معادل انگلیسی دستگاه خودکاری که پس از انداختن سکه ای درون آن غذا یا مشروبی را خارج میکند ، دستگاه خودکاری که پس ا

روانشناسی

دستگاه خودکاری که پس از انداختن سکه ای درون آن غذا یا مشروبی را خارج میکند ، دستگاه خودکاری که پس از انداختن سکه‌ای درون آن غذا یا مشروبی را خارج میکند

automat

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی دستگاه خودکاری که پس از انداختن سکه ای درون آن غذا یا مشروبی را خارج میکند ، دستگاه خودکاری که پس ا

ازمایش خودکار ، آزمایش خودکار

automatic testing

افکار خودکار

Automatic Thoughts

افکار خودکار یا خودآیند: جمله های گسسته و منفی که شخص به سرعت از روی عادت به خودش می گوید به نظر بک ، افراد افسرده معمولا به افکار خودکار می پردازند

automatic thought

افکار منفی خودآیند

automatic negative thoughts

برنامه نویسی خودکار

automatic programming

برنامه نویسی خودکار

automatic coing

برنامه نویسی خودکار

automatic programming

بصورت خودکار دراوردن ، بطور خودکار عمل کردن ، خودکار بودن ، بصورت خودکار درآوردن ، خودکار بودن خود کار کردن

automate

حرکت خودبخود ، حرکت غیرارادی ، کار عادی و بدون فکر ، بطور خودکار ، حالت خودکاری

automatism

حروف چینی خودکار

automatic typesetting

خودبخود ، بطور خودکار ، بطور غیرارادی ، بطور غیرارادی خودبخود ، بصورت خودکار

automatically

خودکار کردن ، کسی را بی اراده الت دست کردن ، کسی را بی اراده آلت دست کردن

automatize

خودکاری ، حرکت غیر ارادی ، حالت خودکار ، خودکار شدن ، خودکار کردن

automatization

خودکاری ، خودبخودی

automaticity

خودکاری نگار

automatograph

دستگاه خودکار ، خودکار ، مربوط به ماشینهای خودکار ، غیر ارادی ، غیر ارادی خودکار

automatic

دستگاه خودکار هدایت کشتی و هواپیما

automatic pilot

دستگاه عصبی اتونومیک (خودکار) قسمت عمده‌ای از سلسله اعصاب ، با دو بخش اساسی ، سمپاتیک و پاراسمپاتیک این سیستم "اتونومیک" نامیده می‌شود چون بسیاری از اعمال تحت کنترل آن خودبخود تنظیم می‌شوند یا بعبارتی "خودمختار" هستند

automatic nerves system (ans)

دستگاه عصبی خودمختار: دستگاهی که محیط درونی بدن ، از جمله قلب ، معده ، غدد فوق کلیوی و روده ها را تنظیم می نماید این دستگاه و دستگاههای عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک تقسیم می شود

automatic nervous system

رد و بدل کننده خودکار

automatic exchange

رفتار خودکار

automatic behavior

زمان سنج خودکار

automatic timer

فرایند خودکار ، فرآیند خودکار در روان‌شناسی شناختی ، هر فرآیند بخوبی آموخته شده که بدون تعمق عمدی و آگاهانه روی می‌دهد رانندگی "اتوماتیک" یک راننده مجرب مثال خوبی برای این مورد است

Automatic Process

کامپیوتر خودکار

automatic computer

کنترل خودکار

automatic control

کنترل و هدایت دستگاهی بطور خودکار ، دستگاه تنظیم خودکار ، اتوماسیون ، دستگاه تنظیم خودکار خودکاری

automation

ماشین ، ماشین خودکار ، آدم ماشینی ، آدم واره ، آدم مکانیکی ، ماشینی که کارهای انسان را میکند ، ( مج ) آدم بی اراده ، آلت دست ماشین

automaton

ماشینها ، ماشینهای خودکار

automata

مقابله خودکار

automatic check

ناهشیار نویسی

automatic writing

ناهشیارکاری

automatic action

ناهشیارگویی

automatic speaking

نظریه ماشینها

automata theory

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی روانشناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی دستگاه خودکاری که پس از انداختن سکه ای درون آن غذا یا مشروبی را خارج میکند ، دستگاه خودکاری که پس ا

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی دستگاه خودکاری که پس از انداختن سکه ای درون آن غذا یا مشروبی را خارج میکند ، دستگاه خودکاری که پس ا

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما