معنی mass

پزشكی

mass

1- جثه ، توده ، جرم ، آنچه از اجتماع ذرات به هم چسبیده تشکیل شده باشد 2- آن خاصیت از ماده که به آن حالت جبری می دهد

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی mass

massa

‎ mass ‎ - 1 جثه ، توده ، جرم ، آنچه از اجتماع ذرات بهم چسبیده تشکیل شده باشد ‎ - 2 آن خاصیت از ماده که به آن حالت جبری میدهد جرم اتمی ، جرم یک اتم خنثی یک نو کلید (‎ nuclide) که معمولا بعنوان واحدهای جرم اتمی (‎ amu) بیان میشود ‎atomic جرم یاخته های بدن ، وزن کلی یاخته های بدن که شامل جرم کلی اکسیژن مورد استفاده ، سوخت کربوهیدرات و یاخته های مبادله کننده انرژی بدن میباشند ، که بنسبت کل پتاسیم قابل تبدیل در بدن در نظر گرفته میشود ‎body cel جرم کربنات ‎ - فرو ، توده نرم خاکستری مایل به سبزی است حاوی ‎ 36 تا ‎ 41 درصد کربنات آهن که سابقا برای درمان کلروز (‎ chlorosis) و کمخونی ساده مورد استفاده قرار میگرفت ‎ferrous carbonate m ‎intermediate cell m nephrotome جثه لاغر ، آن قسمت از بدن که شامل تمام مواد مرکبه اش میباشد بجز چربی ذخیره خنثی ، در اصل جثه بدون چربی را گویند ‎lean body m به لغت (‎ body) مراجعه فرمائید ‎tigroid m'sNissi bodies ‎Vallet's m ferrous carbonate جرم در حال استراحت ، جرم یک ذره هسته ای وقتی که اتم نه در حال دادن و نه در حال دادن و نه در حال گرفتن انرژی باشد ‎rest m جرم استنت ، نوعی ماده رزینی پلاستیک که در داخل یک ماده بسیار سخت قرار داده شده این ماده در دندانپزشکی برای بدست آوردن اثر ساختمانهای دهانی و در جراحی برای قالبهائی که گرافتها را در جای خود نگهداری میکنند بکار میرود ‎Stent's m

massai d.

بیماری ماسائی ، بیماری است مخصوص آفریقای شرقی ، که با تب ، استفراغ و حساسیت شکم مشخص می شود ، تصور می رود که بیماری در اثر فیلاریا ایجاد

massae

جرمها ، توده ها ، جثه ها

masseuse

زن مشت و مال دهنده ، زن ماساژ دهنده

masseter

عضله ماضغه ، عضله ای که به وکمک جویدن میکند

massage

ماساژ ، مشت و مال

massotherapy

ماساژ درمانی ، درمان بیماری از طریق مشت و مال دادن

massotherappy

ماساژ درمانی ، درمان بیماری از طریق مشت و مال دادن

Massager

ماساژور

masseur

مرد مشت ومال دهنده ، مرد ماساژ دهنده

biomass

جمع آوری تمام موجودات زنده یک منطقه بخصوص ، جهت مورد رسیدگی قرار دادن دسته جمعی آنها

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی پزشكی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی mass

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی mass

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما