معادل انگلیسی انتقال حسابی عمل رایانه ای که طی آن یک کمیت با توانایی از مبنای عددی ضرب یا تقسیم می شود به عنو

مهندسی برق

انتقال حسابی عمل رایانه ای که طی آن یک کمیت با توانایی از مبنای عددی ضرب یا تقسیم می شود به عنوان مثال عدد دودویی 1011 معادل با 11 دهدهی است که با دو بار انتقال حسابی آن چپ عدد 101100 را می دهد که معادل با 44 دهدهی خواهد بود

arithmetic shift

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی انتقال حسابی عمل رایانه ای که طی آن یک کمیت با توانایی از مبنای عددی ضرب یا تقسیم می شود به عنو

حساب ، محاسباتی

arithmetic

واحد محاسبات عددی و منطقی

arithmetic and logic unit ( alu )

واحد محاسبه و منطقی

arithmetic and logic unit (alu)

میانگین حسابی

arithmetic average

توانایی محاسباتی

arithmetic capability

مدار حسابی مدار رایانه ای برای انجام عملیات حسابی

arithmetic circuit

کدینگ حسابی

arithmetic coding

دستگاه محاسبه

arithmetic element

میانگین هندسی

arithmetic mean

مقدار معدل حسابی

arithmetic mean value

عملیات حسابی

arithmetic operations

عملگر حسابی

arithmetic operator

عملگرهای حسابی

Arithmetic Operators

دستگاه محاسبه

arithmetic organ

تصاعد حسابی

arithmetic progressing

دستگاه محاسبه ، واحد محاسباتی

arithmetic unit

حسابی

arithmetical

واحد حساب و منطق [آ-ال-یو] بخشی از یک ریز پردازنده یا ریز کنترل کننده که عملیات ریاضی نظیر جمع ، تفریق ، تقسیم ، ضرب ، و منطق را روی ورودی های عددی (معمولاً به رمز دودویی) انجام می دهد و خروجی متناسب با ورودی های تولید می کند واحد حساب و منطق [آال یو] آن بخش از واحد پردازش مرکزی [سی پی یو] است که تمام محاسبات ریاضی را انجام می دهد

arithmetic-logic unit alu

محاسبات

arithmetics (pl)

انحراف یا تغییر محل اتم

atomic shift

انتقال بیتها در کامپیوتر که طی آن ارقام خارج شده از یک طرف کلمه به طرف دیگر آن وارد می شوند

cyclic shift

انتقال بسامد تغییر در سامد یک فرستنده یا نوسانساز رادیویی

frequency shift

جا به جایی نموٌی بسامد روشی برای برهم نهی نموٌی اطلاعات از طریق جا به جایی بسامد میانی نوسانگر به میزان معین

incremental frequency shift

دسته دنده مغناطیسی

magnetic gear-shift

استارت مغناطیسی

magnetic pinion-shift

استارت دستی

manual pinion-shift

جابجایی حالت تغییر در حالت عملکرد مگنترون در فاصله زمانی پالسها

mode shift

شیفت فاز ، جابجایی فاز 1 تغییری در رابطه فازی دو کمیت متناوب 2 رابطه فازی موج پراکنده با موج تابشی مربوط به ذره یا فوتون پراکنده شونده ، جابجایی فاز ، تغییر فاز

Phase shift

انتقال ؛ جا به جایی جابه جایی مجموعه مرتبی از نویسه ها به اندازه یک یا چند مکان به چپ یاراست در کامپیوتر دیجیتال اگر نویسه ها ، ارقام عبارت عددی باشند ، هر انتقال می تواند معادل ضرب کردن در توانی از مبنا باشد ، انتقال ، جابجایی

shift

انتقال بسامد سیگنال اختلاف عددی بین بسامدهای متناظر با سیگنالهای سفید و سیاه هر نقطه در سیستم فکس انتقال - بسامد

signal frequency shift

انتقال به فرکانس بالاتر

up-shift

انتقال صفر خروجی تقویت کننده مغناطیسی متعادل به ازای سیگنال کنترل صفر ، در اثر جا به جایی

zero shift

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی انتقال حسابی عمل رایانه ای که طی آن یک کمیت با توانایی از مبنای عددی ضرب یا تقسیم می شود به عنو

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی انتقال حسابی عمل رایانه ای که طی آن یک کمیت با توانایی از مبنای عددی ضرب یا تقسیم می شود به عنو

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما