معنی water surface

زمين شناسی
water surface
سطح آب
سطح بالایی آب زیر زمینی یاسطح زیر آبخوان نامحدود که دایما اشباع از آب است ، سطح آب - سطح بالایی آب زیر زمینی یاسطح زیر آبخوان نامحدود که دایما اشباع از آب است
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی water surface
water surface elevation
رقوم سطح آب ، تراز سطح آب
water surface profile
نیمرخ سطح آب- منحنی پشتاب(هیدرولیک)
accumulation surface
سطح تراکم ، سطح انباشتگی
aggregate rack bar surface
سطح کلی تیرکهای مشبک ، سطح کلی شبکه فلزی
وسعت سطح کلی تماس تیرک ها و یا حایل های یک سازه توری شکل و یا مشبک ، سطح روی همرفته دربرگیرنده تماس تیرکهاو یا حایل های یک ساختار شبکه ای ، سطح کلی شبکه فلزی وسعت سطح کلی تماس تیرک ها و یا حایل های یک سازه توری شکل و یا مشبک
artesian-pressure surface
سطح فشار آرتزین
سطح پتانسیل سنجی که بالای ناحیه اشباع قرار دارد
مقایسه شود با: normal-pressure surface ؛ normal pressure surface ، سطح فشار آرتزین سطح پتانسیل سنجی که بالای ناحیه اشباع قرار دارد مقایسه شود با: normal-pressure surface ؛ normal pressure surface
axial surface
سطح محوری روی هر سطح می توان یک محورچین تعیین کرد ، سطح محوری
سطحی بر روی چنین که در بر گیرنده محور چین میباشد ، سطح محوری سطحی بر روی چنین که در بر گیرنده محور چین میباشد
bedding surface
سطح لایه بندی
یک سطح مشخص در درون یک توده سنگ لایه بندی شده که نشان دهنده یک سطح اولیه رسوبگذاری است سطح جدایش بین دولایه مجاور سنگ رسوبی ـ اگر این سطح تقریباً منظم یا مسطح باشدـ ، سطح لایه بندی (Bedding plane)خوانده می شود
complex surface
سطحی که به کمک یک تابع جبری قابل توصیف نیست
composition surface
سطح پیوستگی یا ترکیب
سطحی که در امتداد آن بخش های منفرد یک بلور دوقلو به هم متصل می شوند این سطح ممکن است یک صفحه باشد و معمولاً شبیه سطح یا صفحه دوقلو می باشد نیز ببینید: سطح پیوستگی یا ترکیبی
مترادف: Composition face
concentric shearing surface
سطح برش هم مرکز
constant charge surface
سطح با بار ثابت
constant potential surface
سطح باپتانسیل ثابت
constructional surface
سطح ساختاری
corrosion surface
سطح خوردگی
یک سطح لایه بندی نامنظم فرورفته که فقط در رسوبات کربناته خاصی یافت می شوند و بوسیله یک رنگ آهن – منگنزدار تشخیص داده می شود و فرض می شود که در نتیجه توقف رسوبگذاری آهک و از محلول زیر دریایی یا انحلال مقداری از مواد قبلاً نهشته شده حاصل می شود مترادف: زون خوردگی ، سطح خوردگی یک سطح لایه بندی نامنظم فرورفته که فقط در رسوبات کربناته خاصی یافت می شوند و بوسیله یک رنگ آهن – منگنزدار تشخیص داده می شود و فرض می شود که در نتیجه توقف رسوبگذاری آهک و از محلول زیر دریایی یا انحلال مقداری از مواد قبلاً نهشته شده حاصل می شود مترادف: زون خوردگی
crest surface
سطح ستیغ
سطح الراس؛ سطحی که خطوط ستیغ لایه های یک تاقدیس را بهم متصل می کند مقایسه شود با: Crest plane ، سطح ستیغ سطح الراس؛ سطحی که خطوط ستیغ لایه های یک تاقدیس را بهم متصل می کند مقایسه شود با: Crest plane
discontinuity surface
سطح ناپیوستگی
یک نبود جزئی در ستون رسوبی که عمدتا برون سازندی است ولی شامل ارتباطات بین سازندی ای نیز هست که فاقد فرسایش بزرگ مقیاس هستند این سطح ، در رده پائین تری نسبت به ناپیوستگی فرسایشی قرار می گیرد ( بروم لی 1975 )
مقایسه شود با : سطح حذفی (surface omission) ، سطح ناپیوستگی یک نبود جزئی در ستون رسوبی که عمدتا برون سازندی است ولی شامل ارتباطات بین سازندی ای نیز هست که فاقد فرسایش بزرگ مقیاس هستند این سطح ، در رده پائین تری نسبت به ناپیوستگی فرسایشی قرار می گیرد ( بروم لی 1975 ) مقایسه شود با : سطح حذفی (surface omission)
drainage surface
زهکشی سطحی
equipotential surface
سطح هم نیرو ، سطح هم پتانسیل ، سطح هم درجه ، سطح هم پتانسیل
سطحی که بر روی آن ، پتانسیل برای نیروهای جذب کننده دخیل ، در هر حالتی ثابت است بردار گرانی در هر جا نسبت به سطح هم پتانسیل گرانی عمود است ژئوئید یک هم پتانسیل می باشد
مترادف: سطح هم پتانسیل گرانی سطح هم پتانسیل(niveau surface) سطح تراز ، سطح هم پتانسیل سطحی که بر روی آن ، در هر حالتی ثابت است بردار گرانی در هر جا نسبت به سطح هم پتانسیل گرانی عمود است ژئوئید یک هم پتانسیل می باشد مترادف: سطح هم پتانسیل گرانی سطح هم پتانسیل(niveau surface) سطح تراز
erosion surface
سطح فرسایشی ، سطح فرسایش ، سطح فرسایشی
یک سطح خشکی که توسط عمل فرسایش خصوصاً آب جاری ، شکل گرفته و ملایم است این اصطلاح عموماً برای یک سطح تراز یا نسبتاً تراز استفاده می شود مثلاً: یک سطح ساختمانی صاف شده
مترادف: planation surface
erosion surface|planation surface|planation surface
سطح فرسایش ، سطح فرسایشی یک سطح خشکی که توسط عمل فرسایش خصوصاً آب جاری ، شکل گرفته و ملایم است این اصطلاح عموماً برای یک سطح تراز یا نسبتاً تراز استفاده می شود مثلاً: یک سطح ساختمانی صاف شده مترادف: planation surface
erosional surface
سطح فرسایشی
fault surface
سطح گسل
در یک گسل ، سطحی که در امتداد آن جابجایی رخ داده است مقایسه شود با: صفحه گسل ، سطح گسل در یک گسل
fluted moraine surface
سطح یخرفت شیاردار
سطح یخرفتی واقع در جلوی لبه های موازی یک توده یخی که در طول فواصل نسبتا زیادی (ده ها تا صدها متر) ، ارتفاع کم و بیش یکسانی دارند محورهای لبه های یا سطوح برآمده مذکور با راستای حرکت توده یخی موازی می باشند ، سطح یخرفت شیاردار سطح یخرفتی واقع در جلوی لبه های موازی یک توده یخی که در طول فواصل نسبتا زیادی (ده ها تا صدها متر)
free surface
سطح آزاد ، سطح آزاد سفره آب زیر زمینی
free water surface
سطح آب آزاد
سطح حجمی از آب که در آن فشار معادل با فشار جو در زیر آن ، فشار بیشتر از فشار جو می باشد سطح هر آبگیر ، مخزن یا غیره که به صورت آزاد در معرض برخود با جو قرار دارد؛ سطح ایستابی
مترادف: free water level ، سطح آب آزاد سطح حجمی از آب که در آن فشار معادل با فشار جو در زیر آن ، مخزن یا غیره که به صورت آزاد در معرض برخود با جو قرار دارد؛ سطح ایستابی مترادف: free water level
friable surface
سطحسست
geomorphic surface
سطح زمین‌شناختی
ground surface
سطح زمین
land surface
سطح زمین
lateral surface
سطح جانبی
level surface
سطح تراز
non load-bearing surface
سطح بار ناپذیر
normal pressure surface
سطح فشار بهنجار ، قائم
یک سطح پستانسیرمتریک که بر سطح فوقانی زون اشباع منطبق است این سطح درحقیقت معادل با سطح سفره آب می باشد
مقایسه شود با: artesian pressure surface ، subnormal-pressure surface ، قائم یک سطح پستانسیرمتریک که بر سطح فوقانی زون اشباع منطبق است این سطح درحقیقت معادل با سطح سفره آب می باشد مقایسه شود با: artesian pressure surface
oil water surface
سطح بین آب ونفت
omission surface
سطح ناپیوستگی ، سطح حذفی
یک سطح ناپیوستگی بسیار فرعی که تنها نشانگر رخ دادن یک وقفه موقتی و گذرا در روند نهشته گذاری بوده و اثری از فرسایش ، در خود ندارد این عنوان ، اولین بار توسط هم (1924) ، مورد استفاده قرار گرفت ، سطح حذفی یک سطح ناپیوستگی بسیار فرعی که تنها نشانگر رخ دادن یک وقفه موقتی و گذرا در روند نهشته گذاری بوده و اثری از فرسایش
oral surface
سطح فوقانی
paleic surface
سطح فرسایش پیش یخساری
یک سطح پیش یخساری هموار مانند نمونه های مشاهده شده در اسکاندیناوی ، سطح فرسایش پیش یخساری یک سطح پیش یخساری هموار مانند نمونه های مشاهده شده در اسکاندیناوی
phreatic surface
سطح ایستایی ، سفره آب زیرزمینی ، سطح آب اشباع ، سطح آب فراتیک ، سطح ایستابی (water table)
piezometric surface
سطح پیزومتری
سطح پتانسیل سنجی (potentiometric surface)
piezometric surface|potentiometric surface|potentiometric surface
سطح پیزومتری سطح پتانسیل سنجی (potentiometric surface)
planation surface
سطح تخت شدگی ، سطح فرسایشی
polished surface
سطح صیقلی
potentiometric surface
سطح پتانسیل سنجی
سطح فرضی است که از طریق سطوحی هم ارتفاع ، آب در چاه بالا می آید ، شناسایی می شود
pressure surface
سطح فشار
مترادف کمتر مقدم سطح پتانسیل‌سنجی ، سطح فشار - مترادف کمتر مقدم سطح پتانسیل‌سنجی
quilted surface
سطح لحافی
سطح زمین مشخص‌شده با تپه‌های عریض ، مدّور ، به طور یکنواخت محدب ، جداکننده دره‌هایی که نسبتاً باریک هستند"همچون لایه‌های زغال‌سنگ که توسط آن ها ، پوشش ، شیار دار شده است" (دیویس ، 1918) ، سطح لحافی - سطح زمین مشخص‌شده با تپه‌های عریض
reactivation surface
سطح دوباره فعال شده
یک سطح طبقه بندی مورب که طبقات متقاطع هم ساز دیگر را از هم جدا می کند این سطح توسط فرسایش جزئی طرف باد پناه یک موج ماسه ای ، مگاریپل یا پشته زمانی تشکیل می شود که رسوبگذاری بطور موقت قطع شده است اولین بار توسط کالینسون (1976) از ماسه های رودخانه بریده بریده ، اما بطور فراوان تر در ماسه های ته نشین شده توسط مهاجرت مگاریپل ها در محیط کشندی ، توصیف شده است ، سطح دوباره فعال شده - یک سطح طبقه بندی مورب که طبقات متقاطع هم ساز دیگر را از هم جدا می کند این سطح توسط فرسایش جزئی طرف باد پناه یک موج ماسه ای
rippling of water surface
ایجاد موج در سطح آب
rubbiug surface
کل منطقه (بالا ، پایین و اطراف) یک راهروهوا
saturated surface
سطح اشباع
رجوع شود به water table (سطح ایستایی) ، سطح اشباع - رجوع شود به water table (سطح ایستایی)
slickenside|slip-scratch|slip-scratch|polished surface
آینه گسل ، سوده رخ ، سطح صیقلی صخره ، سطح هموار و مستقیم و صیقل شده که بروی یک سنگ بوسیله مالش ایجاد می شود - سطحی صیقلی و با خطوط بسیار ظریف که حاصل اصطکاک در امتداد سطح گسل است سطحی که دارای آینه گسل است ، آینه گسلی خوانده می شود ریشه کلمه: گویش انگلیسی: صیقلی ، صاف مقایسه شود با:mullion structure (ساختار مداوی)؛ slip-scratch (خراش لغزشی)؛ striation (شیار یا خط بندی) مترادف: polished surface (سطح صیقلی)
specific grain surface
سطح ویژه دانه
specific surface
سطح ویژه
spheroptential surface
سطح پتانسیل کروی Sphaeroplast اسفروپلاست
شن یا گرانول زره مانند که نشان دهنده بخشی از توده سپر مانندی است که در حین تولید مثل tintinnid در تقسیم تک سلول به دو بخش (از نظر تئوری برابر) تشکیل می شود ، سطح پتانسیل کروی Sphaeroplast اسفروپلاست - شن یا گرانول زره مانند که نشان دهنده بخشی از توده سپر مانندی است که در حین تولید مثل tintinnid در تقسیم تک سلول به دو بخش (از نظر تئوری برابر) تشکیل می شود
statistical surface
سطحی توصیف شده به کمک یکی از قوانین احتمالات
stripped structural surface
سطح ساختمانی برهنه
سطح فرسایشی که در حین مرحله بلوغ چرخه فرسایشی در ناحیه ای بوجود می آید که توسط چینه های افقی یا با شیب ملایم با مقاومت نابرابر پوشیده شده اند و طبقات نرم‌تر بالایی توسط فرسایش طوری از بین رفته اند که سطح کمابیش هموار چینه مقاوم به گونه ای نمایان شده که به عنوان حد مبنای محلی در نظر گرفته شده و بدین طریق عمق فرسایش را کنترل کرده است؛ خصوصا ، سطوح ایجاد شده بر روی فلات ساختمانی ، دشت چینه ای ، تراس یا پادگانه یا پهنه ساختمانی
مترادف: stripped surface (سطح روبرداری شده) ، سطح ساختمانی برهنه - سطح فرسایشی که در حین مرحله بلوغ چرخه فرسایشی در ناحیه ای بوجود می آید که توسط چینه های افقی یا با شیب ملایم با مقاومت نابرابر پوشیده شده اند و طبقات نرم‌تر بالایی توسط فرسایش طوری از بین رفته اند که سطح کمابیش هموار چینه مقاوم به گونه ای نمایان شده که به عنوان حد مبنای محلی در نظر گرفته شده و بدین طریق عمق فرسایش را کنترل کرده است؛ خصوصا ، تراس یا پادگانه یا پهنه ساختمانی - مترادف: stripped surface (سطح روبرداری شده)
subsurface
زیرسطحی ، زیردریایی
the depth of the rupture surface
عمق صفحه گسیختگی
بیشینه مقدار عمق گسیختگی که بر سطح اولیه زمین عمود است (dr)
the depth of the rupture surface|rupture surface|rupture surface
عمق صفحه گسیختگی - بیشینه مقدار عمق گسیختگی که بر سطح اولیه زمین عمود است (dr)
the length of the rupture surface
طول صفحه گسیختگی
این طول شامل مسافت بین پنجه صفحه گسیختگی تا تاج لغزش است (lr)
the length of the rupture surface|rupture surface|rupture surface
طول صفحه گسیختگی - این طول شامل مسافت بین پنجه صفحه گسیختگی تا تاج لغزش است (lr)
water
آب ، زلال
(جواهرشناسی): اصطلاحی با استفاده نادر که اشاره به رنگ و شفافیت یک سنگ یا مروارید گرانبها دارد و خصوصاً در مورد رنگ و شفافیت الماس استفاده می‌شود مقایسه شود با: river (جواهرشناسی) ، زلال - (جواهرشناسی): اصطلاحی با استفاده نادر که اشاره به رنگ و شفافیت یک سنگ یا مروارید گرانبها دارد و خصوصاً در مورد رنگ و شفافیت الماس استفاده می‌شود مقایسه شود با: river (جواهرشناسی)
water agate
عقیق آبدار ، کانی بلورین آبدار
water bath
حمام آب
دستگاه حمام آب بن ماری دستگاهی است که درجه حرارت دستگاه اسپکترومتر را ثابت نگه می دارد این دستگاه درجه حرارت را توسط ترموستات ثابت نگه می دارد دقت این دستگاه ±0 3°c سانتیگراد است محفظه گرمکن این دستگاه برای راحتی در تمیز کردن قابل حرکت و تعویض است این محفظه از جنس پلی کربنات است و سبک وزن و شفاف است و می تواند دماهای بالای 120 درجه را نیز کنترل کند ، حمام آب - دستگاه حمام آب بن ماری دستگاهی است که درجه حرارت دستگاه اسپکترومتر را ثابت نگه می دارد این دستگاه درجه حرارت را توسط ترموستات ثابت نگه می دارد دقت این دستگاه ±0 3°c سانتیگراد است محفظه گرمکن این دستگاه برای راحتی در تمیز کردن قابل حرکت و تعویض است این محفظه از جنس پلی کربنات است و سبک وزن و شفاف است و می تواند دماهای بالای 120 درجه را نیز کنترل کند
water bearing
آبدار
water bed
طبقه آب
واژه مرسوم در بالای دره می سی سی پی برای طبقه ای از خرده سنگ درشت و ریگ واقع در بالای تیل ها ، طبقه آب - واژه مرسوم در بالای دره می سی سی پی برای طبقه ای از خرده سنگ درشت و ریگ واقع در بالای تیل ها
water bloom
رشد انفجاری آبی
رشد آبی جلبکها به حدی که باعث تغییر رنگ آب می‌شوند
نیز ببینید: کشند قرمز
مترادف: bloom ، plankton bloom (اقیانوس شناسی)
water bloom|plankton bloom|plankton bloom
رشد انفجاری آبی - رشد آبی جلبکها به حدی که باعث تغییر رنگ آب می‌شوند - نیز ببینید: کشند قرمز - مترادف: bloom ، plankton bloom (اقیانوس شناسی)
water bypass
گذرگاه فرعی آب
water capacity
ظرفیت آب موجود در خاک ، گنجایش آبی
حداکثر مقدار آب (رطوبت) که یک خاک یا سنگ قادر به حفظ آن است ، گنجایش آبی - حداکثر مقدار آب (رطوبت) که یک خاک یا سنگ قادر به حفظ آن است
water carrying bridge
آبراهه پلگون
آبراهه هایی که بصورت پل از روی دره ها عبور می کند ، آبراهه پلگون - آبراهه هایی که بصورت پل از روی دره ها عبور می کند
water color
رنگ آب-اقیانوس-
رنگ ظاهری سطح آبهای اقیانوس را گویند مواد آواری ، آلی یا محلول در آب رنگ آن را تغییر می دهند ، رنگ آب-اقیانوس- - رنگ ظاهری سطح آبهای اقیانوس را گویند مواد آواری
water column
ستون آب ، عمق
water compaction
آب فشردگی
water condensation
آب چکیده
water conductivity
هدایت آبی
water content
گنجایش آب ، مقدارآب خاک ، درصد رطوبت ، محتوای آب
(رسوب شناسی) : مقدار آب حفظ شده در یک رسوب یا سنگ رسوبی متخلخل ، که معمولاً به عنوان نسبت وزن آب در رسوب به وزن رسوب خشک × 100 بیان می شود نیز ببینید: میزان رطوبت (خاک شناسی)
(برف) : این اصطلاح توصیه نمی شود ، چون برای هر دو معادل آب و محتوای آب آزاد که دو مفهوم کاملاً متفاوت از هم هستند ، استفاده می شود ، محتوای آب - (رسوب شناسی) : مقدار آب حفظ شده در یک رسوب یا سنگ رسوبی متخلخل ، که معمولاً به عنوان نسبت وزن آب در رسوب به وزن رسوب خشک × 100 بیان می شود نیز ببینید: میزان رطوبت (خاک شناسی) - (برف) : این اصطلاح توصیه نمی شود
water contentof soil moisture content
درصد آب خاک
water course
آبراهه ، جوبچه ، آبرو
water courses
جویچه ها-نهرچه ها یا لوله هائی که بوسیله یک آبگیر توزیع تغذیه میشود ، جویچه ها یا نهرچه ها یا لوله هائی تغذیه شونده به وسیله یک آبگیر توزیع
water courses|water course|water course
جویچه ها یا نهرچه ها یا لوله هائی تغذیه شونده به وسیله یک آبگیر توزیع
water crop
محصول آب
water crop|water yield|water yield
محصول آب
water cupola
فواره آب
یک بالا آمدگی طاقی شکل سطح اقیانوس بالاتر از یک انفجار آتشفشانی زیردریایی ، اثر اولیه یک انفجار زیردریایی بر روی سطح آب را گویند این بالا آمدگی بلافاصله جلوتر از فوران گازها و پرتابه های آتشفشانی است
مترادف: water fountain
water cupola|water fountain|water fountain
فواره آب - یک بالا آمدگی طاقی شکل سطح اقیانوس بالاتر از یک انفجار آتشفشانی زیردریایی ، اثر اولیه یک انفجار زیردریایی بر روی سطح آب را گویند این بالا آمدگی بلافاصله جلوتر از فوران گازها و پرتابه های آتشفشانی است - مترادف: water fountain
water cushion
حوضچه آرامش
water cycle
چرخه آب
water discharge
دبی تخلیه آب
مقدار حجم آب تخلیه شده یا عبوری در واحد زمان بر حسب متر مکعب بر ثانیه ، دبی تخلیه آب - مقدار حجم آب تخلیه شده یا عبوری در واحد زمان بر حسب متر مکعب بر ثانیه
water divide line
خط تقسیم آب – مرز حوزه آبخیز
water drop penetration time
زمان نفوذقطره آب
water erosion
فرسایش آبی
water escape structure
ساختار فرار آب ، ساختار فرار سیال
water eye
گودال کوچک (در سنگ)
یک فرورفتگی کوچک کم عمق که در نتیجه هوازدگی شیمیایی در سنگ بلورین تشکیل می شود (راسل 1968) ، گودال کوچک (در سنگ) - یک فرورفتگی کوچک کم عمق که در نتیجه هوازدگی شیمیایی در سنگ بلورین تشکیل می شود (راسل 1968)
water flooding
کردن
یک عملیات بازیابی ثانویه که در آن آب به درون یک ذخیره یا مخزن نفت به منظور بیرون کردن نفت اضافه سنگ مخزن و ورود آن به درون چاه های بهره برداری ، تزریق می شود مترادف: waterflood ، کردن - یک عملیات بازیابی ثانویه که در آن آب به درون یک ذخیره یا مخزن نفت به منظور بیرون کردن نفت اضافه سنگ مخزن و ورود آن به درون چاه های بهره برداری
water flush drilling
گمانه زنی بوسیله تزریق آب ، گمانه زنی همراه با فشار آب
water fountain
فواره آب
نیز بنگرید به : water cupola
water fountain|water cupola|water cupola
فواره آب - نیز بنگرید به : water cupola
water front
دیوار ساحلی ، اسکله
water gap
آبکند
آبراهه تنگ و طویلی که بر اثر شسته شدن زمین پدید آمده باشد ، آبکند - آبراهه تنگ و طویلی که بر اثر شسته شدن زمین پدید آمده باشد
water gate
مسیر طبیعی آب
واژه ای اسکاتلندی برای آبراه طبیعی ، مسیر طبیعی آب - واژه ای اسکاتلندی برای آبراه طبیعی
water gauge
اندازه آب نما ، ابزاری که فشارهای مختلف آب را برحسب اینچ اندازه می گیرد
water hammer
ضربت قوچ ، ضربه قوچ- چکش آبی ، ضربه آب ، ضربه آبی ، آبکوبش
هنگامی که در یک لوله آب جریان پیدا کند ، درصورتی که شیری بسته شود ، سرعت آب پشتیا بالا دست شیر کند شده و سبب ایجاد یک فشار دینامیک می شود این فشار دینامیک ممکن است بسیار زیاد باشد ، آبکوبش - هنگامی که در یک لوله آب جریان پیدا کند
water hemisphere
نیمکره آب ، نیمکره جنوبی
نصف کره زمین که حاوی توده اعظم (حدود 7/6) سطوح اقیانوس است این نیمه بیشتر جنوب استواست با نیوزلند در نزدیکی آن مقایسه شود با: نیمکره خشکی ، نیمکره جنوبی - نصف کره زمین که حاوی توده اعظم (حدود 7/6) سطوح اقیانوس است این نیمه بیشتر جنوب استواست با نیوزلند در نزدیکی آن مقایسه شود با: نیمکره خشکی
water humus
گیاخاک آب
گیاخاکی که از نهشته آلی درجازا یا دگرجازا تشکیل می‌شود و شامل هر دو مواد گیاهی و جانوری در رودها ، دریاچه ها و دریاها می باشد
water humus|humus|humus
گیاخاک آب - گیاخاکی که از نهشته آلی درجازا یا دگرجازا تشکیل می‌شود و شامل هر دو مواد گیاهی و جانوری در رودها ، دریاچه ها و دریاها می باشد
water intake
سازه اب گیر
water intake test
آزمایش جذب آب
water jet
آبفشان ، افشانه آبی ، افشانک آب
water level
تراز آب ، سطح تماس آب ، سطح آب ، تراز آب
در نقشه برداری : دستگاهی که توسط سطح آب در یک گودال یا پایه های یک لوله U شکل ، نشان دهنده تراز است

در نفت : سطحی که در زیر آن ، خلل و فرج سنگ تقریباً با آب اشباع شده و بالاتر از آن یک تمرکز فراوان هیدروکربن ها ، وجود دارد
مترادف: oil-water contact ، gas-water contact

در آب زیرزمینی: سطح ایستابی
water level depression air admission
ورود هوای فروکشند سطح آب
water level gauge
تراز سنج ، تراز سنج آبی ، شیلنگ تراز
water level mark
نشان سطح آب
الف) یک پادگانه یا پلکان کوچک افقی موج بریده بر روی یک سطح شیب دار از رسوبات تحکیم نیافته که نشان دهنده سطح آب قبلی یا قدیمی تر است
ب) Water mark
water level mark|water level|water level
نشان سطح آب - الف) یک پادگانه یا پلکان کوچک افقی موج بریده بر روی یک سطح شیب دار از رسوبات تحکیم نیافته که نشان دهنده سطح آب قبلی یا قدیمی تر است - ب) Water mark
water level observation
بررسی تراز آب- بازرسی تراز آب
water level recorder
آب نگار ، تراز نگار آب
water level recorder|water stage recorder|water stage recorder
آب نگار ، تراز نگار آب
water level|gas-water contact|gas-water contact|oil-water contact
سطح آب ، تراز آب - در نقشه برداری : دستگاهی که توسط سطح آب در یک گودال یا پایه های یک لوله U شکل ، نشان دهنده تراز است - - در نفت : سطحی که در زیر آن ، خلل و فرج سنگ تقریباً با آب اشباع شده و بالاتر از آن یک تمرکز فراوان هیدروکربن ها ، وجود دارد - مترادف: oil-water contact ، gas-water contact - - در آب زیرزمینی: سطح ایستابی -
water logged
تر شده از آب -مانداب
water logged ground
خاک سیراب
water logged land
زمین ماندابی
water logged strata
زمین های آغشته به آب
water main
لوله اصلی (شبکه آبرسانی)
water mass
توده آب
توده ای از آب که بخشی از اقیانوس یا دریاچه را پر می کند و با توجه به ویژگیهای خاص خودش همانند دما و شوری شناخته می شود ، توده آب - توده ای از آب که بخشی از اقیانوس یا دریاچه را پر می کند و با توجه به ویژگیهای خاص خودش همانند دما و شوری شناخته می شود
water mass content
آب جرمی خاک
water movement
حرکت آب
water opening
شکستگی یخ دریا
هر شکست یا بازشدگی در یخ دریا که باعث آشکار شدن آب شود ، شکستگی یخ دریا - هر شکست یا بازشدگی در یخ دریا که باعث آشکار شدن آب شود
water parting
بخشاب
water passages
مجاری عبور آب
water plane
سطح آب
water plasticity ratio
نسبت موم سانی آب ، ضریب یا شاخص روانی
water plasticity ratio|water plasticity|water plasticity
نسبت موم سانی آب ، ضریب یا شاخص روانی
water power
آب نیرو- نیروی برقابی- توان برقابی- انرژی برقابی
water power development
نیروزایش آبی ، ایجاد انرژی برقابی
water power plant
نیروگاه آبی
water power project
طرح آب نیروگاهی ، طرح نیروگاه آبی
water power scheme
طرح آب نیروگاه ، طرح نیروگاه آبی
water power station
قرارگاه آب نیروگاهی ، مرکز یا قرارگاه نیروگاه آبی- توربین خانه
water power system
مجتمع آب نیروگاهی
water quality
کیفیت آب
مناسب بودن یا سلامت آب برای استفاده را گویند که از عوامل فیزیکی ، شیمیایی و زیستی متأثر می شود ، کیفیت آب - مناسب بودن یا سلامت آب برای استفاده را گویند که از عوامل فیزیکی
water race
مسیر آب
یک جریان آب یا آبراهه ، مسیر آب - یک جریان آب یا آبراهه
water rearing stratum
سطح آبخیز ، لایه آبدار
water regime
رژیم آب ، رژیم (آب)
water regulation drainage
زهکشی تنظیم آب
water repellent soil
خاک آب گریز
water reserve
ذخیره آب
الف) منطقه یا قسمتی از زمین که برای تغذیه رودهایی نگهداری می شود که برای ذخیره آب استفاده می شود
ب) یک اصطلاح کلی برای مقدار یا منبع آب که به عنوان یک ذخیره مکمل یا ویژه از آن یاد می شود ، ذخیره آب - الف) منطقه یا قسمتی از زمین که برای تغذیه رودهایی نگهداری می شود که برای ذخیره آب استفاده می شود - ب) یک اصطلاح کلی برای مقدار یا منبع آب که به عنوان یک ذخیره مکمل یا ویژه از آن یاد می شود
water reservoir
مخزن زیرزمینی آب
water resources
منابع آب
water resources region
منطقه منابع آب
یک حوزه زهکشی طبیعی یا منطقه هیدرولیکی که حاوی حوزه زهکشی یک رود اصلی یا مناطق ترکیب شده زهکشی یک سری از رودخانه ها می باشد 18 منطقه منابع آب در همسایگی ایالات متحده و 1 منطقه در آلاسکا ، هاوایی و کارائیب وجود دارد ، منطقه منابع آب - یک حوزه زهکشی طبیعی یا منطقه هیدرولیکی که حاوی حوزه زهکشی یک رود اصلی یا مناطق ترکیب شده زهکشی یک سری از رودخانه ها می باشد 18 منطقه منابع آب در همسایگی ایالات متحده و 1 منطقه در آلاسکا
water retaining structure
سازه ذخیره آب
water revers
آب وارونه
water sand
ماسه آبدار
یک ماسه متخلخل که دارای آب محتوی بالا یا کل است
مقایسه شود با: ماسه نفتی ، ماسه آبدار - یک ماسه متخلخل که دارای آب محتوی بالا یا کل است - مقایسه شود با: ماسه نفتی
water sapphire
یاقوت روشن
الف) یک یاقوت کبود آبی روشن رنگ
ب) یک نوع آبی تیره کوردیریت که در توده های آب شست یا آب سایید در گراول های رودخانه ای ویژه ای (مثلاً در سیلون) دیده می شود و گاهی به عنوان جواهر از آن استفاده می شود مترادف: saphir d'eau
ج) اصطلاحی که برای سنگریزه های آب ساییده توپاز ، کوارتز و سایر کانی ها از سیلون کاربرد دارد ، یاقوت روشن - الف) یک یاقوت کبود آبی روشن رنگ - ب) یک نوع آبی تیره کوردیریت که در توده های آب شست یا آب سایید در گراول های رودخانه ای ویژه ای (مثلاً در سیلون) دیده می شود و گاهی به عنوان جواهر از آن استفاده می شود مترادف: saphir d'eau - ج) اصطلاحی که برای سنگریزه های آب ساییده توپاز
water seal
هوابند آبی
water shed
حوزه آبریز ، وسعت آبگیری ، سطح حوزه آبگیر ، حوضه آبریز
water shed|catchment area|catchment area
حوزه آبریز ، وسعت آبگیری ، سطح حوزه آبگیر ، حوضه آبریز
water soil dissolved
انحلال درآب موجود در خاک
water soil veatch
خاک های آبی
water spreading
پخش آب یا آب بندان
water stage
سطح ایستایی
water stilling device
حوضچه آرامش
water stone
واترستون
یک نام معدنی یا کانی که برای ماه سنگ ، هیالیت ، انهیدروز و یشم کاربرد دارد ، واترستون - یک نام معدنی یا کانی که برای ماه سنگ
water storage factor
ضریب ذخیره آب آبیاری
water supply
آبرسانی
water supply system
سامانه آبرسانی ، سامانه تامین آب-آب رسانی
water system
سیستم آب ، سامانه رود
الف) سیستم رودخانه ای
ب) آبرسانی ، سامانه رود - الف) سیستم رودخانه ای - ب) آبرسانی
water table
سطحی که آب در یک سفره زیرزمینی بالا میرود ، سفره آب زیر زمینی-سطح ایستایی آب ، سطح ایستابی
سطحی است که در آن فشار سیال برابر فشار آتمسفر است ، سطح ایستابی - سطحی است که در آن فشار سیال برابر فشار آتمسفر است
water table contour
هم ایستابی
water table map
نقشه سطح ایستابی
نقشه ای که نشان دهنده سطح بالایی منطقه اشباع توسط ابزار پربندی است ، نقشه سطح ایستابی - نقشه ای که نشان دهنده سطح بالایی منطقه اشباع توسط ابزار پربندی است
water table rock
سنگ سطح ایستابی
سنگی که در یا در نزدیکی حد سطح ایستابی ، سیمانی شده است یک نوع ویژه از کفه سخت ، سنگ سطح ایستابی - سنگی که در یا در نزدیکی حد سطح ایستابی
water table slope
شیب سفره آب
water tagging
وارد کردن مواد خارجی در آب
ورود مواد خارجی (ردیابها یا مواد رسّام) به درون آب برای پی بردن حرکات آن توسط اندازه گیری محل بعدی و توزیع ردیابها ، وارد کردن مواد خارجی در آب - ورود مواد خارجی (ردیابها یا مواد رسّام) به درون آب برای پی بردن حرکات آن توسط اندازه گیری محل بعدی و توزیع ردیابها
water take
آبخوری
water tension
تنش آب
water treatment
تصفیه آب ، گندزدایی آب
water type
نوع آب
توده یا پیکره آب دریا که دارای ترکیب مشخصه دما و درجه شوری است ، نوع آب - توده یا پیکره آب دریا که دارای ترکیب مشخصه دما و درجه شوری است
water use efficiency
کارایی مصرف آب
water vein
رگه آب
الف) آب زیرزمینی در یک درز یا شکاف در سنگ متراکم را گویند ب) اصطلاحی که اکثراً برای هر پیکره آب زیرزمینی کاربرد دارد ، زیرا آب یابها آب را به شکلی که در رگه ها ظاهر می شود ، توصیف می کنند در نتیجه ، این اصطلاح در میان آب شناسان ، استفاده کمی دارد
water vein|vein|vein
رگه آب - الف) آب زیرزمینی در یک درز یا شکاف در سنگ متراکم را گویند ب) اصطلاحی که اکثراً برای هر پیکره آب زیرزمینی کاربرد دارد ، زیرا آب یابها آب را به شکلی که در رگه ها ظاهر می شود ، توصیف می کنند در نتیجه ، این اصطلاح در میان آب شناسان ، استفاده کمی دارد
water wheel
دولاب
چرخ پر شده با دلوها یا پاروهای پرشده ، و هدایت شده بوسیله وزن یا نیروی رودخانه از آب جریان یافته به آنها ، دولاب - چرخ پر شده با دلوها یا پاروهای پرشده
water wing
لاستیک نجات غریق
water year
سال آبی
برابر با اول مهر هر سال تا پایان شهریور سال بعد ، سال آبی - برابر با اول مهر هر سال تا پایان شهریور سال بعد
water yield
آب حاصله
water-bearing
سفره آبدار-لایهء سخت و قابل نفوذ که آب را در خلل و خروج خود نگه میدارد
watercourse
کانال آب ، آبراه
الف) یک کانال طبیعی به خوبی مشخص که بطور کامل یا بخشی توسط یک جریان مشخص آب یا پیوسته یا ادواری ساخته شده است همچنین ، یک جوی ، کانال ، آبراه یا سایر کانالهای مصنوعی برای انتقال آب ، مثلاً برای زهکشی یک باتلاق
ب) از نظر قانونی ، یک رود طبیعی که در یک حوزه زهکشی معلوم بوجود می آید که بطور کامل برای جریان یافتن خود به زهکشی سطحی در نواحی اطرافش وابسته نیست و در یک کانال با بستر واضح بین کناره های مرئی یا درون یک فرورفتگی معلوم در خشکی جریان می یابد و دارای یک ذخیره معلوم و دوره ای آب است و معمولاً ، ولی نه بطور الزامی ، دارای یک جریان محسوس در جهات ویژه است و با یک نقطه ثابت به درون توده دیگری از آب ، تخلیه می‌شود
ج) یک حق قانونی که اجازه استفاده از جریان یک رود را می دهد مثلاً استفاده از رودی که از درون زمین کسی جریان دارد یا دریافت آب تخلیه شده در زمینی که به فرد دیگری تعلق دارد ، آبراه - الف) یک کانال طبیعی به خوبی مشخص که بطور کامل یا بخشی توسط یک جریان مشخص آب یا پیوسته یا ادواری ساخته شده است همچنین ، مثلاً برای زهکشی یک باتلاق - ب) از نظر قانونی ، تخلیه می‌شود - ج) یک حق قانونی که اجازه استفاده از جریان یک رود را می دهد مثلاً استفاده از رودی که از درون زمین کسی جریان دارد یا دریافت آب تخلیه شده در زمینی که به فرد دیگری تعلق دارد
watercourse profile
پروفیل جریان آبی
water-faceted stone
سنگ آب تراشیده ، آب تراش (aquafact)
waterfall
آبشار
ریزش ناگهانی آب ، معمولاً ناشی از بستری از سنگ سخت در مسیر یک رودخانه که یا افقی است و یا به ملایمت به سمت قسمت بالای رودخانه شیب دارد و در روی سنگهای نرمتر قرار می گیرد سنگهای نرمتر زیر بوسیله رودخانه سایش می یابند بطوری که سنگ سختر آویزان می شود و نهایتا آبشار مربوط را ایجاد می کند ، آبشار - ریزش ناگهانی آب
water-fit|water-foot|water-foot
دهانه رودخانه - اصطلاحی اسکاتلندی برای دهانه رودخانه - مترادف: water-foot
waterflood
سیلاب
اصطلاحی غیر رسمی برای یک عملیات سیلابی کردن ، سیلاب - اصطلاحی غیر رسمی برای یک عملیات سیلابی کردن
waterhead
سرچشمه
آب سرچشمه یک رود ، سرچشمه - آب سرچشمه یک رود
water-holding capacity
ظرفیت نگهداری آب
کمترین مقداری که تا آن اندازه آب محتوی یک خاک بوسیله زهکشی گرانشی کاهش می یابد ، ظرفیت نگهداری آب - کمترین مقداری که تا آن اندازه آب محتوی یک خاک بوسیله زهکشی گرانشی کاهش می یابد
waterinche
عملیات خشکاندن
watering
آبگيري
watering sprinkling
آبیاری
wateringue
عملیات خشکاندن
water-level weathering
هوازدگی تراز آب
در نواحی ساحلی یا کرانه ای ، پهن شدگی جانبی یک حوضچه آب ، به خاطر مرطوب شدن و خشک شدن متناوب درون یا در نزدیکی حوضچه که باعث تکرار کناره ها می شود بوسیله این فرآیند ، سواحل ایجاد می‌شوند که اینها مربوط به جامعه های گیاهی یا جایگاه های دریایی خصوصاً در سنگ متخلخل یا به راحتی فرسوده شده ، نمی باشند (راسل ، 1968 ، ص94)
water-level weathering|weathering|weathering
هوازدگی تراز آب - در نواحی ساحلی یا کرانه ای ، پهن شدگی جانبی یک حوضچه آب ، به خاطر مرطوب شدن و خشک شدن متناوب درون یا در نزدیکی حوضچه که باعث تکرار کناره ها می شود بوسیله این فرآیند ، سواحل ایجاد می‌شوند که اینها مربوط به جامعه های گیاهی یا جایگاه های دریایی خصوصاً در سنگ متخلخل یا به راحتی فرسوده شده ، نمی باشند (راسل ، 1968 ، ص94)
waterlogged
مانداب
waterpower
نیروی آب
قدرت آب در حال حرکت یا ریزشی که زمانی برای به کار انداختن مستقیم ماشین آلات ، مثلاً بوسیله چرخ آب استفاده می شد ، اما در حال حاضر بطور رایج تری برای تولید الکتریسیته بوسیله یک ژنراتور یا مولد نیرو استفاده می شود که با یک توربین که از درون آن آب می گذرد ، جفت می شود مقایسه شود با: نیروی برق آبی نیروی آبی ، نیروی آب - قدرت آب در حال حرکت یا ریزشی که زمانی برای به کار انداختن مستقیم ماشین آلات
water-release curve
منحنی رهاسازی آب
water-retention curve
منحنی نگهداری آب خاک
watershed
حوزه آبخیز
watershed analysis system
سیستم نرمافزاری استفاده شده به منظور مشخص کردن محدودهآبی ، حوضه زهکشی یا حوضه آبریز (آبگیر)
watershed analysis system|watershed analysis|watershed analysis
سیستم نرمافزاری استفاده شده به منظور مشخص کردن محدودهآبی ، حوضه زهکشی یا حوضه آبریز (آبگیر)
watershed leakage
گریز آب ، آبخیز
watershed line
مرز آبریز- مرزسرابان
watershed management
مدیریت آبخیز داری
مدیریت و اداره ساماندهی منابع انبوهه یک حوزه آبریز یا زهکشی برای بدست آوردن آب و مهار فرسایش ، جریان رود و سیلابها همچنین شامل کارهای عملیاتی نیز می باشد ، مدیریت آبخیز داری - مدیریت و اداره ساماندهی منابع انبوهه یک حوزه آبریز یا زهکشی برای بدست آوردن آب و مهار فرسایش
watershed modeling system
سیستم مدلسازی حوزه آبخیز
watershed modeling system|watershed modeling|watershed modeling
سیستم مدلسازی حوزه آبخیز
watershed pond
تالاب آبریز-تالاب سطحی
watersmeet
محل تلاقی دو رود
محل برخورد یا تقاطع یا پیوند دو رود ، محل تلاقی دو رود - محل برخورد یا تقاطع یا پیوند دو رود
water-soluble phosphate
فسفات انحلال‌پذیردرآب
watersplash
گدار ، پایاب
یک گدارکم عمق در یک رودخانه ، پایاب - یک گدارکم عمق در یک رودخانه
waterspout
گردباد دریایی-ناودان-گرداب
water-stable aggregate
خاکدانه آب پایدار
waterstone
واترستون
اصطلاح انگلیسی برای طبقه ای که سطح آن ، دارای ظاهر آبگون (همچون ابریشم آب خورده) است و اغلب اینطور درک می شود که دلالت بر وضعیت آبدار سنگ دارد ، واترستون - اصطلاح انگلیسی برای طبقه ای که سطح آن
waterstop
آببند- نوارآببند
water-table cement
سیمان سطح ایستابی ، سیمان آب زیرزمینی
water-table perched
سطح ایستابی آویزان
water-table stream
رود سطح ایستابی
جریان متمرکز شده آب زیرزمینی در حد سطح ایستابی در یک سازه یا توده سنگ که دارای نفوذپذیری بالا است ، رود سطح ایستابی - جریان متمرکز شده آب زیرزمینی در حد سطح ایستابی در یک سازه یا توده سنگ که دارای نفوذپذیری بالا است
watertight
آببند-ناتراوا
watertight concrete
بتن آببند
watertight core
هسته آببند
watertight diaphragm
پرده آببند
watertight facing
پرده آببندی
watertight facing arch
طاقک آببند
watertight ponnet
درپوش آببندی شده
water-vascular system
سامانه آوندی آب
یک سیستم پر شده با سیال آوند ها یا کانال های لوله ای ویژه ی خارپوستان که برای کنترل و مهار حرکت پاهای لوله ای و همچنین شاید در عمل دفع و تنفس کاربرد دارد مؤلفه ها یا سازنده های اصلی و اولیه شامل یک کانال سنگی ، یک کانال حلقوی ، کانال های شعاعی و پاهای لوله ای است
نیز ببینید: سیستم آمبولاکرالی ، سامانه آوندی آب - یک سیستم پر شده با سیال آوند ها یا کانال های لوله ای ویژه ی خارپوستان که برای کنترل و مهار حرکت پاهای لوله ای و همچنین شاید در عمل دفع و تنفس کاربرد دارد مؤلفه ها یا سازنده های اصلی و اولیه شامل یک کانال سنگی ، کانال های شعاعی و پاهای لوله ای است - نیز ببینید: سیستم آمبولاکرالی
waterway
آبراهه
waterways
آبراهه ها
مجاری انتقال اب از مخزن سد به نیروگاهنظیر لوله اب بر ، کانال آب بر یا تونل آب بر ، آبراهه ها - مجاری انتقال اب از مخزن سد به نیروگاهنظیر لوله اب بر
waterworks
شبکه آبرسانی ، تصفیه خانه آب
watery mud
برفاب
wave surface
سطح موج
جبهه موج (نورشناسی) ، سطح موج - جبهه موج (نورشناسی)
width of the rupture surface
پهنای صفحه گسیختگی ، بیشینه پهنای پهلوهای لغزش که بر lr عمود باشد(wr)

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن