال
meteorice
سنگ آسمانی ، شهاب
mobile information device profile (midp)|midp|midp|mobile information device
نمایه اطلاعات دستگاه گوشی همراه یک مجموعه API به منظور ارائه قابلیت های سطح بالا مورد نیاز برای برنامه های گوشی همراه است این قابلیت ها می تواند شامل اجزاء قابل نمایش (میل Screen ) و ارتباطات شبکه است
mobile position service
سرویس تعیین موقعیت سیار(mps)
multimedia messaging service (mms)|mms|mms|multimedia messaging service
سرویس ارسال پیام های چند رسانه ای سرویس ارسال پیام های چند رسانه ای ( متنی ، صوتی ، تصویری ) با استفاده از آن عکس ، فیلم ، صدا و یا هر نوع اطلاعات را می توان ارسال کنند
office of forest service
اداره جنگلداری
office of soil conservation service
اداره حفاظت خاک
old ice
یخ قدیمی ، توده یخی که بیش از یک سال عمر داشته باشد ، کهن یخ ، یخ قدیمی
(الف) یخهای شناور دریایی که بیش از 2 سال از زمان تشکیل آنها می گذرد چنین یخهایی که می توانند ضخامتی معادل با سه متر یا بیشتر داشته باشند ، نسبت به یخهای دو ساله (یا جوانتر) ، هموارتر و مسطح ترند
(ب) عنوانی که در گذشته برای آن دسته از یخهای شناور دریایی که حداقل یک تابستان را پشت سر گذاشته اند و نسبت به یخهای مشابه یکساله ، هموارترند ، بکار می رفته است مانند یخهای دو یا چند ساله
(ج) عنوانی برای انباشتی از یخ در لایه همیشه منجمد خاک ، یخ قدیمی (الف) یخهای شناور دریایی که بیش از 2 سال از زمان تشکیل آنها می گذرد چنین یخهایی که می توانند ضخامتی معادل با سه متر یا بیشتر داشته باشند ، هموارتر و مسطح ترند (ب) عنوانی که در گذشته برای آن دسته از یخهای شناور دریایی که حداقل یک تابستان را پشت سر گذاشته اند و نسبت به یخهای مشابه یکساله ، بکار می رفته است مانند یخهای دو یا چند ساله (ج) عنوانی برای انباشتی از یخ در لایه همیشه منجمد خاک
omission solid solution|solid solution|solid solution|defect lattice
محلول جامد حذفی بلوری که برخی از جایگاههای افقی آن به خوبی ، پر نشده‌اند مقایسه شود با: substitution solid solution مترادف: defect-lattice solid solution
one year ice
یخ یکساله
هر یخ دریایی که تنها یک دوره رشد زمستانه را تجربه کرده و ضخامتی معادل با 70 سانتی متر تا 2 متر دارد ، چنین یخهایی ، شامل زیرمجموعه های متوسط و ضخیم یخ سال اول (first-year ice) می باشند ، یخ یکساله هر یخ دریایی که تنها یک دوره رشد زمستانه را تجربه کرده و ضخامتی معادل با 70 سانتی متر تا 2 متر دارد
one-face-centered lattice
شبکه یک وجه مرکزدار
نوعی شبکه مرکزدار که هر سلول واحد آن دارای دو نقطه شبکه ای است در صورتیکه در چنین شبکه ای ، صفحه (100) به عنوان مرکز در نظر گرفته شود از علامت A ، در صورتی که (010) به عنوان مرکز در نظر گرفته شود ، از علامت B و در صورتیکه صفحه (001) به عنوان مرکز در نظر گرفته شود از علامت C استفاده می شود در شبکه های بلورین ارتورومبیک و مونوکلینیک ، تمامی موارد مزبور ممکن بوده و در شبکه بلورین چهاروجهی ، تنها مورد C ، ممکن است ، شبکه یک وجه مرکزدار نوعی شبکه مرکزدار که هر سلول واحد آن دارای دو نقطه شبکه ای است در صورتیکه در چنین شبکه ای
open cavity ice
یخ باز حفره
یخ حاصل از تقطیر بخار آب در یک ترک یا حفره با زمینی ، که از همه نظر جز رشد بلورهای یخی در حفرات (در عوض سطح) مشابه شبنم یخ زده است چنین یخی در ترکهای حاصل از انقباض دمایی و نیز حفرات حاصل از معدنکاری در لایه همیشه منجمد خاک ، دیده می شود ، یخ باز حفره یخ حاصل از تقطیر بخار آب در یک ترک یا حفره با زمینی
open ice
یخ باز
(الف) یخی که به گونه ای خرد شده که امکان عبور وسایل شناور از میان آن فراهم است (ب) یخ شکسته ، یخ باز (الف) یخی که به گونه ای خرد شده که امکان عبور وسایل شناور از میان آن فراهم است (ب) یخ شکسته
open pack ice
یختوده باز
یختود یا پهنه یخی گسترده ای که حدود 10/4 تا 10/6 کل دریا را پوشانده و حاوی ترکها و شکافهای بزرگ بسیاری است ، به گونه ای که تخته یخهای شناور تشکیل دهنده آن ، با یکدیگر در تماس نمی باشند
نیز ببینید: broken ice ، scattered ice ، یختوده باز یختود یا پهنه یخی گسترده ای که حدود 10/4 تا 10/6 کل دریا را پوشانده و حاوی ترکها و شکافهای بزرگ بسیاری است ، با یکدیگر در تماس نمی باشند نیز ببینید: broken ice
organic lattice
شبکه آلی
رجوع شود به growth lattice ، شبکه آلی رجوع شود به growth lattice
orifice
سوراخ ، روزنه
original interstice
منفذ اولیه ، روزنه اولیه
هر شکاف یا درزی که به صورت همزمان با سنگ حاوی آن ، شکل گرفته است مقایسه شود با: secondary interstice
مترادف: primary interstice ، روزنه اولیه هر شکاف یا درزی که به صورت همزمان با سنگ حاوی آن ، شکل گرفته است مقایسه شود با: secondary interstice مترادف: primary interstice
overflow ice
یخ سرریزی
یخی که طی مدهای بهاری و در اثر انجماد آبی که از طریق ترکهای موجود در یخ سطحی بالا آمده است ، شکل می گیرد ، یخ سرریزی یخی که طی مدهای بهاری و در اثر انجماد آبی که از طریق ترکهای موجود در یخ سطحی بالا آمده است
pack ice
یختوده
(الف):عنوانی عام برای هر گستره ای از یخهای دریایی (به غیر از یخ سریع) و بدون در نظر گرفتن نحوه نهشته شدن آنها که از مخلوطی ناهمگن از قطعات یخی با اندازه و سن مختلف که در اثر سایش و برخورد قطعات بزرگ یخهای شناور با یکدیگر ، به وجود آمده اند ، تشکیل شده است؛ مجموعه مزبور می تواند از اجزایی به هم پیوسته و یا نیمه گسسته تشکیل شده باشد ولی در هر حال سطح دریا را به گونه ای پوشانده است که هیچ آب آزادی در آن به چشم نمی خورد نیز ببینید: drift ice(یخرانه)
(ب):مواد یخی تشکیل دهنده یک گستره یخی دریایی ، مترادف:pack ، ice pock ، ice canopy واژه های ، ice pack pack ice برای قسمتی از دریا که حاوی یخهای شناور بوده و نیز خود یخهای شناور ، به کار می روند ، یختوده (الف):عنوانی عام برای هر گستره ای از یخهای دریایی (به غیر از یخ سریع) و بدون در نظر گرفتن نحوه نهشته شدن آنها که از مخلوطی ناهمگن از قطعات یخی با اندازه و سن مختلف که در اثر سایش و برخورد قطعات بزرگ یخهای شناور با یکدیگر ، تشکیل شده است؛ مجموعه مزبور می تواند از اجزایی به هم پیوسته و یا نیمه گسسته تشکیل شده باشد ولی در هر حال سطح دریا را به گونه ای پوشانده است که هیچ آب آزادی در آن به چشم نمی خورد نیز ببینید: drift ice(یخرانه) (ب):مواد یخی تشکیل دهنده یک گستره یخی دریایی
packed ice
یخ متراکم
یخ محصور (close ice)
packed ice|close ice|close ice
یخ متراکم یخ محصور (close ice)
paleocrystic ice
یخ دیرینه بلوری
یخ دریایی قدیمی و پیر ، خصوصاً یخ قطبی هوازده شده ای که حداقل 10 سال از تشکیل آن می گذرد و اغلب در کوههای یخی و پهنه های یخی موجود در مرکز اقیانوس منجمد شمالی دیده می شود
peristomice
دور دهانی دهانه ثانویه (Secondary orifice)
polar
قطبی
مرتبط با یک یا دوقطب زمین ، قطبی - مرتبط با یک یا دوقطب زمین
polar area
ناحیه قطبی ، بخشی از دانه گرده
بخشی از دانه گرده رو به قطب از انتهای شیار و ساختارهای وابسته به آن ، بخشی از دانه گرده - بخشی از دانه گرده رو به قطب از انتهای شیار و ساختارهای وابسته به آن
polar axis
محور قطبی
(الف)محور اولیه جهت یا خط مرجع ثابت که از روی آن مختصات زاویه‌ای در یک سیستم مختصات قطبی اندازه‌گیری می شود ، به عنوان مثال محور چرخش زمین (ب) محور تقارنی که در دوانتهای مخالف ، وجوه بلوری مختلف دارد
(ج) خط فرضی مرتبط با دو قطب دانه‌های هاگ و گرده ، محور قطبی - (الف)محور اولیه جهت یا خط مرجع ثابت که از روی آن مختصات زاویه‌ای در یک سیستم مختصات قطبی اندازه‌گیری می شود ، وجوه بلوری مختلف دارد - (ج) خط فرضی مرتبط با دو قطب دانه‌های هاگ و گرده
polar cap
کلاهک قطبی
(زمین‌ اخترشناسی):ناحیه‌ای در هر قطب سیاره مریخ ، پوشیده از دی‌اکسید کربن جامد و یخ و در فصول مریخی از نظر وسعت متفاوت است
(یخچال‌شناسی): الف)صفحه یخی در مرکز قطب جنوب ، به عنوان مثال (قاره) جنوبگان
ب) واژه‌ای که به صورت نادرست برای یخ دریایی اقیانوس شمالگان به کار می‌رود ، کلاهک قطبی - (زمین‌ اخترشناسی):ناحیه‌ای در هر قطب سیاره مریخ ، پوشیده از دی‌اکسید کربن جامد و یخ و در فصول مریخی از نظر وسعت متفاوت است - (یخچال‌شناسی): الف)صفحه یخی در مرکز قطب جنوب ، به عنوان مثال (قاره) جنوبگان - ب) واژه‌ای که به صورت نادرست برای یخ دریایی اقیانوس شمالگان به کار می‌رود
polar circle
مدار قطبی
مدار شمالگان یا مدار جنوبگان ، دو خط مدار با عرض جغرافیایی تقریبی 23درجه و 27 دقیقه از قطبین زمین ، مدار قطبی - مدار شمالگان یا مدار جنوبگان
polar convergence
همگرایی قطبی
خط همگرایی توده‌های آبی قطبی و نیمه‌قطبی در اقیانوس این خط با تغییر مشخص در درجه‌حرارت سطح‌آب مشخص می‌شود ، همگرایی قطبی - خط همگرایی توده‌های آبی قطبی و نیمه‌قطبی در اقیانوس این خط با تغییر مشخص در درجه‌حرارت سطح‌آب مشخص می‌شود
polar coordinate
مختصات قطبی
polar coordinate system
سیستم مختصاتی قطبی
در این سیستم ، موقعیت هر نقطه با فاصله و زاویهاش از یک نقطه یا خط مرجع تعیین می شود
polar coordinate system|polar coordinate|polar coordinate
سیستم مختصاتی قطبی - در این سیستم ، موقعیت هر نقطه با فاصله و زاویهاش از یک نقطه یا خط مرجع تعیین می شود
polar coordinate|polar coordinate|polar coordinate
مختصات قطبی
polar desert
کویر قطبی ، بیابان قطبی
کویر واقع در عرض جغرافیایی زیاد که رطوبت موجود درآن در صفحات یخی منجمد می شود و بنابراین برای رشد گیاهان قابل استفاده نیست ، بیابان قطبی - کویر واقع در عرض جغرافیایی زیاد که رطوبت موجود درآن در صفحات یخی منجمد می شود و بنابراین برای رشد گیاهان قابل استفاده نیست
polar firn
یخ‌برف قطبی
یخ‌برف تشکیل‌شده در درجه‌حرارت‌های کم بدون ذوب‌شدگی یا وجود آب مایع ، یخ‌برف قطبی - یخ‌برف تشکیل‌شده در درجه‌حرارت‌های کم بدون ذوب‌شدگی یا وجود آب مایع
polar front
جبهه قطبی
جبهه هوای بزرگی واقع در شمال اقیانوس آرام و شمال اقیانوس اطلس که از برخورد توده هوای دریایی قطبی و دریایی استوایی بوجود آمده باشد ، جبهه قطبی - جبهه هوای بزرگی واقع در شمال اقیانوس آرام و شمال اقیانوس اطلس که از برخورد توده هوای دریایی قطبی و دریایی استوایی بوجود آمده باشد
polar glacier
یخچال قطبی
یخچالی که درجه حرارت آن تا عمق قابل توجه و یا در کلّ آن ، کمتر از نقطه انجماد می باشد و حتی در تابستان نیز فاقد ذوب‌شدگی است ، یخچال قطبی - یخچالی که درجه حرارت آن تا عمق قابل توجه و یا در کلّ آن
polar migration
مهاجرت قطبی ، سرگردانی قطبی
polar orbit satellite
ماهواره مدار قطبی
polar orbit satellite|polar orbit satellites|polar orbit satellites
ماهواره مدار قطبی
polar projection
فرافکنی قطبی
گروهی از تصاویر که روی قطب یک کره متمرکز می‌شوند نمونه‌ها شامل هر یک از تصاویر نقشه آزیموتی (تصویر استریوگرافیک قطبی ، تصویر گنومونیک قطبی و تصویر ارتوگرافیک قطبی) می‌باشد ، فرافکنی قطبی - گروهی از تصاویر که روی قطب یک کره متمرکز می‌شوند نمونه‌ها شامل هر یک از تصاویر نقشه آزیموتی (تصویر استریوگرافیک قطبی
polar space
فضای قطبی
منطقه چهارگوش حاصل از تشکیل صلیب برگی قاعده‌ای در یک رادیولر آکانتارین ، فضای قطبی - منطقه چهارگوش حاصل از تشکیل صلیب برگی قاعده‌ای در یک رادیولر آکانتارین
polar star
ستاره قطبی ، ستاره جدی
عنوان نزدیکترین ستاره به قطب شمال کره عالم
polar star|polaris|polaris
ستاره قطبی ، ستاره جدی - عنوان نزدیکترین ستاره به قطب شمال کره عالم
polar stereographic
نظام نقشه برداری قطبی
polar tubule
لوله کوچک قطبی
یکی ازلوله‌‌های خارجی موجود در قطب‌های مقابل در محور اصلی پوسته بیضوی یک رادیولر اسپوملارین ، لوله کوچک قطبی - یکی ازلوله‌‌های خارجی موجود در قطب‌های مقابل در محور اصلی پوسته بیضوی یک رادیولر اسپوملارین
polar view
منظره قطبی
منظره یک هاگ یا دانه گرده ، کم‌وبیش مستقیم بالای یکی از قطب‌ها ، منظره قطبی - منظره یک هاگ یا دانه گرده
polar wandering
سرگردانی قطبی ، سرگردانی قطبی
الف) حرکت کوتاه‌مدت قطب‌های زمین حاصل از جنبنده محور آن
ب) جابه‌جایی کم وبیش نظام مند و بلند مدت قطب‌های زمین که ممکن است در طول گذشت زمان زمین‌شناسی انجام شود ، سرگردانی قطبی - الف) حرکت کوتاه‌مدت قطب‌های زمین حاصل از جنبنده محور آن - ب) جابه‌جایی کم وبیش نظام مند و بلند مدت قطب‌های زمین که ممکن است در طول گذشت زمان زمین‌شناسی انجام شود
polar winds
بادهای قطبی
بادسردی که از مناطق قطبی بسوی مناطق معتدله می وزد
polar winds|polar wind|polar wind
بادهای قطبی - بادسردی که از مناطق قطبی بسوی مناطق معتدله می وزد
polar-area index
شاخص ناحیه قطبی
نسبت بین ناحیه قطبی یک دانه گرده و قطر آن ، شاخص ناحیه قطبی - نسبت بین ناحیه قطبی یک دانه گرده و قطر آن
polarimeter
قطب سنج نور ، قطب بین نور ، قطبش سنج ، دستگاهی برای اندازه گیری زاویه انحراف نور پلاریزان
polarimetry
قطبش‌سنجی
عمل یا فرآیند استفاده از یک قطبش‌ سنج ، قطبش‌سنجی - عمل یا فرآیند استفاده از یک قطبش‌ سنج
polaris
ستاره قطبی
polariscope
قطبش‌نما ، استقط‌اب‌ نما
الف) هر یک از ابزارهای نوری برای مشاهده خواص نور پلاریزه یا آثار ایجادشده روی نور پلاریزه توسط مواد مختلف ، به عنوان مثال شکست بلور این وسیله مرکب از یک پلاریزور و یک آنالیزور است
ب) قطبش‌سنج ، استقط‌اب‌ نما - الف) هر یک از ابزارهای نوری برای مشاهده خواص نور پلاریزه یا آثار ایجادشده روی نور پلاریزه توسط مواد مختلف ، به عنوان مثال شکست بلور این وسیله مرکب از یک پلاریزور و یک آنالیزور است - ب) قطبش‌سنج
polarite
نوعی کانی
فرمول شیمیایی: Pd(Bi ، Pb) ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Pd(Bi
polarity
قطبیت
جهت گیری شمال- جنوب میدان مغناطیسی زمین ، قطبیت - جهت گیری شمال- جنوب میدان مغناطیسی زمین
polarity chron
گاه‌شماری قطبیدگی
واحد اصلی زمان زمین‌شناسی که مدت زمان بازه ی زمانی قطبیت را مشخص می‌کند این واحد ، ردیف میانی واحد گاهشماری قطبیت ، بین کوتاهترین (subchron) و طولانی ترین (superchron) واحد گاه چینه شناختی قطبیدگی است ، گاه‌شماری قطبیدگی - واحد اصلی زمان زمین‌شناسی که مدت زمان بازه ی زمانی قطبیت را مشخص می‌کند این واحد
polarity chronozone
گاه زون قطبیدگی
واحد اصلی رده‌بندی جهانی گاه چینه شناختی قطبیدگی ، مرکب از سنگ‌های دارای قطبیت مشخص اولیه زون‌های قطبیدگی مجزا ، بلوک‌های اصلی ساختاری گاه زون قطبیت به شمار می‌روند زون زمانی قطبیت رسمی دارای نام مرکبی است که با یک عارضه جغرافیایی شروع می شود؛ جزء دوم بیانگر قطبیت عادی ، معکوس یا مختلط یک واحد است و جزء سوم واژه گاه زون است اگر یک نام جغرافیایی هم برای زون قطبیت و هم زون زمانی قطبیت به کار رود ، دومی با یک پسوند an- یا ian- مشخص می‌شود ،
به عنوان مثال : ( Tetonian Reversed-Polarity Chronozone(NACSN ، 1983 ، Art 85 ، 86
تقسیمات زون‌های زمانی قطبیت ، ساب‌کرونوزون‌های قطبیت را مشخص می کند؛ مجموعه‌ها ممکن است تحت عنوان ابر کرونوزون‌های زمانی قطبیت نامیده شوند مدت زمان مشخص‌شده توسط گاه زون قطبیت ، گاهشمار قطبیت نام دارد ، گاه زون قطبیدگی - واحد اصلی رده‌بندی جهانی گاه چینه شناختی قطبیدگی ، - به عنوان مثال : ( Tetonian Reversed-Polarity Chronozone(NACSN ، 86 - تقسیمات زون‌های زمانی قطبیت
polarity epoch
دور قبطیت ، دور قطبیدگی - الف) دوره‌ زمانی که در طول آن حوزه مغناطیسی زمین ترجیحاً یا کاملاً یک‌قطبی بوده است زمان‌سنجی اشکوب‌ها و وقایع زمین‌شناسی از طریق مقیاس زمانی زمین‌مغناطیسی قطبیت انجام می‌گیرد - ب) گاهشمار قطبیت
polarity event
رویداد قطبیدگی
رویداد مغناطیسی قطبیت ، رویداد قطبیدگی - رویداد مغناطیسی قطبیت
polarity reversal
واژگونی قطبیدگی ، واژگونی زمین‌مغناطیسی
polarity subchron
رویداد مغناطیسی قطبیت
کوتاه‌ترین واحد گاه چینه شناختی قطبیت (NACSN ، 1983) ، رویداد مغناطیسی قطبیت - کوتاه‌ترین واحد گاه چینه شناختی قطبیت (NACSN
polarity subchronozone
زیر گاه زون قطبیت
بخشی از گاه زون قطبیت ، زیر گاه زون قطبیت - بخشی از گاه زون قطبیت
polarity subzone
زیرزون قطبیت
در جریان عملیات پیوسته در چینه گون برای زون قطبیت یا عملیات جدید در سنگ‌های منطبق دیگر ، واحدهای قطبیت کوچک‌تری مشخص می‌شود که ممکن است به صورت قراردادی به عنوان زیرزون‌های قطبیت مشخص شوند (NACSN ، 1983) ، زیرزون قطبیت - در جریان عملیات پیوسته در چینه گون برای زون قطبیت یا عملیات جدید در سنگ‌های منطبق دیگر
polarity transition zone
زون گذار قطبیت
یک توده از لایه دارای بیشتر از یک متر ضخامت مرکب از بازه انتقالی که در عرض آن تغییری در قطبیت مغناطیسی ثبت می شود زون‌های انتقالی قطبیت یا افق‌های واژگونی قطبیت در مرزهای فوقانی یا تحتانی زون‌های قطبیت تشکیل می‌شوند ، زون گذار قطبیت - یک توده از لایه دارای بیشتر از یک متر ضخامت مرکب از بازه انتقالی که در عرض آن تغییری در قطبیت مغناطیسی ثبت می شود زون‌های انتقالی قطبیت یا افق‌های واژگونی قطبیت در مرزهای فوقانی یا تحتانی زون‌های قطبیت تشکیل می‌شوند
polarity zone
زون قطبیت
واحد اصلی رده‌بندی قطبیت مغناطیسی ؛ واحد سنگی مشخص‌شده با علائم مغناطیسی نام قراردادی آن مرکب از نام جغرافیایی و نام زون قطبیت است نام آن ممکن است برای نشان دادن قطبیت واحد تغییر یابد به عنوان مثال: Deer Park Reversed Polarity Zone (NACSN ، 1983 ، Art 85 ، 86 ، زون قطبیت - واحد اصلی رده‌بندی قطبیت مغناطیسی ؛ واحد سنگی مشخص‌شده با علائم مغناطیسی نام قراردادی آن مرکب از نام جغرافیایی و نام زون قطبیت است نام آن ممکن است برای نشان دادن قطبیت واحد تغییر یابد به عنوان مثال: Deer Park Reversed Polarity Zone (NACSN
polarity-chronologic unit
واحدگاه شناختی قطبیدگی (Polarity-chronologic unit)
بازه ی زمانی مشخص‌شده بر مبنای ثبت مغناطیسی که بوسیله واحدهای گاه چینه شناختی قطبیدگی بیان می‌شود واحدهای گاه شناختی قطبیدگی منطبق با مدت زمانی نشان‌داده‌شده توسط گاه زون قطبیدگی می‌باشند (NACSN ، 1983 ، ART 88)
polarity-chronologic unit|chronologic|chronologic
واحدگاه شناختی قطبیدگی (Polarity-chronologic unit) - بازه ی زمانی مشخص‌شده بر مبنای ثبت مغناطیسی که بوسیله واحدهای گاه چینه شناختی قطبیدگی بیان می‌شود واحدهای گاه شناختی قطبیدگی منطبق با مدت زمانی نشان‌داده‌شده توسط گاه زون قطبیدگی می‌باشند (NACSN ، 1983 ، ART 88)
polarization
قطبش ، قطبیدگی
(الکتریسیته): الف) ایجاد دوقطبی‌ها یا چندقطبی‌های رده بالاتر در یک محیط
ب) قطبیت یا پتانسیل نزدیک یک الکترود
(مغناطیس):مترادف توصیه‌نشده مغناطیسی‌شدن
(نورشناسی):تغییر شکل نور به نحوی که ارتعاشات آن به یک سطح واحد محدود شود نور قطبی در مطالعه مقاطع نازک کانی ها و سنگ‌ها توسط میکروسکوپ پلاریزان به کار می‌رود ، قطبیدگی - (الکتریسیته): الف) ایجاد دوقطبی‌ها یا چندقطبی‌های رده بالاتر در یک محیط - ب) قطبیت یا پتانسیل نزدیک یک الکترود - (مغناطیس):مترادف توصیه‌نشده مغناطیسی‌شدن - (نورشناسی):تغییر شکل نور به نحوی که ارتعاشات آن به یک سطح واحد محدود شود نور قطبی در مطالعه مقاطع نازک کانی ها و سنگ‌ها توسط میکروسکوپ پلاریزان به کار می‌رود
polarized light
نور قطبیده نوری که با گذشتن از یک منشور یا پلاریزور دیگر تغییر یافته به‌نحوی که ارتعاشات عرضی آن در سطحی خاص یا در طرحی مدور یا بیضوی انجام می‌شود (عموماً واژه نور قطبیده دارای مفهوم نور یک بار پلاریزه می‌باشد ) این واژه در میکروسکوپ پلاریزان برای تحلیل نوری کانی‌ها یا سنگ‌ها در مقطع نازک به کار می‌رود
polarized light|polarized|polarized
نور قطبیده نوری که با گذشتن از یک منشور یا پلاریزور دیگر تغییر یافته به‌نحوی که ارتعاشات عرضی آن در سطحی خاص یا در طرحی مدور یا بیضوی انجام می‌شود (عموماً واژه نور قطبیده دارای مفهوم نور یک بار پلاریزه می‌باشد ) این واژه در میکروسکوپ پلاریزان برای تحلیل نوری کانی‌ها یا سنگ‌ها در مقطع نازک به کار می‌رود
polarizer
قطبشگر
وسیله‌ای برای پلاریزه‌کردن نور در یک میکروسکوپ پلاریزان ، این وسیله ممکن است منشور نیکل زیرین یا پلاروئید باشد ، قطبشگر - وسیله‌ای برای پلاریزه‌کردن نور در یک میکروسکوپ پلاریزان
polarizing angle
زاویه قطبش
زاویه‌ای که در آن نور غیرپلاریزه روی یک سطح تابش می‌شود ، به‌نحوی که پلاریزاسیون سطحی حداکثر حاصل می‌شود ، زاویه قطبش - زاویه‌ای که در آن نور غیرپلاریزه روی یک سطح تابش می‌شود
polarizing microscope
میکروسکوپ پلاریزان
استفاده از میکروسکوپ های پلاریزان با بهره گیری از تکنیک تهیه مقاطع نازک امکان مطالعه و بررسی دقیق نمونه های سنگی را فراهم نموده است مقاطع نازک تهیه شده از نمونه های سنگی ، ضخامتی حدود 0 03 mm یا 30 میکرون را دارا می باشند در چنین ضخامتی اغلب کانی ها با استفاده از نور عبوری قابل مشاهده و تشخیص می باشند
polarizing microscope|microscope|microscope
میکروسکوپ پلاریزان - استفاده از میکروسکوپ های پلاریزان با بهره گیری از تکنیک تهیه مقاطع نازک امکان مطالعه و بررسی دقیق نمونه های سنگی را فراهم نموده است مقاطع نازک تهیه شده از نمونه های سنگی ، ضخامتی حدود 0 03 mm یا 30 میکرون را دارا می باشند در چنین ضخامتی اغلب کانی ها با استفاده از نور عبوری قابل مشاهده و تشخیص می باشند
polarizing prism
منشور قطبنده ، منشور نیکل
polarizing prism|polarizing|polarizing
منشور قطبنده ، منشور نیکل
polarograph
قطب‌نگار
ابزاری برای تحلیل محلول‌ها توسط الکترولیز به کمک کاتد مرکب از قطرات جیوه در حال چکیدن ، قطب‌نگار - ابزاری برای تحلیل محلول‌ها توسط الکترولیز به کمک کاتد مرکب از قطرات جیوه در حال چکیدن
polarography
قطب‌نگاری
روش الکترولیتی برای تحلیل شیمیایی مبتنی بر میزان پخش یون‌ها از یک الکترود به صورت اندازه‌گیری غلظت یون‌ها در محلول یک الکترود پلاریزه دلخواه مرکب از قطرات در حال چکیدن جیوه برای نگهداری غلظت یون در محلول بصورت یکنواخت به کار می‌رود ، قطب‌نگاری - روش الکترولیتی برای تحلیل شیمیایی مبتنی بر میزان پخش یون‌ها از یک الکترود به صورت اندازه‌گیری غلظت یون‌ها در محلول یک الکترود پلاریزه دلخواه مرکب از قطرات در حال چکیدن جیوه برای نگهداری غلظت یون در محلول بصورت یکنواخت به کار می‌رود
polar-orbiting satellite
ماهواره ای که مدار گردش آن به دور زمین ، از قطبهای شمال وجنوب عبور می کند
این ماهواره در ارتفاعی نزدیک به زمین در حرکت است و حدود 600 تا 1500 کیلومتر از سطح زمین فاصله دارد اصطلاح همزمانی با خورشید نیز برای توصیف چنین ماهواره هایی که همیشه خط استوا را در یک زمان دقیق قطع می کنند ، بکار می رود مثال این نوع ماهواره ها لندست و اسپات است ، از قطبهای شمال وجنوب عبور می کند - این ماهواره در ارتفاعی نزدیک به زمین در حرکت است و حدود 600 تا 1500 کیلومتر از سطح زمین فاصله دارد اصطلاح همزمانی با خورشید نیز برای توصیف چنین ماهواره هایی که همیشه خط استوا را در یک زمان دقیق قطع می کنند
pore ice
یخ روزنه ، یخ منفذی
یخ زیر سطحی که فضاهای تخلخل در زمین را پر نموده یا به صورت بالقوه پر می نماید؛ این یخ توسط انجماد آب منفذی در جای خود بدون افزودن آب تشکیل می شود ، یخ منفذی - یخ زیر سطحی که فضاهای تخلخل در زمین را پر نموده یا به صورت بالقوه پر می نماید؛ این یخ توسط انجماد آب منفذی در جای خود بدون افزودن آب تشکیل می شود
precipice
دیواره پرشیب
دیواره یا سطح سنگی بسیار پرشیب ، قائم یا برآمده ، به عنوان مثال سمت مرتفع و پر شیب یک پرتگاه ، دیواره پرشیب - دیواره یا سطح سنگی بسیار پرشیب
precise positioning service
تعیین موقعیت دقیق
pressure ice
یخ فشاری
واژه‌ای عمومی برای یخ ، به ویژه یخ دریا که سطح آن در برخی نقاط در نتیجه تنش‌های ایجادشده توسط باد ، جریان‌ها یا امواج ، تغییر شکل یافته است؛ این یخ شامل قطعاتی از یخ فشرده‌شده مجاور ساحل یا جایی‌که به سمت بالا یا پایین تحت فشار قرار گرفته ، می باشد یخ فشاری ممکن است " شناور" ، " برجسته" یا "خیمه‌مانند" باشد
pressure ice|deformed ice|deformed ice
یخ فشاری - واژه‌ای عمومی برای یخ ، به ویژه یخ دریا که سطح آن در برخی نقاط در نتیجه تنش‌های ایجادشده توسط باد ، جریان‌ها یا امواج ، تغییر شکل یافته است؛ این یخ شامل قطعاتی از یخ فشرده‌شده مجاور ساحل یا جایی‌که به سمت بالا یا پایین تحت فشار قرار گرفته ، می باشد یخ فشاری ممکن است " شناور" ، " برجسته" یا "خیمه‌مانند" باشد
primary interstice
منفذ میان‌دانه‌ای اولیه ، منفذ اولیه
primitive lattice
شبکه نخستین ، شبکه ابتدایی
شبکه بلوری که بر حسب یک سلول واحد تعریف می شود؛ یعنی شبکه‌ای با نقاط شبکه‌ای تنها در گوشه‌ها ، شبکه ابتدایی - شبکه بلوری که بر حسب یک سلول واحد تعریف می شود؛ یعنی شبکه‌ای با نقاط شبکه‌ای تنها در گوشه‌ها
pumice
پومیس ، پامیس ، سنگ پا
سنگ آتشفشانی به رنگ روشن و سطحی حفره دار با ترکیب داسیتی یا ریولیتی ، سنگ پا - سنگ آتشفشانی به رنگ روشن و سطحی حفره دار با ترکیب داسیتی یا ریولیتی
quar ice
یخ بهاری
واژه مورد استفاده در لابرادور برای یخ تشکیل‌شده در طول بهار توسط رهاشدن برفاب زمین روی یک دامنه یخی یا یخ پایدار ، در جایی که دوباره منجمد میشود (ADTC ، 1955 ، p 64) ، یخ بهاری - واژه مورد استفاده در لابرادور برای یخ تشکیل‌شده در طول بهار توسط رهاشدن برفاب زمین روی یک دامنه یخی یا یخ پایدار
rafted ice
یخ رانده
یک شکل یخ فشارشی که در آن ، یک فلوبر روی دیگری سوار می شود ، یخ رانده - یک شکل یخ فشارشی که در آن
reciprocal lattice
شبکه معکوس ، شبکه متقابل
آرامش شبکه ای نقاط که توسط رسم عمودی هایی بر هر صفحه (hki) در یک شبکه بلوری ، از یک نقطه مشترک به عنوان مبدأ ، تشکیل می شود این نقاط بر روی هر عمود ، در فاصله ای از مبدا (000) که بطور معکوس متناسب با فاصله سطوح شبکه ای مشخص (hki) است قرار می گیرند محورهای شبکه معکوس محور a محور b محور c است که به ترتیب بر (160) ، (010) و (001) شبکه بلوری عمود هستند مختصات هر نقطه شبکه معکوس (hkb) یا کلا همگی ضربدر (nk ، nk ، nl) از نظر طول های واحد c ، b ، a است
مقایسه شود با: direct lattice ، شبکه متقابل - آرامش شبکه ای نقاط که توسط رسم عمودی هایی بر هر صفحه (hki) در یک شبکه بلوری ، a است - مقایسه شود با: direct lattice
release sluice
سازه های آزاد سازی ، دریچه آزاد سازی ، دریچه رهاسازی
سازه ای برای آزاد سازی آب اضافی از تونل قدرت یا حوضچه فرادست
rhombohedral lattice
شبکه لوزوجهی
یک شبکه مرکزدار سامانه تری گونال که در آن ، سلول واحد یک لوزوجهی است این شبکه ممکن است در رده های بلوری ظاهر ‌شود که 1 محور سه تایی دارند سلول واحد حاصل سه نقطه شبکه ای است ، یکی در گوشه‌ها و دو تا با فاصله برابر در امتداد قطر بزرگ ، شبکه لوزوجهی - یک شبکه مرکزدار سامانه تری گونال که در آن
ridged ice
یخ پشته ای
یخ دریایی که عوارض سطحی آن به شکل یک یا چند پشته فشاری به راحتی دیده می شوند این عارضه معمولاً در یخ سال اول تشکیل می شود نیز ببینید: ridging ، ropak ، یخ پشته ای - یخ دریایی که عوارض سطحی آن به شکل یک یا چند پشته فشاری به راحتی دیده می شوند این عارضه معمولاً در یخ سال اول تشکیل می شود نیز ببینید: ridging
river ice
یخ رودخانه ای
الف) یخ تشکیل شده بر روی یک رودخانه
ب) یخ حمل شده توسط رودخانه ، یخ رودخانه ای - الف) یخ تشکیل شده بر روی یک رودخانه - ب) یخ حمل شده توسط رودخانه
river sluice
خروجی زیرین
rocker device
تجهیزات الاکلنگی
rotten ice
یخ فاسد ، یخ پوسیده
یخی که در آن ، دانه ها یا بلورها سست شده هستند و تشکیل ساختار شانه عسلی (به خاطر ذوب در امتداد مرزهای دانه ای) ، می دهند نیز ببینید: candle ice ، یخ پوسیده - یخی که در آن
rough ice
یخ خشن
یک گستره یخی که دارای سطح ناهمواری است که توسط تشکیل یخ فشارشی یا توسط یخ کوه های کوچک یخ زده در محل ، حاصل می آیند (ص68 ، ADTIC 1955) ، یخ خشن - یک گستره یخی که دارای سطح ناهمواری است که توسط تشکیل یخ فشارشی یا توسط یخ کوه های کوچک یخ زده در محل
satin ice
یخ ساتنی ، یخ سوزنی
رجوع شود به acicular ice ، یخ سوزنی - رجوع شود به acicular ice
scattered ice
یخ توده های پراکنده
اصطلاحی منسوخ برای تمرکز یخ دریایی به نسبت 10/1 به 10/5 که معمولاٌ امروزه از واژه های یخ پهنه وسیع open pack ice و خیلی وسیع very open pack ice به جای آن استفاده می شود ، یخ توده های پراکنده - اصطلاحی منسوخ برای تمرکز یخ دریایی به نسبت 10/1 به 10/5 که معمولاٌ امروزه از واژه های یخ پهنه وسیع open pack ice و خیلی وسیع very open pack ice به جای آن استفاده می شود
segregated ice
یخدانه
short message service (sms)|sms|sms|short message service
پیامک ، سرویس ارسال پیام کوتاه - امکان ارسال پیام های متنی یا نوشتاری ، حداکثر تا 160 مشخصه لاتین و 60 مشخصه پارسی
sludge ice
یخ سرباره
sluice
تند آبراه- خاک برداشتن با آبفشانی ، شن شویی ، آبگیر ، آبگیره ، بند سیل گیر ، سرریز
الف) مجرا یا گذری برای حمل آب مازاد به خارج ، معمولاً با سرعت بالا این آبگیر ممکن است به کفه یا دریچه ای برای متوقف ساختن یا تنظیم جریان مجهز شده باشد
ب) دریچه ای مانند آب بند
ج) توده آب که از درون آب بند جریان می یابد یا پشت آن نگهداری می شود
، سرریز - الف) مجرا یا گذری برای حمل آب مازاد به خارج ، معمولاً با سرعت بالا این آبگیر ممکن است به کفه یا دریچه ای برای متوقف ساختن یا تنظیم جریان مجهز شده باشد - ب) دریچه ای مانند آب بند - ج) توده آب که از درون آب بند جریان می یابد یا پشت آن نگهداری می شود -
splice
وصله
standard positioning service
خدمات تعیین موقعیت استاندارد
summer solstice
انقلاب تابستانی
test service
بهره برداری آزمایشی
time slice
قطعه زمان ، برش زمانی
trail run|test service|test service
بهره برداری آزمایشی
two year ice
یخ دو ساله ، یخ سال دوم
underground ice
یخ زیرزمینی ، یخ قعری (پرمافراست)
undersluice
مجرای شستشو
upper semilattice
نیممشبکه بالا
very close pack ice
یختود بسیار فشرده
یختودی که در آن ، تمرکز به 10/10 می‌رسد فلوها بشدت نزدیک هم چسبیده قرار گرفتند و مقدار بسیار کمی ، اگر وجود داشته باشد ، در آب دریا موجود است نیز ببینید: یخ فشرده ، یختود بسیار فشرده - یختودی که در آن
very open pack ice
یختود خیلی باز
یختودی که در آن تمرکز 10/1 تا 10/3 است و آب بر یخ غلبه دارد فلوها از هم گسیخته و با فاصله هستند نیز ببینید: یخ پراکنده ، یختود خیلی باز - یختودی که در آن تمرکز 10/1 تا 10/3 است و آب بر یخ غلبه دارد فلوها از هم گسیخته و با فاصله هستند نیز ببینید: یخ پراکنده
volcanic foam|pumice|pumice
کف آتشفشانی ، پومیس
warm ice
یخ گرم ، یخ در دمای ذوب فشاری
water stilling device
حوضچه آرامش
weathered ice
یخ هوازده
یخ دریا که دستخوش حذف تدریجی ناهمواری های سطحی توسط فرآیندهای دمایی و مکانیکی خروج ، کاهش یا افزایش مواد شده است یخی که پشته های و برجستگی های فشاری آن صاف شده و گرد شده می باشد ، یخ هوازده - یخ دریا که دستخوش حذف تدریجی ناهمواری های سطحی توسط فرآیندهای دمایی و مکانیکی خروج
wedge ice
یخ گوه ای
زمین یخ برگوار
، یخ گوه ای - زمین یخ برگوار -
white ice
یخ سفید
الف) یخی که رشد آن بیش از یک زمستان نیست و ضخامت 70-30 سانتی متر دارد و همچنین به عنوان یخ یک ساله نازک شناخته می شود
ب) یخ یخچالی دانه ای درشت متخلخل که توسط فشردگی یا تراکم یخ تشکیل می شود و ظاهرش سفید است مقایسه شود با: یخ سیاه یخ آبی
ج) یخ برفی که بر روی رأس رودخانه و دریاچه یخی ایجاد می شود سفیدی حاصل فروپاشی و تخریب نور توسط حبابهای هوای به دام افتاده است ، یخ سفید - الف) یخی که رشد آن بیش از یک زمستان نیست و ضخامت 70-30 سانتی متر دارد و همچنین به عنوان یخ یک ساله نازک شناخته می شود - ب) یخ یخچالی دانه ای درشت متخلخل که توسط فشردگی یا تراکم یخ تشکیل می شود و ظاهرش سفید است مقایسه شود با: یخ سیاه یخ آبی - ج) یخ برفی که بر روی رأس رودخانه و دریاچه یخی ایجاد می شود سفیدی حاصل فروپاشی و تخریب نور توسط حبابهای هوای به دام افتاده است
winter ice
یخ زمستانی
اصطلاحی که سابقاً برای یخ دریایی با رشد کمتر از یک زمستان و ضخامت بین 15 سانتی متر تا 7/3 متر (12 فوت) استفاده می شد این اصطلاح توسط یخ 1 ساله جایگزین شده است ، یخ زمستانی - اصطلاحی که سابقاً برای یخ دریایی با رشد کمتر از یک زمستان و ضخامت بین 15 سانتی متر تا 7/3 متر (12 فوت) استفاده می شد این اصطلاح توسط یخ 1 ساله جایگزین شده است
winter solstice
انقلاب زمستانی
young coastal ice
یخ ساحلی جوان
یخ دریا در مرحله نخستین تشکیل یخ سریع که از نیلاس یا یخ جوان با منشاء محلی ساخته شده و دارای دامنه پهنا یا عرض چند متر تا 100-200 متر از خط ساحلی ، می باشد ، یخ ساحلی جوان - یخ دریا در مرحله نخستین تشکیل یخ سریع که از نیلاس یا یخ جوان با منشاء محلی ساخته شده و دارای دامنه پهنا یا عرض چند متر تا 100-200 متر از خط ساحلی
young ice
یخ جوان
یخ دریایی به تازه تشکیل شده معلق هموار در مرحله انتقالی بین ینلاس و یخ 1 ساله این یخ دارای ضخامت 30-10 سانتی متر است و شامل یخ خاکستری و یخ سفید ـ خاکستری است مترادف: slud یخ تازه ، یخ جوان - یخ دریایی به تازه تشکیل شده معلق هموار در مرحله انتقالی بین ینلاس و یخ 1 ساله این یخ دارای ضخامت 30-10 سانتی متر است و شامل یخ خاکستری و یخ سفید ـ خاکستری است مترادف: slud یخ تازه
young polar ice

یخ قطبی جوان ، یخ دو ساله
young polar ice|polar ice|polar ice
- یخ قطبی جوان ، یخ دو ساله

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن