معادل انگلیسی سیستم های تولید امواج الکترومغناطیس

مهندسی برق

سیستم های تولید امواج الکترومغناطیس

electromagnetic radiating systems

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی سیستم های تولید امواج الکترومغناطیس

سیستم‌های مدیریت توزیع پیشرفته

Advanced Distribution Management Systems

سیستمهای قابل قیاس

analogous systems

سیستم های ذخیره کننده انرژی باتری

battery energy storage systems

سیستم های مدیریت باتری

battery management systems

سیستم های بی پرتو

Beamless Systems

سیستم های مخابراتی

communication systems

سیستمهای مخابراتی

communications systems

سیستمهای پیوسته با زمان

continuous time systems

سیستم ترکیب تصمیمات

Decision fusion systems

سیستمهای تجدید ساختار یافته

deregulated power systems

سیستمهای گسسته از زمان

discrete time systems

سیستمهای توزیع

distribution systems

الکترومغناطیسی اشاره به ترکیب میدانهای الکتریکی مغناطیسی مرتبط با تابش یا تحریک الکترونها یا سایر درات باردار در فضا یا در درون رساناها

electromagnetic

ترنسدیوسر صوتی الکترومغناطیسی

Electromagnetic Acoustic Transducer

جاذبه الکترومغناطیسی

electromagnetic attraction

ترمز الکترومغناطیسی ، ترمز مغناطیسی

electromagnetic brake

پنهان سازی الکترومغناطیسی

electromagnetic cloaking

سازگاری الکترومغناطیسی ، همسازی الکترومغناطیسی [ ای ام سی] توانایی یک قطعه یا مدار در کار صحیح الکترومغناطیسی مورد نظر بدون ارسال سیگنالهای نامطلوب به تجهیزات مجاور یا دریافت تداخل ناخواسته از منابع نزدیک به آن

electromagnetic compatibility

ثابت الکترومغناطیسی سرعت انتشار امواج الکترومغناطیسی در خلأ آخرین اندازه گیری هایی که با استفاده از روشهای ریزموج انجام شده است ، مقدار 299/793 کیلومتر برثانیه را برای ثابت مشخص کرده است

electromagnetic constant

تزویج الکترومغناطیسی تزویج موجود بین مدارها یا رساناها هنگامی که متقابلاً تحت تأثیر یکمیدان الکترومغناطیسی قرار می گیرند

electromagnetic coupling

فیوز الکترومغناطیسی

electromagnetic cutout

انحراف الکترومغناطیسی انحراف جریان الکترونها به وسیله میدان مغناطیسی در لامپتصویر تلویزیونی ، با گذراندن جریانهای دندانه اره ای ازپیچکهای یوغ انحراف واقع درگردن لامپ تصویر ، میدانهای مغناطیسی لازم برای انحراف افقی و عمودی باریکه ی الکترونی ساخته می شود ، خمش الکترومغناطیسی

electromagnetic deflection

خط تأخیر الکترومغناطیسی خط تأخیری که به سادگی از یک خط انتقال حامل قطاری از پالسها ساخته می شود عموماً زمان تأخیر به دست آمده برای ذخیره تعداد زیادی پالس در طول معقولی از خط کافی نیست

electromagnetic delay line

اختلال الکترومغناطیسی پدیده ای الکترومغناطیسی ، معمولاً ضربه ای ، که روی سیگنال مطلوب سوار می شود اختلال می تواند تصادفی یا منظم باشد

electromagnetic disturbance

اثرات الکترومغناطیسی

electromagnetic effects

انرژی الکترومغناطیسی انرژی مرتبط با امواج رادیویی ، امواج گرمایی ، امواج نوری ، پرتوهای ایکس ، و انواع دیگر تابش های الکترومغناطیسی

electromagnetic energy

میدان الکترومغناطیسی میدان مرتبط با تابش الکترومغناطیسی که دارای دو میدان الکتریکی و مغناطیسی متحرک و عمود بر هم و عمود بر جهت حرکت موج است

electromagnetic field

تحلیل میدان الکترومغناطیسی

electromagnetic field analysis

شارش سنج الکترومغناطیسی ؛ فلومتر الکترومغناطیسی نوعی شارش سنج که هیچ گونه مانعی در برابر شارش مایع ایجاد نمی کند جریان القا شده در مایع که توسط دو الکترود آشکار می شود متناسب با آهنگ شارش است

electromagnetic flowmeter

شاره الکترومغناطیسی

electromagnetic flux

کانونش الکترومغناطیسی کانونش باریکه ی الکترونی در لامپ تصویر تلویزیونی به وسیله ی یدان الکترومغناطیسی موازی با باریکه که با عبور جریان قابل تنظیم « دی سی » از پیچک کانوننده در روی گردن لامپ انجام می شود ، تمرکز الکترومغناطیسی

electromagnetic focusing

نیروی الکترومغناطیسی

electromagnetic force

بوق الکترومغناطیسی ساختار بوقی شکل آنتن که برای ایجاد مشخصه ی تابش کاملاً جهت دار به کار می رود یک موج بر ، یا دو قطبی محرک ، یا حلقه ی واقع در سر ورودی برقی انرژی سیگنال را به آن منتقل می کنند

electromagnetic horn

القای الکترومغناطیسی تولید ولتاژ در پیچک بر اثر عبور خطوط نیروی مغناطیسی از آن

electromagnetic induction

تداخل الکترومغناطیسی

electromagnetic interference

عدسی الکترومغناطیسی نوعی عدسی الکترونی که باریکه های الکترونی آن توسط میدان الکترومغناطیسی کانونی می شوند

electromagnetic lens

آینه ی الکترومغناطیسی سطح یا ناحیه ای که امواج رادیویی را باز می تاباند ، نظیر لایه ی یونیده در جو بالایی

electromagnetic mirror

آمیختن الکترومغناطیسی آمیختن آلیاژهای مذاب از طریق قرار دادن مذاب در برابر میدان مغناطیسی قوی و هم زمان گذراندن جریان مستقیم از ظرف ذوب برهم کنش میدان مغناطیسی آلیاژ مذاب حامل جریان با میدان مغناطیسی عرضی بیرونی منجر به عمل هم زنی می شود

electromagnetic mixing

نویز الکترومغناطیسی اختلال الکترومغناطیسی غیر سینوسی

electromagnetic noise

موج تخت الکترومغناطیسی یک موج الکتریکی عرضی ، مغناطیسی عرضی ، یا الکترومغناطیسی عرضی

electromagnetic plane wave

کاوش الکترومغناطیسی ؛ کانی یابی الکترومغناطیسی کاوش اجسام کانی به وسیله ی اندازه گیری امواج الکترومغناطیسی

electromagnetic prospecting

پالس الکترومغناطیسی [ ای ام پی ] پالس مربوط به تابش الکترومغناطیسی تولید شده بر اثر انفجار گرما- هسته ای شدید سخت کاری و حفاظت مراکز کنترل و پرتاب زیرزمینی موشکها مانع از تداخل این پالس با تجهیزات الکترونیکی و مخابراتی می شود

electromagnetic pulse

تلمبه ی الکترومغناطیسی تلمبه ای که با ارسال جریان بزرگ در مایع رسانا ، آن را در درون لوله جابجا می کند جریان با میدان مغناطیسی عمود بر آن و بر لوله واکنش می کند و رسانای مایع حامل جریان را درست مانند رسانای جامد یک موتور الکتریکی به حرکت در می آورد

electromagnetic pump

تابش الکترومغناطیسی تابش مربوط به میدان مغناطیسی و الکتریکی متناوب که با سرعت نور حرکت می کند نظیر امواج رادیویی ، امواج نور ، پرتوهای ایکس ، و پرتو گرما ، تشعشع الکترومغناطیسی

electromagnetic radiation

رله الکترومغناطیسی

electromagnetic relay

دافعه الکترومغناطیسی

electromagnetic repulsion

حفاظ الکترومغناطیسی صفحه یا محفظه ای فلزی که برای کاهش آثار میدانهای الکتریکی و مغناطیسی در اطراف مدارها قرار داده می شود میدانهای الکترومغناطیسی توسط موتورها ، مولد ، رله ها ، یا سایر وسایلی که بر اساس میدانهای متناوب کار می کنند ، تولید می شود حفاظت از طریق بازتاب یا جذب میدانها انجام می گیرد بازتاب در سطح صورت می گیرد و به ضخامت حفاظ بستگی ندارد ، در حالی که جذب دردرون حفاظ روی میدهد و به شدت به ضخامت آن وابسته است

electromagnetic shield

طیف الکترومغناطیسی

electromagnetic spectrum

طیف الکترومغناطیسی؛ طیف گستره کامل موجها یا بسامدهای تابش الکترومغناطیسی که از بلندترین امواج رادیویی تا کوتاهترین پرتوهای شناخته شده ی کیهانی را در بر می گیرد

electromagnetic spectrum;spectrum

پذیرفتاری الکترومغناطیسی [ ای ام اس] تحمل پذیری مدارها و قطعات در برابر منابع تداخل کننده یانرژی الکترومغناطیسی

electromagnetic susceptibility

دستگاه الکترومغناطیسی

electromagnetic system

گشتاور الکترومغناطیسی

electromagnetic torque

ترادیسنده ی الکترومغناطیسی ترادیسده ای که اساس کار آن تولید نیروی محرکه ی الکتریکی در رسانا یاپیچکی است که در جهت عمود بر خطوط شار مغناطیسی حرکت می کند ، مبدل الکترومغناطیسی

electromagnetic transducer

حالت گذاری الکترومغناطیسی

electromagnetic transient

برنامه حالت گذرای الکترومغناطیسی

Electromagnetic Transient Program

برنامه‌ی حالت‌های گذرای الکترومغناطیسی

Electromagnetic Transients Program

واحد الکترومغناطیسی [ ای ام یو] واحدی در سیستم « سی جی اس» که به شدت هر یک از دو قطب مغناطیسی مشابه یکدیگر را با نیروی 1 دین در فاصله ی یک سانتیمتری در خلأ دفع می کنند ، عدد یک را اختصاص می دهد

electromagnetic unit

واحدهای الکترومغناطیسی

electromagnetic units

ضربه گر الکترومغناطیسی

electromagnetic vibration

آسیب پذیری الکترومغناطیسی [ ای ام وی] عملکرد تجهیزات یا سیستم هایی که در محیط الکترومغناطیسی آسیب پذیر هستند

electromagnetic vulnerability

موج الکترومغناطیسی ، موج الکترومغناطیسی موج تابش الکترومغناطیسی که مشخصه ی آن تغییرات میدانهای الکتریکی و مغناطیسی است

Electromagnetic wave

شفافیت القایی الکترومغناطیسی

Electromagnetically induced transparency

• موتورهای تحریک شده مغناطیسی1

electromagnetically-excited motors1

سازگاری الکترومغناطیسی

electromagnetic-compatibility

سیستم های تحویل انرژی

Energy Delivery Systems

سیستم های ذخیره سازی انرژی

Energy storage systems

سیستم های خبره

Expert Systems

سیستم های تاخیر زمانی غیرخطی فیدفوروارد

feedforward nonlinear time-delay systems

سیستم های آشوبی مرتبه کسری

fractional order chaotic systems

سیستم های دینامیکی مرتبه کسری

fractional order dynamic systems

سیستم سینگولار مرتبه کسری

Fractional order singular systems

سیستمهای منطق فازی

fuzzy logic systems

سیستمهای به شدت غیرخطی

Highly nonlinear systems

سیستمهای هیبرید

Hybrid systems

سیستم‌های اندازه¬گیری هوشمند

Intelligent measurement systems

سیستم های منطق فازی نوع-2 بازه ای

Interval type-2 fuzzy logic systems

سيستمهای قدرت ابعاد وسیع

large-scale power systems

قانون سیستمهای الکترومغناطیسی هر سیم الکترومغناطیسی آرایش خود را در جهت بیشتر شدن شار القای مغناطیسی تغییر می دهد

law of electromagnetic systems

سیستمهای ریز الکترومکانیکی رده ای از ماشینها ، محرکها و حسگرهای کوچک سازی شده که با ریز ماشینکاری و از سیلسیم ساخته می شوند محصولات عملی که امروزه به عنوان MEM ساخته می شوند شامل شتاب سنجها ، انژکتورهای سوخت ، نازلهای فوران جوهر و حسگرهای فشار هستند

microelectromechanical systems

سیستم های چند عاملی

multiagent systems

سیستم‌های مالتی پلکسینگ

Multiplexing Systems

سیستم استنتاجی فازی عصبی

Neuro-Fuzzy Inference Systems

سیستم های خورشیدی فتوولتاییک خارج از شبکه با مصرف خانگی

off-grid residential solar photovoltaic power systems

سیستم¬های قدرت

power systems

حفاظت سیستم انتقال

protection of transmission systems

سیستم های سنجش از دور

remote sensing systems

سیستم‌های توزیع هوشمند

Smart Distribution Systems

سیستم های انرژی تجدیدپذیر شبکۀ هوشمند برق

smart power grid renewable energy systems

سیستمهای هیبرید تصادفی

stochastic hybrid systems

سیستمهای تصادفی

Stochastic systems

سیستم های دو دوربینه

two-camera systems

سیستمهای نامعین

uncertain systems

سیستمهای کنترل ساختار متغییر

variable structure control systems

سیستم های درایو سرعت متغیر

variable-speed drive systems

سیستم های اندازه گیری گسترده

wide-area measurement systems

سیستم های تولید بادی

wind generation systems

سیستم ارتباطات بی سیم

Wireless communications systems

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی سیستم های تولید امواج الکترومغناطیس

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی سیستم های تولید امواج الکترومغناطیس

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما