معادل انگلیسی واحد جریانی
گروهی از ورقه ها یا طبقات گدازه یا مواد آذر آواری که توسط فوران منفرد یا برون ریزش

زمين شناسی
واحد جریانی
گروهی از ورقه ها یا طبقات گدازه یا مواد آذر آواری که توسط فوران منفرد یا برون ریزش ساخته شده اند ، واحد جریانی گروهی از ورقه ها یا طبقات گدازه یا مواد آذر آواری که توسط فوران منفرد یا برون ریزش ساخته شده اند
flow unit
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی واحد جریانی
گروهی از ورقه ها یا طبقات گدازه یا مواد آذر آواری که توسط فوران منفرد یا برون ریزش
دستگاه هوا رسان ، دستگاه هوا ساز
air handling unit
واحد چینه شناختی نابرجا
بدنه ای چند لایه قابل نقشه برداری از سنگ رسوبی ، که بر پایه ناپیوستگی های محصورکننده خود تعریف و تشخیص داده می شود
واحد های allostartighaphic به ترتیب کم شدن مرتبه عبارت اند از: allomember-alloformaiton-allogroup واحد های بنیادی ، alloformation می باشند (nacsn ، 1983 ، art 58)
allostratigraphic unit
واحد api
یک واحد دلخواه انتخابی برای اندازه گیری لاگ رادیواکتیویته که بوسیله آن آهنگ شمارش لاگ اشعه گاما یا لاگ نوترون ها ، استاندارد سازی شده است دو گمانه کم عمق در دانشگاه هیوستون و تگزاس به عنوان گودال های درجه بندی عمل می کنند واحد گامای apiو واحد نوترون api با هم متفاوت هستند
api unit
واحد نجومی
یک واحد فاصله سیاره ای برابر با میانگین فاصله کره زمین تا خورشید: 1 496×108 کیلومتر یا به طور تقریبی 39 میلیون مایل قانونی؛ این فاصله همچنین برابر با طول نیم محور اصلی مدار کره زمین است
) سنجش از دور) ، فاصله زمین تا خورشید بطور میانگین خورشید 149599000 کیلومتر از زمین فاصله دارد
astronomical unit
اندازه فیزیکی یک محدوده پیوسته زمینی که دارای حق مالکیت واحدی است (blpu)
basic land and property unit
یک واحد فضایی پایه که دارای خواص همگن در رابطه با موضوع خاصی همچون مسیولیت اداری یا مالکیت می باشد(bsu)
basic spatial unit
واحد زیست گاهشماری
الف) یک تقسیم بندی زمان که بر پایه داده های چینه شناسی زیستی یا دیرین شناسی عینی و واقعی مشخص می شود یک واحد زمان ـ زمین شناسی ، که در طی آن رسوبگذاری یک واحد زیست چینه ای رخ داده است (teichert/ 1958 ، p 117) مثلا مدت زمان هم خوان با یک زون زیست چینه ای ، و یا یک گاه زیست برابر با یک بیوزون زمان ـ چینه ای
ب) اصطلاحی که توسط (1956 ، p 700) jeletzky برای جایگزینی واحد زیست چینه ای و واحد زمان ـ چینه ای استفاده شد ، که عبارت است از یک واحد سنگی در محل تیپ خود «با توافق بین متخصصین امر ، در هر جایی بوسیله معیار تطابق زمانی یافت شده در سنگهای حامل ، که در عمل به معنای فسیل های ارزشمند از نظر زمین شناسی زمان یا ژئوکرونولوژی می باشد»؛ یک واحد زمان ـ چینه ای که به عنوان یک واحد زیست ـ چینه‌ای در نظر گرفته می شود
biochronologic unit
واحد زیست چینه ای
یک مترادف غیر رسمی برای واحد زیست ـ چینه‌ای biostratigraphic unit
biostratic unit
واحد زیست چینه ای یک مترادف غیر رسمی برای واحد زیست ـ چینه‌ای biostratigraphic unit
biostratic unit|biostratic|biostratic|biostratigraphic unit
واحد کالری متری
calorimetric unit
واحد نقشه‌کشی
cartographic unit
واحد cgs سیستم
سیستمی است بر پایه سه واحد سانتی متر ، گرم و ثانیه سیتم بین المللی si جانشین این سیستم شده است
cgs system of unit
واحد زمان سنگی
واحد زمان چینه ای یا زمان چینه شناسی
chronolithologic unit
واحد زمان چینه ای ، زمان چینه شناسی
chronostratic unit
واحد زمان چینه شناختی
توده یا جرمی از سنگ ، که برای استفاده به عنوان مرجع مادی ، برای تمام سنگهای تشکیل شده در طول همان مدت زمان ، در نظر گرفته می شود هر کدام از مرزهای آن هم زمان می باشند همچنین این توده سنگ به عنوان پایه ای برای تعریف وقفه ها یا فاصله مخصوصی از زمان یا واحد زمین گاهشماری ، کاربرد دارد و بوسیله مرجع(referent) نشان داده می شود (nacsn 1983 ، at66) واحدهای چینه شناسی زمان به ترتیب از بزرگ به کوچک عبارتند از: ائنوفتم ، اراتم ، سیستم ، سری ، اشکوب مترادف: chrontratic unit واحد سنگ شناسی زمانی ـ واحد زمان ـ چینه شناسی ـ واحد سنگ زمان ـ کرونولیت
نیز ببینید: کرونوزون
chronostratigraphic unit
واحد لایه های زغال دار
یک توالی (از قدیم به جدید) زغال سنگ ، شیل و ماسه سنگ که در لایه های زغال دار دیده می شوند
coal measures unit
واحد سرمایش مرکب
یک لایه جریان خاکستر یا دسته ای از چنین واحدهایی که قطع شدن یا وقفه هایی را در طول تاریخ سردشدن ، تراکم و جوش خوردن ثبت می کند (اسمیت 1960 – ص 157) ، واحد سرمایش مرکب یک لایه جریان خاکستر یا دسته ای از چنین واحدهایی که قطع شدن یا وقفه هایی را در طول تاریخ سردشدن
compound cooling unit
واحد سرد شونده
یک واحد جریان خاکستر یا سری چنین واحدهایی که آنقدر به سرعت رسوبگذاری نموده اند که یک تاریخ مشترک سرد شدن ، سخت و متراکم شدن و جوش خوردن را با هم گذرانده اند (اسمیت 1960-ص154)
cooling unit
واحد دلتا ، مقدار دلتا
delta unit
واحدزمان گذر
واحدی که از بازه های نا مساوی زمان بوجود آمده که توسط یک واحد خاص سنگ چینه ای ، آلو استراتیگرافی ، زیست چینه ای یا خاک چینه ای یا بوسیله مجموعه ای از چنین واحد هایی ، نشان داده می شود (NACSN ، 1983 ART 91 ) یک یا هر دو مرز یک واحد در زمانی که زمان گذر می باشند
واحد اصلی و غیر سلسله ای ، دیاکرون است اگر یک سلسله مورد نیاز باشد ، اصطلاحاتی چون واقعه ، فاز ، بازه و تراز ، به ترتیب کاهش درجه توصیه می شوند ، واحدزمان گذر واحدی که از بازه های نا مساوی زمان بوجود آمده که توسط یک واحد خاص سنگ چینه ای ، 1983 ART 91 ) یک یا هر دو مرز یک واحد در زمانی که زمان گذر می باشند واحد اصلی و غیر سلسله ای
diachronic unit
دستگاه قرایت دیجیتالی
واحد قرایت edi-51v می تواند با تمام ابزارهای نوع سیم لرزان encardio- rite برای نشان دادن پارامترهای اندازه گیری شده در واحد زمان یا هر واحد مهندسی دیگر مثل m ، kgf ، m ، tf ، deg ، °c و مورد استفاده قرار گیرد این واحد قرایت می تواند ضرایب کالیبراسیون حداکثر یکصد مبدل (transducer) سیم لرزان را ذخیره نماید همچنین این واحد تا 720 دسته داده را با زمان و تاریخ ثبت و ذخیره مینماید ، دستگاه قرایت دیجیتالی واحد قرایت edi-51v می تواند با تمام ابزارهای نوع سیم لرزان encardio- rite برای نشان دادن پارامترهای اندازه گیری شده در واحد زمان یا هر واحد مهندسی دیگر مثل m
digital readout unit
واحد دابسون
(سنجش از دور ) روش استاندارد برای بیان کردن مقادیر گاز ازن در اتمسفر هر واحد DU برابر با 1016 × 7/2 مولکول ازن در هر سانتیمتر مربع می باشد
dobson unit
واحد کودی
fertilizer unit
روانه ، جریان ، گردش ، روند
جریانها حرکات دامنه ای هستند که ویژگی مکانیکی مواد دامنه سبب می شود که بعنوان یک جریان چسبناک با بدنه پلاستیکی یا یک جریان واقعی رفتار کنند ، روند جریانها حرکات دامنه ای هستند که ویژگی مکانیکی مواد دامنه سبب می شود که بعنوان یک جریان چسبناک با بدنه پلاستیکی یا یک جریان واقعی رفتار کنند
flow
ساختار جریان و شیار
یک نوع تورق مورب که از طبقات چینه سان کوتاه و مورب ساخته شده که به طور نامنظم در زاویه های مختلفی از شیب تهنشین شده و حاصل عمل کشند همراه امواج فرورو است ، ساختار جریان و شیار یک نوع تورق مورب که از طبقات چینه سان کوتاه و مورب ساخته شده که به طور نامنظم در زاویه های مختلفی از شیب تهنشین شده و حاصل عمل کشند همراه امواج فرورو است
flow and plunge structure
نوع جریان
flow case
قالب جریان
الف) اصطلاحی که توسط شروک (1948) ، برای اثر تحتانی لایه استفاده شد که از یک پشته آویزه دار یا سایر عوارض برآمده ساخته می‌شود و نشان دهنده پر شدن فرورفتگی حاصل از جریان یا جابجایی یا کج شدگی رسوب زیرین نرم و هیدروپلاستیک است کیونن (1953) اصطلاح قالب وزنی را برای چنین ساختاری استفاده شد که حاصل جابجایی های قائم است پرنتایس (1956) ، قالب جریان را برای اثر تحتانی لایه ای بکار برد که در نتیجه ترکیبی از قالب‌گیری وزنی و جریان سیلان جهت یافته است ، مانند قالب وزنی تعدیل شده توسط سیلان افقی رسوب در حین یا بعد از ته نشینی نیز ببینید: قالب سیلان
ب) قالب قاشقی ، قالب جریان الف) اصطلاحی که توسط شروک (1948) ، مانند قالب وزنی تعدیل شده توسط سیلان افقی رسوب در حین یا بعد از ته نشینی نیز ببینید: قالب سیلان ب) قالب قاشقی
flow cast
مجرای جریان ، کانال جریان
flow channel
خصوصیت جریان
flow characteristic
نمودار جریان ، نمودار اجرای برنامه ، نمودار گردشی
روندنما: نمایش تصویری یا نمودار تصویری مراحل یک توالی عملیات که توسط نمادها نشان داده می شوند ، مثلاً برای یک برنامه رایانه ای ، نمودار گردشی روندنما: نمایش تصویری یا نمودار تصویری مراحل یک توالی عملیات که توسط نمادها نشان داده می شوند
flow chart
رخ سیلانی
مترادفی برای رخ اسلیتی که به خاطر این فرض بدین نام خوانده می شود که تبلور مجدد کانی های ورقه ای همراه با جریان یافتن سنگ رخ می‌دهد
flow cleavage
رخ سیلانی مترادفی برای رخ اسلیتی که به خاطر این فرض بدین نام خوانده می شود که تبلور مجدد کانی های ورقه ای همراه با جریان یافتن سنگ رخ می‌دهد
flow cleavage|cleavage|cleavage
مخروط روانی
flow cone
شیر کنترل دبی- شیر کنترل جریان
flow control valve
منحنی تداوم جریان ، منحنی جریان
یک نوع منحنی تداوم که نشان دهنده برابر شدن یا افزایش تخلیه یک رود خاص است
flow duration curve
منحنی تداوم جریان ، منحنی جریان یک نوع منحنی تداوم که نشان دهنده برابر شدن یا افزایش تخلیه یک رود خاص است
flow duration curve|flow duration|flow duration
گسیختگی جریانی
یک شکل حرکت سراشیبی را گویند که شامل حمل و نقل مواد خاکی در یک حالت سیالی در طی فواصل حداقل چند ده فوتی است ، گسیختگی جریانی یک شکل حرکت سراشیبی را گویند که شامل حمل و نقل مواد خاکی در یک حالت سیالی در طی فواصل حداقل چند ده فوتی است
flow failure
چین جریانی چینی که از سنگهای نسبتاً پلاستیکی ساخته شده که به سمت خط القعر ناودیسی جریان یافته اند در این نوع تغییر شکل ، هیچ سطح لغزش ظاهری وجود ندارد مترادف: چین سیلانی مقایسه شود با: چین جریان برگشته چین rheid
flow fold
گنیس جریانی
گنیسی که ساختار آن توسط جریان در یک توده آذرین قبل از جامد شدن کامل حاصل آمده است ، گنیس جریانی گنیسی که ساختار آن توسط جریان در یک توده آذرین قبل از جامد شدن کامل حاصل آمده است
flow gneiss
ضریب جریان ، شاخص جریان
flow index
لایه جریانی
لایه ای در یک سنگ آذرین که توسط لایه بندی جریانی تشخیص داده می شود مقایسه شود با: خط جریان (سنگ شناسی) ، لایه جریانی لایه ای در یک سنگ آذرین که توسط لایه بندی جریانی تشخیص داده می شود مقایسه شود با: خط جریان (سنگ شناسی)
flow layer
لایه بندی جریانی
ساختار یک سنگ آذرین که توسط لایه های متناوب از رنگ ، ترکیب کانی شناسی و یا بافت تشخیص داده می شود که در نتیجه جریان ماگما یا گدازه حاصل شده است مترادف: لایه بندی جریانی لایه بندی برون ریز نیز ببینید: نواربندی (سنگ شناسی آذرین) ، لایه بندی جریانی ساختار یک سنگ آذرین که توسط لایه های متناوب از رنگ
flow layering
فلوو مارک
بر روی سطوح چینه بندی بالایی به صورت قالب (cast) می باشند و شامل یک کانال کوچک با محوری نوک تیز (gouge) زاویه دار است که به وسیله انرژی فرسایشی جریان های آبی بر روی سطح رسوبات زیر دریایی بریده شده است شکل آن مقطعی مثلثی شکل است و با ابعاد کوچک خود از فلوت ها متمایز می شوند
flow mark
فلوو مارک بر روی سطوح چینه بندی بالایی به صورت قالب (cast) می باشند و شامل یک کانال کوچک با محوری نوک تیز (gouge) زاویه دار است که به وسیله انرژی فرسایشی جریان های آبی بر روی سطح رسوبات زیر دریایی بریده شده است شکل آن مقطعی مثلثی شکل است و با ابعاد کوچک خود از فلوت ها متمایز می شوند
flow mark|flow marks|flow marks
دبی سنجی
flow measurement
جریان سنج ، دبی سنجی
flow meter
شبکه جریان
در مطالعه رخدادهای تراوش ، به نگاشتی از خطوط جریان و خطوط هم پتانسیل گویند
، شبکه جریان - در مطالعه رخدادهای تراوش ، به نگاشتی از خطوط جریان و خطوط هم پتانسیل گویند -
flow net
نقطه آغاز مسیرجریان
(تحلیل آبریز) هرنقطه انتخاب شده ای که منشا یا بالاترین درجریات ، آبراهه ، مسیرمی باشد ، نقطه آغاز مسیرجریان (تحلیل آبریز) هرنقطه انتخاب شده ای که منشا یا بالاترین درجریات
flow path seed point
سطح جریان
سطح یا صفحه ای که در امتداد آن جابجایی در هر دو سنگ های آذرین و دگرگونی رخ می دهد در مورد سنگ های آذرین ، این سطح یک لایه جریانی است و در مورد سنگ های دگرگونی ، این سطح معمولاً با برگوارگی دیده شده در نمونه های دستی نیمه موازی است و با جهت یافتگی میانگین سطح یا صفحه لغزش بلورهای منفرد ، حتی در شرایط تبلور مجدد دینامیک ، هم خوانی دارد ، سطح جریان سطح یا صفحه ای که در امتداد آن جابجایی در هر دو سنگ های آذرین و دگرگونی رخ می دهد در مورد سنگ های آذرین
flow plane
نیمرخ جریان
شکل سطح آب یک جریان که دائماً در حال تغییر است از این نیم رخ معمولاً به عنوان منحنی پنگاب یاد می شود ، نیمرخ جریان شکل سطح آب یک جریان که دائماً در حال تغییر است از این نیم رخ معمولاً به عنوان منحنی پنگاب یاد می شود
flow profile
میزان جریان ، دبی جریان
flow rate
فرازه جریان برگشتی
flow recovery head
رژیم جریان
دامنه ای از جریان رودها با اشکال بستری مقاوم به جریان و حالت انقتال رسوب مشابه (میدلتون 1965) ، رژیم جریان دامنه ای از جریان رودها با اشکال بستری مقاوم به جریان و حالت انقتال رسوب مشابه (میدلتون 1965)
flow regime
روانه های لغزشی سیالی ، لغزش سیلانی ، لغزش روان گرایی
flow slide
جداکننده و انحراف گر جریان
flow splitter and deflector
ساخت روانی ، ساخت جریانی ، ساخت جریانی
یک ساختار رسوبی اولیه که در نتیجه ریزش یا جریان زیرآبی حاصل می آید (کوپر 1943) ، ساخت جریانی یک ساختار رسوبی اولیه که در نتیجه ریزش یا جریان زیرآبی حاصل می آید (کوپر 1943)
flow structure
سامانه جریانی
در علوم هیدرودینامیک ، دسته ای از خطوط جریان که در آن ، هر دو خط همیشه مجاور هم اند و فقط در 1 جهت توسط یک سطح دست نخورده‌ای قطع می شود که در عرض آن جریان رخ داده است ، سامانه جریانی در علوم هیدرودینامیک
flow system
سرعت جریان
یک تابع بردار نقطه ای که برای نشان دادن آهنگ و جهت حرکت آب از درون خاک در واحد زمان و عمود بر جهت جریان استفاده می شود ، سرعت جریان یک تابع بردار نقطه ای که برای نشان دادن آهنگ و جهت حرکت آب از درون خاک در واحد زمان و عمود بر جهت جریان استفاده می شود
flow velocity
سرعت جریان آب در خاک
flow velocity of water in soil
برش روانه ای
flow(breccia)
خزش ، سیلان ، جریان ، طغیان

الف) عمل جریان یافتن یا طغیان کردن ، مانند سرریز یک رود بر روی خشکی مجاور حالت سیلابی شدن
ب) یک توده آب که حاصل طغیان است آب جاری یک رود این اصطلاح به طور محلی در ویسکانین برای آب پشت یک دریاچه مصنوعی استفاده می شود
ج) منطقه متاثر از سیل قبلی
، طغیان - - الف) عمل جریان یافتن یا طغیان کردن ، مانند سرریز یک رود بر روی خشکی مجاور حالت سیلابی شدن - ب) یک توده آب که حاصل طغیان است آب جاری یک رود این اصطلاح به طور محلی در ویسکانین برای آب پشت یک دریاچه مصنوعی استفاده می شود - ج) منطقه متاثر از سیل قبلی -
flowage
قالب سیلان
(جریان): اصطلاحی که توسط بیرکنمازر (1958) برای اثر تحتانی لایه استفاده شد که این باور در مورد آن وجود دارد که حاصل جریان ماسه متحرک هیدروپلاستیک بر روی قاعده ناهموار در جهت شیب است این قالب ممکن است عرضی ، طولی یا چند جهتی باشد
نیز ببینید: قالب جریان ، قالب سیلان (جریان): اصطلاحی که توسط بیرکنمازر (1958) برای اثر تحتانی لایه استفاده شد که این باور در مورد آن وجود دارد که حاصل جریان ماسه متحرک هیدروپلاستیک بر روی قاعده ناهموار در جهت شیب است این قالب ممکن است عرضی ، طولی یا چند جهتی باشد نیز ببینید: قالب جریان
flowage cast
چین سیلانی ، چین جریانی
flowage fold
نمایش گرافیکی (یک مدل)از فرآیند کامل و کلی که در آن نمادهایی نشان دهنده جریان داده ها ، عملیات یا تجهیزات به کار رفته اند
flowchart
ریفهای کورال عهد حاضر (آبسنگهای عهد حاضر) در خلیج مکزیکو که امروزه محدوده حفاظت شده دریایی محسوب می شود
flower garden bank
گل های آهنی
flowers of iron
ساختار گلواره
آرایشی از گسل های کوچک واگرا درون یک منطقه امتداد لغز را گویند (بیدل و کریستی بلیک 1985)
نیز ببینید: ساختار گل مانند مثبت و منفی ـ مترادف: ساختار درخت نخلی ، ساختار گلواره - آرایشی از گسل های کوچک واگرا درون یک منطقه امتداد لغز را گویند (بیدل و کریستی بلیک 1985) - نیز ببینید: ساختار گل مانند مثبت و منفی ـ مترادف: ساختار درخت نخلی
flowers structure
چاه آرتزین جریانی
نوعی چاه آرتزین است که در آن به دلیل این که میزان سطح فشار بالاتر از سطح زمین است ، آب می تواند آزادانه در سطح زمین جریان یابد
flowing artesian well
چاه آرتزین جریانی نوعی چاه آرتزین است که در آن به دلیل این که میزان سطح فشار بالاتر از سطح زمین است ، آب می تواند آزادانه در سطح زمین جریان یابد
flowing artesian well|flowing artesian|flowing artesian
زمین جریان یابنده
flowing ground
آب جاری
flowing water
چاه فورانی
flowing well
شمای عملیات
ترتیب و توالی مجموعه عملیات در یک کارخانه کانهآرایی را به کمک شمای عملیات نشان میدهند ، شمای عملیات ترتیب و توالی مجموعه عملیات در یک کارخانه کانهآرایی را به کمک شمای عملیات نشان میدهند
flowsheet
فلوستون
هرنوع نهشته کربنات کلسیم یا دیگر کانی هایی که در اثر آبهای جریان یافته روی دیواره ها یا کف غار تشکیل شده اند ، فلوستون - هرنوع نهشته کربنات کلسیم یا دیگر کانی هایی که در اثر آبهای جریان یافته روی دیواره ها یا کف غار تشکیل شده اند
flowstone
جریان یخچالی
flowtill
واحد زمان زمین شناختی
geochronologic|geologic time unit|geologic time unit
واحد زمان زمین شناختی
شامل: ائون (eon) _ دوران (era) _ دوره (period) _ دور (epoch) _ عصر (age) _ کرون (chron)
geologic time unit
واحد جریان زمین گرمایی
واحد جریان زمین گرمایی معادل است باsec /cal/cm2 6-10 ، واحد جریان زمین گرمایی واحد جریان زمین گرمایی معادل است باsec /cal/cm2 6-10
heat flow unit
واحد کاایکس
واحد مورد استفاده برای طول موجهای اشعه ایکس ، پیش از جنگ جهانی که برابر بوده است با:1kx1 00205+0 000005A ، واحد کاایکس واحد مورد استفاده برای طول موجهای اشعه ایکس
k nunit
واحد استعداد زمین
land capability unit
واحد منابع اراضی
land resource unit
واحد لیتواستراتیگرافی
توده ای از سنگها که به طور یکپارچه و یکسان دارای لیتولوژی مشخص یا رنگ یکسان ، ترکیب کانی شناسی همسان و اندازه دانه های یکسان هستند ، واحد لیتواستراتیگرافی توده ای از سنگها که به طور یکپارچه و یکسان دارای لیتولوژی مشخص یا رنگ یکسان
lithologic unit
واحدهای لیتواستراتیگرافی
واحدهای سنگی چینه شناسی که شامل لایه های رسوبی و سازندها می باشند
lithostratigraphic unit
واحد قطبیت مغناطیسی
یک توده سنگی با قطبش مغناطیسی باقیمانده یکنواخت که از سنگهای مجاور خود که دارای قطبشهای متفاوتی هستند ، قابل شناسایی است حدود فوقانی و تحتانی چنین توده ای بر اساس تغییر قطبش از سنگهای موجود در آن به سنگهای مجاور به آنها یا برعکس ، قابل تشخیص می باشند
magnetopolarity unit
واحدنقشه ، واحدهایی که محل عوارض آن ها روی نقشه مشخص شده
برای مثال واحدهای نقشه ای برای نقشه های تدوین شده با استفاده از پروژکشن ، واحدهایی که محل عوارض آن ها روی نقشه مشخص شده برای مثال واحدهای نقشه ای برای نقشه های تدوین شده با استفاده از پروژکشن
map unit
عارضه ناحیه جغرافیایی معین که اطلاعات به آن اختصاص یافته است
به طور مثال قطعه ای زمین ، بلوک سرشماری شهرستان یا کشور ، عارضه ناحیه جغرافیایی معین که اطلاعات به آن اختصاص یافته است به طور مثال قطعه ای زمین
mapping unit
واحد تراوائی ها ماینزر ، که برای آب های زیرزمینی به کار برده می شود وبرحسب واحدهای گالون ، روز وفوت مربع بیان می شود
meinzer unit
کوچکترین واحد نقشه (mmu)
minimum mapping unit
واحد ریخت شناسی
(زمین ریخت‌شناسی):یک سطح رسوبی یا نهشته ای که بر اساس مشخصات ریخت‌شناسی اش ، قابل شناسایی است
(چینه شناسی): واحد ریخت چینه شناسی ( morphostratigraphic unit)
morphologic unit
واحد ریخت چینه شناسی
یک واحد چینه شناسی متمایز که توسط فرای و ویلیامز بدین گونه تعریف شده است: یک توده سنگی که ابتدائاً بر اساس فرم ظاهری خاصش ، شناسایی شده و می تواند از نظر سنگ شناسی نیز نسبت به واحدهای مجاور خود متمایز بوده و قسمتهای مختلف آن نیز طی دوره ای زمانی متفاوت شکل گرفته باشند عنوان مزبور در طبقه بندی چینه شناسی نهشته ها و ساختارهای سطحی چون یخرفت های یخچالی ، دلتاهای آبرفتی ، لبه های ساحلی و دیگر نهشته های مشابهی که در آنها ریختی خاص به توده ای از رسوبات آواری ، هویت بخشیده است ، بکار گرفته می شود
مترادف: morphologic unit
morphostratigraphic unit
واحد عملیاتی
عنوانی مورد استفاده توسط اسلاس و دیگران (1949) برای یک واحد چینه شناسی اختیاری که بر پایه معیارهای مورد نظر و پارامترهای مختص نمایشهای مختلف (چون تحلیل و تهیه نقشه رخسارهای منطقه ای) ، شناسایی شده و تشخیص داده می شود ، مانند واحدی که بر اساس آثار شاخص آن قابل شناسایی و پی‌جویی است و یا واحدی که بر اساس سرعت سیر یا انتقال انرژی صوتی یا لرزه ای ، تعریف شده است مرزهای تعریف شده برای چنین واحدی ، ضرورتاً بر حدود واحدهای چینه شناسی مرسوم دیگر ، مطابق نیستند
مترادف: parastratigraphic unit ، واحد عملیاتی عنوانی مورد استفاده توسط اسلاس و دیگران (1949) برای یک واحد چینه شناسی اختیاری که بر پایه معیارهای مورد نظر و پارامترهای مختص نمایشهای مختلف (چون تحلیل و تهیه نقشه رخسارهای منطقه ای) ، مطابق نیستند مترادف: parastratigraphic unit
operational unit
واحدهایی که موقعیت و اندازه عناصر گرافیکی را روی صفحه گرافیکی تعیین می کنند
page unit
واحد شبه چینه شناختی ، Operational unit (واحد عملیاتی)
parastratigraphic unit
واحد شبه چینه شناختی ، Operational unit (واحد عملیاتی)
parastratigraphic unit|parastratigraphic|parastratigraphic|operational unit
واحد سنگ زمانی کاذب
عنوان ارائه شده توسط ویلر و همکارانش (1950) برای یک واحد زمان چینه شناسی که دارای مشخصات واحدهای زیست چینه ای و سنگ چینه ای بوده و در طول یک بازه زمانی مشخص شکل گرفته است ، مانند زون (زون سنگی یا رادیوزون) ، طبقه ، ایزوبیولیت ، ایزوژئولیت در حالتیکه یک واحد چینه شناسی زمانی حقیقی (مانند یک سیستم و سری) دارای همزمانی درونی قطعی است ، چنین واحدی دارای همزمانی تقریبی می باشد ، واحد سنگ زمانی کاذب عنوان ارائه شده توسط ویلر و همکارانش (1950) برای یک واحد زمان چینه شناسی که دارای مشخصات واحدهای زیست چینه ای و سنگ چینه ای بوده و در طول یک بازه زمانی مشخص شکل گرفته است
para-time rock unit
واحد خاک شناختی
خاکی که بدون توجه به روابط چینه شناسی آن ، مورد بررسی قرار گرفته است
مقایسه شود با: soil stratigraphic unit
pedologic unit
واحد خاک چینه شناختی
یک توده سنگی سه بعدی مدفون و قابل ردیابی که از یک یا چند افق خاکی متمایز تشکیل شده است چنین توده ای در قالب یک یا چند واحد سنگ چینه شناسی ، دگرشیب چینه ای یا سنگ شناسی شکل گرفته و توسط یک یا چند واحد سنگ چینه ای یا دگرشیب چینه ای مشخص ، پوشیده شده است واحد اساس در طبقه‌بندی چینه خاک شناسی ، geosol است
pedostratigraphic unit
واحد فای
واحدهای مورد استفاده در نمودارهای تبدیل phi که می بایست به صورتی مشابه با واحدهای مورد استفاده در مقیاس ونت ورث ، به کار گرفته شوند
phi unit
واحدگاه شناختی قطبیدگی (Polarity-chronologic unit)
بازه ی زمانی مشخص‌شده بر مبنای ثبت مغناطیسی که بوسیله واحدهای گاه چینه شناختی قطبیدگی بیان می‌شود واحدهای گاه شناختی قطبیدگی منطبق با مدت زمانی نشان‌داده‌شده توسط گاه زون قطبیدگی می‌باشند (NACSN ، 1983 ، ART 88)
polarity-chronologic unit
واحد تکراری ، واحد ریتمی
الف) ریتمیت
ب) لایه یا نواری از سنگهای آذرین نفوذی لایه دار متناوب را گویند ، واحد ریتمی - الف) ریتمیت - ب) لایه یا نواری از سنگهای آذرین نفوذی لایه دار متناوب را گویند
rhythmic unit
واحد سنگی
rock unit
واحد سنگ چینه شناسی
رجوع شود به lithostratigraphic unit (واحد سنگ چینه ای)
rock-stratigraphic unit
واحد چینه شناختی زبانه ای ، واحد سومال
واحد چینه شناسی که بطور جانبی به واحد همسایه خود بصورت زبانه ای وارد می شود مثلاً: لیتوسوم یا بیوسوم ، واحد سومال - واحد چینه شناسی که بطور جانبی به واحد همسایه خود بصورت زبانه ای وارد می شود مثلاً: لیتوسوم یا بیوسوم
somal unit
واحد چینه نگاری
چینه یا مجموعه ای از چینه های مجاور باهم که بر پایه هر کدام از ویژگی ها و خصوصیت قابل تشخیص سنگهای موجود در یک توالی ، به عنوان یک واحد در رده بندی آن توالی ، در نظر گرفته می شوند (ص13 ، 1976 ، ISG) سنگها را می توان از نظر چینه شناسی ، بر پایه سنگ شناسی (واحدهای سنگ چینه ای) ، محتوای فسیلی (واحدهای زیست ـ چینه ای) ، سن (واحدهای زمان ـ چینه ای) یا خصوصیات کلی (مانند محتوای کانی ، پرتو زایی ، سرعت لرزه ای ، نتایج حاصل از نمودار های الکتریکی و یا ترکیب شیمیایی آنها به دسته های مختلفی که هر کدام فاقد فهرست اسامی رسمی می باشند ، تقسیم کرد واحد زمان- زمین شناسی ، در حقیقت یک واحد چینه شناسی نیست
stratigraphic unit
واحد توربین از نوع S
توربینی که مسیر آب در آن بصورت s می باشد ، واحد توربین از نوع S - توربینی که مسیر آب در آن بصورت s می باشد
s-type unit
واحد نوار
مترادف tape drive ، واحد نوار - مترادف tape drive
tape unit
واحدرده‌بندی
taxonomic unit
واحد چینه شناسی زمانی
شامل: ائونو تم(eonthem) _ دوران(erathem) _ سیستم(system) _ سری(series) _ آشکوب (stage) _ کرونوزون(chronozone)
time stratigraphic unit
واحدهای زمانی - به واحدهایی مثل دوران- دوره و گفته می شود
time units|time unit|time unit
واحد ایکس
x unit

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن