معادل انگلیسی سکوی قاره ای ، فلات قاره ای

زمين شناسی

سکوی قاره ای ، فلات قاره ای

continental platform

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی سکوی قاره ای ، فلات قاره ای

نظریه سکوی پیشین پلات فرم پیشین یک نظریه در مورد تشکیل آتول های مرجانی و سد ریفی که با توجه به آن ، ریف ها نسبت به سطح آب از یک سکوی زیر دریایی پهناور به سمت بالا ساخته می شوند (شاید از جریان ها یا آوار های آشفته آتشفشانی که سریعاً توسط فرسایش موجی مسطح شوند ، ساخته شده باشد) و در حدود 50 متر یا بیشتر در زیر سطح دریا قرار دارد و قبل از کلونی شدن آن بوسیله مرجان ها ، بدون مداخله تغییرات نسبی در سطح آب دریا تشکیل شده است ( ببینید : 1944 Ladd & Moffmiester ) مقایسه شود با : نظریه کنترل یخچالی(Glacial Control Theory) ؛ نظریه نشست

antecedent platform theory|antecedent platform|antecedent platform

کف آرام کننده

baffle platform

سکوی دریاکنار
تراس/ سکوی موج شکن(wave-cut bench) ، سکوی دریاکنار تراس/ سکوی موج شکن(wave-cut bench)

beach platform

سکوی سیرک
یک سطح نسبتاً مسطح که بوسیله پیوستن یا هماویزی چندین سیرک تشکیل می شود ، سکوی سیرک یک سطح نسبتاً مسطح که بوسیله پیوستن یا هماویزی چندین سیرک تشکیل می شود

cirque platform

اقلیمی ، قاره ای

continental

گسترش حاشیه قاره
گسترش حاشیه قاره در طول زون فرورانش در اثر کوهزایی یا افزوده شدن میکروقارهها ، گسترش حاشیه قاره گسترش حاشیه قاره در طول زون فرورانش در اثر کوهزایی یا افزوده شدن میکروقارهها

continental accretion

حاشیه فعال قاره ای

continental active margin

قوس قاره ای

continental arc

قوس قاره ای

continental arc|continental arcs|continental arcs

ناحیه حاشیه ای قاره ای
آن بخش یا ناحیه از حواشی قاره بین خط ساحلی و شیب قاره که از نظر توپوگرافیکی پیچیده تر از فلات قاره می باشد این بخش توسط ستیغ ها و حوضه هایی تشخیص داده می شود که بعضی از آنها زیر عمق/ پایین تر از عمق فلات قاره می باشد یک مثال از این قست ناحیه حاشیه ای قاره ای جنوب کالیفرنیا می باشد ، ناحیه حاشیه ای قاره ای آن بخش یا ناحیه از حواشی قاره بین خط ساحلی و شیب قاره که از نظر توپوگرافیکی پیچیده تر از فلات قاره می باشد این بخش توسط ستیغ ها و حوضه هایی تشخیص داده می شود که بعضی از آنها زیر عمق/ پایین تر از عمق فلات قاره می باشد یک مثال از این قست ناحیه حاشیه ای قاره ای جنوب کالیفرنیا می باشد

continental borderland

برخورد قاره ای
مرز برخورد دو قاره که معمولا نیز با رشته کوههای چین خورده مشخص می شود ، برخورد قاره ای مرز برخورد دو قاره که معمولا نیز با رشته کوههای چین خورده مشخص می شود

continental collision

پوسته قاره ای
سنگهای پوسته ای که قاره ها و فلات های قاره ای را تشکیل می دهند ، پوسته قاره ای در مقایسه با پوسته اقیانوسی ضخیم تر بوده و چگالی پایین تری دارد

continental crust

پوسته قاره ای سنگهای پوسته ای که قاره ها و فلات های قاره ای را تشکیل می دهند ، پوسته قاره ای در مقایسه با پوسته اقیانوسی ضخیم تر بوده و چگالی پایین تری دارد

continental crust|crust|crust

نهشته قاره ای ، رسوب قاره ای
یک نهشته رسوبی که بر روی خشکی (چه یک قاره حقیقی و چه یک جزیره) یا در توده های آب (چه آب شیرین و چه آب شور) قرار دارد که بطور مستقیم با اقیانوس در ارتباط نمی باشد ، مخالف یک رسوب یا نهشته دریایی می باشد به یک نهشته یخچالی ، آبرفتی ، دریاچه ای یا بادرفتی تشکیل شده در یک محیط غیردریایی گویند
نیز ببینید: نهشته های زمینی یا قاره ای

continental deposit

نهشته قاره ای ، رسوب قاره ای یک نهشته رسوبی که بر روی خشکی (چه یک قاره حقیقی و چه یک جزیره) یا در توده های آب (چه آب شیرین و چه آب شور) قرار دارد که بطور مستقیم با اقیانوس در ارتباط نمی باشد ، مخالف یک رسوب یا نهشته دریایی می باشد به یک نهشته یخچالی ، آبرفتی ، دریاچه ای یا بادرفتی تشکیل شده در یک محیط غیردریایی گویند نیز ببینید: نهشته های زمینی یا قاره ای

continental deposit|continental|continental

اشتاق قاره ها ، تغییر مکان قاره ها ، اشتقاق قاره ای
حرکت جانبی و آرام قاره ها در سراسر سطح زمین را اشتقاق قاره ای گویند همانطور که در اینجا نشان داده شده است ، زمانی قاره های آفریقا و امریکای جنوبی به یکدیگر متصل بوده اند اما در نتیجه اشتقاق قاره ای از یکدیگر جدا شده اند ، اشتقاق قاره ای حرکت جانبی و آرام قاره ها در سراسر سطح زمین را اشتقاق قاره ای گویند همانطور که در اینجا نشان داده شده است

continental drift

محیطهای قارهای

continental environment

رخساره های خشکی ، رخساره های قاره ای

continental facies

رخساره های خشکی ، رخساره های قاره ای

continental facies|facies|facies

بازالت های طغیانی قاره ای

Continental flood basalts

یخچال قاره ای
الف) یخچالی با ضخامت قابل توجه که بطور کامل یک ناحیه وسیع از یک قاره یا ناحیه ای با مساحت حداقل 50000 کیلومتر مربع را می پوشاند و برجستگی سطح زیرین را مخدوش می کند ، مانند صفحات یا ورقه های یخ پوشاننده قطب جنوب و گرینلند
نیز ببینید: یخ جزیره ای مترادف: یخ پهنه یا صفحه یخ قاره ای ، یخ قاره ای ، یخ پهنه یا صفحه یخ
ب) هر یخچالی درون یک محیط آب و هوایی (مخالف یک محیط کرانه ای یا ساحلیَ) قاره ای این استفاده توصیه شده نمی باشد ، یخچال قاره ای الف) یخچالی با ضخامت قابل توجه که بطور کامل یک ناحیه وسیع از یک قاره یا ناحیه ای با مساحت حداقل 50000 کیلومتر مربع را می پوشاند و برجستگی سطح زیرین را مخدوش می کند ، مانند صفحات یا ورقه های یخ پوشاننده قطب جنوب و گرینلند نیز ببینید: یخ جزیره ای مترادف: یخ پهنه یا صفحه یخ قاره ای ، یخ پهنه یا صفحه یخ ب) هر یخچالی درون یک محیط آب و هوایی (مخالف یک محیط کرانه ای یا ساحلیَ) قاره ای این استفاده توصیه شده نمی باشد

continental glacier

یخ پهنه یا صفحه یخ قاره ای ، یخچال قاره ای

continental ice sheet

حاشیه قاره
قسمتی از کف دریا مجاور با قاره ها این قسمت شامل سکوی قاره ، شیب قاره و خیزگاه قاره است ، حاشیه قاره قسمتی از کف دریا مجاور با قاره ها این قسمت شامل سکوی قاره

continental margin

مهاجرت قاره ای
جابجایی قار ه ای ، مهاجرت قاره ای جابجایی قار ه ای

continental migration

حرکت قاره ای

continental mobility

هسته قاره ای ، سپر (زمین ساخت)

continental nucleus

دوره قاره ای یک برهه زمانی وقتی که یک ناحیه بخصوص بالای حد دریا بوده و تشکیل قسمتی از یک قاره را می دهد

continental period

کافت های قاره ای
مناطقی در قاره که پوسته در حال جداشدن است کافتش قاره ای مرحله آغازین چرخه ویلسون است که تداوم فرایندها در آن ، به ایجاد اقیانوس و در پایان فرورانش منجر می شود ، کافت های قاره ای مناطقی در قاره که پوسته در حال جداشدن است کافتش قاره ای مرحله آغازین چرخه ویلسون است که تداوم فرایندها در آن

continental rifting

خیز قاره ای
منطقه ای با شیب نسبتا ملایم که بستر حوضه اقیانوسی را به حاشیه قاره متصل می کند ، خیز قاره ای منطقه ای با شیب نسبتا ملایم که بستر حوضه اقیانوسی را به حاشیه قاره متصل می کند

continental rise

رودخانه قاره ای
رودخانه ای بدون هیچگونه ریزشی به دریا ، آب این رودخانه بوسیله تبخیر و نفوذ به زمین از بین می رود ، رودخانه قاره ای رودخانه ای بدون هیچگونه ریزشی به دریا

continental river

فلات قاره
قسمتی از قاره دارای شیب بسیار کم و به سمت دریا با حداکثر عمق 200 متر می باشد
، فلات قاره قسمتی از قاره دارای شیب بسیار کم و به سمت دریا با حداکثر عمق 200 متر می باشد

continental shelf

سپر قاره
سپر (زمینساخت) ، سپر قاره سپر (زمینساخت)

continental shield

شیب قاره ای ، حاشیه قاره ای ، شیب قاره ای
شیبی در اعماق پایین تر از فلات قاره به سمت دریا آن بخش از حاشیه قاره که بین فلات قاره و خیز قاره ای (یا گودال اقیانوسی) قرار دارد این ناحیه توسط شیب نسبتاً تند 6-3 درجه تشخیص داده می شود
مقایسه شود با: شیب جزیره ای Insular slope
، شیب قاره ای - شیبی در اعماق پایین تر از فلات قاره به سمت دریا آن بخش از حاشیه قاره که بین فلات قاره و خیز قاره ای (یا گودال اقیانوسی) قرار دارد این ناحیه توسط شیب نسبتاً تند 6-3 درجه تشخیص داده می شود - مقایسه شود با: شیب جزیره ای Insular slope -

continental slope

زون فرورانش قاره ای

continental subduction zone

زون فرورانش قاره ای

continental subduction zone|continental subduction|continental subduction

زمان قاره ای
اصطلاحی که توسط کوبایاشی (1944) برای زمان فسیل مانند آنچه توسط موجودات غیردریایی نشان داده شده ، استفاده شد/ مقایسه شود با زمان دریایی ، زمان قاره ای اصطلاحی که توسط کوبایاشی (1944) برای زمان فسیل مانند آنچه توسط موجودات غیردریایی نشان داده شده

continental time

محیط میانجی

cross platform

سکوی حفر شده ، سکوی موج کند

cut platform

سکوی جبهه دلتا
منطقه ای کم عمق ، با پهنای تا حدود 5 کیلومتر ، که در جلوی انشعابات پیش رونده یک دلتا وجود دارد ، سکوی جبهه دلتا منطقه ای کم عمق

delta front platform

سکوی فرسایشی
الف) یک سطح تراز با گسترش نسبتاً محدود که توسط فرسایش تشکیل شده است
ب) سکوی حفر شده توسط موج در امتداد یک کرانه ـ
مقایسه شود با سکوی سایشی (abrasion platform) ، سکوی فرسایشی الف) یک سطح تراز با گسترش نسبتاً محدود که توسط فرسایش تشکیل شده است ب) سکوی حفر شده توسط موج در امتداد یک کرانه ـ مقایسه شود با سکوی سایشی (abrasion platform)

erosion platform

سکوی مد
سکوی حاصل از برش موجی و یا سطح حاصل از انحلال که با فاصله ای اندک در زیر سطح آب در بالاترین ارتفاع در هنگام مد ، ایجاد شده است ، سکوی مد سکوی حاصل از برش موجی و یا سطح حاصل از انحلال که با فاصله ای اندک در زیر سطح آب در بالاترین ارتفاع در هنگام مد

high water platform

سکوی دریایی (Marine catplatform)

marine platform

سکوی دریایی (Marine catplatform)

marine platform|marine catplatform|marine catplatform

سکوی موج ساخته
مترادفی برای Marine bulit terrace از آنجا که یک پلات فرم ، معمولاً به عنوان یک ساختار فرسایشی در نظر گرفته می شود ، سکوی موج ساخته مترادفی برای Marine bulit terrace از آنجا که یک پلات فرم

marine-built platform

پلاتفرم دگرگونه

metaplatform

سکوی ماهیچه ای
برآمدگی تحتانی نسبتاً وسیع و صلب سطح داخلی کفه ی بازوپایان که ماهیچه ها به آنها متصل می شوند
مترادف: platform ، سکوی ماهیچه ای برآمدگی تحتانی نسبتاً وسیع و صلب سطح داخلی کفه ی بازوپایان که ماهیچه ها به آنها متصل می شوند مترادف: platform

muscle platform

سکوی حفاری در دریا ، سکوی حفاری دور از ساحل

offshore drilling platform

سکو ، تختگاه
ایوان زمین سکومانند و تقریبا\" تراز و مسطح را گویند

در زمین‌ساخت:بخشی از قاره که توسط لایه‌های مسطح یا کمی شیب‌دار ، اساساً رسوبی که در اعماق مختلف توسط پی‌سنگ‌هایی که در طی تغییر شکل‌های اولیه سخت شده اند ، پوشیده می‌شود تختگاه بخشی از یک کراتون است

در دیرینه‌شناسی:
الف) ساخت جانبی گستر‌ش‌یافته یا کفه دریایی در طول بخش داخلی یا خارجی محور قدامی‌-خلفی یک کونودونت این واژه همواره (به صورت نادرست) برای پلیت به کار می‌رود ب) پلاتفرم ماهیچه‌ای یک براکیوپود
ج) کف مسطح کاسه گل یک مرجان

در ساحل شناسی:سطح فرسایشی زیر‌‌‌آبی با شیب ملایم یا مسطح که از به سمت دریا یا دریاچه گسترش یافته است

در زمین‌ریخت‌شناسی :
الف) یک واژه عمومی برای هر سطح افقی یا نزدیک به افق ؛به عنوان مثال یک پادگانه یا پلکان ، یک لبه یا مکانی کوچک روی سطح یک پرتگاه ، یک قطعه‌زمین مسطح و مرتفع نظیر ریزفلات یا فلات ، دشت گون و یا هر سطح شیب‌دار
ب) فلات کوچک ، تختگاه - ایوان زمین سکومانند و تقریبا\" تراز و مسطح را گویند - - در زمین‌ساخت:بخشی از قاره که توسط لایه‌های مسطح یا کمی شیب‌دار ، پوشیده می‌شود تختگاه بخشی از یک کراتون است - - در دیرینه‌شناسی: - الف) ساخت جانبی گستر‌ش‌یافته یا کفه دریایی در طول بخش داخلی یا خارجی محور قدامی‌-خلفی یک کونودونت این واژه همواره (به صورت نادرست) برای پلیت به کار می‌رود ب) پلاتفرم ماهیچه‌ای یک براکیوپود - ج) کف مسطح کاسه گل یک مرجان - - در ساحل شناسی:سطح فرسایشی زیر‌‌‌آبی با شیب ملایم یا مسطح که از به سمت دریا یا دریاچه گسترش یافته است - - در زمین‌ریخت‌شناسی : - الف) یک واژه عمومی برای هر سطح افقی یا نزدیک به افق ؛به عنوان مثال یک پادگانه یا پلکان ، دشت گون و یا هر سطح شیب‌دار - ب) فلات کوچک

platform

سکوی سنگی
الف) یک سکوی موج کفه که بر روی یک سطح سنگی فرسوده شده است ب) یک سکوی آب بالا که بر روی یک سطح سنگی فرسوده شده است ، سکوی سنگی - الف) یک سکوی موج کفه که بر روی یک سطح سنگی فرسوده شده است ب) یک سکوی آب بالا که بر روی یک سطح سنگی فرسوده شده است

rock platform

سکوی موج
سکوی موج بریده ، سکوی موج - سکوی موج بریده

wave platform

سکوی موج ساخته
مترادفی برای پادگانه موج ساخت ـ این اصطلاح به خاطر اینکه سکو معمولاً به عنوان یک عارضه فرسایشی در نظر گرفته می‌شود ، متناقض است ، سکوی موج ساخته - مترادفی برای پادگانه موج ساخت ـ این اصطلاح به خاطر اینکه سکو معمولاً به عنوان یک عارضه فرسایشی در نظر گرفته می‌شود

wave-built platform

سکوی موج بریده ، سکوی موج کند
الف) یک سطح شیبدار ملایم که توسط فرسایش امواج تشکیل می شود و تا مسافت زیادی درون دریا یا دریاچه از قاعده صخره موج بریده ، گسترده می شود که نشان دهنده هر دو سکوی ساحلی و سکوی سایشی است
مترادف: پادگانه موج کفه ، سکوی کنده شده ، سکوی فرسایشی ، سکوی موجی ، سکوی کرانه ای ، دشت موج کفه ، پهنه ساحلی
ب) اصطلاحی که گاهی اوقات بطور محدود شده ای به عنوان مترادفی برای سکوی سایشی استفاده می شود
نیمکت یا قلاتی که در امتداد خط ساحلی و همسطح دریا توسط عمل فرسایش امواج ایجاد می‌شود ، سکوی موج کند - الف) یک سطح شیبدار ملایم که توسط فرسایش امواج تشکیل می شود و تا مسافت زیادی درون دریا یا دریاچه از قاعده صخره موج بریده ، گسترده می شود که نشان دهنده هر دو سکوی ساحلی و سکوی سایشی است - مترادف: پادگانه موج کفه ، پهنه ساحلی - ب) اصطلاحی که گاهی اوقات بطور محدود شده ای به عنوان مترادفی برای سکوی سایشی استفاده می شود - نیمکت یا قلاتی که در امتداد خط ساحلی و همسطح دریا توسط عمل فرسایش امواج ایجاد می‌شود

wave-cut platform

سطح و سکوی دایره ای که یک whim - horse بر روی آن قرار می گیرد

whim platform

سطح و سکوی دایره ای که یک whim - horse بر روی آن قرار می گیرد

whim platform|platform|platform

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی سکوی قاره ای ، فلات قاره ای

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی سکوی قاره ای ، فلات قاره ای

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما