معنی com pressor - expan dor

مهندسی برق
com pressor - expan dor
compandor-فشرده - بازکننده ترکیب دو مدار متراکم کننده و بازکننده برای فشرده سازی گستره ی دامنه ی سیگنالها و سپس بازیابی آنها این ترکیب نسبت سیگنال - به - نویز را بهتر می کند در حال حاضر مدارهای مجتمع فشرده - بازکننده ی کاملی وجود دارند که امکان دسترسی به هریک از واحد های فشرده کنتده و یا باز کننده را نیز در اختیار قرار می دهند واحد فشرده ساز مدار مجتمع می تواند به تنهایی کنترل خودکار سطح شنیداری را در گیرنده های رادیو انجام دهد
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی com pressor - expan dor
coma
کما نقصی در تصویر لامپ پرتو کاتدی که طی ان نقاط دور از مرکز صفحه نمایش به صورت ستاره ی دنباله دار دیده می شوند
coma lode
گلبرگ کما گلبرگ فرعی در الگوی تابش آنتن مایکروویو که در اثر حرکت رفت و برگشت بازتابنده ی آن و جاروب باریکه در فضا تولید می شود در اینجا دیگر عنصر تغذیه در مرکز بازتابنده وجود ندارد به این ترتیب نیاز به مفصل چرخان در موجبر تغذیه حذف می شود
comb antenna
آنتن شانه ای نوعی آنتن پهن باند برای سیگنالهای با قطبش عمودی این آنتن دارای نیمی از انتن اسکلت - ماهی است که به صورت عمودی نصب و با یک خط هم محور تغذیه می شود
comb filter
فیلتر شانه ای ، پالایه شانه ای نوعی پالایه که اتلاف جایگذاری آن به گونه ای است که رشته ای از باندهای گذر یا توقف در فواصل مساوی و با مضربی از بسامد معین تولید می کند نمایش این طیف روی نوسان نما به دانه های یک شانه شباهت دارد پالایه ی شانه ای سیگنال درخشایی V ( سفید و سیاه ) و رنگ نمایی c ( رنگ ) را از سیگنال مخلوط ویدئو جدا می کند
comb generator
مولد شانه ای نوعی مولد سیگنال ورودی ( آر- اف ) با خطوط طیفی متعدد تبدیل می کند به گونه ای که هر خط مضربی از بسامد ورودی است
comb lightning arrester
برقگیر شانه ای
comb line filter
فیلتر خط شانه ای
combat logistic network
COMLOGNET-کاملوگنت ( شبکه لجستیک رزمی ) شبکه ی طویل ارسال داده ها برای پردازش و توزیع سریع اطلاعات لجستیک در مراکز ارتباطی خودکار و کامپیوتری این شبکه داده های ورودی را ترجمه و اطلاعات را بر اساس اولویت به نشانیهای مختلف ارسال می کند
combination current
جریان مرکب
combination fixture
آویز مرکب
combination switch
سویچ چندکاره
combinational logic
منطق ترکیبی
combinatorial logic
منطق ترکیبی منطقی که خروجیهای آن فقط تابعی از حالت ورودیها و تاخیر موجود در مسیر منطقی است در حالی که در منطق ترتیبی خروجیها ، علاوه بر حالتهای ورودی و تاخیر های موجود به حالت قبلی آرایه منطقی و وجود فواصل زمانی گسسته نیز بستگی دارند
combined cycle gas turbine
توربین گازی سیکل ترکیبی
combined double
( تی ) مضاعف ترکیبی ترکیبی از دو اتصال موجبر T - شکل که طراحی آنها به گونه ای است که انتقال انرژی توسط میزان بارگذاری هر بازوو تطبیق بین باروها تعیین می شود
combined heat and power
حرارت و توان ترکیبی
combiner
ترکیب کننده
combiner circuit
مدار ترکیبگر مداری در دوربیهای تلویزیونی رنگی که سیگنالهای درخشایی و رنگ نمایی را با سیگنالهای همزماین ترکیب می کند
combustion
احتراق
combustion engine
موتور احتراقی
come-along clamp
بست کابل
comensated amplifier
تقویت کننده ی جبران شده تقویت کننده ی پهن باندی که گستره ی بسامدی آن با انتخاب عناصر ثابت مدار گسترش یافته است
comit
کامیت نام یک زبان برنامه نویسی همه منظوره و کاربر - گرا
comlognet
کاملوگنت ( شبکه لجستیک رزمی ) شبکه ی طویل ارسال داده ها برای پردازش و توزیع سریع اطلاعات لجستیک در مراکز ارتباطی خودکار و کامپیوتری این شبکه داده های ورودی را ترجمه و اطلاعات را بر اساس اولویت به نشانیهای مختلف ارسال می کند
comma detection
آشکارسازی کاما
command
فرمان 1 دستوالعملی که از سوی واحد پردازنده مرکزی ( سی پی یو ) برای اجرا به واحد کنترل کننده ( controller ) فرستاده می شود فرمان اجرا به روشهای مختلفی نظیر استفاده از صفحه کلید ، زدن کلید تابعی مخصوص ، پایه کمک ماوس ( mouse ) صادر می شود 2 فرمان یا تصحیحی که با استفاده از سیگنالهای زیر قرمز یا ( آر اف ) برای جسم متحرک راه دور ، نظیر فضا پیما ، موشک ، یا روبات ارسال می شود همچنین باز کردن در گاراژ یا تغییر کانال تلویزیون نیز به کمک فرمانهای راه دور انجام پذیر است فرامین را می توان با استفاده از سیگنالهای زیر قرمز ، صوتی ، فراصوتی ، راتدیویی و یا از طریق سیم و به صورت الکتریکی صادر کرد
command guidance
هدایت فرمانی نوعی سیستم هدایت موشکی که اطلاعات مربوط به جهت پرواز را از نقطه ای بیرون از موشک برای آن ارسال می کند اطلاعات لازم برای کنترل عملکرد موشک با استفاده از روشهایی نیر دورسنجی ، رادار زمینی و ردگیری نوری به دست می آید ارسال فرامین نیز به روشهای رادیویی ، راداری یا نوری انجام می گیرد
command module
اتاق فرمان بخشی از فضا پیما که خدمه و تجهیزات ارتباطی و دور سنجی اصلی را حمل می کند
command resolution
حد تفکیک فرمان بیشترین حد تغییر متغیر فرمان در سیستم کنترل پسخوردی بدون آنکه تغییری در متغیر کنترل شونده ی نهایی ایجاد کند
command set
تجهیزات فرمان تجهیزات رادیویی برای دریافت یا ارسال فرامین ، مثلاً بین دو هواپیما یا بین هواپیما و زمین
commands
فرمان ها
commands and environments
فرمان ها و محیط ها
commensurable
قابل قیاس و اندازه گیری
commensurate
متناسب
comment
نظر
comment block
بلوک توضیح
comments
توضیحات
commercial efficiency
بازده صنعتی
commission internationale de ieclairage
( سی آی ای ) گروهی مشورتی بین المللی که غالب استاندارد های اساسی مربوط به رنگ و نور در سیستمهای تلویزیون رنگی را وضع کرده است
common
مشترک
common - cathode amplifier
تقویت کننده ی کاتد - مشترک تقویت کننده ای لامپی که کاتد آن در بسامد کاری در پتانسیل صفر قرار می گیرد سیگنال ورودی به شبکه کنترل و زمین داده می شود و بار بین آند و زمین قرار می گیرد
common - collector amplifier , emitterfollower , grounded - collector amplifier
تقویت کننده ی کلکتور - کشترک ، امیتر پیرو نوعی تقویت کننده ی ترانزیستوری دو قطبی که پایانه کلکتور آن بین ورودی و خروجی مشترک است سیگنال ورودی بین بیس و زمین اعمال می شود معمولاً کلکتور به منبع تغذیه متصل است بهره ی جریان ولتاژ از بیس تا امیتر کوچک از یک است اما بهره ِ جریان مقدار بزرگی دارد این مدار دارای آمپدانس ورودی زیاد و امپدانس ورودی زیاد و آمپدانس خروجی کم است
common - drain amplifier
تقویت کننده ی درین - مشترک نوعی تقویت کننده ی ترانزیستوری اثر - میدانی ( فتی ) که پایانه ی درین آن بین ورودی و خروجی مشترک است سیگنال ورودی بلین گیت و زمین اعمال می شودو خروجی از سورس و زمین گرفته می شود تقویت کننده ی درین مشترک در مدارهایی که نیاز به ظرفیت ورودی کم و یا توانایی کار با سیگنالهای ورودی بزرگ داشته باشند به کار می رود این مدار قابل قیاس با تقویت کننده ی ترانزیستوری امیتر پیرو است
common - emitter amplifier , grounded - emitter amplifier
تقویت کننده ی گیت مشترک نوعی تقویت کننده ترانزیستوری اثر - میدانی ( فتی ) که پایانه گیت آن بین دهنه های ورودی و خروجی مشترک است سیگنال ورودی بین سورس و زمین اعمال می شود و خروجی از دو سر درین و زمین گرفته می شود این تقویت کننده برای تبدیل امپدانس ورودی کم به امپدانس خروجی زیاد و نیز تقویت در بسامد های بالا به کار می رود این مدار قابل قیاس با تقویت کننده ترانزیستوری بیس - مشترک است
common - mode voltage
ولتاژ مد - مشترک ولتاژ مشترک بین پایانه های ورودی یک وسیله نسبت به مرجعی مانند زمین /
common - source amplifier
تقویت کننده ی سورس - مشترک نوعی تقویت کننده ترانزیستوری اثر - میدانی ( فتی ) که پایانه ی سورس آن بین ورودی و خروجی مشترک است سیگنال ورودی بین گیت و سورس اعمال می شود و خروجی از دو سر درین و سورس گرفته می شود این ارایش دارای امپدانس ورودی بالا ، امپدانس خروجی متوسط به بالا و بهره ولتاژ بزرگتر از یک است این مدار مشابه با تقویت کننده دو قطبی امیتر - مشترک است
common base
بیس مشترک
common- base amplifier, grounded - base amplifier
تقویت کننده ی بیس مشترک نوعی تقویت کننده ی دو قطبی اساسی که پایانه بیس آن بین ورودی و خروجی مشترک است
common branch
شاخه ( انشعاب ) مشترک
Common carotid artery
شریان کاروتید مشترک، سرخرگ سابت مشترک
common cathode
کاتد مشترک کاتدی که در دو یا چند بخش از یک لامپ استفاده می شود
common channel signaling
سیگنال دهی کانال مشترک
common collector
کلکتور مشترک
common control channel ( ccch )
کانال کنترل مشترک رادیویی
common emiter
امیتر مشترک
common gate
گیت مشترک
common language
زبان مشترک زمان ماشینی که بین مجموعه ای از کامپیوترها و تجهیزات مرتبط با آنها مشترک است
common mode
وجه مشترک
common mode rejection
حذف وجه مشترک
common mode rejection ratio
نسبت حذف وجه مشترک
common packet data channel
کانال اطلاعات بسته ای مشترک
common return
برگشت مشترک سیم برگشت مشترک بین دو یا چند مدار
common source
سورس مشترک
common syntax
ترکیب معمول
common-gate
گیت مشترک
common-grid amplifier
تقویت کننده ی شبکه- مشترک نوعی تقویت کننده لامپی که شبکه کنترل آن در بسامد کاری در پتانسیل صفر قرار می گیرد سیگنال ورودی بین کاتد و زمین اعمال می شود و بار خروجی به دو سر آند و زمین متصل می شود این تقویت کننده دارای امپدانس ورودی کم و ایمنی در برابر نوسان پسخوردی است
common-mode
مد- مشترک سیگنالهایی که دامنه وفاز آنها در هر دو ورودی مشترک است ، نظیر سیگنالهای مد ، مشترک در تقویت کننده تفاضلی
common-mode coupling
ترویج مد-مشترک نوعی تزویج که در سرهای متفاوت ، سیگنالهای مشابهی را نسبت به زمین ایجاد می کند
common-mode electomagnetic inter ference
تداخل الکترومغناطیسی مد-مشترک تداخلی که در آن پتانسیل دو سیگنال یا سیمهای تغذیه به صورت یکسان و همزمان نسبت به زمین تغییر می کند
common-mode error
خطای مد-مشترک ولتاژ خطایی که بر اثر ولتاژهای مد-مشترک ورودی در سرهای خروجی تقویت کننده عملیاتی ظاهر می شود
common-mode interference
تداخل مد-مشترک سیگنالهای تداخلی که بین ورودیها یک مدار تفاضلی مرجع مشترکی نظیر زمین ظاهر می شوند
common-mode noise
نویز مد-مشترک مؤلفه نویز مشترک بین خروجی مبدل و خطوط برگشت نسبت به ورودی مشترک
common-mode rejection ratio
نسبت ردٌ مد-مشترک[سی ام آر آر ] نسبت مقدار مؤثر ولتاژ تداخلی مد-مشترک در سرهای ورودی یک تقویت کننده عملیاتی به اثر یا خطای تولید شده توسط تداخل مد-مشترک در خروجی هنگامی که به ورودی ارجاع داده شود(هنگامی که بر بهره تقویت کننده تقسیم شود ) مطلوب این است که این نسبت بالا باشد cmrr معرف میزان توانایی تقویت کننده در خذف اثر ولتاژی است که همزمان به دو ورودی آن وارد می شود
common-mode rejection; in-phase rejection
ردٌ مد-مشترک[سی ام آر] ؛ردٌ همفاز توانایی یک تقویت کننده در حذف سیگنال مد-مشترک و همزمان پاسخ به سیگنال ناهمفاز معمولاً بر حسب دسی بل بیان می شود
common-mode signal
سیگنال مد-مشترک سیگنالی که همزمان به دو ورودی تقویت کننده متعادل یا سایر وسایل تفاضلی اعمال می شود
common-mode voltage
ولتاژ حالت مشترک
communication
مخابرات ارسال اطلاعات بین دو یا چند نقطه از طریق سیم یا به وسیله امواج رادیویی دو اصطلاح مخابرات و مخابرات راه دور اغلب به جای هم استفاده می شوند ، امامعمولا در مسافت های طولانی ، مخابرات راه دور اصطلاح ارجح است ، مخابرات ، ارتباط
communication cable
کابل ارتباطی
communication band
باند ارتباطی
communication center
مرکز ارتباط
communication channel
کانال مخابراتی کانال رادیویی یا سیم که اطلاعات را بین دو یا چند نقطه جابجا می کند
communication lines
خطوط ارتباطی ( مخابراتی )
communication link failure
خرابی لینک ارتباطی
communication medium
رسانه ارتباطی ، محیط انتقال اطلاعات
communication module
ماژول مخابراتی
communication network
شبکه مخابراتی
communication protocol
قرار داد مخابراتی ، پروتکل مخابراتی قواعد حاکم بر تبادل اطلاعات روی خط ارتباطی متصل بین وسایل مختلف
communication receiver
گیرنده مخابرات
communication reciver
گیرند ه مخابراتی گیرنده ای که صدا یا پیامهای رمز ارسال شده توسط سیستم مخابراتی رادیویی را دریافت می کند
communication satellite
ماهواره ارتباطی ، ماهواره ی مخابراتی ماهواره ای مدار - گرد که سیگنالهای رادیویی ، تلویزیونی و امثال آن را بین ایستگاههای زمینی در فواصل هزاران کیلومتری از هم رله می کند ماهواره در مدار زمین - ساکن و در فاصله 35/880 کیلومتری از سطح زمین قرار می گیرد بنابر این ارسال امواج رادیویی با سرعت نور از ایستگاه زمینی به طرف ماهواره یا برعکس در حدود 0/12 ثانیه طول می کشد
communication security device
وسیله ی ایمنی مخابرات نوعی مدار مجتمع نیمه رسانا که برای رمز گذاری سیگنالهای مخابراتی به کار می رود از این وسیله در ابتدا در انتهای خط ارتباطی ( کابل ، تار نوری ، یا بسامد رادیویی ) برای جلو گیری از دسترسی غیر مجاز به اطلاعات ارسال شده استفاده می شود
communication subnet
زیر شبکه ارتباطی
communication systems
سیستم های مخابراتی
communication traffic
ترافیک مخابراتی
communications
مخابرات و ارتباطات
communications control characters
کاراکترهای کنترل تبادل اطلاعات
communications satellite corp
شرکت مخابرات ماهواره ای ( کامست ) شرکتی که بر اساس قانون مخابرات ماهواره ای مصوب 1962 ، به منظور ارائه ی خدمات مخابرات ماهواره ای تاسیس شد
communications security
ایمنی مخابرات ( کامسک ) حفاظت اطلاعات ارسال شده از طریق تبدیل آنها به شکل غیر قابل فهم برای شنونده ی غیز مجاز و سپس تبدیل آنها به شکل اصلی در ایستگاه مورد نظر
communications systems
سیستمهای مخابراتی
communicative language teaching
آموزش زبان ارتباطي
communicative testing
ازمون ارتباطي
commutated- antenna direction - finding
جهت یابی آنتن - جابجا شده نوعی گیرنده ی رادیویی که به ترتیب به آنتن های یک آرایه ی دایره ای وصل می شود تابا تشخیص انتقال فازهای جابجایی ( کموتاسیون ) جهت ورود امواج رادیویی را تعیین کند
commutated cycloconverter
سیکلوکانورتر کموتاتوری
commutating machine
ماشین جابجاگری
commutating pole
قطب جابجاگری ، قطب کمکی
commutating pole converter
تبدیل گر قطب کمکی
commutating pole generator
مولد با قطب جابجاگر
commutating rectifier
یکسوکننده جابجاگری
commutating switch
کلید تعویض
commutation
کموتاسیون
commutation diode
دیود جابجا گر دیودی در مدار تنظیمگر قطع و وصلی که در موقع قطع کلید ترانزیستوری جریان چوک پالایه را فراهم می کند
commutative
جابه جایی پذیر ، اصل جا به جایی
commutator
کموتاتور
commutator air blast
بادبزن جابجاگر
commutator bar
تیغه جابجاگر
commutator cement
سیمان جابجاگر
commutator compound
خمیر جابجاگر
commutator machine
ماشین دارای کموتاتور
commutator ripple
تموج جابجاگر
commutator switch , sampling switch , scanning switch
کلید جابجاساز کلیدی الکترونیکی یا مکانیکی که مجموعه ای از عملیات قطع و وصل را به ترتیب خاصی ، مثل آنچه در ارسال کمیات مختلف از راه دور لازم است انجام می دهد
commutator windings
سیم پیچهای کموتاتور
comoon packet channel ( cpch )
کانال بسته مشترک
compact
فشرده
compact disk
دیسک فشرده ( سی دی ) دیسکی پلاستیکی به قطر چهار وپنج و هشت دهم اینچ که می تواند صدای انسان ، موسیقی و سایر صداها را به شکل حفره های میکروسکوپی ، که توسط لیزر تولید می شوند ، روی شیار های مارپیچی ذخیره کند با تابندن نور لیزر به روی حفره های در حال چرخش و مدوله شدن نور بازتابیده ، صدا ی ضبط شده دوباره پخش می شود
compact- disk , read - only memory extended architecture
معماری گسترش یافته ی حافظه ی فقط خواندنی دیک فشرده نوعی سی دی - رام با قالب رمز گذاری مشخص برای ذخیره ی اطلاعات شنیداری به شکل رقمی
compact flash association
سازمانی که استانداردهای لازم برای سازندگان کارتهای حافظه ی کامپیوتری را وضع می کند
Compact Fluorescent Lamp
لامپ فلورسنت فشرده
Compact Pulsed Power
توان پالس دار قشرده
compact set
مجموعه فشرده
compact-disk player
پخش دیسک-فشرده[ سی دی ] دستگاه الکترومکانیکی که با استفاده از صفحه گردان موتوری و سیستم پخش الکترواپتیکی سیگنالهای شنیداری لازم برای تقویت را تولید می کند به شکلهای مختلفی نظیر قابل حمل و یا استریو ساخته می شود
compact-disk read-only memory player
بخش حافظه فقط خواندنی دیسک -فشرده [ سی دی- رام] یکی از وسایل جانبی کامپیوتر شخصی که با استفاده از صفحه گردان موتوریس و سیستم پخش الکترواپتیکی حفره های موجود روی دیسک فشرده را به سیگنال های شنیداری و دیداری تبدیل می کند به کمک آن می توان متن ، گرافیک ، داستان ویا فیلمها و بازیهای ویدیوئی را ذخیره و پخش می کند
compact-disk-interactive system
سیستم بر هم کنشی دیسک فشرده [سی دی آی] دستاوردی بر اساس فناوری دیسک فشرده برای مصارف خانگی که در آن کاربر می تواند با استفاده از گیرنده های تلویزیونی یا ویدیو و سیستمهای صوتی خانگی خروجی سیستم را انتخاب کند سی دی-آی کاربردهای تجاری و صنعتی نیز دارد
companding
فشرده - بازسازی فرایند متراکم ساختن یا کاهش گستره ی دینامیکی سیگنال موسیقی یا صدا ( نوعاً در محل فرستنده ) و سپس باز کردن یا بازیابی سیگنال در محل گیرنده طبق یک مشخصه و انتقال خاص ( معمولا قانون فشرده - بازسازی لگاریتمی ) این عمل عمدتاً برای بهبود نسبت سیگنال - به - نویز اس بر روی ان انجام می شود
compandor
فشرده - بازکننده ترکیب دو مدار متراکم کننده و بازکننده برای فشرده سازی گستره ی دامنه ی سیگنالها و سپس بازیابی آنها این ترکیب نسبت سیگنال - به - نویز را بهتر می کند در حال حاضر مدارهای مجتمع فشرده - بازکننده ی کاملی وجود دارند که امکان دسترسی به هریک از واحد های فشرده کنتده و یا باز کننده را نیز در اختیار قرار می دهند واحد فشرده ساز مدار مجتمع می تواند به تنهایی کنترل خودکار سطح شنیداری را در گیرنده های رادیو انجام دهد
company
شرکت
comparator
مقایسه کننده
comparison
مقایسه
comparison bridge
پل مقایسه 1 نوعی مدار پل که در صورت تغییر ولتاژ خروجی نسبت به ولتاژ مرجع ، ولتاژ خطا تولید می کند سیگنال خطا از طریق پسخورد منفی ( negative feedback ) ولتاژ خروجی را تصحیح و توازن پل را دوباره بر قرار می کند 2 نوعی پل که دو مقدار امپدانس را مقایسه و در خروجی نسبت آنها را تولید می کند
comparison function
تابع مقایسه
compass
قطبنما
compass bearing
سمت قطب نما سمتی که نسبت به شمال قطب نما تعیین می شود
compatibility
سازگاری ، سازگاری ؛ هم سازی توانایی سیستم جدید در ارائه ی خدمات به کار بران سیستم قدیمی
compatible color television system
سیستم تلویزیونی رنگی همساز سیستمی که با استفاده از آن گیرنده های تلویزیونی سیاه و سفید می توانند تصویر سیاه و سفید را از سیگنال تصویر رنگی ارسال شده دریافت کنند برای این منظور اطلاعات تصویر رنگی به یک سیگنال درخشایی و دو سیگنال رنگ نمایی تقسیم می شود سیگنال درخشایی معادل با سیگنال تصویر تلویزیونی سیاه و سفید است و فقط توسط گیرنده ی سیاه و سفید استفاده می شود
compatible current - sinking logic
منطق جریان - خورهمساز ( سی سی اس ال ) خانواده ای از مدارهای مجتمع منطقی که می تواند به جای منطق ترانزیستور - دیود ( دی تی ال ) به کار رود
compatible discrete four - channel sound
صدای چهار - باندی گسسته ی همساز نوعی سیستم صوتی که بین چهار مجموعه میکروفون در استودیوی ضبط و چهار مجموعه بلند گوی خروجی سیستم ، چهار کانال مستقل در نظر می گیرد به این ترتیب برای ضبط صفحه ها و نوارهای مغناطیس با این سیستم ، چهار کانال روی آنها باید وجود داشته باشد
compatible integrated circuit
مدار مجتمع هم ساز خانواده ای از مد ار های مجتمع که سطوح منطقی ورودی / خروجی و مشخصه کاری آنها با یک یا چند خانواده دیگر از مدارهای مجتمع سازگار است
compatible single - sideband system
سیستم تک - کنار باندی همساز نوعی سیستم تک - کنار باندی که بدون هر گونه اعوجاجی توسط گیرنده های رادیویی معمولی با مدوله کنده ی دامنه ( ای ام ) قابل دریافت است
compatible stereo system
سیستم استریوی همساز نوعی سیستم استریو که صدای تک - باندی مربوط به نوار کاست یا گیرنده ی رادیو را به صورت رضایت بخشی پخش می کند
compensate
جبران سازی
compensated machine
ماشین تقویت شده
compensated-loop direction finder
جهت یاب حلقه-جبران شده نوعی جهت یاب رادیویی با یک آنتن حلقوی که خطای قطبش آن توسط سیستم آنتن اضافی جبران شده است
compensated-loop impurity
ناخالصی جبران شده ناخالصی پذیرنده یا دهنده در نیمه رسانا که توسط ناخالصی های با قطبیت مخالف خنثی شده باشد
compensating coil
پیچک جبران کننده
compensating magnet
مغناطیس تصحیح
compensating transformer
مبدل جبران کننده
compensating winding
سیم پیچ جبران گر
compensation
جبران سازي
compensation
جبران؛ترمیم 1 اصطلاح پاسخ دامنه-بسامد تقویت کننده برای گسترش پهنای باند آن یا یکنواخت تر کردن پاسخ آن روی پهنای باند موجود 2 وارد کردن اتمهای دهنده ، به داخل نیمه رسانای نوع p یا اتمهای پذیرنده به داخل نیمه رسانای نوع-N ، تحصیح ، جبران
Compensation network
شبکه جبران
COMPENSATOR
جبران کننده
competitive exclusion
حذف رقابتی
competitive market
بازار رقابتی
competitive markets
بازارهای رقابتی
compiler
مترجم ، کامپایلر
Compiler generator
مولد کامپایلر
complement
مکمل مکمل یک عدد که از کم کردن ارقام آن از عدد مبنا منهای یک ، افزودن 1 به رقم کم - ارزش ترین و اجرای تمام عملیات نقلی لازم به دست می اید نتیجه مکمل واقعی(true complement) است بنابراین مکمل دوی عدد دودویی 10010 برابر با 01110 است به همین ترتیب مکمل ده عدد دهدهی 2456 برابر با 7454 خواهد بود در بسیاری از کامپیوتر ها ، عدد منفی را با مکمل عد مثبت متناظر با آن نمایش می دهند ، مکمل کردن
complementary
تکمیلی ، مکمل اصطلاحی در مورد مدارهای مجتمع که به مفهوم استفاده از عناصر با قطبیت مخالف به گونه ای است که عملکرد آنها مکمل یکدیگر باشد مدار دو قطبی مکمل شامل دو نوع ترانزیستور NPN و PNP و مدار سی ماس مکمل دارای هر دو نوع ترانزیستور کانال-P و کنال -N است قطعات و مدارهای مکمل با ولتاژ و جریانهای مثبت و منفی کار می کنند
complementary - output circuit
مدار خروجی - مکمل نوعی مدار منطقی با دو خروجی که یکی از آنها صفر منطقی و دیگری یک منطقی است
complementary assets
دارایی های مکمل
complementary color
رنگ مکمل رنکی که در صورت افزوده شدن به رنگ دیگری با نسبت معین ، رنگ سفید تولید می کند
complementary colors
رنگهای مکمل
complementary function
توابع مکمل دو تابع نقطه - تحریک که مجموع آنها مقدار ثابت و مثبتی است
complementary logic switch
کلید منطقی مکمل یک زوج ترانزیستوری مکمل با رورودی مشترک که اتصالات داخلی آن به گونه ای است که در هر لحظه یکی از ترانزیستورهای قطع و دیگری وصل است جریان بار تنها در فاصله زمانی قطع و وصل و تغییر سطح ولتاژ از 1 منطقی به صفر منطقی جاری می شود
complementary metal - oxide semiconductor
نیمه رسانای فلز - اکسید مکمل ( سی ماس ) ترکیبی از ماسفت های مد - افزایشی کانال - p و کانال - n روی تراشه سیلیسیمی که به صورت مدارهای رقمی پوش - پول مکمل متصل شده اند اتلاف توان کم در حالت ایستا و سرعت بالا از جمله ویژگیهای آن است
complementary metal-oxide-semiconductor
نیمه‌رسانای اکسید فلزی مکمل
complementary symmetry
تقارن مکمل مداری که دارای آرایش متقارنی از ترانزیستورهای NPN و PNP یا ماسفتهای کانال - N و کانال P است ومی تواند بدون نیاز به ترانسفور مر ورودی یا وارونگر فاز عمل پوش - پول را انجام دهد
complementary tracking
ردگیری مکمل اتصال داخلی دو منبع تغذیه رگوله شده به گونه ای ک هیکی از آنها رفتار دیگری را کنترل می کند ولتاژ خروجی منبع تغذیه ی پیروبرابر یا متناسیب با منبع تغذیه اصلی اما با قطبیت مخالف با آن است
complementary- transistor amplifier
تقویت کننده ی ترانزیستور - مکمل تقویت کننده ای که دارای آرایش متقارن و مکلملی از ترانزیستورهای پی ان پی و ان پی ان است
complementary transistors
ترانزیستورهای مکمل زوج ترانزیستورهایی نظیر ان پی ان و پی ان پی یا ماسفت های کانال - ان و کانال - پی که از نظر مشخصه و مقادیر نامی یکسان هستند اما مخالف یکدیگر محسوب می شوند این ترانزیستور ها از ورودی مشترک ، خروجی پوش - پول می سازند
complementary unijunction transistor
ترانزیستور تک پیوندی مکمل [ سی یوج تی ] نوعی قطعه نیمه رسانا با مشخصات شبیه به ترانزیستور های تک پیوندی استاندارد و با این تفاوت که قطبیت ولتاژها و جریانهای اعمال شده به آن مخالف یکدیگر است
complementary wavelength
طول موج مکمل طول موجی از نور که در صورت ترکیب بانسبت معین با رنگ خاص ، یک نور مرجع استاندارد تولید می کند رنگهای ارغوانی که هیچگونه طول موج غالبی ندارند ، شامل بنفش غیر طیفی ، ارغوانی ، سرخابی ، و رنگهای قرمز غیر طیفی ، با استفاده از طول موجهای مکمل خود مشخص می شوند
complementary-transisor logic
منطق ترانزیستور - مکمل [ سی تی ال] خانواده ای منطقی که از ترانزیستور های مکمل استفاده می کندو عموماً در مجتمع سازی مقیاس - کوچک یا متوسط به کار می رود
complementray direct-coupled amplifier
تقویت کننده ی تزویج - مستقیم مکمل نوعی تقویت کننده ی تز یج - مستقیم که طبقات ترانزیستوری NPN و PNP آن به صورت یک در میان قرار گرفته اند و در نتیجه تزویج مستقیم و پسخورد منفی آن به راحتی انجام می پذیرد
complete
کامل
complete carry
نقلی کامل انتشار رقم نقلی حاصل از افزودن نقلی در عملیات حسابی کامپیوتری
complete response
پاسخ کامل
complete sets
مجموعه های کامل
complete state controllability
کنترل پذیری حالت کامل
complex
مختلط ، پیچیده
complex admittance
گذرایی مختلط
complex conjugate
مزدوج مختلط
complex frequency plane
صفحه فرکانس مختلط
complex impedance
ناگذرایی مختلط
complex notation
طرز نمایش مختلط
complex number
عدد مختلط
complex permittivity
گذردهی مختلط
complex plane
صفحه مختلط
complex power
توان مختلط
complex programmable logic device
قطعه ( وسیله ) منطقی برنامه پذیر پیچیده
complex systems modeling and control
مدلسازی و کنترل سیستمهای پیچیده
complex tone
طنین مختلط موج صدای حاصل از ترکیب چند مؤلفه سینوسی ساده با بسامد های مختلف
complex value
مقدار مختلط مقدار یک امپدانی که شامل مقادیر دامنه و فاز به صورت تابعی از بسامد است
complex varible
متغیر مختلط
complexity inherent
پچیدگی ذاتی
complex-valued neural network
سنکرون سازی شبکۀ عصبی مختلط
compliance
تن دهی معادل آکوستیکی و مکانیکی ظرفیت عکس آن سفتی ( stiffness) است
compliance report
گزارش تطبیق
compliance voltage
ولتاژ تن دهی گستره ی ولتاژ خروجی لازم برای منبع تغذیه ی « دی سی» رگوله شده تا بتواند در گستره معین تغییرات مقاومت بار جریان را در مقدار ثابت و مشخص نگه دارد
compliant
سازکار
component
جزء مولفه
component density
چگالی قطعه تعداد قطعات در واحد سطح یا در واحد حجم
component interdependency graph
گراف وابستگی متقابل اجزاء
component -level bus
گذرگاه سطح - قطعه رسانایی برای ارسال و دریافت سیگنالهای ریز پردازنده که پایه های ورودی و خروجی آن دارای توابع و زمان بندی معین است
Component matching
تطبیق اجزاء مدار
component of a symmetrical system
مولفه دستگاه متوازن
composite
مرکب ، مخلوط
Composite benchmark functions
توابع محک پیچیده
composite color signal
سیگنال رنگ مخلوط سیگنال تصویر رنگی همراه با تمام سیگنالهای محور و همزمانی بنابراین سیگنال رنگ مخلوط دارای سیگنال درخشایی ، دو سیگنال رنگ نمایی ، پالسهای همزمانی افقی و عمودی ، پالسهای محو افقی و عمودی و سیگنال رگبار رنگ خواهد بود ، پیام رنگی مرکب
composite color sync
همزمانی رنگ مخلوط سیگنالی که تمام سیگنالهای همزمانی لازم برای عملکرد درست تلویزیون رنگی را در بر دارد این سیگنالها عبارت اند از پالسهای همزمانی و محو افقی و عمودی و سیگنال رگبار رنگ
composite current source
منبع جریان مرکب
composite line
خط مخلوط خط یا مداری که یک زوج تسهیمگر ( multiplexer) یا متراکم ( concentrator ) را به هم وصل می کند
Composite Line Insulators
مقره های کامپوزیتی خط انتقال
composite map
نقشه مرکب
composite modulation voltage
ولتاز مدوله کننده ی مخلوط ولتاژ مخلوط خروجی نوسان سازهای زیر حامل که برای مدوله کننده ی به فرستنده اعمال می شود و در سیستمهای دور سنجی کار برد دارد
composite nonlinear feedback
فیدبک غیرخطی مرکب
composite picture signal , composite signal , composite video signal
سیگنال تصویر مخلوط ، سیگنال مخلوط ، سیگنال ویدئویی مخلوط سیگنال تصویر کاملی که فرستنده ی تلویزیونی خارج می شود این سیگنال دارای اطلاعات تصویر ، پالسهای محو ، پالسهای همزمانی سیاه و سفید ، زیر حامل رنگ ، رگبار رنگ و سایر اطلاعات لازم برای ارسال تصویر رنگی است
composite pulse
پالس مخلوط پالس مورد استفاده در سیستمهای ناوبری پالسی که از تعدادی پالس همپوش که از یک منبع و در مسیرهای مختلف دریافت شده اند ، تشکیل می شود
composite television signal
پیام مرکب تلویزیونی
composite unmber
عدد مرکب
composite wave filter
پالایه ی موج مخلوط ترکیبی از دو یا چند پالایه ی پایین گذر ، باگذر ، میان گذر ، یا میان نگذر
composited circuit
مدار تک سیم
composition
ترکیب
composition and abstraction operations
عملیات ترکیب و خلاصه سازی
compound
مختلط ، مرکب ، جسم مرکب
compound catenary
آویزانداری مرکب
compound circuit
مدار مرکب
compound coil
سیم پیچ مختلط
compound converter
تبدیل گر مرکب
compound excitation
تحریک مختلط
compound field winding
سیم پیچ آهنربایی مرکب
compound generator
مولد مختلط
compound magnet
مغناطیس مرکب
compound modulation
مدوله کننده ی مرکب نوعی روش مدوله کننده که در آن یک یا چند سیگنال زیر حاملهای مربوط به خود را مدوله می کنند و این زیر حاملها به نوبه ی خود حامل اصلی را مدوله می کنند
compound motor
موتور مختلط
compound semiconductor
نیمه رسانای مرکب نیمه رسانایی که در ساختمان آن به جای یک عنصر مانند سیلیسیم یا ژرمانیم ، ترکیبی از دو یا چند عنصر به کار رفته است نیمه رساناهای گروlll-v با استفاده از عناصر سه ظرفیتی گروه سوم جدول تناوبی ( مانند آلومینیم ، گالیم ، واندیم ) و عناصر پنج ظرفیتی گروه پنجم (مانند فسفر ، آرسنیک ، و آنتیموان) ساخته می شوند ترکیبهای دوتایی دارای دو عنصر ، ترکیبهای سه تایی درای سه عنصر و ترکیبهای چهارتایی دارای چهار عنصر در ساختمان خود هستند
compounding
ترکیب
compound-wound generator
مولد مرکب
compound-wound motor
موتور مرکب
compressed smith chart
نمودار اسمیت فشرده
compression
فشرده سازی
compression point
نقطه فشردگی
compression ratio
نسبت تراکم نسبت تقویت در سطح سیگنال مرجع به تقویت در سطحی بالاتر
compression tools
ابزار های فشرده سازی
compressional wave
موج تراکمی موجی در یک محیط کشسان که منجر به تغییر حجم عناصر محیط بدون ایجاد چرخش در آنها می شود موج تحت تراکمی درواقع یک موج طولی است
compressive estimation
تخمین فشرده
compressive intercept receiver
گیرنده ی رهگیر تراکمی نوعی گیرنده ی تجسس و مراقبت الکترومغناطیسی که با استفاده از روشهای فشرده سازی پالسی می تواند همزمان تمام سیگنالهای موجود در طیف پهن (آراف) را تجزیه و تحلیل و مرتب کند و سرعت تحلیل آن 10000 بار بیشتر از گیرنده ی سوپر هترودین یا تحلیلگر طیف است در گونه ای از آن ، سه پالایه ی موج - اکوستیک سطحی مشابه هم و با پاشندگی زیاد به کار رفته است که دو تای آن به عنوان خطوط انبساط در نوسان ساز غیر فعال محلی و پالایه سوم به عنوان خط فشرده سازی پالس در واحد پردازش سیگنال گیرنده به کار می رود
compressor
فشرده ساز بخشی از مدار فشرده-بازکننده که گتسره ی شدت سیگنالها در نقاط ارسال یا دریافت مدار را فشرده می می کند فشرده ساز با تقویت سیگنالهای ضعیف و تضعیف سیگنالهای قوی ، گستره ی دامنه ی کوچکتری را تولید می کند
compromise net
شبکه مصالحه شبکه ای که برای متعادل ساختن مدارهای مخابراتی متصل شده به آن ، نظیر حلقه ی ارتباطی مشترک تلفنی به کار می رود این شبکه مصالحه ای بین حدود توازن امپدانسی برقرار می کند
compund machine
ماشین مختلط
compund winding
سیم پیچ مختلط
computation time
زمان محاسبه
computational burden
بار محاسباتی
Computational intelligence
هوش محاسباتی
computational overload
سربار محاسباتی
compute
محاسبه
computed radiography
پرتونگاری محاسبه ای نوعی روش عکسبرداری بر اساس تابش پرتوهای ایکس و برای مقاصد تشخیص پزشکی تصویر پرتو- ایکس توسط لیزر پویش شده و سیگنال خروجی برای نمایش بلافاصله روی لامپ پرتو- کاتدی به صورت رقمی در می آید به این ترتیب با حذف زمان لازم برای ظهور فیلم پرتو- ایکس ، تشخیص به سرعت انجام می پذیرد همچنین داده های رقمی را می توان در پرونده مخصوص ذخیره و یا مستقیماً روی کاغذ چاپ کرد
computed tomography
پرتونگاری مقطعی محاسبه ای [ سی تی ] نوع روش عکسبرداری برای تشخیص پزشکی که در آن یک پرتو افکن چرخان ، پرتوهای ایکس را به صورت محوری در اطراف بدن بیمار مب تاباند و داده های به دست آمده پس از پردازش توسط کامپیوتر ، تصویری دو بعدی از مقطعی از بدن بیمار را روی نمایشگر لامپ پرتو- کاتدی نمایش می دهند با این روش تصویر سه بعدی نیز می توان به وجود آورد
computer
کامپیوتر ؛ کامپیوتر ماشینی که می تواند اطلاعات را پس از دریافت ، پردازش کند و نتایج را به شکل مورد نظر نمایش دهد نمونه های آن عبارت اند از کامپیوتر های رقمی ، قیاسی و آمیخته ، رایانه ، کامپیوتر
computer -aided design
طراحی به کمک کامپیوتر [ کد] روشی برای ایجاد اصلاح و ذخیره یک طرح گرافیکی به کمک کامپیوتر ، مانند طراحی مدارهای مجتمع از مدار اولیه تا آرایش نهایی بسته بندی آن
computer aided design ( cad )
طراحی با کمک رایانه
computer aided design (cad)
طراحی به کمک کامپیوتر
computer- aided instruction
آموزش به کمک کامپیوتر استفاده از یک کامپیوتر با تعاد زیادی پایانه ی دانش آموزی متصل به خط برای جایگزینی یا مکمل شدن با آموزش سر کلاسی
computer aided training
کارآموزی به کمک رایانه
computer code
رمز کامپیوتر سیستم ارقام دودویی یا سایر رمزهای ماشینی که در کامپیوتر ها به کار می روند
computer connector
رابط کامپیوتری نوعی رابط چند پایه ای که امکان اتصال یا قطع همزمان 25 یا تعداد بیشتری پایه را فراهم می سازد این رابطها ، به منظور جفت شدن صحیح رابطهای نر و ماده ، نوعاً به شکل دی ساخته می شوند
computer control
کنترل کامپیوتری اصطلاحی که در مورد کنترل فرایندهای صنعتی ، ماشینهای ابزار ، پرواز هواپیما ، موتورهای خودرو ، ابزارهای اندازه گیری ، لوازم خانگی و نظایر آن توسط کامپیوتر یا پردازنده مرکزی با برنامه نویسی تنرم افزاری به کار می رود
computer engineering
مهندسی رایانه
computer errors
خطاهای رایانه
computer industry
صنعت رایانه
computer interface
واسطه رایانه
computer languge
زبان رایانه
computer memory
حافظه رایانه
Computer network attacks
حملات شبکه کامپیوتری
computer networks
شبکه های رایانه
computer operation
عملکرد رایانه
computer output
خروجی رایانه
computer peripherals
وسایل جانبی کامپیوتر
computer program
برنامه کامپیوتری روالی برای حل یک مسئله یا انجام عملیات پردازش اطلاعات روی کامپیوتر ، برنامه رایانه
computer simulation
شبیه سازی رایانه ای
computer virus
ویروس رایانه
computer-aided engineering
مهندسی به کمک کامپیوتر [ سی ای ای ] کاربرد کامپیوتر ها و نرمافزارهای مختلف در تمام جنبه های مهندسی با استفاده از کامپیوتر ها نوعاً ایستگاه های کاری و نرم افزارهای مناسب می توان انواع نمودارهای بلوکی و تابعی ، جانمایی تخته مدارها ، ماسکهای مدارهای مجتمع ، طرحواره های الکترونیکی ، نمودارهای سیمکشی الکتریکی و لوله کشی مکانیکی را تهیه کرد همچنین به کمک ایستگاههای کار می توان نقشه های سه بعدی مربوط به قطعات و دستگاههای مکانیکی و طرحهای معماری را ترسیم کرد ابزارهای نرم افزاری امکان چرخش نقشه های سه بعدی در فضا و رنگ آمیزی متنوع آنها را فراهم می سازد همچنین می توان مشخصات ، فهرست قطعات ، دستورالعملهای کار و نگهداری ، و گزارشها را همراه نقشه ها ضمیمه کرد
computer-aided graphics
گرافیک به کمک کامپیوتر استفاده از کامپیوتر ، نوعاً ایستگاه کار یا رایانه ی شخصی پیشرفته ، برای نمایش اجسام یا مفاهیم به صورت سه بعدی و رنگی به عنوان مثل می توان به تحلیل و طراحی مدل خودرو و یا هواپیما و نیز نقشه های متحرک هواشناسی اشاره کرد همچنین می توان مفاهیم علمی نظیر دینامیک گردبادها ، پیوندها ی شیمیایی ، بر هم کنش ذرات اتمی ، و فعالیتهای آتشفشانی و زلزله ها را به صورت گرافیکی و متحرک نمایش داد
computer-aided manufacturing
ساخت و تولید به کمک کامپیوتر [ کم] به کارگیری کامپیوتر و نرم افزارهای مناسب برای کمک به ساخت محصولات و یا فراوری مواد شیمیایی استفاده از نتایج طراحی به کمک کامپیوتر ( کد) برای ساخت ماسکهای مدار مجتمع ، ماسکهای مدار چاپی ، و نقشه های مقیاس بندی شده می تواند به ساخت مدارهای مجتمع ، تخته مدارها ، قطعات مکانیکی و دستگاه ها کمک کند با ارسال میتقیم داده های رقمی به دستگاهها می توان عملیات برش ، شکل دهی ، تراش ، و خراطی را به صورت خودکار انجام داد و کیفیت محصول نهایی را بررسی و آزمایش کرد
computer-aided prototyping
نمونه سازی به کمک کامپیوتر تشکیل مدلهای سه بعدی محصولات یا قالبهای ریخته گری محصولات از طریق تعریف پیاپی اجسام سه بعدی در لایه هایی که در مراحل مختلف فرایند و تحت کنترل کامپیوتر ایجاد می شوند
computerize
کامپیوتر ساختن فرایند تبدیل عملیاتی که قبلاً توسط وسایل مکانیکی ، نظیر ساعت ، یا الکترومکانیکی ، نظیر موتورها و رله ها ، انجام می شدند به عملیات تحت کنترل کامپیوتر به عنوان نمونه می توان از ماشینهای حساب ، ترازوها ، دوربینها و ابزارهای آزمایشگر کامپیوتری نام برد
computerized game
بازی رایانه ای
comression ignition engines
موتورهای احتراق تراکمی
comsat
communications satellite corp-شرکت مخابرات ماهواره ای ( کامست ) شرکتی که بر اساس قانون مخابرات ماهواره ای مصوب 1962 ، به منظور ارائه ی خدمات مخابرات ماهواره ای تاسیس شد
comsec
communications security-ایمنی مخابرات ( کامسک ) حفاظت اطلاعات ارسال شده از طریق تبدیل آنها به شکل غیر قابل فهم برای شنونده ی غیز مجاز و سپس تبدیل آنها به شکل اصلی در ایستگاه مورد نظر ، communication security device-وسیله ی ایمنی مخابرات نوعی مدار مجتمع نیمه رسانا که برای رمز گذاری سیگنالهای مخابراتی به کار می رود از این وسیله در ابتدا در انتهای خط ارتباطی ( کابل ، تار نوری ، یا بسامد رادیویی ) برای جلو گیری از دسترسی غیر مجاز به اطلاعات ارسال شده استفاده می شود
impedor
امپدور مترادفی برای امپدانس که معرف عنصر مداری است که دارای امپدانس باشد
varindor
وریندور اندوکتانس متغیری که تغییر جریان در آن ومقدار اندوکتانس را تغییر می دهد

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن