معنی vertical aerial photograph

زمين شناسی

vertical aerial photograph

عکس هوایی گرفته شده با محور نوری دوربین عمود بر سطح مبنای کره زمین

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی vertical aerial photograph

aerial photograph

عکس هوایی ، عکس هوایی
عکس هوایی قایم یا مایلی که توسط وسایط هوایی(مانند هواپیما) از سطح زمین برداشته شود و برای تهیه نقشه و مطالعات کلی شکل زمین و باستان شناسی بکار می رود ، عکس هوایی عکس هوایی قایم یا مایلی که توسط وسایط هوایی(مانند هواپیما) از سطح زمین برداشته شود و برای تهیه نقشه و مطالعات کلی شکل زمین و باستان شناسی بکار می رود

aerlal photograph

عکسی که به روش هوایی گرفته شده

air photograph

عکس هوایی

annotated photograph

عکس توضیحی
عکسی که بر روی آن اطلاعات Planemetric سطحی ، زمین شناسی ، فرازنگاری ، فرهنگی ، آب شناختی و یا پوشش گیاهی به منظور شناسایی ، طبقه بندی ، خلاصه ، توضیح یا توصیف ویژگی هایی که در غیر این صورت قابل دیدن نخواهند بود و در بررسی و مطالعه یک عکس نشان داده نشده (1975ASP) ، به آن اضافه شده است این اصطلاح به طور عمومی برای عکسی که توسط کنترل پیمایشی و یا نقطه های گذری (عبوری) علامت گذاری شده باشد ، به کار نمی رود ، عکس توضیحی عکسی که بر روی آن اطلاعات Planemetric سطحی

composite photograph

عکس مرکب
عکسی که از گردآوری عکس های مجزایی بوجود می آید که بوسیله لنزهای متعدد یک دوربین چند لنزی در نوردهی یا رخنمون هم زمان برداشت شده اند ، عکس مرکب عکسی که از گردآوری عکس های مجزایی بوجود می آید که بوسیله لنزهای متعدد یک دوربین چند لنزی در نوردهی یا رخنمون هم زمان برداشت شده اند

horizontal photograph

تصویر افقی

negative photograph

تصویر فوتوگرافیک که تُنهای آن معکوس شده اند
فیلم ، صفحه یا کاغذی دارای تصویر معکوس شده ، تصویر فوتوگرافیک که تُنهای آن معکوس شده اند فیلم

oblique photograph

عکس مایل

ortho photograph

عکس قایم

orthophotograph

نسخه فوتوگرافیک از عکس پرسپکتیو با تحریفات شکلی ناشی از کج شدن و حذف برجستگیها (پستیو بلندیها)

photograph

تصویر
تصویر تشکیل شده به کمک عمل نور روی ماده حساس به نور مثل فیلم عکاسی ، تصویر تصویر تشکیل شده به کمک عمل نور روی ماده حساس به نور مثل فیلم عکاسی

photograph large scale|photograph|photograph

عکس هوایی با مقیاس 500:1 تا 10000:1

photograph medium scale|photograph|photograph

عکس هوایی با مقیاس 12000: 1 تا 300000 : 1

photograph small scale|photograph|photograph

عکس هوایی با مقیاس کوچکتر از 400000: 1

vertical

عمودی ، قائم
در چینه شناسی ، به جهتی با زاویه های قائم نسبت به جهت گسترش چینه‌ها گویند ، مثلاً در اندازه گیری ضخامت حقیقی این اصطلاح همچنین برای نشان دادن جهتی با زاویه های قائم نسبت به سطح زمین ، در زمان اندازه گیری ضخامت ظاهری ، کاربرد دارد در چینه شناسی ، مقایسه شود: جانبی
در ژئوفیزیک ، صفت: به جهتی گویند که عمود بر یک سطح افقی است ، قائم - در چینه شناسی ، مقایسه شود: جانبی - در ژئوفیزیک

vertical accretion deposit

نهشته بر افزایش قائم ، رسوب یا نهشته دشت سیلابی

vertical accretion deposit|vertical accretion|vertical accretion

نهشته بر افزایش قائم ، رسوب یا نهشته دشت سیلابی

vertical angle

زاویه قائم
زاویه ای در یک سطح یا صفحه قائم ـ زاویه بین خط افقی و مایل دید ، که بر روی دایره قائم یا به سمت بالا یا پایین افق ، اندازه گیری می شود یکی از جهاتی که تشکیل یک زاویه قائم در مساحی را می دهد معمولاً جهت قائم در زاویه ای که فاصله آزیموت خوانده می شود) است یا خط تقاطع صفحه عمودی که در آن زاویه قرار دارد با سطح یا صفحه افق می باشد (زاویه ای که ارتفاع خوانده می شود)
مقایسه شود: زاویه افقی ، زاویه قائم - زاویه ای در یک سطح یا صفحه قائم ـ زاویه بین خط افقی و مایل دید ، اندازه گیری می شود یکی از جهاتی که تشکیل یک زاویه قائم در مساحی را می دهد معمولاً جهت قائم در زاویه ای که فاصله آزیموت خوانده می شود) است یا خط تقاطع صفحه عمودی که در آن زاویه قرار دارد با سطح یا صفحه افق می باشد (زاویه ای که ارتفاع خوانده می شود) - مقایسه شود: زاویه افقی

vertical axis

محور قائم
خطی از درون مرکز یک تئودولیت یا ترانزیت که حول آن ، آلیداد می چرخد
مقایسه شود با: محور افقی ، محور قائم - خطی از درون مرکز یک تئودولیت یا ترانزیت که حول آن ، آلیداد می چرخد - مقایسه شود با: محور افقی

vertical cave

غار قائم
غاری که حاوی تونل های عمودی یا تقریباً عمودی ، معمولاً ولی نه الزاماً در دهانه ورودی غار ، می باشد مترادف: در غارشناسی ، چاله؛ در غارشناسی ، گودال؛ در غارشناسی ، کاواک؛ sotano؛ gouffre
مترادف بخشی: چاه؛ even ، غار قائم - غاری که حاوی تونل های عمودی یا تقریباً عمودی ، کاواک؛ sotano؛ gouffre - مترادف بخشی: چاه؛ even

vertical collimoter

موازی ساز قائم
تلسکوپی که طوری سوار شده که محور توازی آن ممکن است مطابق با قائم شود (در جهت شاقول) این دستگاه می تواند برای مرکزدار کردن یک تئودولیت بر روی یک برج بلند دقیقاً بالای یک اثر ایستگاه بر روی زمین استفاده شود
نیز ببینید: موازی ساز ، موازی ساز قائم - تلسکوپی که طوری سوار شده که محور توازی آن ممکن است مطابق با قائم شود (در جهت شاقول) این دستگاه می تواند برای مرکزدار کردن یک تئودولیت بر روی یک برج بلند دقیقاً بالای یک اثر ایستگاه بر روی زمین استفاده شود - نیز ببینید: موازی ساز

vertical control

کنترل قائم
دسته ای از اندازه گیری های بدست آمده از روش های مساحی برای تعیین فراز یا ارتفاع با توجه به یک سطح مبنای فرضی (نسبت به یک سطح مبنای فرضی) (که معمولاً مسطح دریا است) و به عنوان مرجع ثابت در عوارض نقشه‌ای ، موقعیت یابی و مقایسه ای استفاده می شود ، کنترل قائم - دسته ای از اندازه گیری های بدست آمده از روش های مساحی برای تعیین فراز یا ارتفاع با توجه به یک سطح مبنای فرضی (نسبت به یک سطح مبنای فرضی) (که معمولاً مسطح دریا است) و به عنوان مرجع ثابت در عوارض نقشه‌ای

vertical dilution of precision

تعدیل دقت موقعیت قایم

vertical dilution of precision|vdop|vdop

تعدیل دقت موقعیت قایم

vertical dip slip

شیب لغز قائم ، جابجایی قائم

vertical erosion

فرسایش قائم
بسترسایی ، حفر بستر ، فرسایش قائم - بسترسایی

vertical exaggeration

گزافه نگاری قائم(برشها ونمودارها ، گزافه نمایی قائم(عکس هوایی)

vertical fault

گسل قائم
گسلی که شیب آن 90 درجه است
مقایسه شود با: گسل افقی
، گسل قائم - گسلی که شیب آن 90 درجه است - مقایسه شود با: گسل افقی -

vertical fold

چین قائم - چینی که دارای یک محور قائم است

vertical form index

شاخص فرم (شکل) قائم
اصطلاحی که توسط بوچر (ص154 ، 1919) برای نسبتی استفاده شد که همچنین به نام شاخص ریپل (موجواره) نیز شناخته می شود
مقایسه شود با: شاخص فرم یا شکل افقی ، شاخص فرم (شکل) قائم - اصطلاحی که توسط بوچر (ص154 ، 1919) برای نسبتی استفاده شد که همچنین به نام شاخص ریپل (موجواره) نیز شناخته می شود - مقایسه شود با: شاخص فرم یا شکل افقی

vertical geodetic datum

مبنای ارتفاعی قایم

vertical geodetic datum|vgd|vgd

مبنای ارتفاعی قایم

vertical gradiometer

شیب سنج قائم
دستگاهی برای اندازه گیری شیب قائم نیروی گرانش ، شیب سنج قائم - دستگاهی برای اندازه گیری شیب قائم نیروی گرانش

vertical hair

تار قایم

vertical intensity

شدت قائم
مولفه قائم یک شدت میدان مغناطیسی این یکی از اجزای مغناطیسی است و نماد آن Z است این مولفه معمولاً اگر به سمت پایین باشد ، مثبت واگر به سمت بالا باشد ، منفی در نظر گرفته می شود مقایسه شود با: شدت افقی ، شدت قائم - مولفه قائم یک شدت میدان مغناطیسی این یکی از اجزای مغناطیسی است و نماد آن Z است این مولفه معمولاً اگر به سمت پایین باشد

vertical interval

فاصله قائم
اختلاف ارتفاع قائم بین دو نقطه بر روی سطح زمین بالاخص بازه پربندی مخفف: VI مقایسه شود با: معادل افقی
مترادف: فاصله قائم ، فاصله قائم - اختلاف ارتفاع قائم بین دو نقطه بر روی سطح زمین بالاخص بازه پربندی مخفف: VI مقایسه شود با: معادل افقی - مترادف: فاصله قائم

vertical limb

یال قائم
یک کمان تدریجی متصل به دستگاه مساحی که برای اندازه‌گیری زوایای قائم کاربرد دارد ، یال قائم - یک کمان تدریجی متصل به دستگاه مساحی که برای اندازه‌گیری زوایای قائم کاربرد دارد

vertical migration

کوچ ارتفاعی
حرکت و جابجایی بین دو محل جغرافیایی دشت و کوهستان انجام می شود مآخذ:مرکز آمار ایران ، کوچ ارتفاعی - حرکت و جابجایی بین دو محل جغرافیایی دشت و کوهستان انجام می شود مآخذ:مرکز آمار ایران

vertical mulching

مالچ‌دادن عمودی

vertical photograph

عکس قائم
عکس هوایی که وقتی تهیه شده که محور دوربین عمودی یا مقدار ممکن در هواپیما می باشد (دوربین مستقیماً به سمت پایین منظم شده باشد) مقایسه شود با: عکس مایل قائم ، عکس قائم - عکس هوایی که وقتی تهیه شده که محور دوربین عمودی یا مقدار ممکن در هواپیما می باشد (دوربین مستقیماً به سمت پایین منظم شده باشد) مقایسه شود با: عکس مایل قائم

vertical pore

منفذ قائم
منفذی که خار عمودی در پشت صدف شبکه ای در اسکلت رادیولارین های زیر تیره Trissocyclinae را دربر می گیرد ، منفذ قائم - منفذی که خار عمودی در پشت صدف شبکه ای در اسکلت رادیولارین های زیر تیره Trissocyclinae را دربر می گیرد

vertical profiling

نیمرخ زنی قائم
یک پیمایش لرزه ای در یک گمانه عمیق ، که در آن کابلی که چند عدد ژئوفون دارد ، به درون گمانه به سمت پایین هدایت می شود منبع انرژی معمولاً بر روی سطح است اما برخی اوقات درون گمانه جاسازی می شود ، نیمرخ زنی قائم - یک پیمایش لرزه ای در یک گمانه عمیق

vertical sand drain

پنجره بالارو

vertical sand drain|vertical sliding|vertical sliding

پنجره بالارو

vertical sand drainage

زهکش قائم ماسه ای- چاه زهکش ماسه ای

vertical section

مقطع قائم
الف) یک رخنمون طبیعی یا مصنوعی سنگها یا خاک ، مثلاً در یک صخره دریایی یا دیواره کانیون ب) مقطع یا نموداری که نشان دهنده یک بخش عمودی پوسته کره زمین یا بطور واقعی دیده که توسط هر سطح یا صفحه قائم قطع شود ظاهر می شود مثلاً مقطع ستونی یا یک مقطع ساختاری ، مقطع قائم - الف) یک رخنمون طبیعی یا مصنوعی سنگها یا خاک

vertical sheet structure

ساختار ورقه ای قائم
خط اثر یا نوارهایی با سینوسی ملایم ، نیمه موازی و قائم در یک سنگ رسوبی که از سنگ های اطراف توسط رنگ روشن‌تر و مقاوم بیشتر در برابر هوازدگی ، تمییز داده می شود در دید پلان ، اینها نشان دهنده یک الگوی مستقیم یا با حالت موجی کم خطوط نیمه موازی هستند و در نتیجه دارای شکل سه بعدی ورقه مانند هستند (لایرد 1970) در مورد این ساختار این تفکر وجود دارد که بعد از رسوبگذاری یک طبقه ماسه بوسیله فرار سیال تشکیل می‌شود که بعضی از ذرات ریزتر را می شوید لو (1975) همین نوع ساختارها را به نام ستونهای تنشی می خواند مقایسه شود با: ساختار ستونی ، ساختار ورقه ای قائم - خط اثر یا نوارهایی با سینوسی ملایم

vertical shrinkage

انقباض عمودی

vertical signs

علائم عمودی

vertical slip form

قاب لغزان بالارو

vertical tectonics

زمین ساخت قائم
زمین ساخت ایزوستازی نوع پرات ، که در آن حرکات قائم واحدهای پوسته ای با وزن مخصوصهای مختلف ، باعث ایجاد برجستگی توپوگرافی می شود ، زمین ساخت قائم - زمین ساخت ایزوستازی نوع پرات

vertical velocity curve

منحنی سرعت قائم
یک تصویر ترسیمی از رابطه بین عمق و سرعتِ ، در یک نقطه مشخص در امتداد یک خط قائم ، آب که در یک کانال باز یا آبراه جریان دارد (1962 ، ASCE)
مترادف: منحنی سرعت میانگین منحنی سرعت عمق

vertical velocity curve|vertical velocity|vertical velocity

منحنی سرعت قائم - یک تصویر ترسیمی از رابطه بین عمق و سرعتِ ، در یک نقطه مشخص در امتداد یک خط قائم ، آب که در یک کانال باز یا آبراه جریان دارد (1962 ، ASCE) - مترادف: منحنی سرعت میانگین منحنی سرعت عمق

vertical wall

دیواره قائم
یکی از دیواره های یک جاندار بریوزوآن که بطور کامل یا بخشی با زاویه های تند نسبت به دیواره اصلی و دیواره ای که دهانه در آن است ، قرار دارد ، دیواره قائم - یکی از دیواره های یک جاندار بریوزوآن که بطور کامل یا بخشی با زاویه های تند نسبت به دیواره اصلی و دیواره ای که دهانه در آن است

vertical zonation

منطقه‌بندی عمودی

vertical-loop method

روش پیچه قائم
یک روش الکترومغناطیسی القایی پی جویی که در آن سطح پیچه عامل ، مسطح قائم است (که در این صورت محور ، افقی می‌شود) ، روش پیچه قائم - یک روش الکترومغناطیسی القایی پی جویی که در آن سطح پیچه عامل

vertical-variability map

نقشه تغییرات قائم
یک نقشه چینه شناسی که موقعیتهای قائم نسبی ، ضخامتها و تعداد ظهور انواع سنگی مشخص را در یک توالی چینه ها یا درون یک واحد چینه شناسی مشخص ، به تصویر می کشد مثلاً ، یک نقشه تعداد ماسه سنگها که نشان دهنده تعداد واحدهای ماسه سنگی مجزا در یک پیکره چینه شناسی مشخص است ، یا یک نقشه ضخامت میانگین سنگ آهک که نشان دهنده ضخامت میانگین واحدهای آهکی در یک توده چینه شناسی ویژه می باشد این نقشه اطلاعاتی در مورد هندسه درونی واحد چینه شناسی از نظر یک خصوصیت یا سازنده سنگی معلوم بدست می دهد ، یا ممکن است نشانگر درجه تفریق واحد به چند زیرواحد با انواع سنگ شناسی متفاوت باشد مقایسه شود با: نقشه رخساره ای نیز ببینید: نقشه مرکرگرانی نقشه انحراف معیار نقشه چند بخشی نقشه انتروپی داخلی

vertical-variability map|vertical-variability|vertical-variability

نقشه تغییرات قائم - یک نقشه چینه شناسی که موقعیتهای قائم نسبی ، ضخامتها و تعداد ظهور انواع سنگی مشخص را در یک توالی چینه ها یا درون یک واحد چینه شناسی مشخص ، به تصویر می کشد مثلاً ، یک نقشه تعداد ماسه سنگها که نشان دهنده تعداد واحدهای ماسه سنگی مجزا در یک پیکره چینه شناسی مشخص است ، یا یک نقشه ضخامت میانگین سنگ آهک که نشان دهنده ضخامت میانگین واحدهای آهکی در یک توده چینه شناسی ویژه می باشد این نقشه اطلاعاتی در مورد هندسه درونی واحد چینه شناسی از نظر یک خصوصیت یا سازنده سنگی معلوم بدست می دهد ، یا ممکن است نشانگر درجه تفریق واحد به چند زیرواحد با انواع سنگ شناسی متفاوت باشد مقایسه شود با: نقشه رخساره ای نیز ببینید: نقشه مرکرگرانی نقشه انحراف معیار نقشه چند بخشی نقشه انتروپی داخلی

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی vertical aerial photograph

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی vertical aerial photograph

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما