معنی electromagnetic delay line

مهندسی برق
electromagnetic delay line
خط تأخیر الکترومغناطیسی خط تأخیری که به سادگی از یک خط انتقال حامل قطاری از پالسها ساخته می شود عموماً زمان تأخیر به دست آمده برای ذخیره تعداد زیادی پالس در طول معقولی از خط کافی نیست
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی electromagnetic delay line
a blank line
یک خط خالی
a.c. line
سیم هادی جریان متناوب
a.c. power line
سیم هادی جریان متناوب ، شبکه جریان متناوب
absorption line
خط جذب خط تیره متانظر با اوج در سیف جذب گاز یا بخار ، خط جذب ، خط تیره متانظر با اوج در سیف جذب گاز یا بخار
acoustic delay line
خط تاخیر آکوستیکی وسیله ای که با چرخاندن پالس های صوتی در محیط مایع یا جامد در انتقال آنها تاخیر ایجاد میکند ، خط تاخیر آکوستیکی \n وسیله ای که با چرخاندن پالس های صوتی در محیط مایع یا جامد در انتقال آنها تاخیر ایجاد میکند
acoustic line
هدایت صوتی
active line
خط فعال خطی افقی در تلویزیون که اطلاعات تصویر را در بر دارد بر خلاف خطوط برگشتی که در طی برگشت افقی و عمودی خالی هستند
aerial contact line
سیم بالایی ، سیم هوایی
aerial line
سیم هادی در بالای زمین ، کابل هوایی
agonic line
خط بیزاویه
air line
خط هوایی ، خط آزاد
alkaline
بازی ، آلکالی ، قلیایی ، قلیاکننده ، تشکیل دهنده قلیا
alternating current.line
خط جریان متناوب
antenna transmission line
سیم تغذیه آنتن ، خط انتقال آنتن
armour line
سیم هادی مسلح
artificial delay line
خط تاخیر
artificial line
خط مصنوعی شبکه ای که مشخصه ی الکتریکی یک خط انتقال را شبیه سازی می کند ، خط مصنوعی ، هادی مصنوعی ، سیم هادی مصنوعی
assembly line
خط سوار کردن ، باند متحرک ، باند مونتاژ
asymmetric two wire line
سیم هادی نامتقارن [غیرمساوی]
balanced line; balanced transmission line
خط متوازن ؛ خط انتقال متوازن خط انتقال دو سیمه با این ویژگی که ولتاژ سیم ها در هر صفحه ی عرضی نسبت به زمین دارای اندازه ی یکسان و قطبیت مخالف اند در نتیجه جریان دو سیم از نظر اندازه مساوی و از نظر جهت خلاف هم خواهند بود
balanced transmission line
سیم انتقال متقارن
baseline
خط پایه 1 خط و اصل دو ایستگاه که بین آنها فاز الکتریکی یا زمان برای تعیین مختصات ناوبری مورد استفاده قرار می گیرد ، نظیر خط واصل ایستگاههای اصلی و پیرو در یک سیستم لوران 2 خط تولید شده روی صفحه ی نمایش بعضی از رادارها در غیاب پژواک
bit line
خط بیت
bore sight line
خط ساخص محور یابی
bulk-acustic wave delay line
خط تاخیر موج آکوستیکی حجمی نوعی خط تاخیر که میزان تاخیر آن به وسیله یمسافت پیموده شده توسط یک موج آکوستیکی حجمی بین دو ترادیسنده ی ورودی و خروجی واقع در روی قطعه ی پیزو الکتریک تعیین می شود
carrier line
خط حامل هر خط انتقالی که برای ارتباط حاملی چند کاناله استفاده می شود
coaxial cable , coax , coaxial line , coaxial transmission line
کابل هم محور ، خط هم محور ، خط انتقال هم محور نوعی خط انتقال که رسانای مرکزی آن توسط عایق از رسانای دوم ، که به شکل لوله ای فلزی آن را دربر گرفته ، جدا شده است خط هم محور ، و خط انتقال هم محور نیز نامیده می شود
composite line
خط مخلوط خط یا مداری که یک زوج تسهیمگر ( multiplexer) یا متراکم ( concentrator ) را به هم وصل می کند
contour line
خط تراز
coupling line
خط ترویج
crystalline
بلورین - بلوری ماده ای تک بلوری است که اتمهای آن در فقط یک آرایه پیوسته مرتب شده باشند ف ماده ای چند بلوری است که دارای چند آرایه ی اتمی باشد اگر اتمها در آرایه های منظمی قرار نگرفته باشند ماده بی شکل یا آمورخواهد بود
datum line
خط داده خط مبنای محاسبات یا انداره گیریها dawn choruds -- chorus db - decible dba- decibels adjusted dbc- c scale sound level in decibels dbf- decibels above 1 femtowatt
dead line
خط بدون جریان
dedicated line
خط اختصاصی خط ارتباطی دائمی بین دو نقطه ، منحصراً برای کاربردهای خاص نظیر مخابره ی داده ها یا خط ف رستنده ی استردیویی رادیو یی
dee line
خط دی ساختاری در سیلکوترون که ضمن حفاظت از الکتورد ( دی ) با ان یک مدار تشدید تشکیل می دهد
delay line
خط تاخیر
delay line; artificial delay line
خط تأخیر ؛ خط تأخیر مصنوعی وسیله ای برای ایجاد تأخیر زمانی در سیگنال هر خط انتقال با ثابتهای فشرده یا توزیعی ، تأخیری ایجاد می کند که توسط طول الکتریکی آن تعیین می شود در نوعی از خط تأخیر ، القا کنایی به وسیله پیچاندن مارپیچ روی هسته ی پودر آهنی و استفاده از آن به عنوان رسانای داخلی افزایش می یابد برای افزایش ظرفیت نیز می توان از چند لایه کاغذ نازک بین رسانای داخلی و سیم رسانای به هم بافته ی بیرونی استفاده کرد ر خط تأخیر فراصوتی ، تأخیر توسط طول مسیر طی شده توسط امواج آکوستیکی در محیط تعیین می شود
direct current line
خط جریان مستقیم
dispersive line
خط پاشنده نوعی خط تأخیر که هر بسامد را با زمان متفاوتی تأخیر می دهد برای این منظور از هر دو خط کوارتز و آلومینیمی می توان استفاده کرد
dissipation line
خط اتلاف قطعه ای از سیم نیکروم یا فولاد ضد زنگ که به عنوان امپدانس پایانی غیرالقایی و به منظور اتلاف کیلوواتها انرژی در آنتن فرستنده ی لوزی گون به کار می رود
distribution line
خط توزیع
double line
خط مفاعف
effective line
خط موثر
electromagnetic
الکترومغناطیسی اشاره به ترکیب میدانهای الکتریکی مغناطیسی مرتبط با تابش یا تحریک الکترونها یا سایر درات باردار در فضا یا در درون رساناها
Electromagnetic Acoustic Transducer
ترنسدیوسر صوتی الکترومغناطیسی
electromagnetic attraction
جاذبه الکترومغناطیسی
electromagnetic brake
ترمز الکترومغناطیسی ، ترمز مغناطیسی
electromagnetic cloaking
پنهان سازی الکترومغناطیسی
electromagnetic compatibility
سازگاری الکترومغناطیسی ، همسازی الکترومغناطیسی [ ای ام سی] توانایی یک قطعه یا مدار در کار صحیح الکترومغناطیسی مورد نظر بدون ارسال سیگنالهای نامطلوب به تجهیزات مجاور یا دریافت تداخل ناخواسته از منابع نزدیک به آن
electromagnetic constant
ثابت الکترومغناطیسی سرعت انتشار امواج الکترومغناطیسی در خلأ آخرین اندازه گیری هایی که با استفاده از روشهای ریزموج انجام شده است ، مقدار 299/793 کیلومتر برثانیه را برای ثابت مشخص کرده است
electromagnetic coupling
تزویج الکترومغناطیسی تزویج موجود بین مدارها یا رساناها هنگامی که متقابلاً تحت تأثیر یکمیدان الکترومغناطیسی قرار می گیرند
electromagnetic cutout
فیوز الکترومغناطیسی
electromagnetic deflection
انحراف الکترومغناطیسی انحراف جریان الکترونها به وسیله میدان مغناطیسی در لامپتصویر تلویزیونی ، با گذراندن جریانهای دندانه اره ای ازپیچکهای یوغ انحراف واقع درگردن لامپ تصویر ، میدانهای مغناطیسی لازم برای انحراف افقی و عمودی باریکه ی الکترونی ساخته می شود ، خمش الکترومغناطیسی
electromagnetic disturbance
اختلال الکترومغناطیسی پدیده ای الکترومغناطیسی ، معمولاً ضربه ای ، که روی سیگنال مطلوب سوار می شود اختلال می تواند تصادفی یا منظم باشد
electromagnetic effects
اثرات الکترومغناطیسی
electromagnetic energy
انرژی الکترومغناطیسی انرژی مرتبط با امواج رادیویی ، امواج گرمایی ، امواج نوری ، پرتوهای ایکس ، و انواع دیگر تابش های الکترومغناطیسی
electromagnetic field
میدان الکترومغناطیسی میدان مرتبط با تابش الکترومغناطیسی که دارای دو میدان الکتریکی و مغناطیسی متحرک و عمود بر هم و عمود بر جهت حرکت موج است
electromagnetic field analysis
تحلیل میدان الکترومغناطیسی
electromagnetic flowmeter
شارش سنج الکترومغناطیسی ؛ فلومتر الکترومغناطیسی نوعی شارش سنج که هیچ گونه مانعی در برابر شارش مایع ایجاد نمی کند جریان القا شده در مایع که توسط دو الکترود آشکار می شود متناسب با آهنگ شارش است
electromagnetic flux
شاره الکترومغناطیسی
electromagnetic focusing
کانونش الکترومغناطیسی کانونش باریکه ی الکترونی در لامپ تصویر تلویزیونی به وسیله ی یدان الکترومغناطیسی موازی با باریکه که با عبور جریان قابل تنظیم « دی سی » از پیچک کانوننده در روی گردن لامپ انجام می شود ، تمرکز الکترومغناطیسی
electromagnetic force
نیروی الکترومغناطیسی
electromagnetic horn
بوق الکترومغناطیسی ساختار بوقی شکل آنتن که برای ایجاد مشخصه ی تابش کاملاً جهت دار به کار می رود یک موج بر ، یا دو قطبی محرک ، یا حلقه ی واقع در سر ورودی برقی انرژی سیگنال را به آن منتقل می کنند
electromagnetic induction
القای الکترومغناطیسی تولید ولتاژ در پیچک بر اثر عبور خطوط نیروی مغناطیسی از آن
electromagnetic interference
تداخل الکترومغناطیسی
electromagnetic lens
عدسی الکترومغناطیسی نوعی عدسی الکترونی که باریکه های الکترونی آن توسط میدان الکترومغناطیسی کانونی می شوند
electromagnetic mirror
آینه ی الکترومغناطیسی سطح یا ناحیه ای که امواج رادیویی را باز می تاباند ، نظیر لایه ی یونیده در جو بالایی
electromagnetic mixing
آمیختن الکترومغناطیسی آمیختن آلیاژهای مذاب از طریق قرار دادن مذاب در برابر میدان مغناطیسی قوی و هم زمان گذراندن جریان مستقیم از ظرف ذوب برهم کنش میدان مغناطیسی آلیاژ مذاب حامل جریان با میدان مغناطیسی عرضی بیرونی منجر به عمل هم زنی می شود
electromagnetic noise
نویز الکترومغناطیسی اختلال الکترومغناطیسی غیر سینوسی
electromagnetic plane wave
موج تخت الکترومغناطیسی یک موج الکتریکی عرضی ، مغناطیسی عرضی ، یا الکترومغناطیسی عرضی
electromagnetic prospecting
کاوش الکترومغناطیسی ؛ کانی یابی الکترومغناطیسی کاوش اجسام کانی به وسیله ی اندازه گیری امواج الکترومغناطیسی
electromagnetic pulse
پالس الکترومغناطیسی [ ای ام پی ] پالس مربوط به تابش الکترومغناطیسی تولید شده بر اثر انفجار گرما- هسته ای شدید سخت کاری و حفاظت مراکز کنترل و پرتاب زیرزمینی موشکها مانع از تداخل این پالس با تجهیزات الکترونیکی و مخابراتی می شود
electromagnetic pump
تلمبه ی الکترومغناطیسی تلمبه ای که با ارسال جریان بزرگ در مایع رسانا ، آن را در درون لوله جابجا می کند جریان با میدان مغناطیسی عمود بر آن و بر لوله واکنش می کند و رسانای مایع حامل جریان را درست مانند رسانای جامد یک موتور الکتریکی به حرکت در می آورد
electromagnetic radiating systems
سیستم های تولید امواج الکترومغناطیس
electromagnetic radiation
تابش الکترومغناطیسی تابش مربوط به میدان مغناطیسی و الکتریکی متناوب که با سرعت نور حرکت می کند نظیر امواج رادیویی ، امواج نور ، پرتوهای ایکس ، و پرتو گرما ، تشعشع الکترومغناطیسی
electromagnetic relay
رله الکترومغناطیسی
electromagnetic repulsion
دافعه الکترومغناطیسی
electromagnetic shield
حفاظ الکترومغناطیسی صفحه یا محفظه ای فلزی که برای کاهش آثار میدانهای الکتریکی و مغناطیسی در اطراف مدارها قرار داده می شود میدانهای الکترومغناطیسی توسط موتورها ، مولد ، رله ها ، یا سایر وسایلی که بر اساس میدانهای متناوب کار می کنند ، تولید می شود حفاظت از طریق بازتاب یا جذب میدانها انجام می گیرد بازتاب در سطح صورت می گیرد و به ضخامت حفاظ بستگی ندارد ، در حالی که جذب دردرون حفاظ روی میدهد و به شدت به ضخامت آن وابسته است
electromagnetic spectrum
طیف الکترومغناطیسی
electromagnetic spectrum;spectrum
طیف الکترومغناطیسی؛ طیف گستره کامل موجها یا بسامدهای تابش الکترومغناطیسی که از بلندترین امواج رادیویی تا کوتاهترین پرتوهای شناخته شده ی کیهانی را در بر می گیرد
electromagnetic susceptibility
پذیرفتاری الکترومغناطیسی [ ای ام اس] تحمل پذیری مدارها و قطعات در برابر منابع تداخل کننده یانرژی الکترومغناطیسی
electromagnetic system
دستگاه الکترومغناطیسی
electromagnetic torque
گشتاور الکترومغناطیسی
electromagnetic transducer
ترادیسنده ی الکترومغناطیسی ترادیسده ای که اساس کار آن تولید نیروی محرکه ی الکتریکی در رسانا یاپیچکی است که در جهت عمود بر خطوط شار مغناطیسی حرکت می کند ، مبدل الکترومغناطیسی
electromagnetic transient
حالت گذاری الکترومغناطیسی
Electromagnetic Transient Program
برنامه حالت گذرای الکترومغناطیسی
Electromagnetic Transients Program
برنامه‌ی حالت‌های گذرای الکترومغناطیسی
electromagnetic unit
واحد الکترومغناطیسی [ ای ام یو] واحدی در سیستم « سی جی اس» که به شدت هر یک از دو قطب مغناطیسی مشابه یکدیگر را با نیروی 1 دین در فاصله ی یک سانتیمتری در خلأ دفع می کنند ، عدد یک را اختصاص می دهد
electromagnetic units
واحدهای الکترومغناطیسی
electromagnetic vibration
ضربه گر الکترومغناطیسی
electromagnetic vulnerability
آسیب پذیری الکترومغناطیسی [ ای ام وی] عملکرد تجهیزات یا سیستم هایی که در محیط الکترومغناطیسی آسیب پذیر هستند
Electromagnetic wave
موج الکترومغناطیسی ، موج الکترومغناطیسی موج تابش الکترومغناطیسی که مشخصه ی آن تغییرات میدانهای الکتریکی و مغناطیسی است
Electromagnetically induced transparency
شفافیت القایی الکترومغناطیسی
electromagnetically-excited motors1
• موتورهای تحریک شده مغناطیسی1
electromagnetic-compatibility
سازگاری الکترومغناطیسی
emergency line
خط اضطراری
emission line
خط گسیل بسامد مشخصه ی امواج الکترومغناطیس که در شرایط خاص مثلاً در هنگام گذار الکترونها از یک تراز انرژی به ترازی دیگر توسط اتمها ، مولکولها ، یا یونها گسیل می شود
equipotential line
خط همپتانسیل خطی فرضی در فضا یا محیطی دیگر که پتانسیل تمام آن یکسان است
exponential transmission line
خط انتقال نمایی خط انتقال دو سیمه ای که امپدانس مشخصه آن به صورت نمایی با طول الکتریکی خط تغییر می کند
feed line
خط تغذیه
feeder line
خط تغذیه کننده
feedline
خط تغذیه سیم یا کابل بین آنتن و فرستده یا گیرنده
field line
خط میدان
fin line
خط تسمه ای
flat line
خط تخت
flux line
خط شار
four wire line
خط چهار سیمه
g line
خط جی سیم گردی با پوشش دی الکتریک که برای ارسال انرژی ریزموج توسط امواج سطحی به کار می رود
go and return line
خط رفت و برگشتی
gray line
خط خاکستری نواری در اطراف زمین که در آن روشنایی و تاریکی از هم جدا می شوند و نشانه گذار از روز به شب است
guillemin line
خط گیلمن شبکه یا خط انتقال مصنوعی که برای تولید پالس تقریباً مربعی با لبه های خیز و افت تیز و مناسب برای مدوله سازی پالسی سطح بالا به کار می رود در دستگاههای رادار از خط گیلمن برای کنترل پهنای پالس استفاده می شود ، خط گییمن
half wave line
خط نیم موج
half- wave line
خط نیم موج یک خط انتقال که طول الکتریکی آن نصف طول موج سیگنال ارسالی است
high potential line
خط فشار قوی
high power line
خط توان بالا
hot line
خط گرم
hybrid branch line
خط انشعاب هایبرید
hydrogen line
خز هیدروژن تابش تکرنگ اتمهای هیدروژن در بسامد 1/42 گیگاهرتز این خط تنها تابش طبیعی تک - بسامدی و شناخته شده در بخش آر - اف طیف الکترومغناطیسی است منشأ این خط هیدروژن سرد موجود در کهکشان است و اخترشناسان به کمک آن و با استفاده از اثر داپلر می توانند سرعت ابرهای هیدروژنی را مستقیماً تعیین کنند
idle line
خط آزاد
in line
ردیفی ، درون خطی
infinite line
خط بی پایان خط انتقال فرضی که مشخصه های آن متناظر با یک خط معمولی با طول بی نهایت است
interconnection line
خط اتصال
isocline
تک شیب ، هم شیب
isomagnetic line
خط هم مغناطیس خط گذرنده از نقاط با نیروهای مغناطیسی یکسان که فاصله ی آنها از محور عمودی لزوماً برابر نیست
joint-substation-atransmission-line
پست و خط انتقال مشترک
k line
خط «کی» یکی از خطوط مشخصه در طیف پرتو- ایکس اتم که بر اثر بر انگیزش الکترونها در پوسته ی «کی» تولید می شود
land line
خط زمینی شبکه تلفن زمینی ملی و بین المللی که دارای خطوط ریز موج ، ماهواره ، و کابلهای زیر دریایی است
leacher wires , lechewr line
سیمهای ( لچر ) دو سیم موازی به طول چندین طول مووج و به فاصله ی کسری از طول موج که برای اندازه گیری طول موج منبع ریز موج متصل به آنها به کار می رود با حرکت داده یک میله ی لغزان در راستای سیمها ، موقعیت گره های مربوط به امواج ایستا شناسایی و از فاصفه ی گره ها برای تعیین طول موج یا بسامد استفاده می شود
leased line , private line
خط باستیجاری ، خط اختصاصی خط تلفنی که منحصراً برای استفاده ی مشتریان اجاره کننده ی آن اختصاص یافته است
lighting line
سیم روشنایی
line
خط 1 خط نیرو یا انتقال 2 خط تولید انبوه تجهیزات الکترونیکی 3 مسیر پیچیده شده توسط باریکه ی الکترونی لامپ تصویر تلویزیون در یک جاروب عرضی از چپ به راست 4 یک سنجش پویش افقی در سیستم نمابر 5 trace
load line
خط بار خط مستقیمی که ر طول یک سری از منحنی های خاص ترانزیستور یا لامپ کشیده می شود تا چگونگی جریان سیگنال خروجی را با تغییر ولتاژ سیگنال ورودی به آزای مقاومت بار معین نشان دهد
loaded line
خط با ر شده ، خط با بار خطی که دارای پیچکهای بار گذار است
localizer on- course line
خط میدان مکان یاب خطی در صفحه عمود که از مکان یاب می گذرد و در هر طرف آن علایم دریافتی مخالف یکدیگرند
locked-in line
خط قفل شونده خط تلفنی که بعد از گذاشتن گوشی از سوی تلفن کننده بر قرار می ماند مدارهای خودکاری به این منظور در ایستگاههای پلیس و آتش نشانی نصب می شوند تا تلفن کننده های ناشناس خبر دهنده ی تهدید بمب گذاری ، خبر غیر واقعی آتش سوزی وسایر تماسهای مزاحم و همچنین در خواستهی کمک حقیقی را ردیابی کند
loop line
خط رفت و برگشتی
loran line
خط لورن خط موقعیت روی جدول لورن هر خط مکان هندسی نقاطی است که اختلاف فاصله ی آنها از دو ایستگاه ثابت مقدار ثابتی است
lossless line
خط بدون اتلاف
lossy line
خط تلفاتی خط ارسالی که واحد طول آن دارای تضعیف بالایی است تلفات بالا را می توان با استفاده از سیسم نیکروم به عنوان رسانای مرکزی به دست آورد
low- loss line
خط کم تلفات خط انتقالی که اتلاف توان آن در واحد طول کم است
low voltage line
خط فشار ضعیف
lubber line
خط لویر خط قرار گرفته روی صفحه نمایش لامپ پرتو کاتدی یا قطب نما موازی با محور طولی کشتی یا هواپیما ، به عنوان مرجعی برای تعیین جهت
magnestrictive delay line
خط تأخیر مغناطوکشسانی خط تأخیر ساخته شده از نیکل یا ماده ی مغناطوکشسان دیگر مقدار تأخیر به وسیله موج شوکی که در طول خط با سرعت صوت رخکت می کند ، تعیین می شود
magnetic delay line
خط تاخیر مغناطیسی خط تاخیری که داده ها را در کامپیوتر ذخیره می کند این خط تاخیر در اصل از یک محیط انتقال فلزی تشکیل شده است که سرعت انرژِ مغناطیسی منتشر شونده در طول آن نسبت به سرعت نور کم است ذخیره ی سازی با گردش الگوهای موجی که معمولاً حاوی اطلاعات به شکل دودویی هستند انجام میشود
main line
خط اصلی
matched transmission line
خط انتقال تطبیق یافته خط انتقالی که پایان دهی تطبیق یافته داشته باشد
matching line
خط تطبیق
matrix line
سطر ماتریس
meander line
خط پیچ و خم دار
mercury delay line
خط تاخیر جیوه ای خط تاخیر صوتی با استفاده از جیوه به عنوان محیط انتقال برای ارسال صدا
microstrip line
خط میکرواستریپ خط انتقالی در بسامد ریز موج با امپدانس کنترل شده که به عنوان شیار رسانای فلزی یا رسانا بر یک طرف زیر ساخت در الکتریک ساخته می شود و صفحه رسانای زمین در طرف دیگر دی الکتریک قرار می گیرد خط میکرواستریپ می توانند مانند ورقه ای در اطراف هر دو طرف زیر ساختی از تار شیشه ای اپکسی ( GFE ) قرار گیرد ، پوسه های فلزی رسانا بر روی هر دو طرف دی الکتریک سرامیکی نشانده شود یاپوسه نازک بر روی هر دو طرف توشه نیمرسانا نشانده شود خط میکرواستریپ مشابه یک ریز موج ANALOGY خط انتقال دو سیمه است
microwave delay line
خط تاخیر ریز موج قطعه ی غیر فعال حالت جامد کوچکی که تاخیر زمانی قابل کنرل در یک خط سیگنال ریز موج اعمال می کند
multidrop line
خط چند افقی مدار مخابراتی تکی که بسیاری از ایستگاهها را که هر کدام شامل قطعات پایانه ای هستند به یکدیگر متصل می کند
Multilayered microstrip transmission line
خط انتقال مایکرواستریپ چند لایه
multipoint line
خط چند نقطه ای خط یا مدار مخابراتی که ایستگاههای متعددی را به یکدیگر متصل می کند و به طور معمول از روش فراخوانی برای نشانی دهی هر کدام از پایانه های متصل استفاده می کند
multiwire line
خط چند سیمه
neutral line
خط نول ، خط بی اثر
no loss line
خط بی تلف
non resonant line
خط غیر تشدیدی
nonresonant line
خط غیر تشدیدساز ؛ خط مشدد خط انتقالی که در آن امواج ایستاده وجود ندارد
nonuniform transmission line
خط انتقال غیریکنواخت
off- line
ناپیوسته عبارتی برای تجهیزات جانبی یا قطعاتی که در ارتباط مستقیم با واحد پردازش مرکزی کامپیوتری نیستند
omnibearing line
خط همه جهتی یکی از بی نهایت خطوط مستقیم تابش از موقعیت جغرافیایی VHF همه جهتی
one wire line
خط تک سیمه
online
آماده به کار
on-line
دائم ؛ پیوسته واژه ی مورد استفاده برای تجهیزات جانبی که به طور مستقیم تحت کنترل واحد پردازش مرکزی است و امکان پردازش داده های ورودی را به محض دریافت و ارسال بی درنگ داده های خروجی را فراهم می کند
open half-wave line
خط نیم موج باز
open line
خط باز
open quarter-wave line
خط ربع موج باز
overhead line
خط هوایی
overhead transmission line
خط انتقال هوایی
parallel-wire line
خط سیم - موازی خط انتقالی که از دو سیم موازی تشکیل می شود
party line
خط خصوصی تلفن
periodic line
خط تناوبی خسط انتقالی که دارای قسمتهای مساوی متوالی ، با ویژگیهای الکتریکی یکنواخت در هر قسمت ، است مانند خط بارشده ای که پیچکهای بار گذاری با فاصلههای یکنواخت داشته باشد
phantom line
خط سری
planar transmission line
خط انتقال مسطح
polycrystalline
پلی کریستالی
polygon- type delay line
خط تاخیر نوع چند ضلعی خط تاخیر ساخته شده از سیلیکا نازک شده بدون تنش که به شکل چند ضلعی در آورده می شود و سطوح آن طوری طراحی می شوند که باریکه های مافوق صوت را چندین بار بازتابش دهند
power line
خط نیرو دو یا چند سیم رسانای توان الکترکی از محلی به محل دیگر ، خط فشار قوی
private line
خط خصوصی خط تلفنی که از خدمات تلفنی مرکز تلفن استفاده نمی کند و برای استفاده انحصاری یک مشترک در نظر گرفته شده است
production line
خط تولید
pulse - forming line
خط شکل دهی پالس خط پیوسته ای با شبکه نردبانی دارای پارامتر هایی که شکل معینی به پالس مدوله کننده در مدوله کننده رادار می دهد
Pulse-forming line
خط شکل دهی پالس
quarter - wave stub ; quarter - wave line ; quarter wave transmission line
زایده ربع - موجی ؛خط ربع موجی؛ خط انتقال ربع -موجی بخشی از خط انتقال که طول آن یک چهارم طول موج بسامد اصلی ارسالی است اگر طرف دیگر خط اتصال کوتاه شود این قسمت در بسامد اصلی و همه ی هماهنگهای فرد دارای امپدانس بالا خواهد بود و برای همه ی هماهنگهای زوج بسامد پایین دارد
quarter wave line
خط ربع موج
quartz delay line
خط تأخیر کوارتز خط تأخیر آکوستیکی با کوارتز به عنوان محیط انتقال صدا
rayleigh line
خط ری لای خطی طیفی در تابش پراکنده ای که بسامدی مشابه با تابش التهابی متناظر آن دارد این خط از پراکندگی معمولی یا ری لای ناشی می شود
reference line
خط مرجع خطی که اندازه گیریهای زاویه ای نسبت به آن انجام می شود
remote line
خط راه دور خط ارسال برنامه بین نقطه پیکاپ و استدیو پخش یا ایستگاه فرستنده
resonant line
خط تشدید کننده خط انتقالی که دارای مقادیر اندوکتانس توزیع شده و ظرفیت توزیع شده است تا خط تشدید کننده ای در بسامد کار آن بسازند اگر طول خط مضرب فردی از یک چهارم طول موج ف و در طورف باراتصال کوتاه شه باشد ، تشدید موازی به وجود می آید و اگر همان خط در طرف بار ، باز باشد تشدید سری به وجود می آید ، خط مواج
retrace line , return line
خس برگشت ، خط بازگشت خط دنبال شده با باریکه الکترونی در لاپ پرتو کاتدی که از انتهای خط یا میدان به آغاز خط یا میدان بعدی می رود
return line
خط برگشتی
rf transmission line
خط انتقال RF خط انتقالی که به منظور هدایت انرژی RF طراحی و از دو یا چند رسانای نگهداشته شده در موقعیت فضایی ثابت نسبت به یکدیگر ، در امتداد طولشان ، تشکیل شده است
scanning line
خط پویش تک نوار باریک پیوسته ای که در طول یک پویش تصویر تلویزیونی یا یک پویش نسخه برداری یا ثبت سند در فکس یا دیجیتال سازی متن برای کامپیوتر ، پیموده می شود
sense line
خز حس خط خروجی که منبع تغذیه را در حلقه پسخورد حس کننده از راه دور ، به بار آن متصل می کند تا ولتاژ دور ( در بار) را به حلقه پسخورد کنترلی منبع تغذیه برگرداند
shielded transmission line
خط انتقال حفاظت شده خط انتقالی که عناصر آن انتشار انرژی الکترومغناطیس را به فضای محدودی در داخل یک غلاف رسانا محدود می کنند به این ترتیب از تابش امواج رادیویی از خط جلوگیری می شود
shorted half-wave line
خط نیم موج بسته
shorted quarter-wave line
خط ربع موج بسته
single-line
تک خطی
slab line
خط تیغه ای
slot line
خط شکاف دار
spectrum line
خط طیف خط ثبت شده به وسیله طیف سنج برای نمایش طول موجی معین ، جرم اتمی یا کمیت طیفی دیگر
square coaxial line
خط هم محور مربعی
stream line
خط جریان
strip transmission line
خط انتقال نواری خط انتقال ریز موجی که از نوارهای نازک و باریک مستطیلی ساخته شده است که از رسانای صفحه در زمین پهن جدا شده اند یا بین دو رسانای صفحه زمین پهن نصب شده اند این جدا سازی معمولاً با استفاده از ماده دی الکتریک کم تلفات ، معمولاً سرامیک آلومین ، انجام می شود که رساناها روی آن یا روشهای مدار چاپی ساخته شده اند
stripline
خط نواری خط انتقال نواری که از یک رسانای مزکزی به شکل نوار فلزی تخت تشکیل شده است که با نوارهای دی الکتریک از رساناهای بیرونی نوار فلزی تخت جدا شده است
stup - supported line
خط نگهداشته شده با استاب خط انتقالی که با قسمتهای ربع موجی اتصال کوتاه شده از خط هم محور نگهداشته شده است استابی با طول درست یک چهارم طول موج همانند عایق عمل می کند زیرا راکتانس آن نامحدود می شود
suface - acoustic - wave delay line
خط تاخیر موج آکوستیکی سطحی ( SAW ) خط تاخیری که تاخیر ان با مسافتی که موج آکوستیکی در سطج پیزو الکتریک طی می کند تعیین می شود
surface - wave transmission line
خط انتقال موج سطحی خط انتقال تک رسانایی انرژی دارشده به گونه ای که موج سطحی در امتداد خطی با تضعیف کمی منتشر می شود
tap line
خط انشعاب
tapped delay line
خط تاخیر با اتصال عرضی
telephone line
خط تلفن رساناهای کشیده شده بین ایستگاههای مشترکان تلفنی و مرکز تلفن
terminated line
خط ختم شده خط انتقالی که به مقاومتی معادل با مشخصه امپدانیس خط ختم می شود به طوری که هیچ گونه باز تابش و موج ایتساده ای به وجود نیاید
thermocline
دما شیب واسطی میان آب گرمتر و سردتر اقیانوس ، که امواج صدا یا سونار در آن طوری خم می شوند که زیر دریاییها می توانند ی پنهان شدن زیر این واسط از آشکار شدن بگریزند
three phase line
خط سه فاز
tie - line
خط بسته کانال یا خط مخابراتی اختصاصی
Tie-Line
خط اتصال
toll line
خط راه خط یا کانال تلفنی که مراکز تلفنی مختلف را به بکدیگر وصل می کند
tourmaline
تورمالین بلور طبیعی که به شدت پیزو الکتریک است
Transmission Line
خط انتقال ، خط انتقال موجبر ، کابل هم محور ، کابل تار توری ، زوج سیم به هم تابیده یا سیستم دیگری از رساناها که انرژی سیگنال را به طور مؤثر از مکانی به مکان دیگر منتقل می کند ، سیم انتقال
ultrasonic delay line
خط تاخیرز فراصوتی خط تاخیری که بر اساس زمان انتشار صدا در داخل محیطی مانند کوارتز دوذوب شده ، نیتانات باریم یا جیوه برای رسیدن به زمان تاخیر در سیگنال عمل می کند
unbalanced Blumlein-type transmission line
خط انتقال نامتعادل نوع بلوملین
unbalanced line
خط نامتعادل خط انتقالی که روی دو رسانای آن ولتاژهایی منتقل می شوند که نسبت به زمین برابر نیستند مانند خط هم محور ، سیم انتقال نامتقارن
underline
خط زیر
under-water line
خط زیرآبی
uniform line
خط یکنواخت خطی که در تمام طول خود دارای ویژگی های الکتریکی مشابه است
uniform transmission line
خط انتقال یکنواخت خط انتقالی که مشخصه های فیزیکی و الکتریکی آن با فاصله ، در طول محور هدایت تغییر نمی کند
up and down line
خط رفت و برگشت
voice grade line
خط پایه صدا
voice-grade line
خط رده صدا خط تلفن شماره گیری عمومی که دارای پهنای باندی از 300 تا 3400Hz است که برای داده های دیجیتال صحبت تا سرعتهای حدود 2400b/s لازم است
voltage-controlled delay line
خط تاخیر کنترل شونده با ولتاژ
weapon line
خط توپ
word line
خط کلمه
wordline
خط کلمه
zero line
خط صفر

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن