معادل انگلیسی تعادل خط وضعیت الکتریکی که در آن رساناهای یک خط انتقال دارای صفحه های الکتریکی مشابه نسبت به یکد

مهندسی برق
تعادل خط وضعیت الکتریکی که در آن رساناهای یک خط انتقال دارای صفحه های الکتریکی مشابه نسبت به یکدیگر ، سایر رساناها و زمین هستند
line balance
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی تعادل خط وضعیت الکتریکی که در آن رساناهای یک خط انتقال دارای صفحه های الکتریکی مشابه نسبت به یکد
تعادل جریان ، آمپرسنج متوازن
ampere balance
تعادل پل
bridge balance
توازن رنگ تنظیم مدار های مربوط به سه تفنگ الکترونی لامپ تصویر رنگی به منظور جبران اختلاف نورافشانی نقاط فسفری سه رنگ روی صفحه ی نمایش لامپ
color balance
موجودی مشتری
customer balance
تعادل الکتریکی
electric balance
تعادل انرژی
energy balance
تعادل نیرو
force balance
تعادل حرارتی
heat balance
ناپایدار ، نامتعادل
imbalance
تراز القا
induction balance
ترازوی کلوین نوعی آمپرسنج که جریان عبوری از دو پیچک سری را اندازه می گیرد یکی از پیچکها به یک بازوی ترازو متصل می شود و پیچک دیگر درست در زیر آن ثابت می شود نیروی حاصل از دو پیچک با نیروی گرانشی وارده به وزنه ی معین در سر دیگر بازوی تراوز ، متوازن می شود
kelvin balance
خط 1 خط نیرو یا انتقال 2 خط تولید انبوه تجهیزات الکترونیکی 3 مسیر پیچیده شده توسط باریکه ی الکترونی لامپ تصویر تلویزیون در یک جاروب عرضی از چپ به راست 4 یک سنجش پویش افقی در سیستم نمابر 5 trace
line
جبران درازای خط ( دارزای حلقه ) تغییر بهره ی مسیر ارسال و دریافت یک تلفن برای جبران اختلاف دامنه ی سیگنالها در خطوط با درازای متفاوت خط کوتاه واقع در نزدیکی مرکز تلفن ، سیگنال را کمتر تضعیف می کند و در نیتجه کمتر نیاز به تقویت دارد عموماً از جریان حلقه به عنوان معیاری از طول خط در مدارهای جبران ساز استفاده می شود
line - length ( loop length) compensation
مسافت خط دید فاصله ی یک فرستنده تا افق که معمولاً محدوده ی برد ایستگاه رادیویی یا راداری را نشان می دهد این مسافت کمتراز 320 کیلومتر است در شرایط خاص ، پدیده شکست جوی این برد را افزایش می دهد
line - of - sight sistance
مسیر خط دید مسیر مستقیم و اساساً خط راست موج رادیویی بین آنتهای فرستنده و گیرنده
line - of - sight path
نوسان ساز خط پایدار نوسان سازی که در آن یک قطعه خط انتقال Q بالا به عنوان عنصر کنترل کننده ی باسمد به کار رفته است
line - stabilized oscillator
مدوله ساز نوع خط متداولترین شکل مدوله ساز برای پالس دهی فرستنده ی مگسنترون نوعاً دارای تغذیه ی ولتاژ - بالا است شبکه ی شکل دهی پالس ( پی اف ان ) ، یک پالس مستطیلی در کاتد مگنترون تولید می کند که ولتاژ و جریان آن برای وادار ساختن مگنترون به نوسان کفایت می کند شبکه ی ( پی اف ان ) در فاصله ی بین پالسها شارژ می شود و یک پالس راه انداز تیراترون را آتش می کند که با اتصال کوتاه ورودی به ( پی اف ای ان ) موجب ظاهر شدن پالسی در خروجی ترانسفورمر می شود
line - type modulator
تنظیمگحر ولتاژ خط نوعی تنظیمگر که با حذف تغییرات ولتاژ خط تغذیه ، یک ولتاژ اساساً ثابت برای بار متصل به خط فراهم می کند
line - voltage regulator
تقویت کننده خط
line amplifier
تقویت کننده ی خط ، تقویت کننده ی برنامه نوعی تقویت کنندهی شنیداری که سیگنالها را با سطح مشخص به خط انتقال اعمال می کند
line amplifier , program amplifier
تضعیف خط
line attenuation
ظرفیت خط
line capacitance
شکل دهی خطی افزودن راکتانس های جبران ساز به خط ارسال داده برای کااهش دامنه و تأخیر فاز در باندهای بسامدی خاص
line conditioning
سیم خط؛ کابل خط کابل دو سیمیه ای که یک سر آن به دو شاخه و سر دیگر آن به طور دائمی به گیرنده ی رادیو یا سایر وسایل خانگی برقی متصل است این کابل دستگاه را به برق وصل می کند و کابل تغذیه نیز نام دارد در برخی از کابلهای تغذیه سیم و شاخه ی زمین نیز برای اتصال مطمئن به زمین پیش بینی شده است ، بند خط
line cord
تزویج خط مجموعه ی خازنهای تزویج ، مدارهای تنظیم خط ، و مدارهای تک سیم که اتصال بین تغذیه یا خطوط تلفنی با فرستنده گیرنده یک سیستم مخابرات حاملی فراهم می کند
line coupling
جریان خط
line current
عیب خط
line defect
خط پخش کننده نوسان سازی در مدارهای گیرنده ی تلویزیونی که با دادن نوسانات افقی کوچک به نقاط روی صفحه سبب می شود که در فواصل نزدیک ساختار خطی تصویر دیده نشود
line diffuser
اعوعاج خط
line distortion
مقسم خط
line divider
راه اندازخط مدار مجتمع واسط بین مدارهای منطقی و خط انتقال دو سیمه
line driver
افت خط افت ولتاژ ایجاد شده بین دو نقطه از خط تغذیه یا انتقال به دلیل امپدانس خط
line drop
برابر ساز خط مداری شامل عناصر خازنی والقایی که به منظور اصلاح پاسخ بسامدی خط انتقال در آن قرار داده می شود
line equalizer
خطای خط
Line Fault
تعویض خط سیگنالی که موجب می شود چاپگر خطی کاغذ را تا خط بعدی بالا ببرد
line feed
پالایه ی خط 1 پالایه ای برای حذف سیگنالهای نویز بین خط تغذیه ویک گیرنده ، فرستنده یا سایر تجهیزات الکتریکی قرار داده می شود پالایه ی خط تغذیه نیز نامیده می شود 2 پالایه ای که به منظور مخابرات حاملی در خط انتقال یا فشار قوی استفاده می شود ، صافی همهمه
line filter
خط یاب 1 ابزاری که به طور خودکار چاپگر خطی یا ماشین تحریر را به تعداد معینی خط جلو می برد و برای چاپ در صفحه یا فرم بعدی آماده می کند 2 وسیله ی قطع و وصل شونده ای که به صورت خودکار مدار تلگراف یا تلفن آزاد تا مقصد مکالمه را پیدا می کند
line finder
فرکانس خط
line frequency
بسامد خط ، بسامد افقی ، بسامد خط افقی تعداد دفعات در ثانیه که نقطه ی پویش صفحه ی تلویزیون را در جهت افقی جاروب می کند در سیستم ( ان تی اس سی ) با 525 خط و 30 تصویر کامل در ثانیه ، 15750 جاروب در ثانیه ، شامل پویشهای افقی در فواصل برگشت عمودی ، انجام می پذیرد
line frequency , horizontal frequency , horizontal linefrequecy
هیدروفون خطی نوعی هیدروفون جهتی که از یک عنصر خط راست آرایه ای از عناصر فازدار نصب شده در خط یا معادل آکوستیک این آرایه تشکیل شده است
line hydrophone
امپدانس خط امپدانس بین دو سر خط انتقال
line impedance
خود القایی خط
line inductance
مقره خط
line insulator
تقطیع بهم بافته
line interlace
اتلاف خط
line loss
میکروفون خطی ، میکروفون مسلسلی نوعی میکروفون با جهت گیرندگان بالا که از یک عنصر خط - راست و آرایه ای از خطوط با طولهای متفاوت است که هر کدام به یک عنصر میکروفون متصل شده و مشخصه ی جهت گیرندگی زا به میزان زیادی تقویت می کنند
line microphone ,machine - gun microphone
نویز خط نویز موجود در یک خط انتقال که از عواملی نظیر اتصالهای ضعیف یا داخل القایی خط تغذیه سر چشمه می گیرد
line noise
خط نیروی الکتریکی
line of electric force
خط شار
line of flux
خط نیرو خطی فرضی در میدان الکتریکی یا مغناطیسی که هر قطعه ی آن جهت میدان را در آن نقطه نشان می دهد
line of force
خطوط القا
line of induction
خط نیروی مغناطیسی
line of mamnetic force
خط موقعیت ( ای ا پی ) تقاطع دو صفحه ی مخوقعیتی که وضعیت یا موقعیت مشخصی را در ناوبری می دهد
line of position
خط انتشار مسیر موج رادیویی در فضا
line of propagation
خط دید ، خط دید مسیر مستقیم در بدون مانع بین دو نقطه ، در امتداد خط دید
line of sight
هدایت فرمان در امتداد خط دید
line of sight command guidance
انتشار در امتداد خط دید
line of sight propagation
خروج خط
Line Outage
بالشتک خط وسیله ای که بین یک تقویت کننده ی شنیداری و خط انتقال قرار داده می شود تا تقویت کننده را از تغیرات امپدانس خط جدا کند
line pad
پارامتر خط
line parameter
چاپگر خطی ، چاپگر سطری ، چاپگر سریع نوعی چاپگر ضربه ای یا غیر ضربه ای که قبل از چاپ هر سطر لازم است اطلاعات کامل خط و سیگنال فرمان چاپگر از سوی رایانه به آن منتقل شود در این چاپگر نویسه ها لزوماً همزمان چاپ نمی شوند سرعت چاپگرهای ضربه ای تا 200خط در دقیقه و چاپگر های غیر ضربه ای به بیش از ده هزار خط در دقیقه می رسد
line printer , high - speed printer
حفاظت خط
line protection
راکتانس خط
line reactance
تنظیم خط بیشترین تغییر ولتاژ یا جریان خروجی یک منبع تغذیه ی تنظیم شده برای تغییر معینی از ولتاژ خط ( ای سی) مثلاً از 210 تا 230 ولت تنظیم خط بر حسب در صد خروجی با ترتیب قرمز ، آبی و سبز تغییر می کند
line regulation
تکرار کننده خط
line repeater
واحد قابل تعویض در خط
Line Replaceable Unit
مقاومت خط
line resistance
طیف خط طیف گسیل اتفاقی تابش الکترومغناطیسی از سوی الکترونهای مفید واقع در یک اتم که از سطوح انرژِ بالا به سطوح پایین تر می جهند هر جهش متفاوت در سطح انرژی دارای بسامد خاص خود است و مجموعه ی این بسامدهای طیف خط اتم را به وجود می آورند
line spectrum
راه انداز خط
line starter
خط گشاننده بخشی از موجبر یا خط هم محور صلب که طول فیزیکی آن برای اصلاح طول الکتریکی اش قابل تغییر است برای نیل به این هدف ، از روش تلسکوپی استفاده می شود
line stretcher
عیب خط به زمین
line to earth fault
عیب خط به زمین
line to line fault
ولتاژ خط به خط
line to line voltage
جارو کننده خط
line tracer
ترانسفلورمر خط ترانسفورمری که به منظور مجزاسازی ، تطبیق امپدانس ، یا مقاصد دیگر در سیستم قرار داده می شود
line transformer
انتقال خط
line transmission
تله ی خط پالایه ای متشکل از یک سلف سری و یک خازن تنظیم موازی که برای حذف اثر تغییرات تضعیف خط و کاهش اتلاف انرژِ حامل به صورت سری با خط تغذیه یا خط تلفن قرار داده می شود
line trap
راه اندازی خط ، کاراندازی خط راه اندازی نوسان نما یا وسایل دیگر به وسیله ی پالسهای استخراج شده از بسامد خط تغذیه
line triggering
پرخش خط تغییر جهت ارسال از واحد فرستنده به واحد گیرنده یا بر عکس در هنگام استفاده از مدار نیم دو سویه half- duplex circuit
line turnaround
خط زیر بار
line under load
ولتاژ خط ولتاژ خط تغذیه در نقطه ی مصرف در کشور آمریکا این مقدار بین 110 تا 125 ولت روی پریز برق است ( به طور متوسط 120 ولت ) و در سایر کشورها بین 218 تا 240 ولت متناوب تغییر می کند
line voltage
خطی 1 رابطه ای که در آن یک تابع تناسب مستقیم با تابع دیگر دارد ونمودار آن به شکل خط راست است 2 مداری که خروجی آن تناسب مستقیم با ورودی اش دارد
linear
لامپ باریکه ی خطی ( نوع «ا» ) نوعی لامپ الکترونی ریز موج که دارای میدان مغناطیسی ( دی سی ) به موازات میدان الکتریکی ( دی سی ) است وظیفه ی میدان مغناطیسی ( دی سی ) تنها کانونی ساختن باریکه ی الکترونی است
linear - beam tube
کنترل خطی رئوستا یا پتانسیومتری که مقاومت آن در طول عنصر مقاومتی به طور یکنواخت توزیع شده است
linear control
ضریب جذب خطی درصد کاهش شدت باریکه ای از فوتونها یا ذرات در واحد مسافت پیموده شده
linear absorption coefficient
شتاب خطی
linear acceleration
شتابده خطی الکترون
linear accelerator
شتابدهنده ی خطی ، لیناک ، شتابدهنده خطی الکترون شتابدهنده ای که از تعدادی الکترود حلقوی در یک خط مستقیم تشکیل شده است هنگامی که دامنه ی پتانسیل الکترودها به شکل مناسب در بسامدهای خیلی بالا تغییر داده شود ذرات گذارنده از میان الکترودها مرتباً انرژِی دریافت می کنند و در کی مسیر اساساً خطی شتاب می گیرند
linear accelerator , linac , linear electron accelerator
محرک خطی ، کارانداز خطی محرکی که انرژِ الکتریکی را به حرکت مکانیکی خطی تبدیل می کند
linear actuator
تقویت خطی
linear amplification
تقویت کننده خطی تقویت کننده ای که تغییرات جریان خروجی آن مستقیماً با تغییرات ولتاژ ورودی متناسب است
linear amplifier
تقریب خطی
linear approximation
نوسان ساز موج پسرو خطی نوعی نوسان ساز موج - پسرو که میدان مغناطیسی مورد نیاز را از طریق گذراندن جران از الکترودی به نام کفی ( sole ) واقع در نزدیک کاتد ، تولید می کند
linear backward - wave oscillator
سیستم با ضریب ثابت خطی
linear constant coefficient system
کنترل خطی
linear control
کانولوشن خطی
linear convolution
کشف رمز خطی
linear cryptanalysis
میرایی خطی
linear damping
آشکار سازی خطی
linear detection
آشکار ساز خطی آشکار سازی که ولتاژ سیگنال خروجی آن مستقیماً با تغییرات دامنه ی حامل ورودی ( در مدوله سازی دامنه ) یا تغییرات بسامد حامل ورودی ( در مدوله سازی بسامد ) متناسب است
linear detector
وسیله ی خطی ، ابزار خطی وسیله ی تقویت کننده ی قیاسی با رابطه ی خطی بین ورودی و خروجی ، در مقابل آن وسیله ی رقمی غیر خطی قرار دارد که در گستره ی سیگنال ورودی خود ، یا کاملاً قطع یا کاملاً وصل است
linear device
ترانسفورمر تفاضلی خطی نوعی ترادسینده ی الکترومکانیکی که حرکت فیزیکی را به ولتاژی در خروجی تبدیل می کند که دامنه و فاز آن متناسب با وضعیت حرکت است در نوع از آن یک هسته ی آهنی متحرک بین دو سیم پیچ قرار داده می شود جابجایی هسته از وضعیت صفر منجر به افزایش ولتاژ در یک سیم پیچ و همزمان کاهش ولتاژ در سیم پیچ دیگر می شود اختلاف بین دو ولتاژ متناسب با تغییر وضعیت است
linear differential transformer
موتور الکتریکی خطی نوعی موتور الکتریکی که روتور و استاتور آن به دو ورقه ی مسطح تبدیل شده است و حرکت بین آنها به جای دورانی به صورت خطی است با قطع و وصل جریان در پیچکهای انرژِ دهنده به ترتیبی که جریانهای القایی بتوانند نیرویی در یک جهت بر عنصر متحرک وارد سازند ، هر یک از روتور یا استاتور مسیری را به وجود می آورند که دیگری می تواند درست مشابه یک قطار روی آن به حرکت در آید
linear electric motor
بسط خطی
linear expansion
فیدبک خطی
linear feedback
سیستم کنترل پسخوردی خطی سیستم کنترل پسخوردی که دارای رابطه ی خطی بین سیگنالهای آن است
linear feedback control system
موتور القایی خطی
linear induction motor
مدار مجتمع خطی مدار مجتمعی که خروجی آن نسخه ی خطی و تقویت شده یا شکل از پیش معنی از ورودی است نمونه های آن عبارتند از تقویت کننده ی عملیاتی ، مقایسه گر ، مرجع ولتاژ ، و ضرب کننده ی خطی در مقابل ان مدار مجتمع رقمی قرار دارد که عمدتاً برای پردازش داده های دودویی به کار می رود
linear integrated circuit
نابرابریهای ماتریس خطی
linear matrix inequality
نامساوی های ماتریس خطی
linear matrix inequalities
نامساوی ماتریس خطی
Linear matrix inequality
ضرب‌های ماتریسی خطی
linear matrix multiplications
مدوله سازی خطی نوعی مدوله سازی که در آن دامنه ی پویش مدوله سازی (یا انحراف از بسامد حامل) در تمام بسامدهای مدوله سازی مستقیماً متناسب با دامنه ی سیگنال اطلاعات است
linear modulation
شبکه خطی
linear network
عمل خطی
linear operation
نوسان ساز خطی
linear oscillator
تابع خطی پارامتری‌شده
Linear parameterized function
مشخصه عملکردی خطی
linear performance
قطبی سازی ( پلاریزاسیون ) خطی
linear polarization
سیاست خطی
linear policy
تقویت کننده ی توان خطی تقویت کننده ی توانی که ولتاژ سیگنال خروجی آن تناسب مستقیم با ولتاژ سیگنال ورودی دارد
linear power amplifier
مدوله سازی پیشگویانه و رمزی خطی نوعی روش مدوله سازی رقمی صدا
linear predictive code modulation
تصویر خطی
linear projection
تقویت کننده ی پالس خطی تقویت کننده ای که دامنه ی اوج پالسهای خروجی آن مستقیماً متناسب با دامنه ی اوج پالسهای متناظر ورودی است
linear pulse amplifier
یکسوساز خطی یکسوسازی که شکل موج جریان یا ولتاژ را خروجی آن مشابه با پوش موج سیگنال ورودی است ، یکسوکننده خطی
linear rectifier
تنظیم کننده خطی
linear regulator
پاسخ خطی
linear response
مقیاس خطی
linear scale
پویش خطی نوعی پویش راداری که در آن باریکه ی رادار با زاویه ی ثابت در صفحه ای معین رفت و برگشت می کند
linear scan
معادله شرودینگر خطی
Linear Schrodinger equation
توان بازدارنده ی خطی اتلاف انرژی در واحد مسافت در هنگام عبور ذره ی باردار از درون محیط
linear stopping power
روبش خطی نوعی روبش پرتو کاتدی که در آن باریکه با سرعت ثابت از یک طرف صفحه به طرف دیگر می رود و ناگهان به محل اولیه ی خود بر می گردد
linear sweep
سیستم خطی
linear system
مخروطی خطی نوعی پتانسیومتر که تغییر مقاومت آن در تمام گستره ی مقاومتی یکسان است
linear taper
مبنای زمانی خطی مبنای زمانی که باریکه ی الکترونی لامپ پرتو کاتدی را با سرعت ثابتی در طول مقیاس زمانی افقی به حرکت در می آورد
linear time base
خطی نامعتبر با زمان
linear time invariant ( lti )
ترادیسنده ی خطی ترادیسنده ای که خروجی آن تناسب مستقیم با ورودی دارد
linear transducer
ترانسفورمر تفاضلی متغیر خطی [ ال وی دی تی ] نوعی ترانسفورمر که دیافراگم یا عنصر حس کننده ی آن آرمیچری را به صورت خطی وارد پیچکهای یک ترانسفور تفاضلی می کند و با تغییر مساوی اما در جهت مخالف القا کنایی پیچکها ، ولتاژ خروجی را تغییر می دهد کاربرد آن در اندازه گیری شتاب ، نیرو ، و فشار است
linear variable-differential transformer
ترانسفورماتور تفاضلی متغیر خطی
linear varible differential transformer ( lvdt )
بردار خطی
linear vector
خطی-لگاریتمی
linearithmic
خط - واری ، خطی بودن 1 وضعیتی که در آن مقدار یک کمیت مستقیماً متناسب با مقدار کمیت دیگری تغییر می کند 2 یکنواختی در توزیع خطوط و اجزای یک تصویر تلویزیونی به گونه ای که خطوط راست در صحنه ی اصلی به همان شکل در تصویر ظاهر شوند
linearity
ناظم خطی
linearity control
کنترل خط واری ، کنترل توزیع کنترل تعبیه شده ر گیرنده های تلویزیونی که با تغییر میزان تصحیح موج پویش دندانه اره ای ، پویش خطی مطلوب را فراهم می کند به این ترتیب خطوط به شکل راست و اجسام گرد به شکل دایره های واقعی ظاهر می شوند معمولاً برای نوسان سازهای رویش افقی و عمودی از کنترلهای جداگانه ی خط واری افقی و عمودی استفاده می شود
linearity control , distnbution control
به طور خطی
linearly
وابستگی خطی
linearly dependent
نابسته خطی ، غیر وابسته خطی
linearly independent
وج قطبیده ی خطی موج الکترومغناطیسی عرضی که بردار میدان الکتریکی آن همواره در راستای یک خط ثابت است
linearly polarized wave
منبع تغذیه ی تنظیم شده ی خطی نوعی منبع تغذیه قیاسی که مدار تنظیمگر ، requlator آن به صورت خطی به تغییرات بار پاسخ می دهد و در نتیجه ولتاژ خروجی منبع تغذیه را ثابت نگه می دارد
linear-regaluted power supply
مقاومت کابل خط مقاومت سیمی و عایق که به همراه دو سیم عادی در کابل خط استفاده می شود
line-cord resistor
لامپ خط کانونی نوعی لامپ پرتو - ایکس که نقطه ی کانونی آن تقریباً به شکل خط است این امر موجب مستطیلی شدن باریکه ی پرتوهای ایکس در هنگام بازتاب از هدف می شود
line-focus tube
سیمبان
lineman
خط دید
line-of-sight
خطوط قوا
lines of force
خط در دقیقه ( ال پی ام ) محدوده ی سرعت کار یک چاپگر سطری
lines per minute
تعادل بار
load balance
تعادل صفر
null balance
نامتعادل
out of balance
تعادل فاز
phase balance
تعادل حرارتی
temperature balance
ترازوی پیچشیمیزان تـنش
torsion balance
عدم تعادل
unbalance

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن