معنی flux

مهندسی برق

flux

شار ، شار ؛ گداز آور 1 خطوط نیروی مغناطیسی یا الکتریکی در ناحیه ای معین 2 آهنگ شارش ذرات یا فوتونها از درون سطح واحد 3 حاصلضرب تعداد ذرات در واحد حجم و سرعت میانگین آنها 4 ماده ای شیمیایی که با از بین بردن لایه های اکسید از سطح فلزات آنها را برای لحیم کاری ، برنج کاری ، یا جوش آماده میکند رزین Resin به عنوان یک ماده گداز آور کاربرد گسترده ای در لحیم کاری قعطات الکترونیکی دارد ، گدازا

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی flux

Flux-lock SFCL

SFCL قفل شار

flux vector

بردار شار

flux linkage

پیوند شار ، پیوستگی شار حاصلضرب تعداد دورهای یک پیچک و تعداد خطوط قوای مغناطیسی گذرنده از آنها

Flux coupling

تزویج شار

flux distribution

توزیع شار

flux density

چگالی شار

flux line

خط شار

flux gate

دریچه ی شار ؛ شاریاب نوعی آشکار ساز کهاندازه و فاز سیگنال تولید شده توسط آن متناسب با اندازه و جهت میدان مغناطیسی مؤثر بر حور آن است دریجه ی شار دارای یه هسته ی مغناطیسی است که سیم پیچهای تحریک آنها و سیم پیچ بار در غیاب میدان مغناطیسی بیرونی در تعادل کامی هستند

flux meter

سنجه شار

flux of energy

شار انرژی

fluxmeter

شار سنج ، شارسنج وسیله ای برای اندازه گیری شار مغناطیسی معمولاً بر حسب ماکسول یا وبر مدرج می شود ، شاره سنج

flux switching

شار سوئیچ شونده

flux guide

شاربر قطعه ی شکل داده شده ای از ماده ی مغناطیسی که شار الکترومغناطیسی را در مسیرهای مورد نظر برای گرمایش القایی هدایت می کند شاربر یا شار را به نقاط مورد نظر هدایت می کند و یا مانع از گسترش آن به فراتر از مناطق معین می شود

flux-switch

شار-سوییچ

flux-oriented

شارگرا

flux of a vector

شاره بردار

flux linking a coil

شاره پیچک

flux linking a turn

شاره دوره

flux intensity

شدت میدان مغناطیسی

flux-gate compass

قطب نمای شاریاب قطب نمایی الکترونیکی که میدان مغناطیسی زمین را به کمک پیچکهایی از سیم نازک اندازه می گیرد با استفاده از روشهای الکترونیکی می توان هر گونه انحراف از قرائت صحیح را اصلاح کردو با میانگین گیری از سیگنالها اطلاعات دقیق و پایداری را در مورد مسیر حرکت کشتی یا هواپیما فراهم کرد

Flux-lock

قفل شار

Flux Reversal Machine(FRM

ماشین شار برگشتی

flux-reversal machine

ماشین شار برگشتی

flux -lock type SFCL

محدودکننده جریان خطا ابررسانا نوع قفل فاز

flux path

مسیر شار

flux- gate magnetometer

مغناطیس سنج شاریاب وسیله ای که با اندازه گیری درجهی سیر شدگی هسته ی خود شدت میدان مغناطیسی بیرونی را تعیین می کند

flux ratio

نسبت شار

flux leakage

نشت شار شار مغناطیسی که از فاصله ی هوایی یا سایر قسمتهای مدار مغناطیسی عبور نمی کنند ، پراکندگی شار

flux-coupling-type

نوع تزویج شار

Flux-lock Type

نوع قفل شار

flux-lock-type

نوع قفل شار

afflux

جریان یافتن بطرف چیزی ، جریان ورودی

air-gap flux

شار فاصله هوایی

armature flux

جریان آرمیچر

armature leakage flux

شار پراکندگی آرمیچر ، جریان پخش آرمیچر

armature stray flux

جریان پخش آرمیچر

Axial Flux

شار محوری

conservative flux

شاره ثابت

diffusion of magnetic flux

شاره هرز

displacement flux

شار جابه جایی

effective flux

شار موثر

electric flux

شار الکتریکی ، شاره برقی

electric line of force; electric flux

خط نیروی الکتریکی ؛ شار الکتریکی خطی فرضی که هر قطعه ی آن جهت میدان الکتریکی در آن نقطه را نشان می دهد

electromagnetic flux

شاره الکترومغناطیسی

energy flux

شار انرژی

excitation flux

شار تحریک

field flux

شاره میدان

gap flux

شار شکاف

heat flux

شار حرارت

intrinsic flux

شار ذاتی حاصلضرب چگالی شار ذاتی و سطح مقطع نمونه ای از یک ماده ی مغناطیسی که به صورت یکنواخت مغناطیسی شده باشد

isoflux

ایزوفلو

leakage flux

شار نشتی خطوط نیروی مغناطیسی که فراتر از مسیر مورد نظر کشیده شده و عمل مطلوب را انجام نمی دهد ، شاره هرز

line of flux

خط شار

luminous fiux , light flux

شار روشنایی و شار نور کل انرژِ مرئی تولید شده در منبع در واحد زمان که متناظر با نرخ زمانی جاری شدن نور است و معمولاً بر حسب لومن اندازه گیری می شود

luminous flux

شاره روشنایی

magnetic flux

شار مغناطیسی ، شار مغناطیسی خطوط نیروی مغناطیسی ناشی از آهنربا

magnetic-flux

شاره مغناطیسی

magnetising flux

شار مغناطیس کننده

noncorriosive flux

سیم لحیم غیر خورنده سیم لحیم عاری از اسید و مواد دیگری که می توانند در هنگام لحیم کاری خوردگی ایجاد کنند

permanent flux

شار دایمی

photon flux

شار فوتون مقدار کل شار درخشانی که به کاتد نوری لامپ خلاء نوری ضرب کننده در واحد زمان می رسدو بر حسب فوتون بر ثانیه بیان می شود

radial flux

شار شعاعی

radiant flux

شار تابشی نرخ زمانی جریان انرژِ تابشی ، شاره تابان

remanent flux

شار پسماند

residual flux

شار باقیمانده

solar flux

شار خورشیدی انرژی رادیویی ناشی از خورشید

soldering flux

روغن لحیم کاری ماده شیمیایی که اکسید ها را از روی سطوح لحیم شونده پاک می کند از این روغن به طور گسترده ای ، به دلیل کیفیت غیر خورنده آن ، در لحیم کاری مدارهای الکترونیکی استفاده می شود

sound - energy flux

شار انرژی صوت سرعت متوسط جاری شدن انرژی صوت برای یک دوره تناوب در هر سطح معین ، که معمولاً بر حسب ارگ بر ثانیه بیان می شود

stray flux

شار سرگردان

trapped flux

شار به دام افتاده شار مغناطیسی که با حلقه ابر رسانای بسته مرتبط می شود

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی flux

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی flux

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما