معنی electromagnetic lens

مهندسی برق

electromagnetic lens

عدسی الکترومغناطیسی نوعی عدسی الکترونی که باریکه های الکترونی آن توسط میدان الکترومغناطیسی کانونی می شوند

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی electromagnetic lens

achromatic lens

عدسی نابرنگ \n ترکیبی از عدسی ها که کجراهی رنگی راتصحیح میکند معمولا از یک عدسی کوژ از جنس شیشه کراون و یک عدسی کاو از جنس شیشه فلینت تشکیل میشود هر عدسی خطاهای عدسی دیگر را تصحیح میکند ترکیب این دو تما رنگهای پرتو ها نوری را به نقطه کانون واحد نزدیک تر میکند ، عدسی نابرنگ ترکیبی از عدسی ها که کجراهی رنگی راتصحیح میکند معمولا از یک عدسی کوژ از جنس شیشه کراون و یک عدسی کاو از جنس شیشه فلینت تشکیل میشود هر عدسی خطاهای عدسی دیگر را تصحیح میکند ترکیب این دو تما رنگهای پرتو ها نوری را به نقطه کانون واحد نزدیک تر میکند

acoustic lens

عدسی آکوستیکی آرایه ای از موانع که امواج صوتی را نظیر امواج نور در یک عدسی نوری ، می شکند ابعاد موانع در قیاس با طول موج صداهای کانونی شونده ، کوچک است

antenna lens

عدسی آنتن مجموعه ای از پره های فلزی شکل داده شده یا ماده دی الکتریک در جلوی آنتن ریز موج برای متمرکز کردن پرتو امواج رادیویی ارسالی یا دریافتی

coated lens

عدسی اندوده نوعی عدسی با پوششی از پوسه ی نازک شفاف که ضریب شکست آن طوری است که تلفات بازتاب نور زا به حد اقل می رساند فلوئورید منیزیم ، اکسید سیلیسیم ، فلوئورید سدیم ، و اکسید تیتانیم از جمله پوششهای متداول هستند

colliomator lens

عدسی موازی ساز در اپتیک به عدسی شیشه ای یا پلاستیکی گفته می شود که پرتو های واگرای یک منبع نور را به صورت موازی در می آورد

dielectric lens

عدسی دی الکتریکی عدسی ساخته شده از ماده ی دی الکتریک که شکست امواج رادیویی در آن مشابه با شکست نور در عدسی نوری است در آنتنهای ریزموج به کار می رود

electromagnetic

الکترومغناطیسی اشاره به ترکیب میدانهای الکتریکی مغناطیسی مرتبط با تابش یا تحریک الکترونها یا سایر درات باردار در فضا یا در درون رساناها

Electromagnetic Acoustic Transducer

ترنسدیوسر صوتی الکترومغناطیسی

electromagnetic attraction

جاذبه الکترومغناطیسی

electromagnetic brake

ترمز الکترومغناطیسی ، ترمز مغناطیسی

electromagnetic cloaking

پنهان سازی الکترومغناطیسی

electromagnetic compatibility

سازگاری الکترومغناطیسی ، همسازی الکترومغناطیسی [ ای ام سی] توانایی یک قطعه یا مدار در کار صحیح الکترومغناطیسی مورد نظر بدون ارسال سیگنالهای نامطلوب به تجهیزات مجاور یا دریافت تداخل ناخواسته از منابع نزدیک به آن

electromagnetic constant

ثابت الکترومغناطیسی سرعت انتشار امواج الکترومغناطیسی در خلأ آخرین اندازه گیری هایی که با استفاده از روشهای ریزموج انجام شده است ، مقدار 299/793 کیلومتر برثانیه را برای ثابت مشخص کرده است

electromagnetic coupling

تزویج الکترومغناطیسی تزویج موجود بین مدارها یا رساناها هنگامی که متقابلاً تحت تأثیر یکمیدان الکترومغناطیسی قرار می گیرند

electromagnetic cutout

فیوز الکترومغناطیسی

electromagnetic deflection

انحراف الکترومغناطیسی انحراف جریان الکترونها به وسیله میدان مغناطیسی در لامپتصویر تلویزیونی ، با گذراندن جریانهای دندانه اره ای ازپیچکهای یوغ انحراف واقع درگردن لامپ تصویر ، میدانهای مغناطیسی لازم برای انحراف افقی و عمودی باریکه ی الکترونی ساخته می شود ، خمش الکترومغناطیسی

electromagnetic delay line

خط تأخیر الکترومغناطیسی خط تأخیری که به سادگی از یک خط انتقال حامل قطاری از پالسها ساخته می شود عموماً زمان تأخیر به دست آمده برای ذخیره تعداد زیادی پالس در طول معقولی از خط کافی نیست

electromagnetic disturbance

اختلال الکترومغناطیسی پدیده ای الکترومغناطیسی ، معمولاً ضربه ای ، که روی سیگنال مطلوب سوار می شود اختلال می تواند تصادفی یا منظم باشد

electromagnetic effects

اثرات الکترومغناطیسی

electromagnetic energy

انرژی الکترومغناطیسی انرژی مرتبط با امواج رادیویی ، امواج گرمایی ، امواج نوری ، پرتوهای ایکس ، و انواع دیگر تابش های الکترومغناطیسی

electromagnetic field

میدان الکترومغناطیسی میدان مرتبط با تابش الکترومغناطیسی که دارای دو میدان الکتریکی و مغناطیسی متحرک و عمود بر هم و عمود بر جهت حرکت موج است

electromagnetic field analysis

تحلیل میدان الکترومغناطیسی

electromagnetic flowmeter

شارش سنج الکترومغناطیسی ؛ فلومتر الکترومغناطیسی نوعی شارش سنج که هیچ گونه مانعی در برابر شارش مایع ایجاد نمی کند جریان القا شده در مایع که توسط دو الکترود آشکار می شود متناسب با آهنگ شارش است

electromagnetic flux

شاره الکترومغناطیسی

electromagnetic focusing

کانونش الکترومغناطیسی کانونش باریکه ی الکترونی در لامپ تصویر تلویزیونی به وسیله ی یدان الکترومغناطیسی موازی با باریکه که با عبور جریان قابل تنظیم « دی سی » از پیچک کانوننده در روی گردن لامپ انجام می شود ، تمرکز الکترومغناطیسی

electromagnetic force

نیروی الکترومغناطیسی

electromagnetic horn

بوق الکترومغناطیسی ساختار بوقی شکل آنتن که برای ایجاد مشخصه ی تابش کاملاً جهت دار به کار می رود یک موج بر ، یا دو قطبی محرک ، یا حلقه ی واقع در سر ورودی برقی انرژی سیگنال را به آن منتقل می کنند

electromagnetic induction

القای الکترومغناطیسی تولید ولتاژ در پیچک بر اثر عبور خطوط نیروی مغناطیسی از آن

electromagnetic interference

تداخل الکترومغناطیسی

electromagnetic mirror

آینه ی الکترومغناطیسی سطح یا ناحیه ای که امواج رادیویی را باز می تاباند ، نظیر لایه ی یونیده در جو بالایی

electromagnetic mixing

آمیختن الکترومغناطیسی آمیختن آلیاژهای مذاب از طریق قرار دادن مذاب در برابر میدان مغناطیسی قوی و هم زمان گذراندن جریان مستقیم از ظرف ذوب برهم کنش میدان مغناطیسی آلیاژ مذاب حامل جریان با میدان مغناطیسی عرضی بیرونی منجر به عمل هم زنی می شود

electromagnetic noise

نویز الکترومغناطیسی اختلال الکترومغناطیسی غیر سینوسی

electromagnetic plane wave

موج تخت الکترومغناطیسی یک موج الکتریکی عرضی ، مغناطیسی عرضی ، یا الکترومغناطیسی عرضی

electromagnetic prospecting

کاوش الکترومغناطیسی ؛ کانی یابی الکترومغناطیسی کاوش اجسام کانی به وسیله ی اندازه گیری امواج الکترومغناطیسی

electromagnetic pulse

پالس الکترومغناطیسی [ ای ام پی ] پالس مربوط به تابش الکترومغناطیسی تولید شده بر اثر انفجار گرما- هسته ای شدید سخت کاری و حفاظت مراکز کنترل و پرتاب زیرزمینی موشکها مانع از تداخل این پالس با تجهیزات الکترونیکی و مخابراتی می شود

electromagnetic pump

تلمبه ی الکترومغناطیسی تلمبه ای که با ارسال جریان بزرگ در مایع رسانا ، آن را در درون لوله جابجا می کند جریان با میدان مغناطیسی عمود بر آن و بر لوله واکنش می کند و رسانای مایع حامل جریان را درست مانند رسانای جامد یک موتور الکتریکی به حرکت در می آورد

electromagnetic radiating systems

سیستم های تولید امواج الکترومغناطیس

electromagnetic radiation

تابش الکترومغناطیسی تابش مربوط به میدان مغناطیسی و الکتریکی متناوب که با سرعت نور حرکت می کند نظیر امواج رادیویی ، امواج نور ، پرتوهای ایکس ، و پرتو گرما ، تشعشع الکترومغناطیسی

electromagnetic relay

رله الکترومغناطیسی

electromagnetic repulsion

دافعه الکترومغناطیسی

electromagnetic shield

حفاظ الکترومغناطیسی صفحه یا محفظه ای فلزی که برای کاهش آثار میدانهای الکتریکی و مغناطیسی در اطراف مدارها قرار داده می شود میدانهای الکترومغناطیسی توسط موتورها ، مولد ، رله ها ، یا سایر وسایلی که بر اساس میدانهای متناوب کار می کنند ، تولید می شود حفاظت از طریق بازتاب یا جذب میدانها انجام می گیرد بازتاب در سطح صورت می گیرد و به ضخامت حفاظ بستگی ندارد ، در حالی که جذب دردرون حفاظ روی میدهد و به شدت به ضخامت آن وابسته است

electromagnetic spectrum

طیف الکترومغناطیسی

electromagnetic spectrum;spectrum

طیف الکترومغناطیسی؛ طیف گستره کامل موجها یا بسامدهای تابش الکترومغناطیسی که از بلندترین امواج رادیویی تا کوتاهترین پرتوهای شناخته شده ی کیهانی را در بر می گیرد

electromagnetic susceptibility

پذیرفتاری الکترومغناطیسی [ ای ام اس] تحمل پذیری مدارها و قطعات در برابر منابع تداخل کننده یانرژی الکترومغناطیسی

electromagnetic system

دستگاه الکترومغناطیسی

electromagnetic torque

گشتاور الکترومغناطیسی

electromagnetic transducer

ترادیسنده ی الکترومغناطیسی ترادیسده ای که اساس کار آن تولید نیروی محرکه ی الکتریکی در رسانا یاپیچکی است که در جهت عمود بر خطوط شار مغناطیسی حرکت می کند ، مبدل الکترومغناطیسی

electromagnetic transient

حالت گذاری الکترومغناطیسی

Electromagnetic Transient Program

برنامه حالت گذرای الکترومغناطیسی

Electromagnetic Transients Program

برنامه‌ی حالت‌های گذرای الکترومغناطیسی

electromagnetic unit

واحد الکترومغناطیسی [ ای ام یو] واحدی در سیستم « سی جی اس» که به شدت هر یک از دو قطب مغناطیسی مشابه یکدیگر را با نیروی 1 دین در فاصله ی یک سانتیمتری در خلأ دفع می کنند ، عدد یک را اختصاص می دهد

electromagnetic units

واحدهای الکترومغناطیسی

electromagnetic vibration

ضربه گر الکترومغناطیسی

electromagnetic vulnerability

آسیب پذیری الکترومغناطیسی [ ای ام وی] عملکرد تجهیزات یا سیستم هایی که در محیط الکترومغناطیسی آسیب پذیر هستند

Electromagnetic wave

موج الکترومغناطیسی ، موج الکترومغناطیسی موج تابش الکترومغناطیسی که مشخصه ی آن تغییرات میدانهای الکتریکی و مغناطیسی است

Electromagnetically induced transparency

شفافیت القایی الکترومغناطیسی

electromagnetically-excited motors1

• موتورهای تحریک شده مغناطیسی1

electromagnetic-compatibility

سازگاری الکترومغناطیسی

electron lens

عدسی الکترونی آرایشی از الکترودها ، با یا بدون پیچکهای کانونش مغناطیسی ، که ابعاد باریکه ی لامپ الکترونی را کنترل می کند

electrostatic lens

عدسی الکتروستاتیکی نوعی عدسی که از یک استوانه ی فلزی هم محور و تعدادی دیافراگم سوراخدار تشکیل شده است که با اعمال پتانسیلهای مناسب می تواند باریکه ی الکترونی را در جهت محور عدسی به روش الکتروستاتیکی کانونی کند

fresnel lens

عدسی فرنل نوعی عدسی نازک و دارای موانع پله ای که ویژگیهای آن مشابه با یک عدسی بسیار ضخیمتر است

gas lens

عدسی گازی نوعی عدسی که با تغییر ضریب شکست گاهای داخب آن نور لیزر را هدایت می کند شکل لوله ای و طویل آن موجب محدود شدن باریکه ی لیزر به محور لامپ می شود این عدسی برای مخابرات راه دور مناسب است با محدود کردن باریکه در یک عنصر گرمایشی مارپیچی که همراستا با محور لامپ است و گاز رادر آن منظقه متراکم می کند می توان ضریب شکست لامپ را تغییر داد همچنین ، میتوان گازهای مختلف را به گونه ای تزریق کرد که در جهتهای مختلف در لوله جریان پیدا کنند

lens

عدسی ، عدسی 1 ساختار فلزی ییا دی الکتریکی شفاف در برابر امواج رادیویی که می تواند با خم کردن امواج الگوی تابشی مطلوب را تولید کند 2 یک یا چند قرص از جنس شیشه یا سایر مواد شفاف که به دقت تراش خورده اند و توانایی تمرکز پرتوهای نور و ایجاد تصویر را دارند 3 مجموعه ای از ارکترودها که با تولید میدان الکتریکی ، الکترونها را در یک باریکه متمرکز می کنند 4 مجموعه ای از پیچکها یا آهنربا های دائم که با تولید میدان مغناطیسی الکترونی را متمرکز می کنند 5 ساختاری که امواج صدا را از طریق شکست متمرکز می کند

luneberg lens

عدسی لونبرگ عدسسی مصنوعی که انرژِ الکترومغناطیسی تابش را در بسامدهای فرا بنفش کانونی می کند تا بهره ی آنتن را افزایش دهد این عدسی دارای توزیع ثابت الکتریکی و ضریب شکس کروی متقارن ولی غیر یکنواخت است

magnetic lens

عدسی مغناطیسی عدسی ای که دارای آرایشی از آهنرباهای الکتریکی یا دائمی برای تولید میدانهای مغناطیسی کانونی کننده ذرات باردار است

metallic antenna lens

عدسی آنتن فلزی عدسی تشکیل شده از سطوح طرح دار فلزی که به طور موازی در برابر آنتن قرار می گیرند تا باریکه را کانونی کنند این پره ها سرعت فاز را به نسبت فاصله طی شده بین سطوح فلزی در هر قسمت عدسی ، تغییر می دهند

objective lens

عدسی شیئی اولین عدسی در سیستم نوری یا الکترونیکی که پرتوها از آن می گذرند

telephoto lens

عدسی تله فوتو عدسی دارای فاصله کانونی طولانی که به دوربین تلویزیونی امکان به دست آوردن تصویری از اجسام دور را می دهد

variable - focal - fength lens

عدسی با طول کانونی متغیر سیستم عدسی در دوربین تلویزیونی که طول کانونی آن را می توان به طور پیوسته ، به هنگام استفاده و همزمان ، حفظ کانونی بودن دقیق با دیافراگم ثابت تغییر داد تا تاثیر حرکت تدریجی دوربین را به سوی سوژه تداعی کند عدسیهای زوم کننده نمونه هیی از این سیستم هستند

waveguide lens

عدسی موجبر عدسی ریزموجی با عنصر موجبر که سبب تغییرات فاز در امواج الکترومغناطیس عبوری از آن می شود

wide-angle lens

عدسی زاویه -باز عدسی اپتیکی که دارای میدان زاویه ای بزرگ ، معمولاً بیشتر از 80 درجه است

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی electromagnetic lens

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی electromagnetic lens

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما