معادل انگلیسی عملگر منطقی با این ویژگی که اگر P,Q,R, گزاریه باشند NOR گزاره های P,Q, R, درست است اگر

مهندسی برق
عملگر منطقی با این ویژگی که اگر P,Q,R, گزاریه باشند NOR گزاره های P,Q, R, درست است اگر و تنها اگر همه گزاره ها نادرست باشند و نادرست است اگر و تنها اگر حداق یکی از گزاره ها درست باشد /
nor
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی عملگر منطقی با این ویژگی که اگر P,Q,R, گزاریه باشند NOR گزاره های P,Q, R, درست است اگر
ادمیتانس بهنجار شده معکوس امپدانس بهنجار شده
normalized admittance
استانه شنوایی عادی کمترین سطح فشار صدا در ورودی گوش ، با بسامد معین ، که حس شنوایی را در درصد زیادی از افراد معمولی گروه سنی 18 تا 30 سال تحریک می کند
normal threshold of audibility
القا ی عادی القای مخدود مثبت یا منقی در ماده مغناطیسی که تحجت نفود نیروی مغناطیس کننده متغیر بین دو حد قرار دارد
normal inducation
امپدانس بهنجار شده امپدانس تقسیم شده بر امپدانس مشخصه ی خط انتقال با موجبر
normalized inpedance
انرژی سیگنال نرمالیزه شده
normal signal energy
به صورت طبیعی قطع
normally off
به صورت طبیعی وصل
normally on
به صورت نرمال
normal form
به طور طبیعی
normally
بهنجار سازی ( نرمالیزه کردن ) ضرب کردن تمام کمیتها در مقداری ثابت به طوی که در محدوده کار کامپیوتر یا محدوده ی مقیاس بندی نمودار قرار گیرند
normalize
بهینه سازی نُرم
Norm minimization
پاسخ نرمالیزه شده
normalized response
تخلیه تابناک متعارف
normal glow discharge
تراز متعارفی
normal energy level
تراوایی بهنجار نسبت القای بهنجار B یک ماده مغناطیسی به شدت مغناطیسی H متناظر
normal permeability
توزیع نرمال
normal distribution
حا لت عادی توزیع مشخصه ای دامنه های ارتعاش در بخشی از سیستم هر بخشش آزادانه با بسامد طبیعی و فاز مشابه ارتعاش می کند
normal mode
حالت نرمال
normal state
حساسیت نرمالیزه شده
normalized sensitivity
خم مغناطیس پذیری معمولی
normal magnetization curve
سولفاتی شدن معمولی
normal sulphation of battery
شرایط نرمال
normal conditions
قائم عادی 1 عمود بر خط یا صفحه در نقطه تماس 2 مقدار قابل انتظار یا معمولی کمیت ، نرمال ، معمولی ، قائم
normal
قضیه نورتون
norton theorem
قطب شمال نقطه ای جغرافیایی روی زمین که یکی از دو انتهای محور گردش زمین به دور خود است این نقطه تقریباً در جهت ستاره قطبی قرار دارد
north pole
قطب شمال مغناطیسی قطب مغناطیسی که در حدود 71N عرض جغرافیایی و 96W طول جغرافیای و در 1140 مایل دریایی از قطب شمال قرار دارد
north magnetic pole
قطعه NOR قطعه ای منطقی که خروجی آن فقط وقتی 1 را نشان می دهد که همه ی سیگنالهای ورودی 0 زا نشان دهند بنابر این خروجی آن معکوس شده خروجی یک دریچه ی منطقی or است
nor device
مجموع نرمالیزه شدۀ مجذورخطاها
Normalized Sum of Squared Errors
مدار نفی ( یا ) ی منطقی
nor circuit
معمولاً باز واژه ای که برای رله یا اتصالهای کلید به کار می رود کهدر حالت برق دار نبودن رله یا کلدیبسته می شوند تا مداری را قطع کنند ، معمولا باز ، به صورت طبیعی باز
normally open
معمولاً بسته واژه ای که برای رله یا اتصالهای کلید ی به کار می رود که در حالت برق دار نبودن رله یا کلید بسته می شوند تا مداری را قطع کنند ، معمولا بسته ، به صورت طبیعی بسته
normally closed
منطق بهنجار واژه ای برای سطح منطقی که استفاده از آن توصیه نمی شود زیار می تواند برای قطعات NPN , PNP معانی متفاوتی داشته باشد برای جلوگیری از باشتباه بایدمقدار وقطبیت ولتاژ سطوح 1 و 0 و را در در هر مدار منطقی معین تعریف کرد
normal logic
نرمالیزه شده ، بهنجار شده
normalized
نرمالیزه کردن ، بهنجار سازی
normalization
نسبت رد حالت عادی قابلیت تقویت کننده در رد سیگنالهای غیر واقعی در بسامد خط تغذیه با هماهنگیهای بسامد خط
normal - mode rejection ratio
نظریه نورتن نظریه ای در مهندسی برق که می گوید و هر شبکه AC دو پایه خطی می تواند رفتاری معادل با یک منبع جریان AC موازی با یک امپدانس داشته باشد در مورد DC منبع نورتن به یک جریان DC ثابت و امپدانس به مقاومت تبدیل می شود
nortons theorem
نفوذپذیری معمولی
normal permeability
نوار متعارفی
normal band
نوراد فرمان مشترک دفاع هوایی آمریکای شمالی که عملیات خدمات مختلف را در دفاع از ساکنان ایالات متحده و مناطق دیگر شمال قاره آمریکا هماهنگ می کند
norad
وضعیت عادی وضعیت بی برق اتصالهای رله
normal position
دهنده ناخالصی مربوط به ستون پنجم جدول تناوبی که با افزودن الکترون آزاد به باند رسانش سیلیسیم ، آن را به نوع N تبدیل می کند فسفر و آرسنیک از دهنده های متداول هستند ، دهنده ، بخشنده
donor
گاورنر
governor
گاورنر ایزوکرون
isochronous governor
کهاد ، کوچک
minor

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن