معادل انگلیسی لایه بندی فازی
(الف) لایه بندی کانی شناسی سنگهای آذرین عمیق که محصول ظهور و ناپدید شدن تدریجی

زمين شناسی
لایه بندی فازی
(الف) لایه بندی کانی شناسی سنگهای آذرین عمیق که محصول ظهور و ناپدید شدن تدریجی و عموماً ناگهانی (از پایین به بالا) به فراز فازهای کانی شناختی است
مقایسه شود با: rhythmic layering ، cryptic layering (ب) ساختاری بزرگ مقیاس در سنگهای دگرگونی که توسط لایه هایی تقریباً موازی که دارای منشاهای متفاوتی بوده و از نظر کانی شناسی با سنگهای میزبان (مانند گنایس یا پریدوتیت) متفاوت می باشند ، شکل گرفته است
مترادف: primary banding ، compositional layering ، primary layering ، crystallization banding ، لایه بندی فازی (الف) لایه بندی کانی شناسی سنگهای آذرین عمیق که محصول ظهور و ناپدید شدن تدریجی و عموماً ناگهانی (از پایین به بالا) به فراز فازهای کانی شناختی است مقایسه شود با: rhythmic layering ، شکل گرفته است مترادف: primary banding
phase layering
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی لایه بندی فازی
(الف) لایه بندی کانی شناسی سنگهای آذرین عمیق که محصول ظهور و ناپدید شدن تدریجی
فاز ، مرحله
(شیمی):یک جزء همگن و از نظر فیزیکی متمایز از یک ماده
(زمان زمین شناسی): عنوان ارائه شده توسط هجدهمین گردهمایی بین المللی زمین شناسی در پاریس (1900) ، برای واحد زمان زمین شناسی که از نظر بزرگی پس از age یا عصر قرار داشته و طی آن سنگهای یک زون شکل گرفته اند واژه مزبور در همان زمان نیز کاربرد اندکی داشته و امروزه به واژه ای منسوخ تبدیل شده است
مترادف: time ، episode (ب) [stratig] moment
(زمین شناسی یخچالها): زیرمجموعه غیررسمی یک stage (طبقه ، مرحله) ، عنوان مزبور توسط افلینت (1957) ، برای نهشته های جمع شده در دریاچه های بزرگ یخچالی که طی دوره های مختلف و در سطوحی متفاوت انباشته شده اند ، بکار رفته است
(آذرین):بازه ای از روند پیشروی یک فرآیند معین ، خصوصاً فصلی از تاریخچه فعالیتهای آذرین در یک منطقه مانند فاز وکلانیک و فازهای آذرین درونی یا نفوذی اصلی و فرعی
(رسوب شناسی):(الف) محصول یا حجم رسوبات حاصل از هر نوسان محیط منتقل کننده مواد ، چنین زیر واحدی احتمالاً یک لایه می باشد (ب) نوسانی گذرا یا فرعی در سرعت یک جریان رسوبگذار که منجر به تولید یک لایه می شود
(چینه شناسی):(الف) یک رخساره سنگ شناسی خصوصاً نمونه ای کوچک مقیاس مانند یک رخساره فرعی که درون رخساره ای نرمال قرار دارد و یا رخساره ای با گستره زمانی و مکانی ناچیز ، برای مثال فاز دریایی یا فاز رودخانه ای سازند pocono عنوان مزبور توسط مک کی (1938) برای زیر مجموعه ای فرعی از یک سازند نیز بکار رفته است (ب) واژه ای که توسط فنتون بدین گونه تعریف شده است: یکی از وجوه یا شرایط موضعی یا منطقه ای یک چینه یا مجموعه ای از چینه های معین که توسط هر دو فاکتور طبیعت اولیه و تغییرات ثانویه که در این میان فاکتور دوم ، فاکتور تعیین کننده تر بوده است ، ناشی شده است برای مثال ، تغییر ناشی از گسل خوردگی ، چین خوردگی ، دولومیتی شدن ثانویه و یا فرسایش
ج) چینه شاخصی که در موقعیتهای متفاوت در یک مقطع چینه شناسی ، تکرار شده و نشان دهنده شکل گیری و تکرار شرایط و محیطهای یکسان در بازه های زمانی مختلف می باشد
(نقشه برداری): جابجایی ظاهری شی مورد بررسی در عملیات نقشه برداری که محصول تفاوت در میزان نور دریافت شده در دو طرف بوده و منجر به بروز خطا در برداشت می‌شود
فاز ، مرحله (شیمی):یک جزء همگن و از نظر فیزیکی متمایز از یک ماده (زمان زمین شناسی): عنوان ارائه شده توسط هجدهمین گردهمایی بین المللی زمین شناسی در پاریس (1900) ، برای واحد زمان زمین شناسی که از نظر بزرگی پس از age یا عصر قرار داشته و طی آن سنگهای یک زون شکل گرفته اند واژه مزبور در همان زمان نیز کاربرد اندکی داشته و امروزه به واژه ای منسوخ تبدیل شده است مترادف: time ، episode (ب) [stratig] moment (زمین شناسی یخچالها): زیرمجموعه غیررسمی یک stage (طبقه ، مرحله) ، عنوان مزبور توسط افلینت (1957) ، برای نهشته های جمع شده در دریاچه های بزرگ یخچالی که طی دوره های مختلف و در سطوحی متفاوت انباشته شده اند ، بکار رفته است (آذرین):بازه ای از روند پیشروی یک فرآیند معین ، خصوصاً فصلی از تاریخچه فعالیتهای آذرین در یک منطقه مانند فاز وکلانیک و فازهای آذرین درونی یا نفوذی اصلی و فرعی (رسوب شناسی):(الف) محصول یا حجم رسوبات حاصل از هر نوسان محیط منتقل کننده مواد ، چنین زیر واحدی احتمالاً یک لایه می باشد (ب) نوسانی گذرا یا فرعی در سرعت یک جریان رسوبگذار که منجر به تولید یک لایه می شود (چینه شناسی):(الف) یک رخساره سنگ شناسی خصوصاً نمونه ای کوچک مقیاس مانند یک رخساره فرعی که درون رخساره ای نرمال قرار دارد و یا رخساره ای با گستره زمانی و مکانی ناچیز ، برای مثال فاز دریایی یا فاز رودخانه ای سازند pocono عنوان مزبور توسط مک کی (1938) برای زیر مجموعه ای فرعی از یک سازند نیز بکار رفته است (ب) واژه ای که توسط فنتون بدین گونه تعریف شده است: یکی از وجوه یا شرایط موضعی یا منطقه ای یک چینه یا مجموعه ای از چینه های معین که توسط هر دو فاکتور طبیعت اولیه و تغییرات ثانویه که در این میان فاکتور دوم ، فاکتور تعیین کننده تر بوده است ، ناشی شده است برای مثال ، تغییر ناشی از گسل خوردگی ، چین خوردگی ، دولومیتی شدن ثانویه و یا فرسایش ج) چینه شاخصی که در موقعیتهای متفاوت در یک مقطع چینه شناسی ، تکرار شده و نشان دهنده شکل گیری و تکرار شرایط و محیطهای یکسان در بازه های زمانی مختلف می باشد (نقشه برداری): جابجایی ظاهری شی مورد بررسی در عملیات نقشه برداری که محصول تفاوت در میزان نور دریافت شده در دو طرف بوده و منجر به بروز خطا در برداشت می‌شود

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها


دیکشنری تخصصی هنر

درباره دیکشنری تخصصی برساد


دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما



Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن