معنی musculus

پزشكی
musculus
‎ muscle عضله ، ماهیچه عضله آگونیستیک ، عضله ایکه عمل آن متضاد با عمل عضله دیگری است که آنتاگونیست نامیده میشود ‎agonistic m عضله آنتاگونیستیک ، عضله ای که عمل آن مخالف عمل عضله دیگری است که آگونیست نامیده می شود ‎antagonistic عضلات ضد قوه جاذبه ، عضلاتی که بوسیله تنوس خود در برابر فشار ثابت جاذبه زمین در حالت و وضعیت عادی مقاومت میکند ‎antigravity m's عضله اندامی ، یکی از عضلات مربوط به دست یا پا ‎appendicular عضله مفصلی ، عضله ای که یکی از انتهای آن به کپسول سینوویال یک مفصل میچسبد ‎articular m عضله بل ، رشته های عضلانی که بین سوراخهای میزنائی (حالب) و زبانه مثانه قرار دارند و مثلث مثانه ای را محدود می کند ‎Bell's m عضله بروک ، رشته های طولانی عضله مژگانی ‎Bruckes's عضله قلبی ، عضله قلب که متشکل از رشته های عضلانی مخطط میباشد ‎cardiac m عضله جلدی ، عضله مخططی که داخل پوست قرار دارد ‎cutaneous عضله اپی مری ، عضله ای که از یک اپی مره مشتق میشود و از ریشه خلفی عصب نخاعی عصب میگیرد ‎epimeric m عضلات خارج چشمی ‎extraocular m's عضله خارجی ، عضله ایکه مبداء آن در یک قسمت و انتهای آن در قسمت دیگری قرار داشته باشد مثل عضلاتی که مبداء آنها در خارج چشم و انتهای آنها روی چشم قرار دارند و کره چشم را حرکت می دهند ‎extrinsic m عضلات ثابت کننده ، عضلات فرعی که در ثابت نگهداشتن قسمتی از بدن کمک میکند ‎fixator m's عضله دوکی شکل ‎fusiform m عضله گاوارد ، عناصر عضلانی مایل دیواره معده ‎Gavard's عضلات پشت ران ‎hamstring m's عضله هوستون ، رشته های عضله پیازی‎- غاری که سیاهرگ پشتی آلت تناسلی مرد را منقبض میکند ‎Houston's عضله هیپومری ، عضله ای که از یک هیپومر مشتق شده و از ریشه قدامی عصب نخاعی عصب می گیرد ‎hypomeric عضلات شهیقی ، عضلات دمی ، عضلاتی که در موقع دم و دخول هوا به ریه ها کار می کنند ‎inspiratory m's عضلات داخل چشمی ‎intraocular m's عضله داخلی ، عضله ایکه مبداء آن در همان قسمتی از عضو قرار دارد که انتهای آن ، مثل عضله ایکه تماما در داخل چشم قرار گرفته است ‎intrinsic m عضله غیر ارادی ، عضله ای که کار آن تحت کنترل اراده نیست ‎involuntary m عضلات عنبیه ای ، عضلاتی که عنبیه را کنترل می کنند ‎iridic m's عضله لندستروم ، الیاف عضلانی کوچکی هستند در نیام اطراف و پشت کره چشم ، این الیاف در جلو به نیام قدامی چشم و پلکها می چسبند ‎Landstrom's m عضله لانگر ، رشته های عضلانی که از محل چسبندگی عضله شانه ای بزرگ از روی شیار دو سری بطرف چسبندگی عضله پشتی بزرگ کشیده شده اند ‎Langer's عضلات لوشکا ، لیگمانهای رحمی‎- خاجی که محتوی بافت عضلانی هستند ‎Lushka's m's عضله مولر ، رشته های مدور عضله مژگانی ‎Muller's m عضله صاف ، نوعی عضله که رشته های متشکله آن عاری از خطوط عرضی هستند ، این نوع عضلات غالبا همیشه جزو عضلات غیر ارادی می باشند ‎nonstriated m عضله حلقوی ، عضله ای که اطراف مدخل یک قسمت را حلقه وار احاطه می کند مثل عضله حلقوی چشم یا دهان ‎m's ‎orbicular عضله فیلیپس ، باریکه عضلانی که از رباط پهلوئی زند اعلائی مچ و زائده نیزه ای استخوان زند بطرف انگشتان کشیده شده است ‎Phillips's m عضله پس محوری ، عضله ای که در طرف پشتی دست یا پا قرار دارد ‎postaxial m عضله پیش محوری ، عضله ای که در طرف شکمی دست یا پا قرار دارد ‎preaxial m عضله قرمز ، بافت عضلانی پر رنگ تر که در بعضی از پستانداران دیده میشود و مرکب است از رشته های غنی از سارکوپلاسم ولی فقط دارای خطوط متقاطع ضعیفی می باشد ‎red m عضله ریسیسن ، رشته های عضلانی صاف نایژکها ‎Reisseisen's عضلات سواری ، عضلات نزدیک کننده ران ‎rider's m's عضله روژه ، قسمت مدور عضله مژگانی ‎Rouget's m عضله رویش ، بافت عضلانی گردن رحم ‎Ruysch's m عضله اسکلتی ، عضلات مخططی که به استخوان میچسبند و لااقل از یک مفصل میگذرند ‎skeletal m عضله صاف ، عضله بدون خط غیر ارادی ‎smooth m عضله مخطط ، هر عضله ای که رشته های آن بوسیله نوارهای عرضی تقسیم بندی شده باشد اینگونه عضلات معمولا ارادی هستند ‎striped m عضلات همکوش ، عضلاتی که در موقع کار یکدیگر را یاری دهند ‎synergistic m's عضلات کف دستی یا کف پائی ، عضلات نزدیک کننده و باز کننده شست ‎thenar m's عضله باقیمانده ، عضله ای است که در انسان بصورت ابتدائی و رشد نکرده باقیمانده ولی در بعضی از پستانداران دیگر رشد کرده است ‎vestigial m عضله احشائی ، رشته های عضلانی که اصولا با احشاء توخالی همراه می باشند ‎visceral m عضله ارادی ، عضله ایکه بطور عادی تحت کنترل اراده قرار دارد ‎voluntary m عضله سفید ، بافت عضلانی کمرنگ تر که در بعضی پستانداران دیده میشود این نوع عضله از الیاف کم سار کوپلاسم و خطوط متقاطع مشخص تشکیل شده است ‎white عضلات وابسته بهم ، عضلاتی که معمولا بطور همزمان و متساوی با هم کار میکنند مثل عضلات حرکتی چشم ‎m's ‎yoked

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی پزشكی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها


دیکشنری تخصصی هنر

درباره دیکشنری تخصصی برساد


دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما



Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی پزشكی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن