معادل انگلیسی متوسط مدهای دریا متوسط پیشرفت آب دریا (mhw)

زمين شناسی
متوسط مدهای دریا متوسط پیشرفت آب دریا (mhw)
mean high water
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی متوسط مدهای دریا متوسط پیشرفت آب دریا (mhw)
متوسط مدهای دریا متوسط پیشرفت آب دریا (mhw)
mean high water|mhw|mhw
میانگین مدهای شدید در چند سال (mhws)
mean high water spring
میانگین مدهای شدید در چند سال (mhws)
mean high water spring|mhws|mhws
میانگین مدهای ضعیف در چند سال(mhwn)
mean high water neep
میانگین مدهای ضعیف در چند سال(mhwn)
mean high water neep|mhwn|mhwn
آب درون جذبی ، آب جذب سطحی
absorbed water
آب جذب سطحی
absorbed water|absorbed waters|absorbed waters|water
آب معدنی که دارای اسید سولفوریک آزاد می باشد که به طور عمده در اثر هوازدگی پیریتهای آهن شکل می گیرد
acid mine water
آب معدنی که دارای اسید سولفوریک آزاد می باشد که به طور عمده در اثر هوازدگی پیریتهای آهن شکل می گیرد
acid mine water|water|water|mine water
آب پوسته ای
adhesive water
آب برون جذبی
adsorbed water
آب آشام روئی
adsorption water
سن آب
مدت زمانی که از آخرین تماس و بر خورد توده آب با جو بر روی سطح اقیانوس ها ، شروع می شود ، سن آب مدت زمانی که از آخرین تماس و بر خورد توده آب با جو بر روی سطح اقیانوس ها
age of water
آب قلیائی
alkaline water
رطوبت پیشین
antecedent soil water
آب آرتزین ، آب زیرسطحی است که دارای فشار کافی برای بالا آمدن از شکاف ها یا سایر دهانه های یک لایه نفوذ پذیر است
artesian water
آبشکن غیر متقارن
asymmetrical cutwater
آب قابل استفاده
available water
آب پسروی شده ، آبی که بوسیله یک حائل سد مانند نگهداری می شود
back water
پسروی آب پائین رودخانه یا نهر
backing up of the tail water
برگشت آب ، پسرفت ، مرداب
backwater
کمربند آب خاک
بخش بالایی منطقه تهویه که از بالا بوسیله سطح زمین و در پایین بوسیله کمربند حد واسط ، محدود شده است این منطقه حاوی ریشه های گیاهان و آب در دسترس برای رشد گیاهان می باشد
مترادف: کمربند رطوبت خاک discrete-film zone/ belt of soil moisture
belt of soil water
گمانه زنی زیرآبی ، حفاری زیرآبی
boring under water
آب بردار ، آبی که در آن شرایط شوری وقلیائی ممکن است وجود داشته باشد ولی در هر حال بطور محدود یا زیادی دارای عنصر بر باشد
boron water
آب زیرین ، آب ته چاه
(اقیانوس شناسی) آب زیرین: عمیق ترین و متراکم ترین توده آب که بوسیله سرد شدن در روی سطح ، در عرض های جغرافیایی بالا تشکیل می‌شود مقایسه شود با: آب عمیق deep water/ آب حد واسط intermediate آب سطحی: surface water (اقیانوس شناسی)؛ bottom water
(زمین شناسی نفت): آبی که دقیقاً و بلافاصله در زیر نفت یا گاز ، در یک مخزن زیرزمینی ، یا حوضچه نفت و گاز ، قرار دارد مقایسه شود با: edge water آب حاشیه ای ، آب ته چاه (اقیانوس شناسی) آب زیرین: عمیق ترین و متراکم ترین توده آب که بوسیله سرد شدن در روی سطح ، در عرض های جغرافیایی بالا تشکیل می‌شود مقایسه شود با: آب عمیق deep water/ آب حد واسط intermediate آب سطحی: surface water (اقیانوس شناسی)؛ bottom water (زمین شناسی نفت): آبی که دقیقاً و بلافاصله در زیر نفت یا گاز
bottom water
آب پیوندی ، آب گیر افتاده ، آب پیوستی
آب موجود در موادی مانند سلول های گیاهی ، جانوری و خاکها که نمی توان آن را بدون تغییر در ساختار یا ترکیب مواد ، جابجا کرد و نمی تواند مانند آنچه آب آزاد واکنش نشان می دهد در روش هایی مثل انحلال قند و تشکیل بلورهای یخ ، واکنش نشان دهد ، آب پیوستی آب موجود در موادی مانند سلول های گیاهی
bound water
آب لب شور ، آب لب شور
یک اصطلاح گنگ برای آبی با درجه شوری حد واسط ، بین درجه شوری نرمال آب دریا و درجه شوری نرمال آب شیرین ، آب لب شور یک اصطلاح گنگ برای آبی با درجه شوری حد واسط
brackish water
موج شکن
break water
موج شکن
ساختمانی که فضای نزدیک ساحل را از امواج شکننده حفظ می کند ، موج شکن ساختمانی که فضای نزدیک ساحل را از امواج شکننده حفظ می کند
breakwater
آب قهوه‌ای
brown water
آب مویین ، آب موئینه ، آب موئین
capillary water
خندق زهکش
catchwater
آب روشن
clear water
أب جاری (در داخل خاک)
cleft water
أب جاری (در داخل خاک)
cleft water|joint water|joint water
آب ترکیبی ، آبی که در خاک بیشتر تحت تاثیر نیروی شیمیائی تا نیروی فیزیکی نگاهداری می شود
combined water
آبهای محدود
configuration water
سفره آب بسته ، سفره آب تحت فشار
confined groundwater
آبتخت فشار
confined water
آب زندانی ، آب فسیل
آبی است که جزو آب زیر زمینی بوده و در مقایسه با آبی که از سطح زمین نفوذ کرده است این آب از خود سنگ حاصل شده است
connate water
آب فسیل آبی است که جزو آب زیر زمینی بوده و در مقایسه با آبی که از سطح زمین نفوذ کرده است این آب از خود سنگ حاصل شده است
connate water|connate waters|connate waters|water
آب های آسمانی
cosmic water
مانداب-آب راکد
dead water
ژرفاب ، آب عمیق
یک توده آب چگال که در نتیجه سرد شدن و فرو رفتن و گسترش تا عمق زیاد حاصل می آید مقایسه شود با: آب حد واسط ، آب زیرین ، آب سطحی (اقیانوس شناسی) ، آب عمیق یک توده آب چگال که در نتیجه سرد شدن و فرو رفتن و گسترش تا عمق زیاد حاصل می آید مقایسه شود با: آب حد واسط
deep water
موج شکن منقطع
discontinuous breakwater
توزیع آب ، تقسیم آب ، پخش آب ، پراکندگی آب
distribution of water
فاضلاب خانگی
domestic wastewater
آب حاشیه ای
آب دور حواشی حوضچه نفتی یا گازی مقایسه شود با: bottom water (آب قاعده ای) نیز نوشته می شود: edgewater ، آب حاشیه ای آب دور حواشی حوضچه نفتی یا گازی مقایسه شود با: bottom water (آب قاعده ای) نیز نوشته می شود: edgewater
edge water
انتهای برگشتاب ، انتهای پنگاب
انتهای دسترسی به جریان بالا دست ، انتهای دریاچه مخزن ، نقطه گذر یا نقطه اتصال آبراهه ها برای آغاز به پر کردن مخزن ، انتهای پنگاب انتهای دسترسی به جریان بالا دست
end of backwater
تلفات آب در بهره برداری
escaped water
آب پوسته‌ای ، لایه آب
film water
سیلاب
الف) آبی که از حدود خود سرریز کرده باشد آب یک سیلاب
ب) منطقه سیلابی شده پشت یک سد یک آبگیر ، سیلاب الف) آبی که از حدود خود سرریز کرده باشد آب یک سیلاب ب) منطقه سیلابی شده پشت یک سد یک آبگیر
flood water
آب جاری
flowing water
آب فسیل
شامل آبهای مدفون مانده در بین ذرات تشکیل دهنده رسوبات است که در اصل می تواند همان آبهای جوی باشند که دیرزمانی در داخل رسوبات مدفون مانده با کانیهای مشکله سنگها واکنش انجام داده ، ویژگیهای متفاوتی پیدا می نمایند ودر تشکیل ذخایر معدنی از جمله ذخایر تیپ دره می سی سی پی (mvt) ، نقش کارا دارند
fossil water
آب زیر زمینی آزاد
free groundwater
رطوبت سطحی -آب آزاد (خاک)
free water
سنگ‌ مخصوص‌ تراش‌ ، سنگ‌ تراش‌ بردار مربوط به آب؛ آبی که حاوی مقدار اندکی مواد محلول بوده و یا کلا فاقد آنها می باشد مترادف: freestonewater مربوط به سنگها؛ هر سنگی (خصوصا ماسه سنگ ریزدانه ای با لایه های ضخیم و بافت مسطح) که در تمامی راستاهای ممکن ، با سهولتی یکسان ، قابل برش (بدون خرد یا شکسته شدن) می باشد سهولت ایجاد اشکال مختلف در چنین سنگی ، آنرا به ماده ای مناسب برای تولید بلوکهای ساختمانی تبدیل کرده است عنوان مزبور ، ابتدا یا برای سنگ آهک ارائه شده و امروزه نیز برای سنگ مزبور و انواع مشابه آن ، به کار می رود نیز ببینید: honite مقایسه شود با: flagstone
freestone|freestonewater|freestonewater
آب حاشیه‌ای
fringe water
آب طنابی و رشته ای
funicular water
راه عبور ، فوران ، یا جریان شدید وتند آب به داخل یا خارج گویند
gate water
بار ثقلی آب
gravitation head of water
آب ثقلی
gravitational water
آب زیرزمینی ثقلی
آبی که تحت اثر گرانش می توان آن را از یک توده سنگ یا خاک برداشت کرد (به این شرط که حتماً منطقه اشباع و حاشیه مویینه ، تماماً در زیر توده به سمت پایین منتقل شوند و برای مدت زمان مشخصی در آن جا قرار بگیرند و هیچ آبی نباید از دست برود یا توسط توده ، به جز از طریق نیروی گرانش دریافت نشود) (مانیتزر 1923 ، ص27) مقایسه شود با: آب آزاد
gravity ground water
آب زیرزمینی ثقلی آبی که تحت اثر گرانش می توان آن را از یک توده سنگ یا خاک برداشت کرد (به این شرط که حتماً منطقه اشباع و حاشیه مویینه ، تماماً در زیر توده به سمت پایین منتقل شوند و برای مدت زمان مشخصی در آن جا قرار بگیرند و هیچ آبی نباید از دست برود یا توسط توده ، به جز از طریق نیروی گرانش دریافت نشود) (مانیتزر 1923 ، ص27) مقایسه شود با: آب آزاد
gravity ground water|ground water|ground water
آب آزاد- آب ثقلی
gravity water
آب آزاد- آب ثقلی
gravity water|gravitational water|gravitational water
آب ثقلی آب گرانشی: الف) آب آزاد ب) آب وارد شده به کانال ها یا خطوط لوله توسط گرانش و نه توسط پمپاژ ، مثلاً برای آبیاری یا ذخیره آب عمومی
gravity waters|gravity water|gravity water
آب زیر زمینی
ground water
سفره های آبی سطحی که در نقطه مقابل سفره های آبی عمقی با فرآتیک قرار دارد
ground-water
آب سخت
آبی که دارای ترکیبات کلسیم و منیزیم و آهن بوده و یا محتوی گازکربنیک باشد و صابون در آن به آسانی کف نکند ، آب سخت آبی که دارای ترکیبات کلسیم و منیزیم و آهن بوده و یا محتوی گازکربنیک باشد و صابون در آن به آسانی کف نکند
hard water
بارآبی ، فرازه آبی
head of water
آب فرادست ، سرآب
headwater
فرا کشندی آب دریا ، مد دریا ، پیشرفت آب دریا
high water
مد
آب در بالاترین ارتفاع خود در هنگام مد ، مد آب در بالاترین ارتفاع خود در هنگام مد
highwater
درجه آب سنجی
hydrotimetric degree water
آب هیگروسکپی ، رطوبت پوسته ای- آب نم
hygroscopic water
فاضلاب صنعتی
industrial wastewater
تراوش
infiltration water
آب درونی
influent water
نشت آب ، نشتاب
in-rush of water
آب آهک
lime water
فرو کشندی آب دریا ، جذر دریا ، پس رفت آب دریا
low water
آب ماگمایی
ماگما ماده روان سنگ ساز که بطریق طبیعی تشکیل شده ، ونفوذ وخروج آن طی عمل سرد شدن سنگهای آذرین را بوجود می آورد می باشد ماگماهای مافیک واولترامافیک از مانتل بالایی منشا می گیرند ولی ماگماهای اسیدی اغلب حاصل ذوب آناتکسی پوسته قاره ای است ومقدار کمی از آن حاصل تفریق ماگمای مافیکی می باشد میزان آزاد شدن آب از یک گداخته ماگمایی که از افقهای ژرف به افقهای بالاتر پوسته راه می یابد برای سنگهای بازالتی وگرانیتی متفاوت است
magmatic water
آب اقیانوس
marine water
آب مقدارکم
meager quantities of water
حد متوسط جبری وهندسی ، واسطه ، میانگین
میانگین حسابی یک سری از مقادیر ، خصوصاً میانگین حسابی ، در این مورد به معنای واژه های harmonic mean ، geometric mean نیز مراجعه نمایید
مقایسه شود با: median ، mode ، میانگین میانگین حسابی یک سری از مقادیر ، geometric mean نیز مراجعه نمایید مقایسه شود با: median
mean
میانگین تبخیر سالانه
mean annual evaporation
میانگین بارش سالانه
mean annual precipitation
میانگین باران سالانه
mean annual rainfall
میانگین سالانه رواناب
mean annual runoff
خطای متوسط حسابی
mean arithmetic error
دبی متوسط روزانه
mean daily discharge
عمق متوسط ، ژرفای میانگین
mean depth
انحراف متوسط
mean deviation
قطر متوسط
mean diameter
اثر میانگین
mean effect
ارتفاع میانگین
mean elevation
ژرفای هیدرولیکی میانگین
مساحت مقطع عرضی یک جریان یا آبراهه تقسیم بر طول محدوده آغشته شده توسط آن ،
مقایسه شود با: meandepth ، ژرفای هیدرولیکی میانگین مساحت مقطع عرضی یک جریان یا آبراهه تقسیم بر طول محدوده آغشته شده توسط آن ، مقایسه شود با: meandepth
mean hydraulic depth
تنش متوسط ایستابی مایع
mean hydrostatic stress
لبه یخ میانگین
موقعیت میانگین لبه یخی طی یک دوره معین (معمولاً طی یک ماه) که بر اساس مشاهدات انجام شده ، طی چندین سال ، تعیین می شود و پیش از این با عنوان محدوده یخی شناخته می شد ، لبه یخ میانگین موقعیت میانگین لبه یخی طی یک دوره معین (معمولاً طی یک ماه) که بر اساس مشاهدات انجام شده
mean ice edge
عمر متوسط
عمر میانگین ، میانگین عمر اتمهای متعدد یک هسته پرتوزا (عمر هر اتم با واپاشی رادیواکتیو به پایان می رسد)؛ برای یک اتم منفرد ، عمر میانگین برابر با بازه زمانیی است که احتمال واپاشی اتم در آن ، 2/1 می باشد ، پارامتر عمر میانگین در حقیقت معکوس پارامتر ثابت واپاشی است ، عمر متوسط عمر میانگین
mean life
متوسط جذرهای دریا ، متوسط پس رفت آب دریا
mean low water
میانگین جذرهای ضعیف در چند سال(mlwn)
mean low water neep
میانگین جذرهای ضعیف در چند سال(mlwn)
mean low water neep|mlwn|mlwn
میانگین جذرهای شدید در چند سال (mlws)
mean low water spring
میانگین جذرهای شدید در چند سال (mlws)
mean low water spring|mlws|mlws
متوسط جذرهای دریا ، متوسط پس رفت آب دریا
mean low water|mlw|mlw
میانگینماهانه رواناب
mean monthly runoff
مقدار متوسط تنش نرمال
mean normal stress
قدرت آب ، نیرویی میانگین : قدرت آب
نیرویی پتانسیل محاسبه شده از طریق دبی میانگین و فرازه ذیربط ، نیرویی میانگین : قدرت آب نیرویی پتانسیل محاسبه شده از طریق دبی میانگین و فرازه ذیربط
mean potential water power
خطای متوسط هندسی
mean quadratic error
گستره میانگین
اختلاف ارتفاعی آب در حالت جزر و مد کامل ،
علامت اختصاری: Mn ،
مقایسه شود با: tiderange ، گستره میانگین اختلاف ارتفاعی آب در حالت جزر و مد کامل ، علامت اختصاری: Mn ، مقایسه شود با: tiderange
mean range
ضریب انکسار متوسط ، ضریب شکست میانگین
شاخص میانگین انکساری برای هر ماده بلورین که به خاطر منطقه بندی اجزا و مواد ماده مزبور ، در قسمتهای مختلف آن با هم متفاوت است؛ شاخص میانگین انکساری در هر ماده ریزبلوری که مقادیر شاخص ویژه مرتبط با جهات بلورین آن ، تعیین نشده اند (c) در یک بلور دو محوری ، این عنوان برای شاخص انکساری بتا ، Ny یا Nm بکار می رود (که در آن y یا m میانگین) شاخص مزبور در حقیقت یک شاخص میانگین نیست ، ضریب شکست میانگین شاخص میانگین انکساری برای هر ماده بلورین که به خاطر منطقه بندی اجزا و مواد ماده مزبور
mean refractive index
حد متوسط سطح آب دریا ، سطح مبنای ارتفاعی متوسط ارتفاع آب در 18 6 سال(msl)
mean sea level
سطح مبنای ارتفاعی متوسط ارتفاع آب در 18 6 سال(msl)
mean sea level|msl|msl
متوسط اندازه الک ، متوسط دو اندازه الک استاندارد متوالی
mean sieve size
میانگین سرعت ، متوسط سرعت ، سرعت متوسط
mean speed
سطح متوسط لیتوسفر
mean sphere level
میانگین سرعت نقطه ای
mean spot speed
خطای مربعی متوسط
mean square error
میانگین مربع خطا
mean squared error
تلاش متوسط ، تنش متوسط
mean stress
اختلاف دمای متوسط
mean temperature difference
اختلاف دمای متوسط
mean temperature difference|mean temperature|mean temperature
سطح کشند میانگین ، متوسط ارتفاع آب در یک بازه زمانی
صفحه یا سطحی که دقیقاً حد واسط میان میانگین ارتفاع آب در حالت حداکثر جزر و میانگین ارتفاع آب در حالت مد کامل است ، میانگین ارتفاع مشاهده شده آب در حالت جزر و مد کامل
علامت اختصاری: MTL
مقایسه شود با: mean sea level
mean tide level
سطح کشند میانگین ، متوسط ارتفاع آب در یک بازه زمانی - صفحه یا سطحی که دقیقاً حد واسط میان میانگین ارتفاع آب در حالت حداکثر جزر و میانگین ارتفاع آب در حالت مد کامل است ، میانگین ارتفاع مشاهده شده آب در حالت جزر و مد کامل - علامت اختصاری: MTL - مقایسه شود با: mean sea level -
mean tide level|mtl|mtl|mean sea level
متوسط آماری
mean value
سرعت متوسط
mean velocity
منحنی سرعت میانگین
منحنی سرعت قائم vertical velocity curve
mean velocity curve
منحنی سرعت میانگین منحنی سرعت قائم vertical velocity curve
mean velocity curve|mean velocity|mean velocity|vertical velocity curve
سطح آب میانگین
میانگین ارتفاع سطح آب طی دوره ای طولانی که بر اساس مشاهدات انجام شده در بازه های زمانی مساوی (معمولاً ساعت به ساعت) تعیین می‌شود ، سطح آب میانگین میانگین ارتفاع سطح آب طی دوره ای طولانی که بر اساس مشاهدات انجام شده در بازه های زمانی مساوی (معمولاً ساعت به ساعت) تعیین می‌شود
mean water level
رود پیچ ، پیچ وخم رودخانه ، رودخانه ای که در مسیر آن پیچ وخم زیادی قرار گرفته باشد ، واژه مزبور از نوع رودخانه ای در آسیار صغیر گرفته شده است ، میاندر
خمشی قوس مانند در مسیر رودخانه ، میاندر خمشی قوس مانند در مسیر رودخانه
meander
کمربند رود پیچ ، دامنه پیچ و خم ، دامنه مئاندری
meander belt
مغره رود پیچ ، تپه ها وپستی بلندی های مرکزی که توسط پیج وخم رودخانه احاطه شده اند
meander core
هلال رودپیچی
هلال پیچابی ، حالت هلالی شکل ناشی از تقاطع دو یا چند اثر پیچ و خم بر روی لبه فرسایش یافته یک پادگانه مئاندری ، در این مورد به معنای واژه های two-swing cusp ، three swing cusp مراجعه نمایید ، مترادف: terrace cusp
meander cusp
هلال رودپیچی هلال پیچابی ، حالت هلالی شکل ناشی از تقاطع دو یا چند اثر پیچ و خم بر روی لبه فرسایش یافته یک پادگانه مئاندری ، در این مورد به معنای واژه های two-swing cusp ، three swing cusp مراجعه نمایید ، مترادف: terrace cusp
meander cusp|terrace cusp|terrace cusp
زمین کناره مارپیچ
meander land
طول پیچ و خم ، طول رودپیچ
فاصله میان قسمتهای معادل (همانند) پیچ و خمهای متوالی هم فاز که در امتداد بستر عمومی جریان ، اندازه گیری می شود؛ دو برابر فاصله میان نقاط عطف متوالی (نقاط تغییر جهت) یک مسیر پرپیچ و خم
، طول رودپیچ - فاصله میان قسمتهای معادل (همانند) پیچ و خمهای متوالی هم فاز که در امتداد بستر عمومی جریان ، اندازه گیری می شود؛ دو برابر فاصله میان نقاط عطف متوالی (نقاط تغییر جهت) یک مسیر پرپیچ و خم -
meander length
گردنه رود پیچ
meander neck
کاو هلالی دیواره غار
حفره هلالی شکل ایجاد شده توسط فرسایش جریانی بر روی دیواره یک غار ، مترادف: wallniche ، کاو هلالی دیواره غار حفره هلالی شکل ایجاد شده توسط فرسایش جریانی بر روی دیواره یک غار
meander niche
اثر میاندر
شکلی که بر اثر پر شدن دریاچه هلالی شکل توسط رسوبات در دشت سیلابی ایجاد می شود ، اثر میاندر شکلی که بر اثر پر شدن دریاچه هلالی شکل توسط رسوبات در دشت سیلابی ایجاد می شود
meander scar
عرض پیچ و خم ، دامنه پیچ و خم
meander width
رودخانه یا کانال مارپیچوار
meandering
آبی که از ذوب شدن یخ وبرف حاصل می شود
melt water
آب دگرگونی ، آبی که در حین دگرگون شدن رسوبات بیرون رانده می شود ، آب دگرگونی
هرگاه آبهای محصور بین ذرات رسوبی تحت تاثیر فشار وحرارت ناشی از دگرگونی قرار گیرند ، این فشار وحرارت موجب می شود تا آبها ، فضاهای بین دانه ها را ترک کنند وشروع به حرکت نمایندو این آبها می توانند بعضی از مواد را در خود حل کنند وآنها را در شکستگیها وگسلها بصورت ذخایر رگه ای بر جای می گذراند
metamorphic water
آب شهابی
meteoric water
آبهای جوی آبهایی که در رسوبات سطح زمین وجود داشته و منشأ آن آب باران یا برف است
meteoric waters|meteoric water|meteoric water
آب معدنی
mineral water
آبهای ملی ، آبهای داخلی ، آبهای سرزمین یک کشور
national water
آب زیرزمینی طبیعی
native ground water
آب فسیلی
آب سازندی ، (a) connatewater (b) formutionwater ، آب فسیلی آب سازندی
native water
آب طبیعی ، آب چشمه ، رودخانه وباران
natural water
آبهای بدون جزر ومد (دریاچه های بسته) ، آبهای بسته
non tidal water
آب زیرزمینی ، غیر آرتزین ، آب زیرزمینی غیر محصور
nonartesian ground water
گستره رطوبتی مطلوب
nonlimiting range water
آب راکد
nonmoving water
آب عادی
آب بهنجار ، آب استاندارد شده که میزان کلر محتوی آن بین 19 30 و 19 50 بخش درهزار است مترادف: Copenhagen water ، standard seawater ، آب عادی آب بهنجار
normal water
پتانسیل اسمزی آب خاک
osmotic potential of soil water
آب قشری
pellicular water
سفره فرا ایستابی
perched ground water
آب زیرزمینی معلق
توده ای منفرد از آب زیرزمینی که در بالا معلق مانده و توسط یک آبخوان نیمه تراوا از سطح ایستابی اصلی جدا می شود
perched groundwater
آب زیرزمینی معلق توده ای منفرد از آب زیرزمینی که در بالا معلق مانده و توسط یک آبخوان نیمه تراوا از سطح ایستابی اصلی جدا می شود
perched groundwater|groundwater|groundwater
آب بالا آمده
perched water
فرونشت آب
percolation soil water
آب سطح اشباع
phreatic water
مانداب
ponded water
آب منفذی - آبهایی که در لابه لای دانه های رسوبات وجود دارند
pore waters|pore water|pore water
آب جاری
آبی است که دارای طعم مناسب جهت نوشیدن بوده و برای سلامتی مضر نیست
portable water
آب جاری - آبی است که دارای طعم مناسب جهت نوشیدن بوده و برای سلامتی مضر نیست
portable water|portable waters|portable waters|water
آب باران
Rainwater
توزیع دوباره آب
redistribution of water
آب ریشه ای
rhizic water
موج شکن توده سنگی
rubble mound breakwater
گریزآب
runoff water
آب شور ، شوراب ، آب نمک
مترادفی sea water (آب دریا)؛ متضاد آب شیرین (بطور کلی) ، آب نمک - مترادفی sea water (آب دریا)؛ متضاد آب شیرین (بطور کلی)
salt water
آب دریا
آب اقیانوس ها که توسط درجه شوری آن تشخیص داده می شود و از آب شیرین دریاچه ها ، رودها و باران مجزا می باشد آب شور (salt water) بعضی اوقات به عنوان مترادف استفاده می شود نیز نوشته می شود: sea water؛sea – water
sea water
آب دریا - آب اقیانوس ها که توسط درجه شوری آن تشخیص داده می شود و از آب شیرین دریاچه ها ، رودها و باران مجزا می باشد آب شور (salt water) بعضی اوقات به عنوان مترادف استفاده می شود نیز نوشته می شود: sea water؛sea – water
sea water|seawater|seawater
آب شور دریا و اقیانوس
seawater
آب مویینگی
آب مویینگی که توسط یک یا چند شکل هلالی احاطه شده و در تعادل استاتیک با خاک بالای حاشیه مویینه می باشد این آب می تواند بطور مجزا یا یک توده چسبنده ظاهر شود (شفردکر 1959 ، واژه 0243) مقایسه شود با: funicular water
sejunction water
آب مویینگی - آب مویینگی که توسط یک یا چند شکل هلالی احاطه شده و در تعادل استاتیک با خاک بالای حاشیه مویینه می باشد این آب می تواند بطور مجزا یا یک توده چسبنده ظاهر شود (شفردکر 1959 ، واژه 0243) مقایسه شود با: funicular water
sejunction water|funicular water|funicular water
آب زیرزمینی نیمه معلق
semiperched ground water
آب راکد ، آب ساکن ، آب آرام
الف) شرایط جریان کشندی یا حرکت افقی آب ، در زمانی که سرعت آن بسیار کم است (کمتر از 1/0 نات) یا حتی 0 است ، خصوصاً در برگشت کشند وقتی که حرکت معکوسی بین جریان جزر و جریان مد وجود دارد همچنین ، بازه زمانی که در چین آن آب ساکن می گردد مترادف: slack tide (کشند ساکن)
ب) بخش آرام ، یا توده ساکن آب در رودخانه ، مثلاً درون خمش جایی که جریان آهسته و آرام است مترادف: slack [water] (ساکن ، آرام [آب]) ، آب آرام - الف) شرایط جریان کشندی یا حرکت افقی آب ، بازه زمانی که در چین آن آب ساکن می گردد مترادف: slack tide (کشند ساکن) - ب) بخش آرام
slack-water
آب سبک ، آب نرم
آبی که با صابون معمولی به راحتی کف می کند آبی که حاوی بیش از 60 mg/l اجزای سختی ساز نیست و این اجزا به عنوان معادل caco3 بیان می شوند مقایسه شود با: hard water (آب سخت)؛ hardness [water] (سختی [آب]) ، آب نرم - آبی که با صابون معمولی به راحتی کف می کند آبی که حاوی بیش از 60 mg/l اجزای سختی ساز نیست و این اجزا به عنوان معادل caco3 بیان می شوند مقایسه شود با: hard water (آب سخت)؛ hardness [water] (سختی [آب])
soft water
آب خاک ، آب خاک
آب موجود در کمربند آب- خاک مترادف: soil moisture (رطوبت خاک)؛ rhizic water (آب ریشه ای) ، آب خاک - آب موجود در کمربند آب- خاک مترادف: soil moisture (رطوبت خاک)؛ rhizic water (آب ریشه ای)
soil water
آب جذب
رجوع شود به pellicular water (آب قشری)
sorption water
آب جذب - رجوع شود به pellicular water (آب قشری)
sorption water|pellicular water|pellicular water
منابع زیرزمینی آب
sources of ground water
منابع سطحی آب
sources of surface water
استاندارد میانگین آب اقیانوس (SMOW)
standard mean ocean water
آب ساکن
آب سطحی که جریان مشهودی ندارد و اساساً در محل خود باقی می ماند (مانند آب بعضی از دریاچه ها و برکه ها) آب ساکن ، مانند آنکه در باتلاقها و مردابها محصور شده است متضاد: running water (آب جاری)
standing water
آب ساکن - آب سطحی که جریان مشهودی ندارد و اساساً در محل خود باقی می ماند (مانند آب بعضی از دریاچه ها و برکه ها) آب ساکن ، مانند آنکه در باتلاقها و مردابها محصور شده است متضاد: running water (آب جاری)
standing water|ground water|ground water
کمپلکس استیل واتردر مونتانای ایالات متحده امریکا - کمپلکس استیل واتر توده ای اولترامافیک – مافیک با ضخامت تقریبی 6000 متر است جایگاه تکتونیکی این کمپلکس به مانند بوشلود در ارتباط با فعالیت نقاط داغ در پهنه های غیر اروژنیک است وسن جایگیری آن براساس سن یابی دقیق به روش 2 791ga ، sm-nd تعیین شده است - پایین ترین بخش این کمپلکس شامل یک زون قاعده ای از نوریت وزونی اولترامافیک به ضخامت 1200 تا 2000 متر از لایه های متوالی برونزیتیت ، هارتزبرژیت وکرومیتیت است - آنچه که این کمپلکس های لایه ای را از نظر اقتصادی با اهمیت جلوه می دهد ، وجود فلزات با ارزش گروه پلاتین (pgmplatinum-group minerals) است که حدود 80% ذخیره آنها در ارتباط با کمپلکس بوشولد در آفریقای جنوبی می باشد
stillwater complex|stillwater|stillwater
آب بارندگی ، آبهای سطحی حاصل از بارندگی
storm water
آب زیرسطحی
آب موجود درون لیتوسفر یا سنگ کره (به شکل جامد ، مایع یا گازی) که شامل تمام آبهای زیر سطح زمین و در زیر توده ها یا پیکره های آب سطحی می شود
مترادف: subterranean water (آب تحت الارضی)؛ underground water (آب زیرزمینی)؛ ground water (آب زیرزمینی)
subsurface water
آب زیرسطحی - آب موجود درون لیتوسفر یا سنگ کره (به شکل جامد ، مایع یا گازی) که شامل تمام آبهای زیر سطح زمین و در زیر توده ها یا پیکره های آب سطحی می شود - مترادف: subterranean water (آب تحت الارضی)؛ underground water (آب زیرزمینی)؛ ground water (آب زیرزمینی)
subsurface water|ground water|ground water
آب زیرزمینی ، آب تحت الارضی
الف) مترادفی برای آب زیرسطحی ب) مترادفی نامتداول برای آب زیرزمینی
subterranean water
آب زیرزمینی ، آب تحت الارضی - الف) مترادفی برای آب زیرسطحی ب) مترادفی نامتداول برای آب زیرزمینی
subterranean water|ground water|ground water
آب گوگرددار ، آب گوگردی
بطور کلی ، آبی که حاوی سولفید هیدروژن کافی برای داشتن مزه و بو ، است چنین آبی به جز سولفید هیدروژن ، نسبت به آب معمولی مواد معدنی دیگری نداشته و حتی ممکن است به عنوان آب شور در نظر گرفته شود در هر حال ، این آب ، معمولاً به عنوان آب معدنی در نظر گرفته می شود ، آب گوگردی - بطور کلی
sulfur water
آب روی یخبندان دائم
آب زیرزمینی موجود در بالای لایه همیشه منجمد خاک نفوذناپذیر (مولر 1947 ، ص222) ، آب روی یخبندان دائم - آب زیرزمینی موجود در بالای لایه همیشه منجمد خاک نفوذناپذیر (مولر 1947
suprapermafrost water
آب مازاد
surcharge water
آب سطحی
آبهایی مثل آب باران ، رودخانه ها و ، آب سطحی - آبهایی مثل آب باران
surface water
آب معلق ، آب منطقه هوازده(vadose)
suspended water
آب معلق ، آب منطقه هوازده(vadose)
suspended water|vadose water|vadose water
آب شیرین
رجوع شود به fresh water
sweet water
آب شیرین - رجوع شود به fresh water
sweet water|fresh water|fresh water
پایاب ، مسیر آب فرودست ، مسیر آب پایین دست
tailwater
آب تلوریک -زمینی
آب تشکیل شده توسط ترکیب هیدروژن با اکسیژن جو در دما و فشار بالا (اسوین ، 1956 ، ص137) مقایسه شود: آب جوان ، آب تلوریک -زمینی - آب تشکیل شده توسط ترکیب هیدروژن با اکسیژن جو در دما و فشار بالا (اسوین
telluric water
آب گرمایی
آب حرارتی: آب ، معمولاً از یک چشمه یا آبفشان ، که دمای آن بطور قابل ملاحظه ای بالای دمای هوای میانگین سالیانه محلی است ، آب گرمایی - آب حرارتی: آب
thermal water
آب کشندی
آبی که در اثر کشند به یک محل آورده می شود ، آب کشندی - آبی که در اثر کشند به یک محل آورده می شود
tidal water
آب کشند
کشنداب: الف) آبی که بر روی خشکی در زمان یک پیش کشند طغیان و سرریز می کند همچنین ، آبی که یک زمین یا خشکی کشندی را می پوشاند همچنین ، آب رودی که توسط فراز و فرود جزر و مد متاثر شده باشد
مترادف: آب کشندی ب) یک اصطلاح گسترده برای زمین ساحلی یا کم ارتفاع یا دریا کنار که توسط رودهای آب کشندی پیموده می شود ، آب کشند - کشنداب: الف) آبی که بر روی خشکی در زمان یک پیش کشند طغیان و سرریز می کند همچنین ، آب رودی که توسط فراز و فرود جزر و مد متاثر شده باشد - مترادف: آب کشندی ب) یک اصطلاح گسترده برای زمین ساحلی یا کم ارتفاع یا دریا کنار که توسط رودهای آب کشندی پیموده می شود
tidewater
فراب کل
total backwater
پتانسل کل آب خاک
total potential of soil water
آب زیرزمینی نامحدود
unconfined groundwater
آب غیراشباع
vadose water
منجلاب آب بدبوی و گندیده
voidance water
فاضلاب
الف) جریان بازگشتی
ب) تراوش آب از یک گودال یا مخزن ، فاضلاب - الف) جریان بازگشتی - ب) تراوش آب از یک گودال یا مخزن
waste water
فاضلاب -هرزآب-پساب
wastewater
آب ، زلال
(جواهرشناسی): اصطلاحی با استفاده نادر که اشاره به رنگ و شفافیت یک سنگ یا مروارید گرانبها دارد و خصوصاً در مورد رنگ و شفافیت الماس استفاده می‌شود مقایسه شود با: river (جواهرشناسی) ، زلال - (جواهرشناسی): اصطلاحی با استفاده نادر که اشاره به رنگ و شفافیت یک سنگ یا مروارید گرانبها دارد و خصوصاً در مورد رنگ و شفافیت الماس استفاده می‌شود مقایسه شود با: river (جواهرشناسی)
water
زون آب خاک
کمربند آب خاک یا کمربند آب خاکی ، زون آب خاک - کمربند آب خاک یا کمربند آب خاکی
zone of soil water
زون آب معلق
منطقه تهویه ، زون آب معلق - منطقه تهویه
zone of suspended water

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن