معنی ball-and-socket joint

پزشكی
ball-and-socket joint
مفصل گوی و کاسه ­ای
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی ball-and-socket joint
مفصل ، محل اتصال و اتحاد دو یا چند استخوان بخصوص محلی از بدن که تا می شود و حرکات یک یا چند قسمت را امکان پذیر می سازد amphidiarthrodial j ، محل اتصال و اتحاد دو یا چند استخوان مخصوص محلی از بدن که تا میشود و حرکات یک یا چند قسمت را امکان پذیر میسازد مفصلی که دارای ‎ amphidiarthrodial i هر دو خاصیت لولائی وسرنده است مانند مفصل فک پائین ‎arthrodial j plane j مفصل سر و دهانه دار ، ‎ ball - and - socket j مفصلی که در آن سر گرد یک استخوان در فرو رفتگی فنجان مانند استخوان دیگر قرار میگیرد مفصل دو محوره ، محوری با دو ‎ biaxial j محور اصلی حرکتی که همدیگر را بزاویه قائمه قطع میکنند ، مفصلی که دو محور اصلی حرکتی آن بر یکدیگر عمودند مفصل دو حفره ای ، مفصلی که دو حفره دارد ‎bilocular j ‎ Brodie s j hysteric j مفصل غضروفی ، مفصلی ‎ cartilaginous j که در آن ستخوانها بوسیله غضروف بهمدیگر متصل و متحد شده اند مفصل شارکو ، التهاب ‎ Charcot s j استخوانی مفصل که همراه با بزرگ شدن مفصل بعلت اختلال در تغذیه ایجاد میشوند و زانو ، قوزک پا ، مفصل ران ستون فقرات و دست بان مبتلا میشوند مفصل کوپارت ، یکی شدن ‎ Chopart s j استخوان پاشته و استخوان قاپ با استخوانهای دیگر پاشنه پا مفصل حلزونی ، نوعی مفصل لولائی که در ضمن مقداری حرکات جانبی نیز دارد ‎ cochlear j ‎ compound j یا ‎ composite j مفصل مرکب ، مفصلی که در آن چند استخوان بهم میپیوندند مفصل کندیلوئید مفصل سر ‎ condyloid j و دهانه داری که چرخش آن در حول محور عمودی انجام نمیگیرد مفصل متحرک ، شکل ‎ diarthrodial j بخصوصی از مفصل بندی که در آن حرکات آزاد کم و بیش انجام میگیرد مفصل بیضی شکل ، یکی از ‎ ellipsoid j انواع مفصل سر و دهانه دار که در آن سطوح مفصلی بجای اینکه کروی شکل باشند بیضی شکل هستند ‎enarthrodial j spheroidal i مفصل کاذب ، پیدایش محل متحرک ‎ false j غیر عادی بین قطعات استخوان که باید در حالت پیوستگی و سختی باشد مفصل لیفی ‎ - غضروفی ، ‎ fibrocartilaginous j مفصلی که در آن عناصر مداخله کننده بوسیله فیبرو کارتیلاژ با هم متحد شده اند ، معمولا بیناین عناصر و استخوان صفحات نازک هیالن کارتیلاژ قرار دارد مفصل لیفی ، مفصلی که بین ‎ fibrous j استخوانهائی قرار دارد که بوسیله بافت لیفی بیکدیگر متصلند مفصل خرمن کوب ، مفصلی که دارای تحرک غیر عادی است ‎flail j مفصل لولائی ، مانند مفصل آرنج و زانو ‎ginglymoid j ‎gliding j plane j مفصل لولائی ‎hinge j مفصل لگن ، محل مفصل شدگی استخوان ران و لگن خاصره ‎hip j مفصل هیتریک ، حالتی که ‎ hysteric j شبیهالتهاب مصل است ولی ناشی از حالات روانی است مفصل غیر متحرک مثل درزهای جمجمه ‎immovable j مفاصل بیناستخوانهای ‎ intercarpal j s مچ دست ، مفصل شدگی بین استخوانهای مچ دست نسبت بیکدیگر مفصل تحریک پذیر ، مفصلی ‎ irritable j که در معرض حملات التهابی بدون علت معلوم قرار میگیرد مفصل زانو ، مصل مرکب بین استخوان ران ، درشت نی و نازک نی ‎ knee j مفصل لیسفرانک ، مفصل شدگی بین استخوانهای مچ پا و استخوانهای کف پا ‎ Lisfranc s j مفصل مخلوط ، مفصلی که از صور گوناگون مفصلی تشکیل یافته است ‎ mixed j مفصل چند محوره ، مفصلی ‎ multiaxial j که میتواند در حول هر کدام از سه محور فرضی عمود بر هم حرکت کند یا دارای سه نوع آزادی حرکت باشد مفصل محور ، مفصل آسه ، مفصلی ‎ pivot j که میتواند در حول یک محور عمودی حرکت کند و دارای سطح مفصلی استوانهایست که با یک حلقه استخوانی و تاندون مفصل بندی شده است مفصل صاف ، نوعی مفصل سینویال ‎ plane j که در ان سطوح متقابل پهن بوده یا فقط دارای انحنای خفیفی میباشند ‎ polyaxial j multiaxial j ‎ rotary j pivot j مفصل زینی که درارای دو سطح زینی شکل است که بر هم عمودند ‎ sadle j مفصل ساده ، مفصل بندی بین دو استخوان ‎ simple j مفصل کروی شکل ، نوعی ‎ spheroidal j مفصل سینویال که در آن سطح مفصلی کروی شکل یک استخوان در داخل گودی استخوان دیگر میلغزد ‎spiral j cochlear j مفصل زانوی اسب ، مفصل مربوط ‎ stifle j به چهار پایان که با مفصل زانو د رانسان مطابقت میکند ولی شامل دو قسمت مفصلی است یکی بین استخوان ران و استخوان درشت نی و دیگری بین استخوان ران و استخوان نازک نی مفصل بی حرکت ، مثل درزهای جمجمه ‎ synarthrodial j مفصل سینویال ، شکل بخصوصی ‎ synovial j از مفصل شدگی که کم بیش دارای حرکات آزاد است ‎trochoid j pivot j مفصل یک محوره ، مفصلی که قط در حول یک محور حرکت میکند ‎uniaxial j مفصل یک حفره ای ، مفصلی که فقط دارای کی گودی است ‎unilocular j ، محل اتصال و اتحاد دو یا چند استخوان بخصوص محلی از بدن که تا می شود و حرکات یک یا چند قسمت را امکان پذیر می سازد   amphidiarthrodial j

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی پزشكی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی پزشكی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها


دیکشنری تخصصی هنر

درباره دیکشنری تخصصی برساد


دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما



Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای مقاله ISI پزشكی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن