معادل انگلیسی ماسه آبدار
یک ماسه متخلخل که دارای آب محتوی بالا یا کل است
مقایسه شود با: ماسه نفتی ، ماسه

زمين شناسی
ماسه آبدار
یک ماسه متخلخل که دارای آب محتوی بالا یا کل است
مقایسه شود با: ماسه نفتی ، ماسه آبدار - یک ماسه متخلخل که دارای آب محتوی بالا یا کل است - مقایسه شود با: ماسه نفتی
water sand
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ماسه آبدار
یک ماسه متخلخل که دارای آب محتوی بالا یا کل است
مقایسه شود با: ماسه نفتی ، ماسه
ماسه بادی
aeolian sand
ماسه برجای آبی
اصطلاحی ارائه شده توسط (Sherzer 1910) برای ماسه ای که ذرات آن (تشکیل شده به وسیله عوامل متعدد بازماندی) متعاقبا بوسیله آب تغییر یافته است؛ شامل تمام ماسه انتقالی توسط آب به علت اینکه عوامل بازماندی تقریبا در اشتقاق تمام ماسه از مواد مادر دخالت داشته اند (Allen ، 1936 ، p12)
مقایسه شود با: residuo–aqueous sand
aqueo–residual sand
ماسه برجای آبی اصطلاحی ارائه شده توسط (Sherzer 1910) برای ماسه ای که ذرات آن (تشکیل شده به وسیله عوامل متعدد بازماندی) متعاقبا بوسیله آب تغییر یافته است؛ شامل تمام ماسه انتقالی توسط آب به علت اینکه عوامل بازماندی تقریبا در اشتقاق تمام ماسه از مواد مادر دخالت داشته اند (Allen ، 1936 ، p12) مقایسه شود با: residuo–aqueous sand
aqueo–residual sand|residuo–aqueous sand|residuo–aqueous sand
ماسه رس دار
argillaceous sand
ماسه قیری یا آسفالتی
یک آمیختگی طبیعی از قیر (آسفالت)با ماسه ، ماسه قیری یا آسفالتی یک آمیختگی طبیعی از قیر (آسفالت)با ماسه
asphaltic sand
ماسه رودخانه ای ، ماسه زبر
bank sand
ماسه انگشتی
الف) نهشته ای از ماسه به شکل سد انگشتی
ب) سد انگشتی(bar finger)
bar finger sand
ماسه های ساحلی ، تپه های ماسه ای کرانه ای ، ماسه ساحلی
beach sand
ماسه ولکانیکی ، ماسه مگنتیتی ، ایلمنیتی ، ماسه لیگنیت دار
black iron sand
ماسه های آبی
blausand
شن روان
blowing sand
ماسه بادی
blown sand
رگاب ماسه ای
boiling of sand
ماسه های داغ ماسه هائی که در اثر حرارت و آتش دستخوش تغییر وتحول شده است
burned sand
ماسه آهک ، آهک ماسه دار
calcareous sand
ماسه آهک دار ، ماسه آهک داری که محتوی ذرات آهک بوده وحدواسط ماسه های بشدت آهک دار وماسه های سیلیس دار می باشد
calcariferous sand
ماسه رودخانه ای
ماسه یا ماسه سنگی که درون بستر آبراهه یا کانال های دیگر که در سنگهای زیرین توسط فرسایش حفر می شوند ، نهشته شده است اگر در معرض دید باشد ، ماسه ها می توانند/ ممکن است حاوی طلا یا سایر کانی های ارزشمند باشند و اگر دفن شوند ممکن است دارای نفت یا گاز باشند نیز ببینید: ماسه بندکفشی/ باریکه های ماسه ای ، ماسه رودخانه ای ماسه یا ماسه سنگی که درون بستر آبراهه یا کانال های دیگر که در سنگهای زیرین توسط فرسایش حفر می شوند
channel sand
ماسه رستی ، ماسه رس دار ، ماسه چرب دار ، ماسه رسی
الف ) یک رسوب تحکیم نیافته که دارای 90% - 50% ماسه و نسبت سیلت به رس کمتر از 2: 1 باشد ( فولک 1954)
ب ) یک ماسه تحکیم نیافته که دارای 70%-40% ماسه و 50%-12 5 رس و 20%-0 سیلت باشد و (پشارد 1954) ، ماسه رسی الف ) یک رسوب تحکیم نیافته که دارای 90% - 50% ماسه و نسبت سیلت به رس کمتر از 2: 1 باشد ( فولک 1954) ب ) یک ماسه تحکیم نیافته که دارای 70%-40% ماسه و 50%-12 5 رس و 20%-0 سیلت باشد و (پشارد 1954)
clayey sand
ماسه درشت ، ماسه های درشت وخشن ، شن درشت ، ماسه درشت
الف) یک اصطلاح زمین شناسی برای یک ذره ماسه که دارای قطر بین 0 5 تا 1 میلی متر (500 تا 1000 میکرون یا 1 تا 0 واحد فی) می باشد همچنین ، یک مصالح ساختمانی سست ماسه که از ذرات ماسه درشت ساخته شده است
ب) یک اصطلاح مهندسی برای ذره یا دامنه ماسه که دارای قطری بین 2 میلی متر (بدست آمده از الک استاندارد شماره 10 آمریکا) تا 76 4 میلی متر می باشد ج) یک اصطلاح برای خاک که در آمریکا برای دانه یا ذره ماسه ای بکار می رود که دارای قطر بین 0 5 تا 1 میلی متر باشد دامنه قطر تایید شده توسط جامعه بین المللی علوم خاک 0 2 تا 2 میلی متر است
د) مواد خاکی که دارای 85% یا بیشتر ذرات به اندازه ماسه هستند
coarse sand
ماسه پوش
نهشته بادی از ماسه ریز تا بسیار ریز که معمولاً حاوی بیش از 90% کوارتز است و این باور در مورد آن وجود دارد که توسط کولاک های شدید برف در حین عصر یخچالی نهشته شده است ، ماسه پوش نهشته بادی از ماسه ریز تا بسیار ریز که معمولاً حاوی بیش از 90% کوارتز است و این باور در مورد آن وجود دارد که توسط کولاک های شدید برف در حین عصر یخچالی نهشته شده است
cover sand
ماسه خرد شده ، ماسه شکسته
crushing sand
ماسه هایی که رنگ تیره و کدر دارند
dark-coloured sand
ماسه های داغ ماسه هائی که در اثر حرارت و آتش دستخوش تغییر وتحول شده است
dead sand
ماسه های مرده
death sand
ماسه متراکم
dense sand
ماسه فرسایه ای
detritic sand
ماسه های الماس دار
diamondiferouse sand
ماسه رسی
اصطلاحی که در پی جویی الکتریکی برای ماسه سنگی استفاده می شود که محتوی رس فراوان است و در نتیجه نمایشگر قطبیدگی غشایی قابل ملاحظه ای و رسانایی الکتریکی نامعمول بسیار بالا به خاطر رسانایی سطحی در امتداد کانی های رسی ، می باشد ، ماسه رسی اصطلاحی که در پی جویی الکتریکی برای ماسه سنگی استفاده می شود که محتوی رس فراوان است و در نتیجه نمایشگر قطبیدگی غشایی قابل ملاحظه ای و رسانایی الکتریکی نامعمول بسیار بالا به خاطر رسانایی سطحی در امتداد کانی های رسی
dirty sand
ماسه های دولومیتی ، ماسه دولومیتی
dolomitic sand
ماسه روان خشک
یک تجمع ماسه ای که اصلاً تحمل وزن های سنگین را به خاطر وجود طبقات متناوب ماسه فشرده شده و ماسه نرم سست از خود نشان نمی دهد ، ماسه روان خشک یک تجمع ماسه ای که اصلاً تحمل وزن های سنگین را به خاطر وجود طبقات متناوب ماسه فشرده شده و ماسه نرم سست از خود نشان نمی دهد
dry quicksand
ماسه بادی ، ماسه تلماسه ای
یک نوع ماسه ی باد آورد که توسط باد در میان یک تلماسه انباشته شده ، معمولاً از دانه های کوارتز گرد شده ای ساخته شده که دارای قطری بین 0 1 تا 1 میلی متر می باشند ، ماسه تلماسه ای یک نوع ماسه ی باد آورد که توسط باد در میان یک تلماسه انباشته شده
dune sand
ماسه غباری
اصطلاحی که توسط سیرل (1923) برای موادی استفاده شده که ذرات آنها ، قطرهایی بین 0 025 تا 0 04 میلی متر دارند و توسط رودی که سرعتی برابر با 5/1 میلی متر بر ثانیه دارد ، شسته شده اند اندازه ذرات با سیلت متوسط و درشت هم خوانی دارد ، ماسه غباری اصطلاحی که توسط سیرل (1923) برای موادی استفاده شده که ذرات آنها
dust sand
ماسه بادی ، ماسه های بادی
eolian sand
1- ماسه های بسیار دانه ریز ، 2- شکستگی و ذرات خاکی را گویند که اندازه قطر آنها بین 0 02 تا 2 میلیمتر است ، 3-اراضی پهناور و بدون پوشش گیاهی4-ماسه های دریایی ، 5-ماسه هایی را گویند که برای پاک کردن دیگ و دیگچه بکارمی برند ، شن ریز ، ماسه ریز دانه
الف) یک اصطلاح زمین شناسی برای ذره ماسه ای که دارای قطر بین 125/0 تا 25/0 میلی متر (250-125 میکرون یا 3 تا 2 واحد فی) است همچنین یک تجمع که از ذرات ریز ماسه ساخته شده است
ب) یک اصطلاح مهندسی برای ذره ماسه ای که دارای قطر بین 074/0 میلی متر (که بر روی الک استاندارد شماره 200 آمریکا باقی ماند) تا 42/0 میلی متر (که از الک استاندارد شماره 40 آمریکا می گذرد) می‌باشد
ج) یک اصطلاح خاک شناسی در آمریکا برای یک ذره ماسه که دارای قطری بین 10/0 تا 25/0 میلی متر است محدوده این قطر توسط جامعه بین المللی علوم خاک تعیین شده است د) مواد خاکی که حاوی 85% یا بیشتر ذرات در اندازه ماسه (درصد سیلت به علاوه 5/0 برابر درصد رس که از 15 بیشتر نمی شود) و 50% یا بیشتر ماسه ریز یا کمتر از 25% ماسه بسیار درشت ، ماسه درشت و ماسه متوسط با همراه با کمتر از 50% ماسه بسیار ریزدانه ، می باشند (SSSA) ، ماسه ریز دانه الف) یک اصطلاح زمین شناسی برای ذره ماسه ای که دارای قطر بین 125/0 تا 25/0 میلی متر (250-125 میکرون یا 3 تا 2 واحد فی) است همچنین یک تجمع که از ذرات ریز ماسه ساخته شده است ب) یک اصطلاح مهندسی برای ذره ماسه ای که دارای قطر بین 074/0 میلی متر (که بر روی الک استاندارد شماره 200 آمریکا باقی ماند) تا 42/0 میلی متر (که از الک استاندارد شماره 40 آمریکا می گذرد) می‌باشد ج) یک اصطلاح خاک شناسی در آمریکا برای یک ذره ماسه که دارای قطری بین 10/0 تا 25/0 میلی متر است محدوده این قطر توسط جامعه بین المللی علوم خاک تعیین شده است د) مواد خاکی که حاوی 85% یا بیشتر ذرات در اندازه ماسه (درصد سیلت به علاوه 5/0 برابر درصد رس که از 15 بیشتر نمی شود) و 50% یا بیشتر ماسه ریز یا کمتر از 25% ماسه بسیار درشت
fine sand
ماسه های موجود در خاکهای فقیر را که محتوی رسهای دانه ریز است را می گویند
flottsand crowfished sand
سنگ مخزن گازدار ، سنگ مخزن محتوی گاز
gas sand
ماسه گلوکونی دار
glauconiferous sand
ماسه دانه بندی شده
graded sand
ماسه سبز
green sand
ماسه چسبنده
klebsand
ماسه گرد
lake sand
توده ای از ماسه که عدسی شکل است
lens sand
شن درشت لومی
loamy coarse sand
شن ریز لومی
loamy fine sand
شن لومی
loamy sand
شن بسیار ریز لومی
loamy very fine sand
ماسه سست
loose sand
ماسه شکسته
manufactured sand
ماسه بنایی
masonary sand
ماسه دانه متوسط ، شن متوسط
medium sand
ماسه دانه ارزنی
ماسه ای که از دانه های گردی به اندازه دانه ارزن تشکیل شده است خصوصاً یک ماسه بیابانی که دانه های آن سطحی مشابه با سطح شیشه طبیعی داشته و در اثر وزش باد و برخورد متناوب آنها با یکدیگر ، بسیار گرده شده اند
millet-seed sand
ماسه های معدنی ، پلاسر ساحل
mineral sands|mineral sand|mineral sand
ماسه سنگ نفت دار ، یک اصطلاح کلی برای تمام سنگهائی که دارای مواد نفتی می باشند ، ماسه نفت دار
عنوانی عام برای هر چینه متخلخلی که حاوی نفت و یا هیدروکربنهای دیگر می‌باشد ، خصوصاً ماسه سنگ یا ماسه نامتراکمی که نفت موجود در آن ، با حفر چاههایی ، قابل استحصال است عنوان مزبور همچنین برای سنگ آهکها و دولومیتهای نفت دار نیز بکار می رود
نیز ببینید: sand; tar sand; gas sand در حفاری
مقایسه شود با: water sand ، ماسه نفت دار عنوانی عام برای هر چینه متخلخلی که حاوی نفت و یا هیدروکربنهای دیگر می‌باشد ، قابل استحصال است عنوان مزبور همچنین برای سنگ آهکها و دولومیتهای نفت دار نیز بکار می رود نیز ببینید: sand; tar sand; gas sand در حفاری مقایسه شود با: water sand
oil sand
ماسه باز
open sand
ماسه ریگی
رسوبی نامتراکم که حداقل 75% آن از ماسه تشکیل شده و در کنار آن حاوی مقدار قابل توجهی سنگریزه (کمتر از 25%) می باشد
مقایسه شود با: sandy gravel ، ماسه ریگی رسوبی نامتراکم که حداقل 75% آن از ماسه تشکیل شده و در کنار آن حاوی مقدار قابل توجهی سنگریزه (کمتر از 25%) می باشد مقایسه شود با: sandy gravel
pebbly sand
موج ماسه پیشرونده - واژه به کاررفته توسط بوخر(1919) ، برای موج ماسه‌ای که به سمت پایین دست جریان مهاجرت می کند
progressive sand wave|progressive sand|progressive sand
شن روان
quick sand
ماسه روان ، ماسه سیال ، ماسه جوشان ، ماسه غلطان
الف- توده یا طبقه ای از ماسه ریز ، در دهانه یک رودخانه یا در طول ساحل دریا ، که مرکب از دانه‌های صاف گردشده با کمی تمایل به چسبندگی دوطرفه می‌باشد و معمولاً به صورت کامل با جریان‌های آب بالا رو از وسط حفرات اشباع شده و تشکیل یک توده بسیار متحرک ، نرم ، قابل انتقال و نیمه‌مایع می‌دهد که به آسانی فشرده می شود و تمایل به فروکشیدن داشته و به آسانی اجسام سنگینی را که روی آن قرار می گیرد یا با سطح آن تماس می یابد را فرو می‌برد
ب- ناحیه مشخص‌ شده با حضور یک یا چند لایه
ج- ماسه یافت‌شده در یک طبقه ماسه روان ، ماسه غلطان - الف- توده یا طبقه ای از ماسه ریز ، قابل انتقال و نیمه‌مایع می‌دهد که به آسانی فشرده می شود و تمایل به فروکشیدن داشته و به آسانی اجسام سنگینی را که روی آن قرار می گیرد یا با سطح آن تماس می یابد را فرو می‌برد - ب- ناحیه مشخص‌ شده با حضور یک یا چند لایه - ج- ماسه یافت‌شده در یک طبقه ماسه روان
quicksand
موج ماسه ای پس رونده - اصطلاحی که توسط بوچر (1919) برای جایگزینی آنتی دون که توسط گیلبرت (1914) استفاده شده ، پیشنهاد گردیده است بیشتر نویسندگان اصطلاح اولیه را ترجیح می دهند - متضاد: موج ماسه ای پیش رونده
regressive sand wave|regressive sand|regressive sand
ماسه بازماندی آبگین
اصطلاحی که توسط شرزر (1910) برای ماسه ای استفاده شد که حاوی ذرات گرد شده آبی است که بعدها در معرض هوازدگی قرار گرفته یا می گیرند
مقایسه شود با: ماسه آبگین بازماندی ، ماسه بازماندی آبگین - اصطلاحی که توسط شرزر (1910) برای ماسه ای استفاده شد که حاوی ذرات گرد شده آبی است که بعدها در معرض هوازدگی قرار گرفته یا می گیرند - مقایسه شود با: ماسه آبگین بازماندی
residue-aqueous sand
ماسه غران
یک ماسه مصوت (آوامند) که در تلماسه های بیابان یافت می شود و حتی برخی اوقات صدای غریدن آهسته آن از فاصله 400 متری نیز شنیده می‌شود
نیز ببینید: ماسه صدادار (پر طنین) booming sand ، ماسه غران - یک ماسه مصوت (آوامند) که در تلماسه های بیابان یافت می شود و حتی برخی اوقات صدای غریدن آهسته آن از فاصله 400 متری نیز شنیده می‌شود - نیز ببینید: ماسه صدادار (پر طنین) booming sand
roaring sand
ماسه یاقوتی
یک ماسه ساحلی قرمز رنگ که حاوی گارنت است
مثلاً در نوم آلاسکا ، ماسه یاقوتی - یک ماسه ساحلی قرمز رنگ که حاوی گارنت است - مثلاً در نوم آلاسکا
ruby sand
شن روان
running sand
ماسه ، شن ، ماسه
ماده رسوبی که از خرده هایی به قطر0625/0میلیمتر تا2میلیمتر تشکیل شده است ذرات ماسه بزرگتر از سیلت و کوچکتراز پیل هستند عمدتا ماسه از دانه های کوارتز تشکیل شده زیرا کوارتز فراوان است ودر برابرتجزیه شیمیایی ومکانیکی مقاوم می باشد اما مواددیگری مثل پوسته وخرده سنگها هم می توانندتشکیل ماسه دهند ، ماسه - ماده رسوبی که از خرده هایی به قطر0625/0میلیمتر تا2میلیمتر تشکیل شده است ذرات ماسه بزرگتر از سیلت و کوچکتراز پیل هستند عمدتا ماسه از دانه های کوارتز تشکیل شده زیرا کوارتز فراوان است ودر برابرتجزیه شیمیایی ومکانیکی مقاوم می باشد اما مواددیگری مثل پوسته وخرده سنگها هم می توانندتشکیل ماسه دهند
sand
ماسه بادکوب
shadow sand
ماسه شیلی
shaly sand
ماسه لای دار
silty sand
ماسه صوتی ، ماسه صدادار
ماسه ای ، معمولاً تمییز و خشک ، که صدای موسیقایی ، نجوایی یا قرچ قروچ (وقتی آشفته می شود) از خود گسیل می کند مانند ماسه بیابانی که وقتی از وجه دامنه ای به پایین می لغزد از خود تولید می کند و یا ماسه ساحلی که وقتی زیر و رو شود یا بر روی آن قدم گذاشته شود ، صدایی از خود ایجاد می کند مثلاً: ماسه موسیقایی ، ماسه غرّنده ، ماسه غران ، ماسه صوتی
مترادف: singing sand (ماسه خواننده یا آوازه خوان)
sounding sand
ماسه صوتی ، ماسه صدادار - ماسه ای ، معمولاً تمییز و خشک ، که صدای موسیقایی ، نجوایی یا قرچ قروچ (وقتی آشفته می شود) از خود گسیل می کند مانند ماسه بیابانی که وقتی از وجه دامنه ای به پایین می لغزد از خود تولید می کند و یا ماسه ساحلی که وقتی زیر و رو شود یا بر روی آن قدم گذاشته شود ، صدایی از خود ایجاد می کند مثلاً: ماسه موسیقایی ، ماسه غرّنده ، ماسه غران ، ماسه صوتی - مترادف: singing sand (ماسه خواننده یا آوازه خوان)
sounding sand|singing sand|singing sand
ماسه باران شسته
storm sand
ماسه قیری ، ماسه قیری
ماسه های آغشته به مواد هیدروکربنی ، ماسه قیری - ماسه های آغشته به مواد هیدروکربنی
tar sand
شن بسیاردرشت ، ماسه کاملاً دانه درشت
الف) یک اصطلاح زمین شناسی برای یک ذره ماسه که دارای قطری بین 2-1 میلی متر (1000-2000 میکرون یا 0 تا 1- واحد فی) است
همچنین ، یک تجمع سست ماسه ای که از ذرات ماسه خیلی درشت تشکیل شده است
ب) اصطلاح خاک شناسی در آمریکا برای ذرات ماسه دارای قطر 2-1 میلی متر ، ماسه کاملاً دانه درشت - الف) یک اصطلاح زمین شناسی برای یک ذره ماسه که دارای قطری بین 2-1 میلی متر (1000-2000 میکرون یا 0 تا 1- واحد فی) است - همچنین ، یک تجمع سست ماسه ای که از ذرات ماسه خیلی درشت تشکیل شده است - ب) اصطلاح خاک شناسی در آمریکا برای ذرات ماسه دارای قطر 2-1 میلی متر
very coarse sand
شن بسیارریز ، ماسه بسیار ریزدانه
الف) یک اصطلاح زمین شناسی برای یک ذره ماسه ای که دارای قطری بین دامنه 125/0-062/0 میلی متر است (125-62 میکرون یا 4 تا 3 واحدفی) همچنین ، تجمعاتی سست از ماسه که از ذرات ماسه بسیار ریز ساخته شده است مترادف: ماسه آردی
ب) مواد خاکی که حاوی 85% یا بیشتر ذرات در اندازه ماسه (درصد سیلت +5/1 برابر درصد رس که از 15 بیشتر نمی شود) و 50% یا بیشتر ماسه بسیار ریز می باشد (SSSA ، 1965) ، ماسه بسیار ریزدانه - الف) یک اصطلاح زمین شناسی برای یک ذره ماسه ای که دارای قطری بین دامنه 125/0-062/0 میلی متر است (125-62 میکرون یا 4 تا 3 واحدفی) همچنین ، تجمعاتی سست از ماسه که از ذرات ماسه بسیار ریز ساخته شده است مترادف: ماسه آردی - ب) مواد خاکی که حاوی 85% یا بیشتر ذرات در اندازه ماسه (درصد سیلت +5/1 برابر درصد رس که از 15 بیشتر نمی شود) و 50% یا بیشتر ماسه بسیار ریز می باشد (SSSA
very fine sand
ماسه آتشفشانی
یک نهشته آذر آواری ، که آوارهای منفرد آن در اندازه ای بین 2-5 میلی متر هستند
بخش های ریزتر گراول آتشفشانی را گویند ، ماسه آتشفشانی - یک نهشته آذر آواری ، که آوارهای منفرد آن در اندازه ای بین 2-5 میلی متر هستند - بخش های ریزتر گراول آتشفشانی را گویند
volcanic sand
آب ، زلال
(جواهرشناسی): اصطلاحی با استفاده نادر که اشاره به رنگ و شفافیت یک سنگ یا مروارید گرانبها دارد و خصوصاً در مورد رنگ و شفافیت الماس استفاده می‌شود مقایسه شود با: river (جواهرشناسی) ، زلال - (جواهرشناسی): اصطلاحی با استفاده نادر که اشاره به رنگ و شفافیت یک سنگ یا مروارید گرانبها دارد و خصوصاً در مورد رنگ و شفافیت الماس استفاده می‌شود مقایسه شود با: river (جواهرشناسی)
water
عقیق آبدار ، کانی بلورین آبدار
water agate
حمام آب
دستگاه حمام آب بن ماری دستگاهی است که درجه حرارت دستگاه اسپکترومتر را ثابت نگه می دارد این دستگاه درجه حرارت را توسط ترموستات ثابت نگه می دارد دقت این دستگاه ±0 3°c سانتیگراد است محفظه گرمکن این دستگاه برای راحتی در تمیز کردن قابل حرکت و تعویض است این محفظه از جنس پلی کربنات است و سبک وزن و شفاف است و می تواند دماهای بالای 120 درجه را نیز کنترل کند ، حمام آب - دستگاه حمام آب بن ماری دستگاهی است که درجه حرارت دستگاه اسپکترومتر را ثابت نگه می دارد این دستگاه درجه حرارت را توسط ترموستات ثابت نگه می دارد دقت این دستگاه ±0 3°c سانتیگراد است محفظه گرمکن این دستگاه برای راحتی در تمیز کردن قابل حرکت و تعویض است این محفظه از جنس پلی کربنات است و سبک وزن و شفاف است و می تواند دماهای بالای 120 درجه را نیز کنترل کند
water bath
آبدار
water bearing
طبقه آب
واژه مرسوم در بالای دره می سی سی پی برای طبقه ای از خرده سنگ درشت و ریگ واقع در بالای تیل ها ، طبقه آب - واژه مرسوم در بالای دره می سی سی پی برای طبقه ای از خرده سنگ درشت و ریگ واقع در بالای تیل ها
water bed
رشد انفجاری آبی
رشد آبی جلبکها به حدی که باعث تغییر رنگ آب می‌شوند
نیز ببینید: کشند قرمز
مترادف: bloom ، plankton bloom (اقیانوس شناسی)
water bloom
رشد انفجاری آبی - رشد آبی جلبکها به حدی که باعث تغییر رنگ آب می‌شوند - نیز ببینید: کشند قرمز - مترادف: bloom ، plankton bloom (اقیانوس شناسی)
water bloom|plankton bloom|plankton bloom
گذرگاه فرعی آب
water bypass
ظرفیت آب موجود در خاک ، گنجایش آبی
حداکثر مقدار آب (رطوبت) که یک خاک یا سنگ قادر به حفظ آن است ، گنجایش آبی - حداکثر مقدار آب (رطوبت) که یک خاک یا سنگ قادر به حفظ آن است
water capacity
آبراهه پلگون
آبراهه هایی که بصورت پل از روی دره ها عبور می کند ، آبراهه پلگون - آبراهه هایی که بصورت پل از روی دره ها عبور می کند
water carrying bridge
رنگ آب-اقیانوس-
رنگ ظاهری سطح آبهای اقیانوس را گویند مواد آواری ، آلی یا محلول در آب رنگ آن را تغییر می دهند ، رنگ آب-اقیانوس- - رنگ ظاهری سطح آبهای اقیانوس را گویند مواد آواری
water color
ستون آب ، عمق
water column
آب فشردگی
water compaction
آب چکیده
water condensation
هدایت آبی
water conductivity
گنجایش آب ، مقدارآب خاک ، درصد رطوبت ، محتوای آب
(رسوب شناسی) : مقدار آب حفظ شده در یک رسوب یا سنگ رسوبی متخلخل ، که معمولاً به عنوان نسبت وزن آب در رسوب به وزن رسوب خشک × 100 بیان می شود نیز ببینید: میزان رطوبت (خاک شناسی)
(برف) : این اصطلاح توصیه نمی شود ، چون برای هر دو معادل آب و محتوای آب آزاد که دو مفهوم کاملاً متفاوت از هم هستند ، استفاده می شود ، محتوای آب - (رسوب شناسی) : مقدار آب حفظ شده در یک رسوب یا سنگ رسوبی متخلخل ، که معمولاً به عنوان نسبت وزن آب در رسوب به وزن رسوب خشک × 100 بیان می شود نیز ببینید: میزان رطوبت (خاک شناسی) - (برف) : این اصطلاح توصیه نمی شود
water content
درصد آب خاک
water contentof soil moisture content
آبراهه ، جوبچه ، آبرو
water course
جویچه ها-نهرچه ها یا لوله هائی که بوسیله یک آبگیر توزیع تغذیه میشود ، جویچه ها یا نهرچه ها یا لوله هائی تغذیه شونده به وسیله یک آبگیر توزیع
water courses
جویچه ها یا نهرچه ها یا لوله هائی تغذیه شونده به وسیله یک آبگیر توزیع
water courses|water course|water course
محصول آب
water crop
محصول آب
water crop|water yield|water yield
فواره آب
یک بالا آمدگی طاقی شکل سطح اقیانوس بالاتر از یک انفجار آتشفشانی زیردریایی ، اثر اولیه یک انفجار زیردریایی بر روی سطح آب را گویند این بالا آمدگی بلافاصله جلوتر از فوران گازها و پرتابه های آتشفشانی است
مترادف: water fountain
water cupola
فواره آب - یک بالا آمدگی طاقی شکل سطح اقیانوس بالاتر از یک انفجار آتشفشانی زیردریایی ، اثر اولیه یک انفجار زیردریایی بر روی سطح آب را گویند این بالا آمدگی بلافاصله جلوتر از فوران گازها و پرتابه های آتشفشانی است - مترادف: water fountain
water cupola|water fountain|water fountain
حوضچه آرامش
water cushion
چرخه آب
water cycle
دبی تخلیه آب
مقدار حجم آب تخلیه شده یا عبوری در واحد زمان بر حسب متر مکعب بر ثانیه ، دبی تخلیه آب - مقدار حجم آب تخلیه شده یا عبوری در واحد زمان بر حسب متر مکعب بر ثانیه
water discharge
خط تقسیم آب – مرز حوزه آبخیز
water divide line
زمان نفوذقطره آب
water drop penetration time
فرسایش آبی
water erosion
ساختار فرار آب ، ساختار فرار سیال
water escape structure
گودال کوچک (در سنگ)
یک فرورفتگی کوچک کم عمق که در نتیجه هوازدگی شیمیایی در سنگ بلورین تشکیل می شود (راسل 1968) ، گودال کوچک (در سنگ) - یک فرورفتگی کوچک کم عمق که در نتیجه هوازدگی شیمیایی در سنگ بلورین تشکیل می شود (راسل 1968)
water eye
کردن
یک عملیات بازیابی ثانویه که در آن آب به درون یک ذخیره یا مخزن نفت به منظور بیرون کردن نفت اضافه سنگ مخزن و ورود آن به درون چاه های بهره برداری ، تزریق می شود مترادف: waterflood ، کردن - یک عملیات بازیابی ثانویه که در آن آب به درون یک ذخیره یا مخزن نفت به منظور بیرون کردن نفت اضافه سنگ مخزن و ورود آن به درون چاه های بهره برداری
water flooding
گمانه زنی بوسیله تزریق آب ، گمانه زنی همراه با فشار آب
water flush drilling
فواره آب
نیز بنگرید به : water cupola
water fountain
فواره آب - نیز بنگرید به : water cupola
water fountain|water cupola|water cupola
دیوار ساحلی ، اسکله
water front
آبکند
آبراهه تنگ و طویلی که بر اثر شسته شدن زمین پدید آمده باشد ، آبکند - آبراهه تنگ و طویلی که بر اثر شسته شدن زمین پدید آمده باشد
water gap
مسیر طبیعی آب
واژه ای اسکاتلندی برای آبراه طبیعی ، مسیر طبیعی آب - واژه ای اسکاتلندی برای آبراه طبیعی
water gate
اندازه آب نما ، ابزاری که فشارهای مختلف آب را برحسب اینچ اندازه می گیرد
water gauge
ضربت قوچ ، ضربه قوچ- چکش آبی ، ضربه آب ، ضربه آبی ، آبکوبش
هنگامی که در یک لوله آب جریان پیدا کند ، درصورتی که شیری بسته شود ، سرعت آب پشتیا بالا دست شیر کند شده و سبب ایجاد یک فشار دینامیک می شود این فشار دینامیک ممکن است بسیار زیاد باشد ، آبکوبش - هنگامی که در یک لوله آب جریان پیدا کند
water hammer
نیمکره آب ، نیمکره جنوبی
نصف کره زمین که حاوی توده اعظم (حدود 7/6) سطوح اقیانوس است این نیمه بیشتر جنوب استواست با نیوزلند در نزدیکی آن مقایسه شود با: نیمکره خشکی ، نیمکره جنوبی - نصف کره زمین که حاوی توده اعظم (حدود 7/6) سطوح اقیانوس است این نیمه بیشتر جنوب استواست با نیوزلند در نزدیکی آن مقایسه شود با: نیمکره خشکی
water hemisphere
گیاخاک آب
گیاخاکی که از نهشته آلی درجازا یا دگرجازا تشکیل می‌شود و شامل هر دو مواد گیاهی و جانوری در رودها ، دریاچه ها و دریاها می باشد
water humus
گیاخاک آب - گیاخاکی که از نهشته آلی درجازا یا دگرجازا تشکیل می‌شود و شامل هر دو مواد گیاهی و جانوری در رودها ، دریاچه ها و دریاها می باشد
water humus|humus|humus
سازه اب گیر
water intake
آزمایش جذب آب
water intake test
آبفشان ، افشانه آبی ، افشانک آب
water jet
تراز آب ، سطح تماس آب ، سطح آب ، تراز آب
در نقشه برداری : دستگاهی که توسط سطح آب در یک گودال یا پایه های یک لوله U شکل ، نشان دهنده تراز است

در نفت : سطحی که در زیر آن ، خلل و فرج سنگ تقریباً با آب اشباع شده و بالاتر از آن یک تمرکز فراوان هیدروکربن ها ، وجود دارد
مترادف: oil-water contact ، gas-water contact

در آب زیرزمینی: سطح ایستابی
water level
ورود هوای فروکشند سطح آب
water level depression air admission
تراز سنج ، تراز سنج آبی ، شیلنگ تراز
water level gauge
نشان سطح آب
الف) یک پادگانه یا پلکان کوچک افقی موج بریده بر روی یک سطح شیب دار از رسوبات تحکیم نیافته که نشان دهنده سطح آب قبلی یا قدیمی تر است
ب) Water mark
water level mark
نشان سطح آب - الف) یک پادگانه یا پلکان کوچک افقی موج بریده بر روی یک سطح شیب دار از رسوبات تحکیم نیافته که نشان دهنده سطح آب قبلی یا قدیمی تر است - ب) Water mark
water level mark|water level|water level
بررسی تراز آب- بازرسی تراز آب
water level observation
آب نگار ، تراز نگار آب
water level recorder
آب نگار ، تراز نگار آب
water level recorder|water stage recorder|water stage recorder
سطح آب ، تراز آب - در نقشه برداری : دستگاهی که توسط سطح آب در یک گودال یا پایه های یک لوله U شکل ، نشان دهنده تراز است - - در نفت : سطحی که در زیر آن ، خلل و فرج سنگ تقریباً با آب اشباع شده و بالاتر از آن یک تمرکز فراوان هیدروکربن ها ، وجود دارد - مترادف: oil-water contact ، gas-water contact - - در آب زیرزمینی: سطح ایستابی -
water level|gas-water contact|gas-water contact|oil-water contact
تر شده از آب -مانداب
water logged
خاک سیراب
water logged ground
زمین ماندابی
water logged land
زمین های آغشته به آب
water logged strata
لوله اصلی (شبکه آبرسانی)
water main
توده آب
توده ای از آب که بخشی از اقیانوس یا دریاچه را پر می کند و با توجه به ویژگیهای خاص خودش همانند دما و شوری شناخته می شود ، توده آب - توده ای از آب که بخشی از اقیانوس یا دریاچه را پر می کند و با توجه به ویژگیهای خاص خودش همانند دما و شوری شناخته می شود
water mass
آب جرمی خاک
water mass content
حرکت آب
water movement
شکستگی یخ دریا
هر شکست یا بازشدگی در یخ دریا که باعث آشکار شدن آب شود ، شکستگی یخ دریا - هر شکست یا بازشدگی در یخ دریا که باعث آشکار شدن آب شود
water opening
بخشاب
water parting
مجاری عبور آب
water passages
سطح آب
water plane
نسبت موم سانی آب ، ضریب یا شاخص روانی
water plasticity ratio
نسبت موم سانی آب ، ضریب یا شاخص روانی
water plasticity ratio|water plasticity|water plasticity
آب نیرو- نیروی برقابی- توان برقابی- انرژی برقابی
water power
نیروزایش آبی ، ایجاد انرژی برقابی
water power development
نیروگاه آبی
water power plant
طرح آب نیروگاهی ، طرح نیروگاه آبی
water power project
طرح آب نیروگاه ، طرح نیروگاه آبی
water power scheme
قرارگاه آب نیروگاهی ، مرکز یا قرارگاه نیروگاه آبی- توربین خانه
water power station
مجتمع آب نیروگاهی
water power system
کیفیت آب
مناسب بودن یا سلامت آب برای استفاده را گویند که از عوامل فیزیکی ، شیمیایی و زیستی متأثر می شود ، کیفیت آب - مناسب بودن یا سلامت آب برای استفاده را گویند که از عوامل فیزیکی
water quality
مسیر آب
یک جریان آب یا آبراهه ، مسیر آب - یک جریان آب یا آبراهه
water race
سطح آبخیز ، لایه آبدار
water rearing stratum
رژیم آب ، رژیم (آب)
water regime
زهکشی تنظیم آب
water regulation drainage
خاک آب گریز
water repellent soil
ذخیره آب
الف) منطقه یا قسمتی از زمین که برای تغذیه رودهایی نگهداری می شود که برای ذخیره آب استفاده می شود
ب) یک اصطلاح کلی برای مقدار یا منبع آب که به عنوان یک ذخیره مکمل یا ویژه از آن یاد می شود ، ذخیره آب - الف) منطقه یا قسمتی از زمین که برای تغذیه رودهایی نگهداری می شود که برای ذخیره آب استفاده می شود - ب) یک اصطلاح کلی برای مقدار یا منبع آب که به عنوان یک ذخیره مکمل یا ویژه از آن یاد می شود
water reserve
مخزن زیرزمینی آب
water reservoir
منابع آب
water resources
منطقه منابع آب
یک حوزه زهکشی طبیعی یا منطقه هیدرولیکی که حاوی حوزه زهکشی یک رود اصلی یا مناطق ترکیب شده زهکشی یک سری از رودخانه ها می باشد 18 منطقه منابع آب در همسایگی ایالات متحده و 1 منطقه در آلاسکا ، هاوایی و کارائیب وجود دارد ، منطقه منابع آب - یک حوزه زهکشی طبیعی یا منطقه هیدرولیکی که حاوی حوزه زهکشی یک رود اصلی یا مناطق ترکیب شده زهکشی یک سری از رودخانه ها می باشد 18 منطقه منابع آب در همسایگی ایالات متحده و 1 منطقه در آلاسکا
water resources region
سازه ذخیره آب
water retaining structure
آب وارونه
water revers
یاقوت روشن
الف) یک یاقوت کبود آبی روشن رنگ
ب) یک نوع آبی تیره کوردیریت که در توده های آب شست یا آب سایید در گراول های رودخانه ای ویژه ای (مثلاً در سیلون) دیده می شود و گاهی به عنوان جواهر از آن استفاده می شود مترادف: saphir d'eau
ج) اصطلاحی که برای سنگریزه های آب ساییده توپاز ، کوارتز و سایر کانی ها از سیلون کاربرد دارد ، یاقوت روشن - الف) یک یاقوت کبود آبی روشن رنگ - ب) یک نوع آبی تیره کوردیریت که در توده های آب شست یا آب سایید در گراول های رودخانه ای ویژه ای (مثلاً در سیلون) دیده می شود و گاهی به عنوان جواهر از آن استفاده می شود مترادف: saphir d'eau - ج) اصطلاحی که برای سنگریزه های آب ساییده توپاز
water sapphire
هوابند آبی
water seal
حوزه آبریز ، وسعت آبگیری ، سطح حوزه آبگیر ، حوضه آبریز
water shed
حوزه آبریز ، وسعت آبگیری ، سطح حوزه آبگیر ، حوضه آبریز
water shed|catchment area|catchment area
انحلال درآب موجود در خاک
water soil dissolved
خاک های آبی
water soil veatch
پخش آب یا آب بندان
water spreading
سطح ایستایی
water stage
حوضچه آرامش
water stilling device
واترستون
یک نام معدنی یا کانی که برای ماه سنگ ، هیالیت ، انهیدروز و یشم کاربرد دارد ، واترستون - یک نام معدنی یا کانی که برای ماه سنگ
water stone
ضریب ذخیره آب آبیاری
water storage factor
آبرسانی
water supply
سامانه آبرسانی ، سامانه تامین آب-آب رسانی
water supply system
سطح آب
سطح بالایی آب زیر زمینی یاسطح زیر آبخوان نامحدود که دایما اشباع از آب است ، سطح آب - سطح بالایی آب زیر زمینی یاسطح زیر آبخوان نامحدود که دایما اشباع از آب است
water surface
رقوم سطح آب ، تراز سطح آب
water surface elevation
نیمرخ سطح آب- منحنی پشتاب(هیدرولیک)
water surface profile
سیستم آب ، سامانه رود
الف) سیستم رودخانه ای
ب) آبرسانی ، سامانه رود - الف) سیستم رودخانه ای - ب) آبرسانی
water system
سطحی که آب در یک سفره زیرزمینی بالا میرود ، سفره آب زیر زمینی-سطح ایستایی آب ، سطح ایستابی
سطحی است که در آن فشار سیال برابر فشار آتمسفر است ، سطح ایستابی - سطحی است که در آن فشار سیال برابر فشار آتمسفر است
water table
هم ایستابی
water table contour
نقشه سطح ایستابی
نقشه ای که نشان دهنده سطح بالایی منطقه اشباع توسط ابزار پربندی است ، نقشه سطح ایستابی - نقشه ای که نشان دهنده سطح بالایی منطقه اشباع توسط ابزار پربندی است
water table map
سنگ سطح ایستابی
سنگی که در یا در نزدیکی حد سطح ایستابی ، سیمانی شده است یک نوع ویژه از کفه سخت ، سنگ سطح ایستابی - سنگی که در یا در نزدیکی حد سطح ایستابی
water table rock
شیب سفره آب
water table slope
وارد کردن مواد خارجی در آب
ورود مواد خارجی (ردیابها یا مواد رسّام) به درون آب برای پی بردن حرکات آن توسط اندازه گیری محل بعدی و توزیع ردیابها ، وارد کردن مواد خارجی در آب - ورود مواد خارجی (ردیابها یا مواد رسّام) به درون آب برای پی بردن حرکات آن توسط اندازه گیری محل بعدی و توزیع ردیابها
water tagging
آبخوری
water take
تنش آب
water tension
تصفیه آب ، گندزدایی آب
water treatment
نوع آب
توده یا پیکره آب دریا که دارای ترکیب مشخصه دما و درجه شوری است ، نوع آب - توده یا پیکره آب دریا که دارای ترکیب مشخصه دما و درجه شوری است
water type
کارایی مصرف آب
water use efficiency
رگه آب
الف) آب زیرزمینی در یک درز یا شکاف در سنگ متراکم را گویند ب) اصطلاحی که اکثراً برای هر پیکره آب زیرزمینی کاربرد دارد ، زیرا آب یابها آب را به شکلی که در رگه ها ظاهر می شود ، توصیف می کنند در نتیجه ، این اصطلاح در میان آب شناسان ، استفاده کمی دارد
water vein
رگه آب - الف) آب زیرزمینی در یک درز یا شکاف در سنگ متراکم را گویند ب) اصطلاحی که اکثراً برای هر پیکره آب زیرزمینی کاربرد دارد ، زیرا آب یابها آب را به شکلی که در رگه ها ظاهر می شود ، توصیف می کنند در نتیجه ، این اصطلاح در میان آب شناسان ، استفاده کمی دارد
water vein|vein|vein
دولاب
چرخ پر شده با دلوها یا پاروهای پرشده ، و هدایت شده بوسیله وزن یا نیروی رودخانه از آب جریان یافته به آنها ، دولاب - چرخ پر شده با دلوها یا پاروهای پرشده
water wheel
لاستیک نجات غریق
water wing
سال آبی
برابر با اول مهر هر سال تا پایان شهریور سال بعد ، سال آبی - برابر با اول مهر هر سال تا پایان شهریور سال بعد
water year
آب حاصله
water yield
سفره آبدار-لایهء سخت و قابل نفوذ که آب را در خلل و خروج خود نگه میدارد
water-bearing
کانال آب ، آبراه
الف) یک کانال طبیعی به خوبی مشخص که بطور کامل یا بخشی توسط یک جریان مشخص آب یا پیوسته یا ادواری ساخته شده است همچنین ، یک جوی ، کانال ، آبراه یا سایر کانالهای مصنوعی برای انتقال آب ، مثلاً برای زهکشی یک باتلاق
ب) از نظر قانونی ، یک رود طبیعی که در یک حوزه زهکشی معلوم بوجود می آید که بطور کامل برای جریان یافتن خود به زهکشی سطحی در نواحی اطرافش وابسته نیست و در یک کانال با بستر واضح بین کناره های مرئی یا درون یک فرورفتگی معلوم در خشکی جریان می یابد و دارای یک ذخیره معلوم و دوره ای آب است و معمولاً ، ولی نه بطور الزامی ، دارای یک جریان محسوس در جهات ویژه است و با یک نقطه ثابت به درون توده دیگری از آب ، تخلیه می‌شود
ج) یک حق قانونی که اجازه استفاده از جریان یک رود را می دهد مثلاً استفاده از رودی که از درون زمین کسی جریان دارد یا دریافت آب تخلیه شده در زمینی که به فرد دیگری تعلق دارد ، آبراه - الف) یک کانال طبیعی به خوبی مشخص که بطور کامل یا بخشی توسط یک جریان مشخص آب یا پیوسته یا ادواری ساخته شده است همچنین ، مثلاً برای زهکشی یک باتلاق - ب) از نظر قانونی ، تخلیه می‌شود - ج) یک حق قانونی که اجازه استفاده از جریان یک رود را می دهد مثلاً استفاده از رودی که از درون زمین کسی جریان دارد یا دریافت آب تخلیه شده در زمینی که به فرد دیگری تعلق دارد
watercourse
پروفیل جریان آبی
watercourse profile
سنگ آب تراشیده ، آب تراش (aquafact)
water-faceted stone
آبشار
ریزش ناگهانی آب ، معمولاً ناشی از بستری از سنگ سخت در مسیر یک رودخانه که یا افقی است و یا به ملایمت به سمت قسمت بالای رودخانه شیب دارد و در روی سنگهای نرمتر قرار می گیرد سنگهای نرمتر زیر بوسیله رودخانه سایش می یابند بطوری که سنگ سختر آویزان می شود و نهایتا آبشار مربوط را ایجاد می کند ، آبشار - ریزش ناگهانی آب
waterfall
دهانه رودخانه - اصطلاحی اسکاتلندی برای دهانه رودخانه - مترادف: water-foot
water-fit|water-foot|water-foot
سیلاب
اصطلاحی غیر رسمی برای یک عملیات سیلابی کردن ، سیلاب - اصطلاحی غیر رسمی برای یک عملیات سیلابی کردن
waterflood
سرچشمه
آب سرچشمه یک رود ، سرچشمه - آب سرچشمه یک رود
waterhead
ظرفیت نگهداری آب
کمترین مقداری که تا آن اندازه آب محتوی یک خاک بوسیله زهکشی گرانشی کاهش می یابد ، ظرفیت نگهداری آب - کمترین مقداری که تا آن اندازه آب محتوی یک خاک بوسیله زهکشی گرانشی کاهش می یابد
water-holding capacity
عملیات خشکاندن
waterinche
آبگيري
watering
آبیاری
watering sprinkling
عملیات خشکاندن
wateringue
هوازدگی تراز آب
در نواحی ساحلی یا کرانه ای ، پهن شدگی جانبی یک حوضچه آب ، به خاطر مرطوب شدن و خشک شدن متناوب درون یا در نزدیکی حوضچه که باعث تکرار کناره ها می شود بوسیله این فرآیند ، سواحل ایجاد می‌شوند که اینها مربوط به جامعه های گیاهی یا جایگاه های دریایی خصوصاً در سنگ متخلخل یا به راحتی فرسوده شده ، نمی باشند (راسل ، 1968 ، ص94)
water-level weathering
هوازدگی تراز آب - در نواحی ساحلی یا کرانه ای ، پهن شدگی جانبی یک حوضچه آب ، به خاطر مرطوب شدن و خشک شدن متناوب درون یا در نزدیکی حوضچه که باعث تکرار کناره ها می شود بوسیله این فرآیند ، سواحل ایجاد می‌شوند که اینها مربوط به جامعه های گیاهی یا جایگاه های دریایی خصوصاً در سنگ متخلخل یا به راحتی فرسوده شده ، نمی باشند (راسل ، 1968 ، ص94)
water-level weathering|weathering|weathering
مانداب
waterlogged
نیروی آب
قدرت آب در حال حرکت یا ریزشی که زمانی برای به کار انداختن مستقیم ماشین آلات ، مثلاً بوسیله چرخ آب استفاده می شد ، اما در حال حاضر بطور رایج تری برای تولید الکتریسیته بوسیله یک ژنراتور یا مولد نیرو استفاده می شود که با یک توربین که از درون آن آب می گذرد ، جفت می شود مقایسه شود با: نیروی برق آبی نیروی آبی ، نیروی آب - قدرت آب در حال حرکت یا ریزشی که زمانی برای به کار انداختن مستقیم ماشین آلات
waterpower
منحنی رهاسازی آب
water-release curve
منحنی نگهداری آب خاک
water-retention curve
حوزه آبخیز
watershed
سیستم نرمافزاری استفاده شده به منظور مشخص کردن محدودهآبی ، حوضه زهکشی یا حوضه آبریز (آبگیر)
watershed analysis system
سیستم نرمافزاری استفاده شده به منظور مشخص کردن محدودهآبی ، حوضه زهکشی یا حوضه آبریز (آبگیر)
watershed analysis system|watershed analysis|watershed analysis
گریز آب ، آبخیز
watershed leakage
مرز آبریز- مرزسرابان
watershed line
مدیریت آبخیز داری
مدیریت و اداره ساماندهی منابع انبوهه یک حوزه آبریز یا زهکشی برای بدست آوردن آب و مهار فرسایش ، جریان رود و سیلابها همچنین شامل کارهای عملیاتی نیز می باشد ، مدیریت آبخیز داری - مدیریت و اداره ساماندهی منابع انبوهه یک حوزه آبریز یا زهکشی برای بدست آوردن آب و مهار فرسایش
watershed management
سیستم مدلسازی حوزه آبخیز
watershed modeling system
سیستم مدلسازی حوزه آبخیز
watershed modeling system|watershed modeling|watershed modeling
تالاب آبریز-تالاب سطحی
watershed pond
محل تلاقی دو رود
محل برخورد یا تقاطع یا پیوند دو رود ، محل تلاقی دو رود - محل برخورد یا تقاطع یا پیوند دو رود
watersmeet
فسفات انحلال‌پذیردرآب
water-soluble phosphate
گدار ، پایاب
یک گدارکم عمق در یک رودخانه ، پایاب - یک گدارکم عمق در یک رودخانه
watersplash
گردباد دریایی-ناودان-گرداب
waterspout
خاکدانه آب پایدار
water-stable aggregate
واترستون
اصطلاح انگلیسی برای طبقه ای که سطح آن ، دارای ظاهر آبگون (همچون ابریشم آب خورده) است و اغلب اینطور درک می شود که دلالت بر وضعیت آبدار سنگ دارد ، واترستون - اصطلاح انگلیسی برای طبقه ای که سطح آن
waterstone
آببند- نوارآببند
waterstop
سیمان سطح ایستابی ، سیمان آب زیرزمینی
water-table cement
سطح ایستابی آویزان
water-table perched
رود سطح ایستابی
جریان متمرکز شده آب زیرزمینی در حد سطح ایستابی در یک سازه یا توده سنگ که دارای نفوذپذیری بالا است ، رود سطح ایستابی - جریان متمرکز شده آب زیرزمینی در حد سطح ایستابی در یک سازه یا توده سنگ که دارای نفوذپذیری بالا است
water-table stream
آببند-ناتراوا
watertight
بتن آببند
watertight concrete
هسته آببند
watertight core
پرده آببند
watertight diaphragm
پرده آببندی
watertight facing
طاقک آببند
watertight facing arch
درپوش آببندی شده
watertight ponnet
سامانه آوندی آب
یک سیستم پر شده با سیال آوند ها یا کانال های لوله ای ویژه ی خارپوستان که برای کنترل و مهار حرکت پاهای لوله ای و همچنین شاید در عمل دفع و تنفس کاربرد دارد مؤلفه ها یا سازنده های اصلی و اولیه شامل یک کانال سنگی ، یک کانال حلقوی ، کانال های شعاعی و پاهای لوله ای است
نیز ببینید: سیستم آمبولاکرالی ، سامانه آوندی آب - یک سیستم پر شده با سیال آوند ها یا کانال های لوله ای ویژه ی خارپوستان که برای کنترل و مهار حرکت پاهای لوله ای و همچنین شاید در عمل دفع و تنفس کاربرد دارد مؤلفه ها یا سازنده های اصلی و اولیه شامل یک کانال سنگی ، کانال های شعاعی و پاهای لوله ای است - نیز ببینید: سیستم آمبولاکرالی
water-vascular system
آبراهه
waterway
آبراهه ها
مجاری انتقال اب از مخزن سد به نیروگاهنظیر لوله اب بر ، کانال آب بر یا تونل آب بر ، آبراهه ها - مجاری انتقال اب از مخزن سد به نیروگاهنظیر لوله اب بر
waterways
شبکه آبرسانی ، تصفیه خانه آب
waterworks
برفاب
watery mud
ماسه سوت زن
ماسه ای تولید کننده صدا که معمولاً بر روی ساحل یافت می شود که باعث به وجود آمدن یک نت موسیقیایی ریز در زمانی می شود که بر روی آن قدم گذاشته می شود یا با دست به آن ضربه زده می شود و این صدا ظاهراً نتیجه انتقال یا حرکت دانه ای بر روی دانه دیگر حاصل می شود مترادف: squeaking sand ، sand musical
whistling sand
ماسه سفید
الف) ماسه کوارتزیتی که به حدی خالص است که در برابر حرارت مقاومت می کند و در کوره های پولادی استفاده می شود
ب) ماسه ژیپسی ، مثلاً در مجسمه ملی ماسه های سفید ، در ایالت نیومکزیکو ، ماسه سفید - الف) ماسه کوارتزیتی که به حدی خالص است که در برابر حرارت مقاومت می کند و در کوره های پولادی استفاده می شود - ب) ماسه ژیپسی
white sand
ماسه بادی
windblown sand
ماسه بادی
wind-blown sand

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن