معنی ut res magis valeat quam pereat

حقوق

ut res magis valeat quam pereat

واجد معنی (یا اعتبار) دانستن بهتر از بی معنی (یا بی اعتبار) شمردن است ("اعمال الکلام اولی من اهماله")

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی ut res magis valeat quam pereat

res

چیز ، شیء ، مال مورد وصیت یا امانت

res communes

مشترکت (عمومی)

res communis

اموال متعلق به عموم بشر

res derelicta (see also: vacantia bona)

مال متروک

res gestae

حقایق عینی

res integra

امر غیر مختوم ، ماهیت مرسله ، اصل مسلم ، امر غیر متنازع فیه

res inter alios

‎ acta alterinocere non debet تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالثنمی تواند بشود

res inter alios acta

معاملات یا رویدادهایی که خوانده یا متهم در آنها دخالت نداشته یا به وی مربوط نبوده ، مسموع نیست

res inter alios acta alteri nocere non debet (see also: privity of contract)

قرارداد بین دو نفر نمی تواند موجب اضرار شخص ثالث شود ، اصل نسبی بودن قراردادها

res ipsa loquitur

فرض تقصیر ، "موضوع گویاست" (اصلی که به موجب آن وقوع حادثه علی الظاهر دلالت بر تقصیر خوانده کند مگر خلاف آن ثابت شود) ، موضوع گویاستاین عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی ازبی احتیاطی و در حالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازمنباشد

res ispa loquitor

موضوع گویاست

res judicata

اعتبار قضیه محکوم بها ، اعتبار امر مختوم ، امر مختومه ، قضیه محکوم بها

res nullius

مال بلا صاحب

rescind

لغو کردن

rescind (n. rescission) (see also: repeal, revoke)

لغو کردن ، فسخ کردن ، باطل کردن ، کان لم یکن کردن (قرارداد)

rescissio

لغو ، فسخ ، ابطال

rescission

لغو ، فسخ ، اقاله

rescissory action

دعوای ابطال یا فسخ (قرارداد یا سند)

rescous (rescue)

مقاومت در برابر قانونتمرد نسبت به مامورین دولت

rescript

رأی دادگاه پژوهش ، رونوشت

rescue

احیا

rescussor

متمرد نسبت به قانون

resellers

خرده فروش ها

reservation

استثناء ، شرط ، قید تحدید تعهد ، حفظ حق ، قید احتیاط ، تردید ، حقی که واهب یا واگذار کننده به موجب شرطی در سند انتقال برای خود ایجاد و حفظ می کند

reservation of cabotage

جلوگیری از حمل ونقل کالا با کشتیهای خارجی در آبهای ساحلی یک کشور ، جلوگیری از سوار یا پیاده کردن مسافر یا بارگیری یا تخلیه بار توسط هواپیماهای بیگانه در فرودگاه های یک کشور

reserve

ذخیره کردن ، اندوختن ، قید کردن ، شرط کردن ، برای خود محفوظ داشتن ، استثناء کردن ، عضو علی البدلکتمان حقیقتذخیره مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداختدیون خود داشته باشدقید ، شرط

reserve clause

شرط یا قید استثناء

reserve fund

اندوخته احتیاطی ، وجوه احتیاطی ، سرمایه احتیاطی

reserve price

آخرین بها ، قیمت نهایی ، بهای قطعی

reserve requirement

مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی دربانک مرکزی باید داشته باشد

reserved for security purposes

تامینی

reshipment (see also: transshipment)

انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر

reshuffle

ترمیم کردن

resiance

اقامتگاه ، مسکن

reside

اقامت داشتن ، ساکن بودن ، مقیم بودن

residence

محل اقامت ، مسکن ، اقامتگاه ، سکونتسکنی

residence (see also: domicile)

اقامت ، اقامتگاه ، محل سکونت

residence permit

اجازه اقامت ، پروانه اقامت ، جواز اقامت

residency

محل اقامت نماینده دولت استعمارگر درکشور مستعمره

resident

مقیم ، ساکن ، مستقر ، ساکننماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره

resident alien

بیگانه مقیم

residential

مسکونی ، مربوط به اقامت

residing

مقیم ، ساکن

residing abroad

مقیم خارجه

residual estate

مانده ماترک (پس از تصفیه دیون و پرداخت هزینه ها)

residuary (var. residue)

باقیمانده ، مانده ماترک (پس از پرداخت دیون و هزینه ها و سهم الارث طبق وصیت نامه)

residuary account

حساب ترکه

residuary legatee

باقیمانده ماترک پس از تقسیم

residue (= residuum)

باقیمانده ماترک

resign

مستعفی شدن ، استعفا کردن

resignation

استعفا ، تعویض ، تسلیم

resigned

مستعفی

resigning

مستعفی

resocialization

بازاجتماعی شدن

resolution

قطعنامه

resolutions

قطعنامه ها

resolutory condition (see also: condition subsequent, dissolving condition)

شرط فاسخ

resolve

حل و فصل یا رفع کردن (اختلاف) ، فیصله دادن ، تصمیم گرفتن ، تصمیم گرفتنتصمیم

resort

مراجعه کردن ، توسل جستن ، مراجعه ، توسل

resort (court of last resort)

محکمه نهاییدادگاهی که حکمش غیر قابل تجدید نظر است

resort to force

توسل به زور

respect

حیثیت ، رعایت ، احترام ، محترم شمردن

respite

مهلت ، فرجه مهلت دادن

respite (see also: composition, deed of arrangement, scheme of arrangement)

مهلت دادن ، به بعد موکول کردن ، مهلت ، استمهال ، تعلیق مجازات ، قرارداد ارفاقی ، تمدید مهلت پرداخت بدهی

respite, to grant

مهلت دادن ، با تمدید مهلت موافقت کردن ، تعلیق مجازات

respond (n. response)

پاسخ دادن ، واکنش نشان دادن ، مسؤول بودن ، پاسخگو بودن

respondeat ouster

قرار رد دفع (یا ایرادات) شکلی و الزام خوانده به دادن پاسخ به ماهیت دعوی

respondeat superior

مسئوولیت را از آمر بخواهید

respondeat superior (see also: vicarious liability)

مسئولیت کارفرما

Respondent

خوانده

respondent in court of cassation

فرجام خوانده

respondentia

وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته می شود

response

پاسخ ، جواب

responsibility

مسئولیت

responsible

مسؤول ، متعهد ، متصدی ، عهده دار ، مسئول

responsive

جوابگو ، حاوی پاسخ کامل ، ذیربط ، جوابیه

responsive evidence

ادله و مدارک کامل یا کافی

responsive pleading

دفاع ماهوی

rest (one's case)

اعلام پایان ارائه ادله و مدارک (توسط یک طرف دعوی)

restatement of law

کتب منتشره توسط American Law Institute به منظور تبیین و تحلیل قوانین

restatement of the law

مجموعه قواعد حقوقیمجموعه آخرین تفسیرهای ارائه شده برایقوانین

restitutio in integrum

اعاده به وضع سابق ، باز گرداندن وضع پیشین زیان دیده

restitution

اعاده مال (به صاحب اصلی) ، غرامت ، جبران خسارت ، اعاده تصرف ، رد ، استرداد ، جبران

restitution of conjugal rights

دعوی تمکیندعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وظایف زناشویی

restitution, to make

جبران کردن خسارت ، پرداختن غرامت ، بازگرداندن وضع پیشین زیان دیده ، رد کردن مال به صاحب اصلی آن

restoration

استرداد ، رد ، اعاده

restoration of offer

استرداد ایجاب

restorative justice

عدالت ترمیمی

restrain

توقیف کردن

restrain (n. restraint)

منع کردن ، محدود کردن ، توقیف کردن ، تحت فشار قرار دادن ، جلوگیری کردن

restraining order (see also: prohibitory injunction)

قرار منع (موقت)

restraint

توقیف ، ضبط ، منع ، مانع ، قید

restraint of marriage

شرط ضمن هبه یا وصیت که به طور مطلقازدواج متهب یا موصی له را منع کنند

restraint of trade

تحدید تجارت ، تضییقات تجاری ، قراردادی که ضمن آن تجارت یکی از طرفینقرارداد به طور نامحدود منع شود

restrict

محدود کردن ، منحصر کردندچار تضییقات کردن

restrict (n. restriction)

محدود کردن ، منحصر کردن ، ممنوع کردن ، مقید کردن

restricted

محدود الاستعمال ، مقید التداولانحصاری

restricted ownership (see also: qualified ownership)

مالکیت محدود (از قبیل حق عمری یا اشاعه)

restriction

محدودیت ، ممنوعیت ، منع ، قید ، انحصار ، تحدید ، تضییق ، قیدشرط ، حد

restriction of authorization

تحدید اجازه

restrictive

مضیق ، محدود کننده ، تحدیدی

restrictive condition (see also: negative condition)

شرط ترک فعل

restrictive covenant

قید یا شرط محدودیت (در سند مالکیت یا مشارکت یا استخدام)

restrictive indorsement

ظهر نویسی مشروط ، پشت نویسی مقید

restrictive interpretation (see also: narrow interpretation, strict interpretation)

تفسیر مضیق ، تفسیر محدود

resulting trust (see also: constructive trust, implied trust, presumptive trust)

امانت قانونی ، امانت حکمی

resumption

از سر گرفتن ، از سر گیری

resumption of hostilities

از سر گیری عملیات خصمانه

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی حقوق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی حقوق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی حقوق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

ارزان و با کیفیت

می خوای متن تخصصی حقوق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن

همراه با ضمانت و گارانتی

ارزان، با کیفیت، با مجوز رسمی و گارانتی، با بیش از 7 سال تجربه

معنی ut res magis valeat quam pereat

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی ut res magis valeat quam pereat

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی حقوق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی حقوق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما