معنی phase boundary|boundary line|boundary line

زمين شناسی
phase boundary|boundary line|boundary line
مرز فاز ، خط مرزی
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی phase boundary|boundary line|boundary line
وابسته به آلپ ، آلپی متعلق به کوههای آلپ ، یا به عبارت دیگر متعلق به نواحی بلندتر یک سیستم کوهستانی به آب و هوا ، ناهمواریها (مناظر یخچالی) حیات نباتی و غیره که معرف نواحی مربوط باشند از دیدگاه زمین ریخت شناسی؛ تعلق داشتن ، داشتن خصوصیات و یا شبیه بودن به آلپ اروپایی و یا هر کوه یا سیستم کوهی بسیار بلند و رفیع ، خصوصاً کوهی که بوسیله فرسایش های شدید یخچالی در حدی که منجر به کوه آهکی نوک تیز (صخره نوک تیز) ، سیرک برفی ، کوه شاخ و می باشد ، توصیف می شود مثلاً دریاچه آلپی که در نتیجه فرسایش یخچالی بوجود آمده و درون و یا در امتداد مرز ناحیه کوهستانی بلند قرار گرفته است؛ وقتی که به طور مشخص اشاره به آلپ اروپایی داشته باشد به صورت apline نوشته می شود از دیدگاه زمین شناسی ساختمانی؛ اصطلاح عمومی برای عوارض توپوگرافی و ساختمانی که از نظر پیچیدگی و عظمت شبیه و یادآور آلپ اروپایی می باشد بدون توجه به محل یا سن کوه و یا عوارض ، توصیف می شود از دیدگاه بوم شناسی؛ خصوصیت یا صفت توصیفی مناطق کوهستانی ، که شامل منطقه بین خط برف و دارمرز می باشد؛ به آب و هوا ، گیاهان ، برجستگی ، بوم شناسی و گفته می شود که به صورت غیر دقیق ، به ارتفاعات بلند و آب و هوای سرد تعلق دارند مقایسه شود با: میان کوهی ، کوه نشین ، کوهستانی
کورنالین
ترکیب شیمیایی :SiO2
درصد مواد: SiO2100% همراه با ادخالهای Al ، Fe ، Mg ، Ca ، Ni ، Cr
رده بندی:اکسید
شکستگی: صدفی
شفافیت: نیمه شفاف
ژیزمان :چک و اسلواکی ، هند ، برزیل ، مصر ، رومانی و عربستان
خواص شیمیایی : محلول در KOH
رنگ کانی : قرمز تا زرد ، قرمز
تشابه کانی شناسی : کالسدوئن ، اوانسیت
شکل بلورها:پهن و کوتاه ، منشورهای هرمی
کاربرد :برش داده آن به صورت سنگ تزئینی مصرف دارد
محل پیدایش: هند
خواص فیزیکی و شیمیایی آن شبیه کالسدوئن است برش داده آن به صورت سنگ تزئینی مصرف دارد
نام آن از کلمه یونانی corneus به معنای شاخی (corne) اخذ شده است
سختی : 6 - 7 ، کورنالین - ترکیب شیمیایی :SiO2 - درصد مواد: SiO2100% همراه با ادخالهای Al ، Cr - رده بندی:اکسید - شکستگی: صدفی - شفافیت: نیمه شفاف - ژیزمان :چک و اسلواکی ، رومانی و عربستان - خواص شیمیایی : محلول در KOH - رنگ کانی : قرمز تا زرد ، قرمز - تشابه کانی شناسی : کالسدوئن ، اوانسیت - شکل بلورها:پهن و کوتاه ، منشورهای هرمی - کاربرد :برش داده آن به صورت سنگ تزئینی مصرف دارد - محل پیدایش: هند - خواص فیزیکی و شیمیایی آن شبیه کالسدوئن است برش داده آن به صورت سنگ تزئینی مصرف دارد - نام آن از کلمه یونانی corneus به معنای شاخی (corne) اخذ شده است - سختی :
کوولین
فرمول شیمیایی : CuS
سیستم تبلور : هگزاگونال
رده بندی: سولفور
رخ: کامل - مطابق باسطح /0001/
جلا: مات - صمغی
شفافیت: کدر(اپاک)
اشکال ظاهری :بلورهای کمیاب - تجمع توده ای - دانه ای
ژیزمان : فراوان ; انواع هیدروترمال آن در امریکا ، نامیبیا ، یوگسلاوی ، رومانی ، آلمان ، شیلی ، بولیوی و
خواص شیمیایی : قابل حل در HNO3 گرم ، ورقه های نازک بلورهای شش گوشه با شعله آبی می سوزند و SO2 متصاعد می نمایند
ترکیب شیمیایی : Cu66 48% ، S33 52% با انکلوزیون هایی از Fe ، Se ، Ag ، Pb
رنگ کانی :آبی متمایل به بنفش
رنگ خاکه : خاکستری یا سیاه
پاراژنز : - برونیت- کالکوزین - کالکوپیریت - پیریت - انارژیت و غیره
منشا تشکیل :منطقه تغییر ترکیب
ژیزمان :های سولفوره – هیدروترمال
شکل بلورها: بلورهای نازک شش گوش
کاربرد : کانسار مس
سایر ویژگی ها : به صورت پولک یا ورقه های کوچک نرم ، سبک ، با قابلیت هدایت الکتریکی خوب ، قابل حل در HNO3 گرم ، ورقه های نازک بلورهای شش گوشه با شعله آبی می سوزند و SO2 متصاعد می نمایند
نام آن از نام کانی شناس ایتالیایی N Covelli کوولی(1829 -1790 ) گرفته شده است ، کوولین - فرمول شیمیایی : CuS - سیستم تبلور : هگزاگونال - رده بندی: سولفور - رخ: کامل - مطابق باسطح /0001/ - جلا: مات - صمغی - شفافیت: کدر(اپاک) - اشکال ظاهری :بلورهای کمیاب - تجمع توده ای - دانه ای - ژیزمان : فراوان ; انواع هیدروترمال آن در امریکا ، بولیوی و - خواص شیمیایی : قابل حل در HNO3 گرم ، ورقه های نازک بلورهای شش گوشه با شعله آبی می سوزند و SO2 متصاعد می نمایند - ترکیب شیمیایی : Cu66 48% ، Pb - رنگ کانی :آبی متمایل به بنفش - رنگ خاکه : خاکستری یا سیاه - پاراژنز : - برونیت- کالکوزین - کالکوپیریت - پیریت - انارژیت و غیره - منشا تشکیل :منطقه تغییر ترکیب - ژیزمان :های سولفوره – هیدروترمال - شکل بلورها: بلورهای نازک شش گوش - کاربرد : کانسار مس - سایر ویژگی ها : به صورت پولک یا ورقه های کوچک نرم ، ورقه های نازک بلورهای شش گوشه با شعله آبی می سوزند و SO2 متصاعد می نمایند - نام آن از نام کانی شناس ایتالیایی N Covelli کوولی(1829 -1790 ) گرفته شده است
ناو زمین ، ژیوسنکلینال
تیوری ژیو سنکینال برای اولین بار در سال 1859 توسط " هال" ارایه شد وی در هنگام مطالعه بر روی رسوبات پالیوزوییک تحتانی کوههای آپالاش اظهار کرد که این رسوبات در نواحی کم عمق دریا برجای گذاشته شده اند رسوبات مزبور از ماسه سنگهای با جورشدگی خوب ، کربناتها وشیلها و مقدار خیلی کمی گری وک تشکیل شده است ضمنا" وی معتقد بود که کف حوضه بر اثر نیروی وزنی رسوبات در هنگام رسوبگذاری فرونشینی کرده وموجب چین خوردگی و دگرگونی رسوبات شده است
" کی "در سال 1951 اظهار داشت که ژیوسنکلنیال عبارت است از یک منطقه گسترده با فرونشینی زیادی است که در زیر مجموعه ای از سنگها قرار گرفته و کوهزایی از اختصاصات آن نمی باشد ، ژیوسنکلینال تیوری ژیو سنکینال برای اولین بار در سال 1859 توسط " هال" ارایه شد وی در هنگام مطالعه بر روی رسوبات پالیوزوییک تحتانی کوههای آپالاش اظهار کرد که این رسوبات در نواحی کم عمق دریا برجای گذاشته شده اند رسوبات مزبور از ماسه سنگهای با جورشدگی خوب ، کربناتها وشیلها و مقدار خیلی کمی گری وک تشکیل شده است ضمنا" وی معتقد بود که کف حوضه بر اثر نیروی وزنی رسوبات در هنگام رسوبگذاری فرونشینی کرده وموجب چین خوردگی و دگرگونی رسوبات شده است " کی "در سال 1951 اظهار داشت که ژیوسنکلنیال عبارت است از یک منطقه گسترده با فرونشینی زیادی است که در زیر مجموعه ای از سنگها قرار گرفته و کوهزایی از اختصاصات آن نمی باشد
فاز ، مرحله
(شیمی):یک جزء همگن و از نظر فیزیکی متمایز از یک ماده
(زمان زمین شناسی): عنوان ارائه شده توسط هجدهمین گردهمایی بین المللی زمین شناسی در پاریس (1900) ، برای واحد زمان زمین شناسی که از نظر بزرگی پس از age یا عصر قرار داشته و طی آن سنگهای یک زون شکل گرفته اند واژه مزبور در همان زمان نیز کاربرد اندکی داشته و امروزه به واژه ای منسوخ تبدیل شده است
مترادف: time ، episode (ب) [stratig] moment
(زمین شناسی یخچالها): زیرمجموعه غیررسمی یک stage (طبقه ، مرحله) ، عنوان مزبور توسط افلینت (1957) ، برای نهشته های جمع شده در دریاچه های بزرگ یخچالی که طی دوره های مختلف و در سطوحی متفاوت انباشته شده اند ، بکار رفته است
(آذرین):بازه ای از روند پیشروی یک فرآیند معین ، خصوصاً فصلی از تاریخچه فعالیتهای آذرین در یک منطقه مانند فاز وکلانیک و فازهای آذرین درونی یا نفوذی اصلی و فرعی
(رسوب شناسی):(الف) محصول یا حجم رسوبات حاصل از هر نوسان محیط منتقل کننده مواد ، چنین زیر واحدی احتمالاً یک لایه می باشد (ب) نوسانی گذرا یا فرعی در سرعت یک جریان رسوبگذار که منجر به تولید یک لایه می شود
(چینه شناسی):(الف) یک رخساره سنگ شناسی خصوصاً نمونه ای کوچک مقیاس مانند یک رخساره فرعی که درون رخساره ای نرمال قرار دارد و یا رخساره ای با گستره زمانی و مکانی ناچیز ، برای مثال فاز دریایی یا فاز رودخانه ای سازند pocono عنوان مزبور توسط مک کی (1938) برای زیر مجموعه ای فرعی از یک سازند نیز بکار رفته است (ب) واژه ای که توسط فنتون بدین گونه تعریف شده است: یکی از وجوه یا شرایط موضعی یا منطقه ای یک چینه یا مجموعه ای از چینه های معین که توسط هر دو فاکتور طبیعت اولیه و تغییرات ثانویه که در این میان فاکتور دوم ، فاکتور تعیین کننده تر بوده است ، ناشی شده است برای مثال ، تغییر ناشی از گسل خوردگی ، چین خوردگی ، دولومیتی شدن ثانویه و یا فرسایش
ج) چینه شاخصی که در موقعیتهای متفاوت در یک مقطع چینه شناسی ، تکرار شده و نشان دهنده شکل گیری و تکرار شرایط و محیطهای یکسان در بازه های زمانی مختلف می باشد
(نقشه برداری): جابجایی ظاهری شی مورد بررسی در عملیات نقشه برداری که محصول تفاوت در میزان نور دریافت شده در دو طرف بوده و منجر به بروز خطا در برداشت می‌شود
فاز ، مرحله (شیمی):یک جزء همگن و از نظر فیزیکی متمایز از یک ماده (زمان زمین شناسی): عنوان ارائه شده توسط هجدهمین گردهمایی بین المللی زمین شناسی در پاریس (1900) ، برای واحد زمان زمین شناسی که از نظر بزرگی پس از age یا عصر قرار داشته و طی آن سنگهای یک زون شکل گرفته اند واژه مزبور در همان زمان نیز کاربرد اندکی داشته و امروزه به واژه ای منسوخ تبدیل شده است مترادف: time ، episode (ب) [stratig] moment (زمین شناسی یخچالها): زیرمجموعه غیررسمی یک stage (طبقه ، مرحله) ، عنوان مزبور توسط افلینت (1957) ، برای نهشته های جمع شده در دریاچه های بزرگ یخچالی که طی دوره های مختلف و در سطوحی متفاوت انباشته شده اند ، بکار رفته است (آذرین):بازه ای از روند پیشروی یک فرآیند معین ، خصوصاً فصلی از تاریخچه فعالیتهای آذرین در یک منطقه مانند فاز وکلانیک و فازهای آذرین درونی یا نفوذی اصلی و فرعی (رسوب شناسی):(الف) محصول یا حجم رسوبات حاصل از هر نوسان محیط منتقل کننده مواد ، چنین زیر واحدی احتمالاً یک لایه می باشد (ب) نوسانی گذرا یا فرعی در سرعت یک جریان رسوبگذار که منجر به تولید یک لایه می شود (چینه شناسی):(الف) یک رخساره سنگ شناسی خصوصاً نمونه ای کوچک مقیاس مانند یک رخساره فرعی که درون رخساره ای نرمال قرار دارد و یا رخساره ای با گستره زمانی و مکانی ناچیز ، برای مثال فاز دریایی یا فاز رودخانه ای سازند pocono عنوان مزبور توسط مک کی (1938) برای زیر مجموعه ای فرعی از یک سازند نیز بکار رفته است (ب) واژه ای که توسط فنتون بدین گونه تعریف شده است: یکی از وجوه یا شرایط موضعی یا منطقه ای یک چینه یا مجموعه ای از چینه های معین که توسط هر دو فاکتور طبیعت اولیه و تغییرات ثانویه که در این میان فاکتور دوم ، فاکتور تعیین کننده تر بوده است ، ناشی شده است برای مثال ، تغییر ناشی از گسل خوردگی ، چین خوردگی ، دولومیتی شدن ثانویه و یا فرسایش ج) چینه شاخصی که در موقعیتهای متفاوت در یک مقطع چینه شناسی ، تکرار شده و نشان دهنده شکل گیری و تکرار شرایط و محیطهای یکسان در بازه های زمانی مختلف می باشد (نقشه برداری): جابجایی ظاهری شی مورد بررسی در عملیات نقشه برداری که محصول تفاوت در میزان نور دریافت شده در دو طرف بوده و منجر به بروز خطا در برداشت می‌شود
شور ، نمکی
اسم: الف) نهشته ای طبیعی از هالیت یا هر نمک محلول دیگر مثلاً تبخیری نیز ببینید: salines
ب) شکل انگلیسی شده salina که در آن “شور” ممکن است اشاره به سیماهای متنوع از جمله پلایا ، کفه نمکی ، طاوه نمکی ، ماندآب شور ، دریاچه شور ، برکه شور و چاه آب شور یا کارگاه نمک سازی داشته باشد
ج) چشمه نمکی
د) اصطلاحی که در امتداد ساحل لوئیزیائا برای پیکره آب در پشت جزیره سدی کاربرد دارد

صفت: الف) نمکی ، شور حاوی کلرید سدیم محلول مثلاً آب دریا
ب) دارای شوری یا درجه شوری بیشتر از آب دریا مثلاً شورابه
ج) حاوی نمکهای محلول در تجمع هایی آنقدر بزرگ که برای ته نشین شدن کلرید سدیم کافی هستند بسیار شور ، خیلی شور
ب) به مزه ای که شبیه مزه نمک معمولی است گویند خصوصاً مانند آنچه در تعریف یا توصیف کانی ها استفاده می شود ، نمکی - اسم: الف) نهشته ای طبیعی از هالیت یا هر نمک محلول دیگر مثلاً تبخیری نیز ببینید: salines - ب) شکل انگلیسی شده salina که در آن “شور” ممکن است اشاره به سیماهای متنوع از جمله پلایا ، برکه شور و چاه آب شور یا کارگاه نمک سازی داشته باشد - ج) چشمه نمکی - د) اصطلاحی که در امتداد ساحل لوئیزیائا برای پیکره آب در پشت جزیره سدی کاربرد دارد - - صفت: الف) نمکی ، شور حاوی کلرید سدیم محلول مثلاً آب دریا - ب) دارای شوری یا درجه شوری بیشتر از آب دریا مثلاً شورابه - ج) حاوی نمکهای محلول در تجمع هایی آنقدر بزرگ که برای ته نشین شدن کلرید سدیم کافی هستند بسیار شور ، خیلی شور - ب) به مزه ای که شبیه مزه نمک معمولی است گویند خصوصاً مانند آنچه در تعریف یا توصیف کانی ها استفاده می شود
تورمالین ، کهربای ناب ، نوعی نمک اسید بورنیک و نمک اسید سیلیسیک
فرمول شیمیایی :NaFe2+ 3 (Al ، Fe3+)6 [(OH)4|(BO3)3|Si6O18]
ترکیب شیمیایی بسیار متغیر با انکلوزیون های مهمFe3+ ، Mn ، Ca و گاه حتی Cr ، Ti ، V ، Li و غیره
سیستم تبلور: رمبوئدریک
رده بندی:سیلیکات
رخ:ناکامل ، مطابق با سطح /1011/
جلا: شیشه ای
شکستگی:صدفی ، نامنظم
شفافیت: غیرشفاف ، نیمه شفاف
نوع سختی:شکننده
اشکال ظاهری :بلوری ، آگرگاتمتراکم ، شعاعی ، رشته ای
ژیزمان : فراوان ; یافت شده درگرانیت ها ، دیوریت ها ، سینیت ها ، ‌ و گرانولیت ها و در سنگهای دگرگونی مجاورتی ، ناحیه ای و سنگهای رسوبی
خواص شیمیایی : در اسیدها نامحلول است
رنگ کانی : سیاه (شورل) ، قهوه ای تا قهوه ای سبز و قهوه ای سیاه (دراویت ، اوویت) ، صورتی تا قرمز تند (روبلیت) ، آبی تا سبزآبی (ایندیگولیت) ، سبز(وردلیت) ، بی رنگ
رنگ خاکه: سفید
تشابه کانی شناسی : آمفیبول ، آکتینوت ، ریه بکیت ، بریل ، آندالوزیت
سختی : 7 - 7 5
چگالی :2 9 - 3 2
پاراژنز : ارتوز ، آپاتیت ، کوارتز ، توپاز
منشا تشکیل :ماگمائی ، پگماتیتی ، دگرگونی ، رگه های تیپ آلپی
شکل بلورها: خورشید تورمالین ، منشوری ، آسیکولار
کاربرد : در الکتروتکنیک ، انواع رنگی آن به عنوان سنگ های قیمتی مصرف می شود
محل پیدایش: ایتالیا
انتهای بلورها در اثر حرارت شارژ الکتریسیته می دهد دارای لومینسانس زرد ، سبزدارد خواص الکتریکی دارد در اسیدها نامحلول است کانیهای مشابه آن آمفیبول ، بریل و آندالوزیت
نام آن از کلمه سیلانی tourmali که معرف صدور بلورها از سیلان به اروپا بوده است مشتق شده است
تورمالین نامی است که عوام به کانی های زیر اطلاق می کنند :
کانی های: Buergerite و Chromdravite و Dravite وFeruviteو Foitite و Liddicoatite و Olenite و Povondraite و Schorl و Uvite و Vanadiumdravite ، نوعی نمک اسید بورنیک و نمک اسید سیلیسیک - فرمول شیمیایی :NaFe2+ 3 (Al ، Fe3+)6 [(OH)4|(BO3)3|Si6O18] - ترکیب شیمیایی بسیار متغیر با انکلوزیون های مهمFe3+ ، Li و غیره - سیستم تبلور: رمبوئدریک - رده بندی:سیلیکات - رخ:ناکامل ، مطابق با سطح /1011/ - جلا: شیشه ای - شکستگی:صدفی ، نامنظم - شفافیت: غیرشفاف ، نیمه شفاف - نوع سختی:شکننده - اشکال ظاهری :بلوری ، رشته ای - ژیزمان : فراوان ; یافت شده درگرانیت ها ، ناحیه ای و سنگهای رسوبی - خواص شیمیایی : در اسیدها نامحلول است - رنگ کانی : سیاه (شورل) ، بی رنگ - رنگ خاکه: سفید - تشابه کانی شناسی : آمفیبول ، آندالوزیت - سختی : 7 - 7 5 - چگالی :2 9 - 3 2 - پاراژنز : ارتوز ، توپاز - منشا تشکیل :ماگمائی ، رگه های تیپ آلپی - شکل بلورها: خورشید تورمالین ، آسیکولار - کاربرد : در الکتروتکنیک ، انواع رنگی آن به عنوان سنگ های قیمتی مصرف می شود - محل پیدایش: ایتالیا - انتهای بلورها در اثر حرارت شارژ الکتریسیته می دهد دارای لومینسانس زرد ، بریل و آندالوزیت - نام آن از کلمه سیلانی tourmali که معرف صدور بلورها از سیلان به اروپا بوده است مشتق شده است - تورمالین نامی است که عوام به کانی های زیر اطلاق می کنند : - کانی های: Buergerite و Chromdravite و Dravite وFeruviteو Foitite و Liddicoatite و Olenite و Povondraite و Schorl و Uvite و Vanadiumdravite

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها


دیکشنری تخصصی هنر

درباره دیکشنری تخصصی برساد


دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما



Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن